تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه انسان چهل ساله شود و خوبيش بيشتر از بديش نشود، شيطان بر پيشانى او بوسه م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812810709




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اهالي ادبيات و سينما از نادر ابراهيمي مي‌گويند


واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: اهالي ادبيات و سينما از نادر ابراهيمي مي‌گويند


خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات

در پي درگذشت نادر ابراهيمي، تعدادي از اهالي ادبيات و سينما از اين نويسنده و فيلم‌ساز فقيد گفتند.

بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، مروري دارد بر گفته‌هاي سيمين دانشور، جمال ميرصادقي، منوچهر احترامي، عبدالعلي دستغيب و قاسمعلي فراست و همچنين نوشته‌هايي از كمال تبريزي و كيومرث پوراحمد در اين‌باره.

شناساندن ادبيات به كودكان

به اعتقاد سيمين دانشور، كار بزرگ نادر ابراهيمي، معرفي و شناساندن ادبيات به كودكان بود.

اين داستان‌نويس پيشكسوت در پي درگذشت نادر ابراهيمي در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، متذكر شد: نادر ابراهيمي در معرفي ادبيات به ‌كودكان اين سرزمين كمك بسياري كرد. كار بزرگ او، معرفي و شناساندن ادبيات به كودكان به‌وسيله‌ي قصه‌هايي كه نوشته بود، است و اين شناخت ادبيات براي كودكان بسيار ارزنده و قابل‌ توجه است.

دانشور با اشاره به ارزش آثاري كه نادر ابراهيمي در ادبيات بزرگسال خلق كرده است، ادامه داد: علاوه بر آثار او در زمينه‌ي ادبيات كودك، كارهايش در ادبيات بزرگسال نيز بسيار ارزنده است كه بسياري از آن‌ها را دوست دارم.

گامي بسيار مهم براي كتاب‌هاي كودك

منوچهر احترامي هم فعاليت‌هاي نادر ابراهيمي را گام بسيار مهمي براي كتاب‌هاي كودك توصيف كرد.

اين نويسنده‌ي پيشكسوت كودكان و نوجوانان عنوان كرد: ابراهيمي نويسنده‌اي بسيار فعال بود و از وجوه بارز او، كار كردن در زمينه‌هاي مختلف ادبيات بود. در زمينه‌هاي گوناگون و بخصوص براي كودكان كارهاي بسياري انجام داد.

او در ادامه افزود: از وجوه قابل ذكر كار ابراهيمي، نوشتن قصه براي كودكان بود كه برد بسياري داشت. همچنين كتاب‌هاي فني درباره‌ي ادبيات كودك نوشت. براي شيوه‌ي قصه‌نويسي، شيوه‌ي نقاشي و موارد ديگري در اين زمينه، كارهاي بسياري كرد كه گام بسيار مهمي براي كتاب‌هاي كودك بود.

احترامي متذكر شد: نادر ابراهيمي در همه‌ي زمينه‌هاي فني ادبيات كودكان، كتاب‌هاي مختلفي نوشته است. همچنين آثاري كه براي بزرگسالان نوشته، در همان حد‌ و اندازه‌اي كاري است كه در ادبيات كودكان ارائه داده است.

اين طنزپرداز با اشاره به فعاليت‌هاي ابراهيمي در زمينه‌ي ساخت برنامه‌هاي تلويزيوني گفت: از كارهايي كه ابراهيمي ساخت، برنامه‌ي «سفرهاي دور و دراز هامي و كامي» بود. البته به‌نظرم، قصه‌ي آن بسيار طولاني بود؛ اما آن برنامه نيز بينندگان خاص خود را داشت.

منوچهر احترامي در عين حال گفت: نادر ابراهيمي نويسنده‌اي بسيار فعال بود؛ اما آن‌چيزي كه اهميت دارد، همراهي ساليان دراز همسرش و كمك در كارهاي اين نويسنده بود.

نويسنده‌ي پرنويس

همچنين جمال ميرصادقي گفت: نادر ابراهيمي نويسنده‌ي پرنويسي بود؛ پرنويس به معناي واقعي كلمه.

