واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
قدس **** روزنامه قدس در يادداشت روز خود به موضوع "پشت پرده سفر سارکوزي به بيروت " به نويسندگي "محمد ملازهي " مي پردازد و مي نويسد: سارکوزي دو روز پيش هنگام ورود به بيروت از جريانهاي رقيب خواست توافق «دوحه» را محترم شمارند. سفر سارکوزي به لبنان و طرح چنين درخواستي در ظاهر، امري عادي است و علاقه مندي فرانسه به حفظ صلح و ثبات لبنان را نشان مي دهد، اما موضوع به همين سادگي ها نيست. در بخشي از اين يادداشت مي خوانيم :در اين ميان، نقش ميشل سليمان رييس جمهور مسيحي لبنان بسيار حائز اهميت است. وي که در دوره رياستش بر ارتش و درگيري مقاومت اسلامي و جريان 14 مارس مواضع سازنده و بي طرفي در پيش گرفت، توانست ارتش را از درگيري ها و رقابتها دور نگه دارد. نگارنده اين يادداشت مي نويسد:اين موضع ميشل سليمان کمک قابل توجهي به کاهش تنشها و سرانجام ميانجيگري امير قطر را تسهيل کرد. انتظار مي رود که وي در مقام رياست جمهوري نقش سازنده مشابهي را برعهده گيرد. در اين يادداشت آمده است:اما حقيقت آن است که همه کارها در داخل لبنان خلاصه نمي شود و نوعي رقابت آشکار ميان جبهه مقاومت ضد صهيونيستي و جبهه عربي حامي اسرائيل وجود دارد. جهت گيري دنياي غرب به طرف تضعيف جريان ضد اسرائيلي و تقويت جريان مقابل آن است.فرانسه در دوره قدرت سارکوزي در جناحي قرار گرفته است که تضعيف جريان مقاومت را مد نظر دارد. او مي نويسد:طرحهايي در غرب در دستور کار قرار گرفته اند که هدف اصلي آنها تجزيه جبهه مقاومت با ايجاد فاصله ميان مقاومت اسلامي لبنان و سوريه از يک سو و سوريه و ايران از سوي ديگر است. او نوشته است :بحثهايي که درباره بازگرداندن احتمالي بخشهايي از بلنديهاي جولان که در جنگ 1967 به تصرف اسرائيل درآمده اند در گرفته است، در همين چارچوب قابل توضيح است. هر چند گمان نمي رود در اسرائيل اين آمادگي به وجود آمده باشد که از بلنديهاي جولان صرف نظر کند و بازگشت کامل حاکميت ملي سوريه را بر جولان اشغالي بپذيرد. هدف اين بازي در واقع ايجاد فاصله بين سوريه و جبهه مقاومت ضد اسرائيلي در خاورميانه است. **** کيهان ***** روزنامه کيهان در يادداشت روز خود در مورد"فوران اضطرار در غرب "به نويسندگي "مهدي محمدي" اين چنين مي نويسد: در روز هاي اخير اگرچه غربي ها به لحاظ تبليغاتي سعي در پر رنگ کردن فضاي تهديد کردند اما نشانه هاي مهمي هست که آنها عملا در حال حرکت به سمت «ايجاد يک فضاي مذاکراتي» با ايران هستند. او مي نويسد: به اين ترتيب «ايران طرف مذاکره است نه موضوع مذاکره»، «پيشرفت فني سريع ايران واقعيتي غير قابل چشم پوشي و معامله است» و نهايتا اينکه «ايران جميع مسائل منطقه را هم سرنوشت مي داند و اين غير ممکن است که امريکايي ها از هر فرصتي براي فشار به ايران استفاده کنند و آن وقت توقع داشته باشند ايران امکانات خود در منطقه را براي حل مشکلات آنها بسيج کند». در بخشي از اين يادداشت آمده است: خاوير سولانا 4 روز ديگر راهي تهران است تا بسته اي را که غربي ها ادعا مي کنند نسبت به پيشنهاد هاي گذشته «بهبود يافته» است به ايران ارائه کند اگرچه خبرهاي موثق اين «بهبود يافته بودن» را تاييد نمي کند و بلکه گزارش هاي معتبري در دست است که نشان مي دهد سولانا در اين سفر اهداف مشکوکي را تعقيب مي کند. اين نکته اي است که در فرصتي ديگر به تفصيل به آن خواهيم پرداخت. آمريکا سخت محتاج مذاکره با ايران است فقط مشکل اين است که دست خود را خالي تر از آن مي بيند که وارد يک گفت و گوي آبرومندانه با ايران شود. پس اول بايد دست خود را پر کند و بعد براي ترتيب دادن مذاکره اقدام کند. گيتس زماني در سال 2004 گفته بود «به جاي اينکه آرزو کنيم رژيم ايران سقوط کند بايد با آن تعامل کنيم». اين يادداشت مي افزايد:شاهد مهم تري که آشکار مي کند غرب راهي جز مذاکره ندارد، سخنان چند روز قبل ويلاديمير پوتين نخست وزير روسيه است. حرف هاي اخير پوتين هم تنها زماني که از اين نظرگاه به آن نگريسته شود، معناي واقعي خود را نشان خواهد داد. او مي گويد يقين دارد ايران به دنبال سلاح هسته اي نيست و هيچکدام از قوانين بين المللي را هم نقض نکرده است. مهدي محمدي مي نويسد:بازيگر مهم ديگر در اين ميان صهيونيست ها هستند که بازي خاص خود را دارند. آنها مدت هاست مي خواهند بگويند ايران مساله کل دنياست نه مساله اسراييل به تنهايي؛ اما اگر جهان نتواند برنامه هسته اي ايران را متوقف کند اسراييل مجبور خواهد شد به ايران حمله کند. او مي نويسد: اوباما تا پيش از اين به صراحت گفته بود وارد گفت وگويي بدون قيد و شرط با ايران خواهد شد اما صهيونيست ها چند روز قبل او را مجبور کردند تعديل هايي را در موضع خود وارد کند. محتواي اصلي اظهارات اوباما دو چيز بود: 1- تنها مذاکراتي را با ايران انجام خواهد داد که براي امريکا مفيد باشد. 2- طرف مذاکره اش لزوما محمود احمدي نژاد نخواهد بود. او با اين کار خواست فشارهايي را که دراثر طرح ايده مذاکره با ايران و خصوصا مذاکره با رييس جمهور به او وارد شده بود کم کند. اما پيداست که هر دو اين موارد بيش از آنکه نشان از يک تجديد نظر اساسي داشته باشد. مهدي محمدي در پايان نوشته است:به اين ترتيب مي توان ديد که درکنار ابراز تمايل هاي صريح به ورود به مذاکره با ايران، غرب حتي آنجا که بنابه ملاحظاتي لحن خود عليه ايران را تند مي کند جانب احتياط را از دست نمي دهد. اين فضايي است که ايران به خوبي مي تواند با اطمينان از اينکه طرف مقابل ابعاد قدرت آن را دريافته، ميز بازي را بچيند و بديهي است که تن دادن ايران به مذاکره با آمريکا نه فقط کمترين سودي ندارد بلکه ورود به چنبره فريب شيطان بزرگ است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 228]