اين داستان‌نويس پيشكسوت متذكر شد: از جنبه‌ي پرنويسي، گمان نمي‌كنم نويسنده‌ي ديگري در ايران با ابراهيمي برابري كند. غير از داستان‌هايي كه دارد، در زمينه‌ي داستان كوتاه، كتاب نقد و تحليل كودك، تصوير‌پردازي كتاب كودك، ابزار داستان‌نويسي، شرح حال خود و ترجمه‌ي نمايشنامه‌ هم آثاري را منتشر كرده است. او نويسنده‌اي تجربه‌گراست و درزمينه‌هاي مختلف ادبيات داستاني نيز طبع خود را آزموده است.

وي همچنين عنوان كرد: ابراهيمي، هم در زمينه‌ي معنا و ساختار و ‌محتوا و شكل داستان و هم در زمينه‌ي آفريدن انواع داستان تجربه دارد؛ اما به‌جز چند مورد استثنايي، به ‌پختگي و كمال نسبي نمي‌رسد؛ زيرا اغلب از سير منطقي معنايي و شكل ساختاري بي‌نقص و ايرادي برخوردار نيست. او داستان‌نويسي واقع‌گرا بوده و طرح‌هايش، جز موارد استثنايي، كم‌تر بي‌عيب و ايراد است.

ميرصادقي معتقد است: ابراهيمي از بعضي از آثارش به‌نام داستان و بعضي به‌نام قصه‌نامه‌ ياد مي‌كند؛ بدون اين‌كه وجوه تمايز اين دو گونه كار را بداند.

او افزود: در مجموعه‌ي داستان‌هاي «خانه‌اي براي شب»، «آرش در قلمرو ترديد»، «مصابا و رؤياي گاجرات» و «افسانه‌ي باران» بيش‌تر داستان‌هاي تمثيلي و نمادين گرد آمده است كه با بهره‌گيري از داستان‌هاي ايراني به‌خوبي روايت مي‌شود.

ميرصادقي تصريح كرد: سه ‌خصوصيت خرق عادت، پيرنگ ضعيف و كلي‌گرايي در بعضي از داستان‌هاي ابراهيمي وجود دارد. اغلب داستان‌هاي او، مفهوم شكست و افكار پوچ‌گرايانه و اگزيستانسياليستي را كه بعد از كودتاي 28 مرداد 32 حاكم بوده است، دارا هستند. در داستان‌هاي بهرام صادقي، هيچ‌گرايي از ذات داستان برمي‌خيزد؛ اما در داستان‌هاي ابراهيمي، هيچ‌گرايي به‌ اوضاع و احوال زمانه برمي‌گردد و به داستان‌ها حقنه شده است.

او همچنين درباره‌ي نثر داستان‌هاي نادر ابراهيمي گفت: نثر ابراهيمي، نثري حساب‌شده و تقريبا بي‌عيب و ايراد و به مقتضاي گفتار و نوشتار است. همچنين گاهي از جملات قصار بهره‌ مي‌گيرد و نثرش از نثر محمد حجازي - نويسنده‌ي دهه‌ي 20 - بي‌بهره نيست.

نوشتن؛ نفس و زندگي نادر ابراهيمي

از سوي ديگر، قاسمعلي فراست عنوان كرد: نوشتن براي نادر ابراهيمي تفريح نبود؛ بلكه زندگي و نفس او، ادبيات و نوشتن بود.

اين داستان‌نويس تصريح كرد: ابراهيمي اساسا زندگي خود را وقف داستان‌نويسي و داستان‌نويسي براي بچه‌ها كرده بود.

وي توجه به‌ درست نوشتن به لحاظ ويرايش و سالم ‌بودن زبان و ادبيات ‌فارسي را از ويژگي‌هاي بارز ابراهيمي دانست و گفت: او به‌ درست ‌نوشتن به ‌لحاظ ويرايش و سالم ‌بودن زبان بسيار حساس، و سبك و سياق نوشته‌هايش بسيار مشخص بود.

به اعتقاد فراست، نادر ابراهيمي حتا اگر نامش را پايين نوشته‌اش نمي‌زد، با وسواسي كه به خرج مي‌داد، معلوم بود كه اين قلم براي اوست.

تغيير در فرم نوشتن

اما عبدالعلي دستغيب گفت: نادر ابراهيمي نويسنده‌اي بود كه در دهه‌ي 40 احساس كرد بايد فرم و محتواي قديمي داستان را عوض كند.

اين نويسنده و منتقد ادبي افزود: ابراهيمي از نويسندگاني بود كه در دهه‌ي 40 شروع به كار كرد؛ يعني دوره‌اي كه نويسندگاني مانند صادق هدايت، بزرگ علوي، صادق چوبك و كمي بعدتر جلال آل ‌احمد و سيمين دانشور كارهاي خوبي در زمينه‌ي داستان‌نويسي ارائه داده بودند.

او در ادامه يادآور شد: در دهه‌ي 40، هم در شعر و هم در قصه كوشش‌هايي به عمل آمد كه فرم و محتواي داستان‌نويسي را عوض كنند. كم‌كم نويسندگان ما با آثار ژان پل سارتر، آلبر كامو، ويليام فاكنر و ارنست همينگوي آشنا شده بودند و احساس مي‌كردند فرم داستان‌هاي محمدعلي جمالزاده، صادق هدايت و بزرگ علوي كمي قديمي به نظر مي‌رسد. يكي از نويسندگاني كه اين احساس را كرده بود و فرم تازه‌اي در نوشتن پديد آورد، ابراهيمي بود كه به شكل داستان‌هاي آمريكايي، داستان مي‌نوشت.

دستغيب گفت: در دهه‌ي 40، چند نفر كوشش‌هايي در تغيير فرم و محتواي داستاني به عمل آوردند، كه از ميان آن‌ها، غلامحسين ساعدي، بهرام صادقي، جمال ميرصادقي، احمد محمود، محمود دولت‌آبادي و نادر ابراهيمي شاخص‌ترند. ابراهيمي داستان‌هاي كوتاهي نوشت و چاپ كرد، كه حتا يكي از آن‌ها كه ماجراي حمله‌ي گرگي به يك ده است، مورد توجه نويسندگان قديمي‌تر از جمله جلال آل ‌احمد قرار گرفت.

او همچنين يادآور شد: در دهه‌ي 40، ابراهيمي چند مجموعه‌ي داستان از جمله «مصابا و رؤياي گاجرات» و «انسان، جنايت و احتمال» نوشت، كه در اين داستان‌ها از وقايع روزانه‌ي آن سال‌ها الهام گرفته است. چند داستاني كه ابراهيمي در دهه‌ي 40 نوشت، تا حدودي تازگي داشت. بعد از آن، مدتي شروع به همكاري با تلويزيون كرد. مدتي به تركمن صحرا رفت و گزارش‌هايي تهيه كرد. رمان «آتش بدون دود» هم بعد به فيلم تبديل شد. در اين دوره شروع به كارهاي سفارشي كرد و كارهاي متفاوتي انجام داد، مانند: فيلم‌نامه‌نويسي، فيلم‌سازي، تحقيق در ادبيات معاصر و قديم و همچنين مطالبي براي كودكان، مانند: سريال «سفرهاي دور و دراز هامي و كامي» كه درواقع قصد اين برنامه بر آن بود كه ببينند كودكان زماني كه زير نظارت پدر و مادرشان نيستند، چگونه زندگي و عمل مي‌كنند.

اين منتقد تصريح كرد: به هرحال، نادر ابراهيمي در تمام زمينه‌ها وارد شد و سفارش قبول مي‌كرد و كار نويسندگي او با كتاب «آتش بدون دود» تمام شد. او نويسنده‌اي بود كه مي‌بايست توجه خود را به قصه‌هاي كوتاه متمركز مي‌كرد؛ ولي متأسفانه به كارهاي سفارشي و روزنامه‌نگاري پرداخت و ديگر نتوانست از نظر فرم و محتوا كار تازه‌اي انجام دهد؛ در حالي‌كه بهرام صادقي در داستان كوتاه، فرم تازه‌اي به وجود آورد.

دستغيب تصريح كرد: دوره‌ي اول داستان‌نويسي ابراهيمي با رمان «آتش بدون دود» تمام مي‌شود. اما دوره‌ي دوم نويسندگي او كه در دهه‌ي 60 شروع ‌شد، تا زماني‌كه در بستر بيماري افتاد و قادر به نوشتن نبود، شاخصه‌اي ندارد. كارهايش تبليغاتي، سفارشي و بدون ابداع هستند. درواقع، نادر ابراهيمي قصه‌نويس جوان در دوره‌ي دوم به يك نويسنده‌ي ژورناليستي تبديل شد.

كاشف راز پروانه‌ها

كمال تبريزي - كارگردان - نيز در پي درگذشت نادر ابراهيمي نوشتاري را در اختيار ايسنا گذاشت:

«هوالباقي

آخرين‌باري كه ديدمش، همين چند سال پيش در خانه‌ي هنرمندان بود! خيره نگاهم مي‌كرد! برايش لبخند زدم و دست تكان دادم. همسرش با مهرباني كنار گوشش زمزمه كرد: كمال تبريزي! برق چشمانش را احساس كردم و مطمئن شدم كه هر دو داريم به يك لحظه در گذشته‌اي نسبتا دور، فكر مي‌كنيم! لحظه‌اي كه براي ابد در ذهن من باقي‌ مانده بود و او نيز اين را مي‌دانست! زيرا مملو از نام پروانه‌ها بود! لحظه‌اي كه من و ابراهيم شاگردش بوديم و او اين‌بار خواسته بود كه با ما در سفرِ گاه و بي‌گاهي كه به مناطق جنگ‌زده داشتيم؛ همسفر شود تا بعدها كتاب با سرودخوانان جنگ در جبهه‌ي نام و ننگ را بنويسد و ياد پروانه‌ها را زنده كند! پروانه‌ها كشف او در اين سفر بودند! لحظه‌اي كه راننده‌ي اتومبيل لندكروز با سرعت تمام در جاده‌هاي داغ جنوب جنگ‌زده پيش مي‌رفت؛ خطاب به او عتاب كرد كه: كجا مي‌روي؟! با اين سرعت! آرام باش! مقصد ما راه ماست! من و ابراهيم كه هميشه تشنه‌ي جملات قصار معلم بوديم؛ و مي‌دانستيم كه آن‌ها را لابه‌لاي حرف‌هايش مي‌گنجاند تا نقاط عطف را به ما آموخته باشد، از تعبير زيبايش لذت برديم و راننده نيز تحت تأثير نفوذ كلامش! بلافاصله و به‌ميزان قابل توجهي سرعت اتومبيل را كاهش داد؛ به نحوي كه اكنون آرام و باطمأنينه در حاشيه‌ي جاده پيش مي‌رفتيم و در حالي‌كه هر از گاهي صداي شليك انواع گلوله‌ها شنيده مي‌شد، معلم گفت:پروانه‌ها!... و همه پروانه‌ها را ديديم كه چگونه تلاش مي‌كنند تا از عرض جاده عبور كنند و خود را سالم به‌ آن سوي جاده برسانند و به‌راه‌شان ادامه دهند! راننده سرعتش را كم‌تر كرد! و مراقب شد كه پروانه‌ها بتوانند عبور كنند! معلم گفت: مقصد پروانه‌ها هم راه‌شان است! مهم اين است كه هميشه در راه باشي و در حركت! توقف، لحظه‌ي مرگ پروانه‌هاست! گرچه، دير يا زود، مرگ، حتمي است! اما براي پروانه‌ها مهم اين است كه همواره در راه و در حركت باشند! بعد از آن لحظه بود كه در تمام طول سفر، دائم و به هر بهانه‌اي مي‌گفتيم: پروانه‌ها! و مقصد ما راه ماست!... و آن روز، نگاه خيره‌اش در خانه‌ي هنرمندان، دوباره مرا به ياد پروانه‌ها انداخت! و بار ديگر با نگاهش، يادآوري كرد كه، مقصد ما راه ماست!... لحظه‌اي كه خبر رفتنش را شنيدم؛ با خودم گفتم: پروانه‌اي ديگر كه مقصدش، راهش بود؛ متوقف شد! اما به‌قول خودش، مرگ، دير يا زود، حتمي است! مهم اين است كه همواره در راه و در حركت باشي! نادر ابراهيمي، كاشف راز پروانه‌ها بود...... روحش شاد.»

اهميت دادن به كلام در سينما

همچنين كيومرث پوراحمد معتقد است: «نادر ابراهيمي بارها گفته بود كه دغدغه‌ي اصلي‌اش، سينما نيست؛‌ ادبيات است. همين‌طور هم بود. آن وسواس و كمال‌گرايي كه در قصه‌نويسي داشت، در سينما نداشت. از نظر او، ادبيات تقدس داشت؛ در حالي‌كه سينما، ‌اگر هم تقدسي داشت، در جهت تطهير پشت صحنه بود، نه آن‌چه جلوي دوربين مي‌گذشت. ابراهيمي كه در تراش‌ دادن واژه‌ها و صيقل ‌دادن نثر به راستي مهارت داشت – و دارد – در سينما، بيش‌تر به كلام اهميت مي‌داد، به نحوه‌ي بيان مكالمات. از جزييات ديگر مي‌توانست صرف‌ نظر كند. اگر پس‌زمينه‌ي صحنه‌اي را نمي‌پسنديد، سرعت توليد را فداي جابه‌جايي گروه نمي‌كرد. با تغيير دكوپاژ، پس‌زمينه را حذف مي‌كرد.»

پوراحمد در بخشي از كتاب «كودكي نيمه‌تمام» كه شرح زندگي‌اش است، با عنوان نام «آتش بدون دود» از زند‌ه‌ياد نادر ابراهيمي مي‌نويسد: «از زماني‌كه سينما برايم جدي شده بود و ديگر نه سرگرمي، كه در ذهن و دلمشغولي مدام بود؛ هفت ‌سال مي‌گذشت. اين سال‌ها همه‌چيز را بر مدار سينما مي‌ديدم. به جد مي‌كوشيدم در مسيري حركت كنم كه به «سينما» منتهي شد. دوره‌هايي كه امكان فيلم ديدن وجود داشت، كوشش‌ها عمدتا صرف تماشا مي‌شد؛ تماشا، تلاش براي آگاهي، شناخت و نيز تقلا براي امتحان پس‌ دادن، از طريق نوشتن درباره‌ي سينما. دوره‌هايي كه از فيلم و سينما دور بودم، همه‌ي اوقات صرف مطالعه مي‌شد. هرچه درباره‌ي سينما، تئاتر و مقوله‌ي هنر كه دستم مي‌رسيد يا هرآن‌چه كه مي‌توانست توشه‌ي راه باشد: ادبيات، رمان، روانشناسي، كتاب‌هاي اجتماعي و تاريخ. ثمره‌ي بيروني اين هفت ‌سال، تعدادي نقد فيلم و مطالب چاپ‌شده‌ي سينمايي بود.»

او در ادامه آورده است: «نادر ابراهيمي قصه‌نويس نامدار معاصر، فيلمي ساخته بود به اسم «صداي صحرا» كه نمايش عمومي ناموفقي داشت. فيلم‌نامه‌ي متفاوت و پرهيز كارگردان از خشونت و سكس رايج فيلم فارسي بس بود تا علي‌رغم ضعف‌هاي بارز، نقدي تأييد‌آميز بر فيلم بنويسم. «صداي صحرا» انگار دست‌گرمي بود. ابراهيمي قصد داشت سريال بلند «آتش، بدون دود» را بسازد. قصه‌اي از زندگي بومي و فرهنگ قبيله‌يي چادرنشينان تركمن‌صحرا.»

اين كارگردان از آشنايي و آغاز همكاري‌اش در «آتش بدون دود» مي‌نويسد: «منوچهر احمدي براي سومين‌بار، نقش مؤثري در زندگي من بازي كرد. مهرماه 1352، مرا به نادر ابراهيمي معرفي كرد. نوشته‌هاي سينمايي چاپ‌شده را به عنوان مدرك (!) به ابراهيمي نشان دادم. مرا به همكاري پذيرفت. دستيار سوم كارگردان. يك‌سوم فيلم‌نامه‌ها نوشته شده بود. همه‌ي شش‌ ماه بعد، صرف نوشتن باقي فيلم‌نامه‌ها و پيش‌توليد سريال شد.»

پوراحمد مي‌افزايد: «اضطراب‌هاي فرساينده‌ي «آتش بدون دود» را مسلما ابراهيمي چندبرابر من داشت. همين فشارها به تدريج او را ضعيف و ضعيف‌تر كرد، بيمارش كرد. مدت‌ها بر صندلي چرخ‌دار مي‌آمد سرصحنه. اوايل شهريورماه بود كه بيماري‌اش اوج گرفت و در تهران بستري شد. بعد از مرخصي، ابراهيمي بهبود نيافت، بيماري‌اش شدت گرفت. ديگر نتوانست به تركمن‌صحرا برگردد، كارگرداني صحنه‌هاي باقي‌مانده به من واگذار شد.

اگرچه در غياب نادر ابراهيمي، سايه‌ي حضور مقتدرانه‌اش احساس مي‌شد و اگر چه منوچهر احمدي و محمود فتوحي مهره‌هاي مؤثري بودند در اداره‌ي گروه، با اين حال به عنوان تنها كارگردان حاضر در صحنه، مديريت اداره‌ي گروه را هم تجربه كردم.»

كيومرث پوراحمد نوشته است: «سال 54 رو به پايان بود. يك ‌سال ‌و نيم از اتمام فيلم‌برداري «آتش، بدون دود» مي‌گذشت. در اين مدت نادر ابراهيمي سريال بزرگي طراحي كرده و نوشته بود. سريال «سفرهاي دور و دراز هامي و كامي در وطن» كه از اسفند 54 فيلم‌برداري مي‌شد.

از آن‌جا كه امتحانم را خوب پس داده بودم، نادر ابراهيمي بي‌ميل نبود برايش كار كنم. من هم تمايل داشتم. سر دواندن‌ها و امروز و فرداكردن تلويزيون باعث شد عطاي كارگرداني مستقل را به لقايش ببخشم و با ابراهيمي قرارداد ببندم.»

اين كارگردان در بخش ديگري از اين نوشتار آورده است: «من كه سينما را از صفر با نادر ابراهيمي شروع كرده بودم، علي‌رغم تجربه‌هاي ارزشمند، وسواس لازم را نياموخته بودم.»

پوراحمد با اشاره به آغاز دومين همكاري‌اش خاطرنشان مي‌كند: «اسفندماه 1354 فيلم‌برداري‌ «هامي و كامي» را با مهرداد فخيمي شروع كرديم. مدير تداركات آپارتماني در اختيار پروژه قرار داده بود كه كاغذي ديواري‌اش زشت بود. ياد نگرفتم بودم بگويم، كاغذ ديواري زشت است، آپارتمان ديگري پيدا كنيد يا كاغذ ديواري را عوض كنيد. به خودم اجازه نمي‌دادم بيش‌تر از آن‌چه مي‌دهند، بخواهم؛ چراكه «انتخاب» شده بودم؛ «انتخاب‌كننده» نبودم.

در همان آپارتمان صحنه‌هايي را گرفتيم. هرجا توانستم، پس‌زمينه‌ را حذف يا كم‌رنگ كردم. اما در چند نما، كاغذ ديواري كاملا توي ذوق مي‌زد. ابراهيمي راش‌ها را كه ديد، گفت: «كاغذ ديواري زشت است.» حق داشت. اما كاري طولاني، تازه شروع شده بود. مي‌خواستم تا آن‌جا كه ممكن است مستقل از ابراهيمي، با نظريات و سليقه‌ي شخصي كار كنم. آن لحظه در مورد زشتي كاغذ ديواري اختلافي وجود نداشت؛ اما مي‌خواستم امتحان كنم، ببينم اگر واقعا اختلافي باشد، به كجا منجر خواهد شد. ابراهيمي كه گفت: «كاغذ ديواري زشت است» گفتم: «زشت نيست.» گفت: «زشت است.» گفتم: «زشتي و زيبايي نسبي است، سليقه‌يي است.» گفت: «درست مي‌گويي، به همين دليل بايد قبول كني زشت است...»

واقعيتي مسلم پيش چشمم روشن شد؛ نادر ابراهيمي نويسنده و تهيه‌كننده‌ي سريال و كارفرماي من بود، من كارگردانِ او بودم، نه كارگردان خودم. مجبور بودم هماهنگ با سليقه و نظريات او كار كنم. مجبور بودم بخشي از خودِ فردي‌ام را كنار بگذارم و ناديده بگيرم. به اين ترتيب، عنوان «كارگردان» در تيتراژ هم كافي نبود. در نهايت، كاري انجام مي‌شد كه بيش‌تر متعلق به ابراهيمي بود تا من. و من همچنان در سايه مي‌ماندم.

شبي كه بحث كاغذ ديواري به نتيجه نرسيد، يا بهتر است بگويم به نتيجه رسيد و از نادر ابراهيمي خداحافظي كردم و از خانه‌اش بيرون آمدم، كم ‌و بيش همان احساس شش‌ سال قبل را داشتم؛ شبي كه با پدر خداحافظي كردم و از اصفهان راهي تهران شدم... حالا مي‌رفتم تا مستقل از حمايت‌هاي پدرانه و ياري‌هاي مشفقانه‌ي نادر ابراهيمي جاي خود را در سينما پيدا كنم. نوروز 1355 بود.»

انتهاي پيام
 شنبه 18 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 236]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن