تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819732053




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: محمدرحيم عيوضي اتحاد و انسجام؛ زمينه‌هاي شكل‌گيري


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: محمدرحيم عيوضي اتحاد و انسجام؛ زمينه‌هاي شكل‌گيري
خبرگزاري فارس: دستيابي به انسجام اسلامي بدون وجود يك قاعده اساسي و شكل‌گيري زيرساخت‌هاي آن در نظام سياسي و اجتماعي، سرزميني يا فرا اقليمي غيرممكن است و عينيت نمي‌يابد.


دستيابي به انسجام اسلامي بدون وجود يك قاعدة اساسي و شكل‌گيري زيرساخت‌هاي آن در نظام سياسي و اجتماعي، سرزميني يا فرا اقليمي غيرممكن است و عينيت نمي‌يابد. در اين بين جايگاه نخبگان به عنوان يكي از عوامل شكل‌دهنده را نبايد فراموش كرد، لذا پيش از دعوت مردم به اتحاد و انسجام، خود بايد به اين راهبرد دست يابند و تعريف روشني از الزامات و حوزه‌هاي آن تدوين نمايند و آن را به جامعه عرضه كنند؛ چراكه بدون ترديد، اختلاف و افتراق آنان در حوزه تعاريف و تحليل مفاهيم آن سبب تصلب زمينه‌هاي شكل‌گيري اتحاد ملّي و انسجام اسلامي مي‌گردد. مقاله حاضر در پي آن است كه تبيين و تحليلي مفهومي از اتحاد، انسجام، " ملّت و اسلام ارائه نمايد.

جهان‌بيني خاص جهان كنوني نتيجة نگرش‌ها و افكار انديشمندان غربي از قرن هفدهم به بعد است. مجزّا نمودن دو قلمرو انسان و خدا از ويژگي‌هاي مهم تفكر مدرن مي‌باشد و شخصيت انسان مدرن در اين بستر شكل مي‌گيرد؛ انساني كه از ويژگي‌هاي شخصيتي وي توجه به خود، انزواطلبي، توجه به رفاه و آسايش، آخرت‌گريزي، گسترش اصول و مفاهيم اخلاق و تفكر اومانيستي مي‌باشد. از نتايج بارز اين نوع انديشه ظهور نحله‌ها و مكاتب فكري است كه ادعا مي‌كنند دستور‌العملي براي زندگي انسان و رفاه و آسايش او دارند. در چنين فضايي، علم و تكنولوژي هم در خدمت بشر است و به جهان‌بيني خرده‌فرهنگي كمك مي‌كند. اين مسائل مردم و دولتمردان را به اين انديشه واداشت كه با توجه به فرايند جهاني شدن ــ كه تحت سلطة قدرت‌هاي برتر شكل مي‌گيرد و اين قدرت‌ها فرهنگ و آداب خود را القا مي‌كنند ــ ادامه حيات در جهان حال و آينده با حفظ هويت در تمام ابعاد سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي ميسر است. جهان آينده جهان "هويت‌ها" است. و در اين خصوص تلاش كشور‌هاي مختلف براي هويت‌يابي و هويت‌سازي نمود عيني دارد. لذا با توجه به اين مطالب، انتخاب نام "اتحاد ملي و انسجام اسلامي" از سوي مقام معظم رهبري نشان‌دهنده تدبير و هوشمندي ايشان است كه با توجه به مقتضيات و وضع كنوني به چنين اقدامي دست زده‌اند. اين انتخاب چند سويه مي‌باشد و در آن به عامل‌‌هاي مختلف قومي ــ ملي و اشتراك اقوام در زمينه دين توجه شده است و شناسه راهبردي نظام تلقي خواهد شد. اين اقدام، با تبيين دو رويكرد سلبي و ايجابي، ضرورت برنامه‌ريزي و نهادسازي، از يك‌سو، و افزايش ظريب هوشياري دولت و ملت، از سوي ديگر، را نمايان ساخت؛ به طوري كه كليه دستگاه‌هاي اجرايي، قانون‌گذاري و قضايي را مخاطب قرار داد تا با تدارك طرح‌ها، لوايح، آيين‌نامه‌ها و مقرّرات اداري در مسير نهادينه شدن الگوي مورد نظر نيازهاي استراتژيك كشور را تأمين نمايند و بستر مناسب را براي تدوين الگويي جامع با ضمانت‌هاي لازم ايجاد كنند. در تبيين رويكرد سلبي نيز خاطرنشان ساخت كه اعلام اين شعار در شرايطي است كه در عرصه تحولات بين‌المللي و منطقه‌اي، برنامه‌ و پروژه‌‌هاي خاصي براي جهان اسلام در دست اجراست كه در اين ميان، مي‌توان به اجراي پروژه جديد امريكايي‌ها در گسترش بحران و تهديد كمربند امنيتي كشورهاي منطقه، از جمله ايران، اشاره كرد كه حاصل مطالعات و نشست‌هاي متعدد مؤسسات پژوهشي امريكايي، از جمله آمريكن‌اينترپرايز، شوراي روابط خارجي، كارنگي، هرتينيج و چند دانشگاه ديگر امريكايي است. در اين پروژه، ايران هدفي سخت تلقي شده كه حمله نظامي به آن و اشغال اين كشور با هدف تغيير رژيم، امري ناممكن است، ازاين‌رو ايالات متحده براي مهار و تغيير رفتار جمهوري اسلامي ايران چاره‌ا‌ي ندارد جز روي آوردن به سياست‌هاي مهار با جنگ سرد، جنگ رواني و تضعيف موقعيت و امكانات استراتژيكي اثربخش و تضميني نظام جمهوري اسلامي در داخل و خارج. لذا اتخاذ شعار اتحاد ملي و انسجام اسلامي با توجه به اوضاع فوق، اقدامي استراتژيك براي جمهوري اسلامي، و مظهر همبستگي ملّي و منطقه‌اي است.

مفهوم اتحاد، انسجام، ملّت و اسلام

از منظر مفهومي در اين بحث با چهار واژه اتحاد، انسجام، ملت و اسلام مواجه‌ايم. واژه "وحدت" و "اتحاد" در اصل عربي هستند، اما در زبان فارسي گاهي در كنار هم و به صورت مترادف به‌كار مي‌روند. بررسي خاستگاه اين واژه‌ها نشان مي‌دهند كه در زبان عربي از هر يك، معناي جداگانه‌اي استنباط مي‌شود.
هر چند هر دو كلمه از ريشه "وَحَدَ" گرفته شده‌اند و هر دو مصدر هستند، كلمه "وحدت" در زبان عربي به معناي "تنها بودن" و "يكي بودن" به كار مي‌رود؛ چنان‌كه در حديثي از رسول اكرم‌(ص) نقل شده است: "الجليس الصالح خيرٌ من الوحده و الوحده خيرٌ من الجليس السوار."[1] و حضرت صادق‌(ع) فرموده‌اند: "السلامه في الوحده."[2] اما كلمه "اتحاد" در زبان عربي به معني "يكي شدن" و "به هم پيوستن" است. اين كلمه، كه مصدر باب افتعال از ريشه "وَحَدَ" است،‌ همواره زماني به كار مي‌رود كه بر بيش از يك فرد دلالت كند و اين افراد بخواهند با هم يكي و يگانه شوند.[3] در فرهنگ‌هاي فارسي، از جمله لغتنامه دهخدا، نيز اتحاد را به معناي "يكي شدن، يگانگي داشتن،‌ پيوستگي و همدستي" دانسته‌اند.
كلماتي كه در زبان عربي در باب افتعال به كار مي‌روند اصطلاحاً معني مطاوعه (اثرپذيري) دارند؛ يعني علاوه بر خواست دروني، عامل يا عواملي نيز آن‌ها را به اجراي فعل تشويق و ترغيب مي‌كنند. بنابراين "اتحاد" هم به خواست دروني متحدشوندگان و هم تحت تأثير عوامل بيروني رخ مي‌دهد.[4]

در سير و سلوك عرفا نيز "اتحاد" مقامي قبل از مقام فنا في الله است. به‌هرحال در تفاوت ميان دو واژه‌ وحدت و اتحاد مي‌توان گفت: وحدت به معناي "تنهايي و يكي بودن" است و اتحاد به معني "با هم يكي شدن و به‌هم‌پيوستي" و انتخاب اين كلمه در عبارت "اتحاد ملّي" به روشني جايگاه ملّت را در فرآيند به هم پيوستن و متحد شدن آشكار مي‌كند. بنابراين در ريشه‌يابي مفهوم اتحاد و انسجام با مفاهيمي دوگانه مواجه‌ايم كه هم غيريت را مي‌پذيرد و هم اتحاد را؛ بدين‌معنا كه اتحاد و انسجام در آنجايي مطرح مي‌شود كه چه در بعد ذهني و چه از منظر عيني، با افراد يا‌ اشيايي مواجه‌ هستيم كه ابتدا متفاوت بودن آن‌ها را پذيرفته‌ايم و پس از آن قائل به يكي شدن (اتحاد) يا متصل كردن (منسجم يا يكپارچه كردن) آن‌ها خواهيم بود. بنا بر اين ديدگاه، نگرش منطقي و عاقلانه اين است كه نه چيزي حذف شود و نه بر چيزي بيش از حد تأكيد شود.
درباره واژه‌هاي ملّت و اسلام هم تعاريف تا حدودي مشخص است. ملّت به مجموعه‌اي از مردم گفته مي‌شود كه از نظر سياسي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و ... مشتركاتي دارند و از نظر جغرافيايي مكان مشخصي را اشغال كرده‌اند و مي‌توان بر روي نقشه جغرافيايي از آن‌ها به عنوان يك ملت با جنبه‌ها و هويت‌هاي مختلف سياسي، فرهنگي، اجتماعي و ... ياد كرد. لذا از بُعد جامعه‌شناختي نيز مي‌توان از عامل‌‌هاي مثبت و ايجابي همچون مذهب و دين، سرزمين، زبان، فرهنگ و آداب و سنن، نژاد و دشمن مشترك، نام برد كه وجودشان هم‌گرايي و اتحاد ملي را سبب مي‌شوند و با تقويت اين‌ها مي‌توان به اتحاد ملي كمك نمود.
در خصوص واژه اسلام نيز واضح است كه با جهان‌بيني خاصي مواجه‌ايم كه جنبه كاملاً الهي دارد و مجموعه قوانين و دستورالعمل‌هايي مي‌باشد كه از جانب خداوند به وسيله فرستاده‌اش با توسل به وحي به انسان‌ها رسيده است كه راه سعادت دنيا و آخرت را به آن‌ها مي‌نماياند.

حال بنا به دلايل خاص تاريخي، از اين جهان‌بيني واحد، تعبيرها و تأويل‌هاي مختلفي مي‌شود كه در درون خود، مذاهب متعدد را شكل مي‌دهند. آنچه در اين چارچوب در خور توجه مي‌باشد پذيرفتن اين انشقاق‌ها و مديريت آن‌ها با هدف حفظ انسجام اسلامي است. همان‌طور كه در بحث اتحاد ملّي نيز مشخص شد ما با مردمي با فرهنگ‌ها، قوميت‌ها، و نژادهاي مختلف مواجه‌ايم كه رويكرد عاقلانه پذيرفتن تمام سلايق و علايق و مديريت آن‌ها در يك ساختار متحد و واحد است؛ به اين معنا كه هيچ قوم، زبان يا نژادي سعي نكند ديگري را حذف نمايد، بلكه تفاوت‌ها پذيرفته و مديريت شود. در بحث انسجام اسلامي نيز اين وحدت در عين كثرت ‌بايد پذيرفته شود. به عبارت ديگر ‌بايد به مذاهب مختلف توجه كرد، احترام گذاشت و با مديريتي صحيح به انسجام و تقريب آن‌ها همت گماشت. ازاين‌رو به نظر مي‌رسد نام‌گذاري سال 1386 به عنوان "اتحاد ملّي و انسجام اسلامي"، پيش از آنكه به موانع و مشكلات فكري و فلسفي برگردد، به نحوه مديريت اين جريان‌ها مربوط است. البته اين مسأله به معناي كم‌اهميت بودن بُعد فكري و فلسفي آن نيست، بلكه بدين معناست كه ملّت ايران، بنابر سوابق تاريخي و فرهنگي خود، سازوكار‌هاي خودعملگر و خودكنترلگري دارد كه كافي است انسان انديشمند به آن‌‌ها توجه كند. مردم ايران با هر قوم، نژاد و زباني در حالت طبيعي كنار آمده و اين اقوام همديگر را دوست داشته و با هم به گونه‌اي مسالمت‌آميز زندگي كرده‌اند. لذا توجه به جايگاه مديريت كنترلي و راهبردي جنبش‌هاي قومي ــ ملّي بسيار حياتي و اساسي است.

ماهيت و جايگاه اتحاد ملّي

در هر ملّتي وحدت و همبستگي مردم موجد تلاش مشترك براي دستيابي به اهداف ملّي و مانع وقوع طغيان‌ها و كينه‌توزي‌ها مي‌شود. اين مهم راه رسيدن به سعادت را، كه غايت و نهايت محسوب مي‌شود، فراهم مي‌كند. انديشمندان علوم‌سياسي اتحاد ملّي را از اركان قدرت سياسي دانسته‌اند كه از چگونگي عكس‌العمل مردم در دفاع از منافع ملّي و مصالح كشور حكايت مي‌كند. در موقعيت بسيار حساس كنوني كشور، دشمنان ملّت ايران تمام امكانات و ابزارهاي انحصاري بين‌المللي خود را به كار گرفته‌اند تا به طرق مختلف به امنيت و وحدت ملي ايران ضربه بزنند و در ميان صفوف مردم تفرقه ايجاد كنند تا بتوانند نفوذ و سلطه استعماري خود را تحميل نمايند. رهبري انقلاب، با آگاهي از اين وضعيت، هر اقدام مؤثّر، قرين به توفيق و متناسب با نيازهاي ملّت را مبتني بر تلاش همه‌جانبه ملّي مي‌داند و به اين نكته اشاره دارند: "بر اثر تسلط قدرت‌هاي طاغوتي و قدرت‌هاي فاسد و دولت‌هاي وابسته يا بي‌كفايت در طول ده‌ها سال شايد نزديك به دويست سال ملّت ما دچار عقب‌ماندگي‌هاي زيادي در عرصه‌هاي گوناگون بوده است."

"امروز كه ملت ايران به بركت اسلام و نظام جمهوري اسلامي به خودآگاهي و اعتمادبه‌نفس دست يافته، بايد اين فاصله‌هاي طولاني را با سرعت طي كنيم. ما فاصله‌هاي بسيار زيادي با آنچه كه شأن ايران سربلند و پرافتخار است داريم. اين فاصله‌ها جز با همّت بلند، جز با اميد بي‌پايان، و جز با تلاش همه‌جانبه ملّي ميسر نخواهد شد."[5]

لزوم اتحاد و هوشياري مردم در برابر تلاش تبليغي و جنگ رواني دشمنان براي ايجاد تفرقه به بهانه قوميّت، مذهب و گرايش‌هاي صنفي از تاكيدات رهبري در پيام نوروزي است كه رويارويي با آن ريشه‌ا‌ي تاريخي دارد.

"ايجاد تفرقه و تضعيف وحدت ملي ايرانيان" و "به‌وجود آوردن مشكلات اقتصادي براي متوقف كردن پيشرفت كشور" دو روش عمده دشمنان براي مقابله با ملّت ايران و نظام جمهوري اسلامي مي‌باشد. رهبري انقلاب، با آگاهي از اين اقدامات، تلاش براي اتحاد و يكپارچگي ملّي و تقويت هوشيارانه و خردمندانه انسجام ملت اسلامي را تنها راه نااميد كردن دشمنان و خنثي نمودن توطئه‌هاي آنان خواند و تأكيد كرد: "به ياري پروردگار، در سال 86، آحاد ملّت، قوميت‌هاي گوناگون، مذاهب مختلف و همه صنوف مردم ايران با اتحاد ملّي، حركت پراميد به سوي آينده درخشان خود را شتاب مي‌بخشند و همه ملّت‌هاي مسلمان نيز با انسجام اسلامي و تقويت برادري اسلامي، وحدت كلمه خود را نشان خواهند داد."[6]

"اتحاد ملي و انسجام اسلامي" اصول مهم و محوري يك مجموعه ديني و يكي از اركان كارساز، بنيادي و زيربنايي تثبيت‌كننده آن نظام است؛ چنان‌كه امام راحل رمز پيروزي انقلاب اسلامي كشورمان را در وحدت كلمه خلاصه كرد و طبق نظر صريح ايشان، اجراي تمامي احكام، قوانين و مسائل سياسي، اقتصادي، اجتماعي، تربيتي و اخلاقي و حتي عبادي و اعتقادي اسلام بدون آن محقق نمي‌شود و اگر تمامي افراد جامعه در تحقق واژه‌‌هايي همچون عدالت و آزادي اتفاق نظر نداشته باشند و متحد نگردند، در صورت قرار گرفتن امام معصوم(ع) در رأس نظام نيز امكان تحقق هيچ‌كدام از اين واژه‌هاي زيبا ميسر نخواهد شد.

يكي از مشكلات بزرگ و اساسي جامعه و نظام ما در همين جا نهفته است كه متأسفانه اصل اساسي اسلام (اصل اتحاد) در جامعه ما به فراموشي سپرده شده و جاي خود را به خصومت، تحريك حساسيّت‌هاي سياسي و قومي و ايجاد لجاجت‌ها و به راه انداختن جنگ، خشونت، نفرت و غلظت داده است؛ نوشته‌ها، گويش‌ها، جناح‌بندي‌ها، موضع‌گيري‌ها و به‌ويژه سياست‌هاي داخلي و خارجي ما لبريز از تندي و افراط و تفريط و آن‌هم در جهت بر هم زدن وحدت مابين خانواده انقلاب مي‌باشد.

خشونت، عصبانيت، پرخاشگري، ستيزه‌جويي، دشمن‌تراشي، حرمت‌شكني، تغيير، تخريب و هتك حيثيت افراد و اشخاص در جامعه ما بيداد مي‌كند و هر روز از كاه كوه ساخته مي‌شود. آيا با وضع موجود مي‌توان جامعه را نمونه يك جامعه متعادل اسلاميِ همسو با نظريات ائمه معصومين، امام راحل و مقام معظم رهبري دانست؟ آيا نحوه تعامل تشكل‌هاي سياسي و سياست‌هاي داخلي و خارجي ما بر اساس وحدت است؟ اگر چنين است، اين‌همه مشكلات داخلي و خارجي، سياسي و اقتصادي از كجاست؟ اين‌همه منازعات و كشمكش‌هاي عبث و خسته‌كننده براي چيست؟ اگر عده‌اي در كشورداري براي استقلال، مفهوم و جايگاهي قائل نشوند و آن را عامل بازدارندگي بدانند و متقابلاً عده‌اي ديگر آن را در تعارض، ستيزه‌جويي، پرخاشگري، دشمن‌تراشي و يكدندگي خلاصه كنند و ارتباطات عادي را وابستگي بدانند و سياست تعارض را به استقلال‌طلبي مشتبه سازند و از دست رفتن نيروها و فرصت‌ها و استهلاك توان ملّي را موجب گردند، آيا آرمان شهدا تحقق يافته است؟ آيا مي‌توان از اين طريق به اقتدار ملّي و بين‌المللي رسيد و با ضعف، نياز، فقر و فلاكت به عزت و استقلال دست يافت؟

اگر عده‌اي اصول و امهات انقلاب اسلامي را، كه حضرت امام راحل آن‌ها از حاق اسلام گرفته و براي ما ترسيم كرده است، زير سؤال برند و اصلاح‌طلبي را به اصول ثابت و لايتغير اسلام و انقلاب تعميم دهند و متقابلاً عده‌اي ديگر نيز به كار بردن كلمه اصلاح‌طلبي را حتي در روش‌ها، سياست‌ها و مديريت‌ها،‌ مساوي كفر بدانند، آيا با اسلامي كه پيامبر اعظم(ص) رسولش بوده است همخواني دارد؟

اين اختلاف واژه دو وجهي است. يك وجه با رعايت اصول و متون ديني به تحكيم روابط مبدل خواهد گرديد و وجه ديگر به تفرقه و جدايي منجر خواهد شد؛ كه اين وضعيت، صفا و آرامش را از جامعه سلب مي‌كند، مردم و جوانان را رو در روي هم قرار مي‌دهد، اتحاد ملّي و انسجام اسلامي را مخدوش مي‌سازد، حرمت‌ها را مي‌شكند و خانواده انقلاب را روز به روز از هم دور مي‌سازد. ما امروز، هم در سطح دولت و حكومت و هم در سطح مردم و جامعه، در تمام زمينه‌ها حتي در قانون‌گذاري و سياست‌هاي داخلي و به‌ويژه در سياست‌هاي بين‌المللي و خارجي به وحدت كلمه و به اصل اخوت و محبت بيش از هر عامل ديگري نيازمنديم.

امروز جامعه ما نيازمند آرامش و انسجام ملّي و تشنه رحمت و محبت است كه اين امر با زور و فشار حاصل نمي‌شود. اهميت اين امر تا آنجاست كه خداوند به پيامبر خويش مي‌فرمايد: "اي پيامبر رحمت، از رحمت خدا بود كه تو نرم‌خوي و مهربان شدي و اگر تندخوي، سخت‌دل و سختگير بودي، حول محورت گرد نمي‌آمدند." (آل‌عمران/ 159)

جامعه ايران، جامعه‌اي است متنوع و داراي هويت خاص فرهنگي ــ اجتماعي. ايران با تمدني ديرينه، با قبول اسلام، فرهنگ ايراني ــ اسلامي را پذيرفت. البته نبايد فراموش كرد كه در طي تاريخ در داخل اين فرهنگ، خرده‌فرهنگ‌هايي هويت خويش را تعريف كردند و در عين حال با اين فرهنگ بزرگ نيز همزيستي مسالمت‌آميز داشتند. ترك، كرد، لر، بلوچ، عرب، لك، گيلك، تركمن و... همه ايراني‌اند و مسلمان، و هويت برتر خود را در ايران اسلامي جستجو مي‌كنند.

توازن ميان خرده‌‌فرهنگ‌ها و فرهنگ ملّي، محصول بزرگي به نام اتحاد ملّي و انسجام اسلامي را به همراه داشته است كه ما مي‌توانيم به واسطه آن نظم طبيعي، به زندگي مسالمت‌آميز در ايران ادامه دهيم، البته بايد گفت متأسفانه اين نظم طبيعي هرازچندگاهي دستخوش تحول مي‌شود. ساده‌انگاري، بي‌تدبيري، نفي وجود خرده‌فرهنگ‌ها، از يك‌سو، و بزرگ‌نمايي، افراط‌گرايي و تهديد‌گرايي، از سوي ديگر، نگرشي بدبينانه هستند كه اين نظم را دچار تحول كرده است.

ايران اسلامي، امروز بيش از هميشه به همدلي، وحدت،‌ دوستي و اتحاد آحاد مردمش نيازمند است. در شرايطي كه از يك‌سو دشمنان خارجي براي خدشه‌دار كردن عزّت و غرور ملت مسلمان ايران‌زمين از هيچ تلاشي روي‌گردان نيستند و از طرفي ايرانيان در آستانه ورود به شرايطي تازه و افتخارآفرين به دليل دستاوردهاي علمي و ملّي خويش به سر مي‌برند، اين تهديدها معناي تازه‌اي به خود گرفته است. ايران اسلامي متعلق به همه ايرانيان است از هر قوم، نژاد و زباني، و در سال اتحاد ملّي و انسجام اسلامي توجه و دقت بيشتر در حفظ حرمت اقوام مختلف اصيل ايراني و جلوگيري از فتنه‌انگيزي و ايجاد اختلاف بين اقوام از ضروريات نظام اسلامي و ايران متمدن مي‌باشد.

تاريخ انقلاب اسلامي نتايج اتحاد را در صحنه‌هاي مختلف نشان داده و اين امر در مواضع ما در خارج از كشور بسيار تأثير گذاشته است؛ لذا هميشه در نوك حمله دشمنان ما همين بحث وحدت قرار داشته است، به گونه‌اي كه آن‌ها سعي كرده‌اند آن را به تفرقه و جدايي در داخل تبديل كنند. با توجه به توطئه استكبار جهاني براي ايجاد تفرقه نژادي، مذهبي و ملّي بين كشورهاي اسلامي، انسجام اسلامي شعاري كليدي است و ما امروز در منطقه خاورميانه به آن نياز داريم.

اگر مجموعه‌ گروه‌ها و احزاب در كشور و مجموعه مذاهب ارتباط خود را بر مبناي مشتركات يكديگر تنظيم كنند، شاهد خواهيم بود كه وقتي بحث وحدت و بزرگي جهان اسلامي در ميان است همه در كنار يكديگر قرار مي‌گيرند و دراين‌حال بلوغ سياسي و رشد اخلاقي و معنوي را در كشور و كل بلاد اسلامي مشاهده خواهيم كرد. مسئولان جهان اسلام، سازمان كنفرانس اسلامي، متفكران جهان اسلام، به‌ويژه علماي اهل سنت و شيعه، بايد با طرحي وحدت‌محور و همفكري، به منظور حفظ انسجام اسلامي، كه عامل مهم اقتدار هر چه بيشتر امت اسلامي است، كوشش نمايند و براي خنثي‌سازي توطئه‌هاي دشمنان عليه جهان اسلامي عزم و اراده نمايند.

در چند سال اخير شاهد پنج فتنه در خور توجه در استان‌هاي كردستان، خوزستان، آذربايجان، لرستان و سيستان و بلوچستان بوده‌ايم، كه تنها عارضه اين اهانت‌ها پرخاش‌هاي مقطعي موردي نيست، بلكه در صورتي كه احساس عمومي در مناطق فوق اين باشد كه قانون و نظام از آن‌ها در مقابل اهانت‌ها حمايت‌ در خور توجهي ندارند، انفعال اجتماعي رخ مي‌دهد كه تأثرات منفي آن در اقتدار ملّي بسيار فراتر از چرخش‌هاي موردي و مقطعي است.

ماهيت و جايگاه انسجام اسلامي

در سنّت اديان توحيدي، "خداي واحد" امت مومن خود را نيز به "وحدت"، يكپارچگي و دوري از تفرقه فرا مي‌خواند. حضرت محمد مصطفي(ص) نيز، كه آخرين پيام‌آور در اين سنّت‌ الهي است، رسالت خويش را بر بستر اتحاد مؤمنان و ايمان‌‌آورندگان عملي ساخت. توصيه‌هاي مكرر رسول اكرم به رعايت "برادري" و "وحدت" و تأكيد بر اين امر كه برتري افراد به يكديگر فقط در "تقواي" آنان است، از اهميت حفظ يكپارچگي و اتحاد بين مسلمانان حكايت مي‌كند. بر اين اساس امت واحده و بزرگ اسلامي براي تحقق فرمان الهي و دستورات پيامبر خود و با اعتقاد به "يدالله مع جماعه" حول اصول مشتركي چون كتاب آسماني واحد، قبله واحد و پيامبري خاتم انبيا گرد هم آمده‌اند. تعاليم اسلامي هر مسلماني را نسبت به برادران و خواهران ديني خود مسئول مي‌داند و بر همين مبنا دايره وحدت و اخوت اسلامي فراتر از مرزهاي جغرافيايي، نژادي، خوني و حتي تاريخي را در بر مي‌گيرد. اين كلّيت منسجم و يكپارچه، از صدر اسلام تاكنون، همواره مانند تيري در چشم دشمنان خدا و پيامبر او فرو رفته است. بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) اختلاف نظر بر سر جانشيني وي نخستين شكاف ميان جامعه مسلمانان را ايجاد كرد. اگرچه اين اختلاف قدمتي معادل تاريخ اسلام دارد، هيچ‌گاه به رودررويي مستقيم و جنگ و خونريزي بين طوايف اسلامي منجر نشد.

علما و بزرگان جهان اسلامي، اعم از شيعه و سني، همواره كوشيده‌اند اختلافات خود را، كه جنبه اعتقادي دارد، با بحث و گفت‌و‌گوي علمي مورد مداقه و كنكاش قرار دهند و به شدت از تفرقه و دو دستگي اجتناب كنند. به عبارت ديگر همواره نقاط افتراق تحت‌الشعاع نقاط اشتراك قرار گرفته است. اساساً اختلافات بين اين دو مذهب هرگز جنبه جدي به خود نگرفته و هرگاه درگيري و اختلافي بين مسلمانان روي داده، دست دشمنان اسلام در آن پيدا بوده است.

بديهي است كه با گذشت زمان، توطئه‌ها و تفرقه‌افكني‌ها عليه دنياي اسلام بيشتر و موذيانه‌تر شده است. تشديد فرقه‌گرايي، بزرگ كردن اختلافاتِ نحله‌هاي مختلف اسلامي و وارد نمودن تهمت‌هاي نادرست به فرق مختلف از جمله اين تلاش‌‌هاست. مقابله با اين فتنه‌جويي‌ها، به ويژه در دوران معاصر كه مسائلي چون "پان‌عربيسم"،‌ "وهابي‌گري"، "مقابله با تشكيل هلال شيعي" و "القاعده" براي ضربه زدن به دنياي اسلام مطرح شده، ضرورتي انكارناپذير است.

در طي تاريخ، همواره بسياري از علما و شخصيت‌هاي بزرگ جهان اسلام همچون سيدشرف‌الدين و سيدجمال‌الدين اسدآبادي بودند كه براي وحدت جهان اسلام كوشش‌هاي بسياري نمودند و اقدامات بسياري انجام دادند. از جمله اين اقدامات مي‌توان به سفرهاي سيدجمال‌الدين اسدآبادي به كشورهاي مختلف بلاد اسلام و انتشار روزنامه "حبل‌المتين" توسط وي و طرح ايده "تقريب مذاهب اسلامي" با حمايت و پشتيباني آيت‌الله بروجردي و مفتي اعظم مصر اشاره كرد. پس از استقرار نظام جمهوري اسلامي ايران نيز بنيان‌گذار آن، و مقام معظم رهبري به اين آرمان توجه و بر آن تأكيد كردند.

نام‌گذاري فاصله ميان دو روز 12 تا 17 ربيع‌الاول، به "هفته وحدت" نمادي براي فراخواندن تمامي مسلمانان جهان به چنگ زدن به ريسمان الهي و عقد برادري و برابري است.

امام خميني مي‌فرمايند: "يك دسته از مسلمانان شيعه هستند و يك دسته‌اي از مسلمانان سني، يك دسته حنفي، دسته‌اي حنبلي و دسته‌اي اخباري هستند. اصلاً طرح اين معنا از اول درست نبود. در يك جامعه‌اي كه همه مي‌خواهند به اسلام خدمت كنند براي اسلام باشند، اين مسائل نبايد طرح شود. ما همه برادر هستيم و با هم هستيم."

"امروز اختلاف بين ما، تنها به نفع آن‌هايي است كه نه به مذهب شيعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفي يا ساير فرق. آن‌ها مي‌خواهند نه اين باشد نه آن، راه را اين‌طور مي‌دانند كه بين شما و ما اختلاف بيندازند. ما بايد توجه به اين معنا بكنيم كه همه ما مسلمان هستيم و همه ما اهل قرآن و اهل توحيد هستيم و بايد براي قرآن و توحيد زحمت بكشيم و خدمت بكنيم."[7]

يكي از مواردي كه مورد اهتمام و عنايت امام راحل بود وحدت شيعه و سنّي مي‌باشد، لذا نبايد بگذاريم كه در جهان اسلام اختلاف ميان شيعه و سني به مرحله‌اي برسد كه ابزاري براي نفوذ دشمنان شود. بايد به اين نكته واقف گرديم كه دشمنان زماني توانستند دول بزرگ اسلامي را گسسته كنند كه دنياي اسلام، به جاي توجه به وجه اشتراك، به سمت نقاط اختلاف پيش رفت. احترام به مشتركات يكديگر از جمله ديگر عوامل مؤثر در تحقق انسجام اسلامي و وحدت ملي خواهد بود.

امام‌خميني و راهبرد اتحاد ملّي و انسجام اسلامي

بر اساس ديدگاه امام خميني‌(ره) ايجاد تحول در جامعه اسلامي و رهاندن آن از واگرايي بدون ترسيم برنامه فراگير و ريشه‌دار بر مبناي اصول و معيارهاي ديني ممكن نيست. وضعيت فعلي جهان اسلام و نابساماني‌هاي موجود در آن معلول مسائل گوناگون از جمله عوامل ذيل است: 1ــ انحطاط فكري و تزلزل اعتقادي مسلمانان؛ 2ــ سلطه قدرت‌هاي استكباري و رژيم‌هاي استبدادي بر مقدورات ملّت‌هاي اسلامي كه همگي در جهت فرايند تغيير هويت امت اسلامي و نيز چپاول ثروت‌ها و منابع زير‌زميني آن‌ها حركت مي‌كنند.[8]
اصولاً انسجام اسلامي بدون وجود يك قاعده سياسي و شكل‌گيري زيرساخت‌هاي نظام سياسي سرزميني يا فرا اقليمي عينيت نمي‌يابد و دستيابي به آن ممكن نيست. لذا حضرت امام(ره) اولين رسالت را در اين زمينه متوجه دولت‌ها ‌ساخت و بدون در نظر گرفتن مرزهاي جغرافيايي، خواهان حركت دولت‌ها به سوي منافع و رويكرد واحد براي ارزيابي هويت ملّي و ديني و قطع ريشه‌هاي وابستگي، واگرايي و استعمار ‌گرديد. رهايي از وضعيت اسفبار كنوني جز در سايه قطع ريشه‌هاي انحطاط ميسر نيست، كه اين امر به بسيج گسترده ملّت‌ها و حكومت‌هاي اسلامي در چارچوب استراتژي روشن و فراگيري نيازمند است. جهان اسلام، به مثابه مجموعه‌اي واحد و برخوردار از پيشينه تاريخي، فرهنگي و سياسي مشترك، ناگزير از بازگشت به اصالت تاريخي و فرهنگي خود مي‌‌باشد. البته دستيابي به اين هدف مستلزم شناسايي ويژگي‌هاي مهم هويت ديني و ملّي، و اتكا به درون است. براساس انديشه امام خميني‌(ره) گسترش انقلاب فكري ــ فرهنگي باعث مي‌شود باورهاي مشترك در سطح عمومي شكل گيرد.[9] اين جهش در دو سطح پيش‌بيني‌شدني است كه در هر دوي آن‌ها نخبگان ديني و ملّي جايگاهي راهبردي دارند و مسئوليت اصلي را بر دوش خواهند كشيد.
از اين رهگذر سنگين‌ترين وظيفه در راه ايجاد اتحاد ملّي و انسجام اسلامي متوجه انديشمندان خواهد بود؛ يعني نخبگان، پيش از دعوت مردم به انسجام، خود بايد به اين راهبرد دست يابند و تعريف روشني از الزامات و حوزه‌هاي آن تدوين، و به جامعه اسلامي عرضه كنند. بدون ترديد اختلاف و افتراق نخبگان در حوزه تعاريف انسجام اسلامي و تصلب و اتكاي بيش از حد آنان بر عوامل تمايز، جامعه را در دستيابي به اين هدف آرماني ناكام خواهد ساخت. استراتژي و طراحي حضرت امام(ره) براي رسيدن به انسجام اسلامي متشكل از دو لايه است: لايه اول؛ همان كاركرد فرهنگي و فكري است و لايه دوم؛ جنبش‌ سياسي و عملي؛ كه دو لايه كارآمد نظام سياسي محسوب مي‌شود.

ضرورت اتحاد ملّي و انسجام اسلامي

جهان حال و آينده دنياي هويت است. ملتي كه هويت دارد در واقع مي‌تواند فرياد بزند و بگويد "من" حق حيات و زندگي خواهم داشت. به علاوه, همان‌گونه كه پيش‌تر ذكر شد، مفهوم انسجام و اتحاد در آنجا مطرح مي‌شود كه غيريت و تفاوت وجود دارد، لذا در يك رويكرد طبيعي در همان ابتدا تفاوت و تعدد پذيرفته مي‌شود و آنچه مهم قلمداد مي‌گردد مديريت اين تفاوت‌ها و تعددهاست. از لوازم دنياي امروزي حفظ هويت فرهنگي، سياسي، اقتصادي، مرزي و ... است. دول استعمارگر با ولع بيش از پيش به استعمار همه‌جانبه دست مي‌زنند. اين واقعيتي است كه همة انسان‌هاي منصف با هر ايدئولوژي، مرام و مسلكي اين مسأله را تشخيص مي‌دهند و مي‌فهمند. پس ساده‌لوحي خواهد بود كه از روي اين مسأله با ديده اغماض بگذريم. اسلام و ايران از مشتركات اقوام ايراني است. البته بايد به ياد داشت كه از اين دو عبارت اتحاد ملي و انسجام اسلامي، دايره انسجام اسلامي بسيار گسترده‌تر و وسيع‌تر است. مفهوم اتحاد ملي به حوزه درون كشور با هويت مشخص فرهنگي، سياسي، ديني و جغرافيايي نظر دارد، اما عبارت انسجام اسلامي رويكردي بيروني با دايره‌اي گسترده و وسيع است. در اينجا هم به هويت و اتحاد دروني در دنياي امروزي توجه شده است و هم به انسجام اسلامي در ميان تمام ملل مسلمان. تمام كشورهاي مسلمان نيز بايد خود را به عنوان هويت مشخصي كه به تمام جنبه‌هاي مختلف زندگي بشر توجه دارد به دنياي ماترياليستي، اومانيستي و خداگريز و ضداخلاق امروزي بنماياند.
جهاني شدن با ايجاد تغيير در جهت‌گيري نگرش طبقات و قشرهاي مختلف از سمت موضوعات سياسي ــ اقتصادي به مسائل فرهنگي، ساخت نابرابر نظام سرمايه‌داري در داخل جوامع و نظام بين‌الملل را، كه در چارچوب نظريه‌پردازي انديشمندان ماركسيست چپ و راديكال در معرض حمله قرار داشت، با نظريه‌پردازي‌هاي جديد رهاند و به جاي زير بناهاي ماركسيستي، توجه را به روبناها و از جمله حوزه‌هاي فرهنگي جلب نمود و بدين وسيله فاصله بين مفهوم خودي و غير خودي را، كه در طبقات استثمارگر و استثمارشونده متبلور بود، به حوزه‌هاي فرهنگي و از جمله گروه‌هاي قومي كشاند و هويت‌خواهي قومي را مبناي بخش زيادي از مشكلات آينده نظام‌ها نمود.[10]

جايگاه فرهنگ در اتحاد ملّي

پديده جهاني شدن، همچنان كه در سطح خرد، پديده چندفرهنگي ــ چندقومي را تشويق و ترغيب مي‌كند، در سطح كلان و در عرصه جهاني زمينه‌هاي تجانس فرهنگي ــ قومي را فراهم مي‌آورد. دامن زدن به پديده چند فرهنگي ــ چند قومي و منازعات متأثر از آن ناشي از توصيه و تجويزهاي نظام جهاني براي كشورهاي در حال رشد و دشمنان سياسي ــ ايدئولوژيك تلقي شده كه در بهترين حالت به جدايي مسالمت‌آميز نظير ايجاد دو كشور اسلواك و چك از كشور چكسلواكي يا به صورت خونين نظير تجزيه تيمور شرقي از اندونزي و تجزيه يوگسلاوي منجر گشته است. در چنين وضعي دولت‌هايي كه حفظ تنوع فرهنگي و قومي و سياست يكپارچه‌سازي را در پيش گرفتند موفقيت بيشتري داشته‌اند. كشورهايي چون اتحاد جماهير شوروي، يوگسلاوي، تركيه، و اندونزي كه وحدت ملّي را در حذف هر گونه تنوع فرهنگي و قومي و استقرار يكساني فرهنگي و شبيه‌سازي جستجو كردند در درازمدت با مشكلات جديد و جدي مواجه شده‌اند.

دلايل انتخاب شعار انسجام اسلامي

1ــ در كنار طرح بر هم زدن يكپارچگي عمومي در داخل، غرب طرح انزواي سياسي ايران در منطقه جهان اسلام و فضاي بين‌المللي را هم دنبال مي‌كند؛ 2ــ رشد روز‌افزون درگيري شيعه و سني در عراق و منطقه و تحريك دولت‌ها و علماي اهل تسنن از طريق بزرگ‌نمايي در موازنه قدرت شيعيان؛ 3ــ تلاش امريكا براي تشكيل ائتلاف منطقه‌اي عليه جمهوري اسلامي؛ 4ــ ناكامي غرب در حذف مقاومت لبنان از طريق عمّال داخلي اين كشور.

با درك موارد فوق است كه رهبر معظم انقلاب در كنار "اتحاد ملي" بر موضوع "انسجام اسلامي" نيز تأكيد نموده است. در واقع سكاندار نظام اسلامي، راهبرد اداره نظام را به مرزهاي سياسي و جغرافيايي ايران محدود نكرده و دايره آن را به كشورهاي منطقه و جهان اسلام نيز گسترش داده است.

نام‌گذاري سال 1385 به عنوان سال "پيامبر اعظم(ص)"، كه پس از توهين‌هاي برنامه‌ريزي‌شده غرب به ساحت مقدس آن حضرت انجام شد و لذا برگزيدن عنوان "اتحاد ملّي و انسجام اسلامي" براي سال 1386 نشان مي‌دهد كه رهبري نظام، در اداره كشور نگاه ويژه‌اي نيز به تحولات منطقه، جهان اسلام و حوزه‌هاي بين‌المللي دارد و ازاين‌رو با اشاره به شرايط ويژه‌اي كه بر جهان اسلام حكم‌فرماست،‌ معظم له يكپارچگي دنياي اسلام را در برابر توطئه‌هاي دنياي غرب مطالبه مي‌نمايد؛ مطالبه‌اي كه نقطه آغازين آن مي‌تواند با طرح تدوين منشور اتحاد جهان اسلام، كه ايشان در خجسته‌سالروز ميلاد پيامبر رحمت و عطوفت، حضرت محمد مصطفي(ص)، مطرح فرمود، آغاز شود.

راهكارهاي تحقق شعار انسجام اسلامي

1ــ عمل به دستورات و تعاليم الهي، قرآن كريم و عترت مطهر (واعتصموا بحبل‌الله جميعاً و لا تفرقوا)؛ 2ــ توجه جدي به مقوله كار و تلاش و توليد علم؛ 3ــ مقابله جدي با توطئه‌هاي اختلاف‌برانگيزانه دشمنان؛ 4ــ توجه جدي به سند چشم‌انداز بيست‌ساله كشور؛ 5ــ جلوگيري از ايجاد شكاف ميان ايران و كشورهاي همسايه؛ 6ــ تعميق جايگاه اتحاد و وحدت اسلامي در ميان دولت‌ها و كشورهاي اسلامي؛ 7ــ تلاش مضاعف دولت‌هاي اسلامي براي رفع مناقشات و مشكلات فلسطين، عراق، لبنان و افغانستان.

موانع مهم در راه تحقق اتحاد ملّي و انسجام اسلامي

در راه تحقق اتحاد ملّي و انسجام اسلامي موانعي وجود دارد كه شناسايي اين موانع و برنامه‌ريزي به منظور مقابله با آن‌ها يا رفع‌شان مي‌توان ما را در رسيدن به مقصود ياري دهد. در ادامه موانع پيش‌رو در اين زمينه در سه سطح كاربردي ارائه شده است.

1ــ در بحث تحليل مفهومي واضح شد كه ما با هويت‌هايي مواجه‌ايم كه في‌نفسه چند پاره و چندگانه است، لذا در مرحله اول مي‌توان گفت تقويت عامل‌‌هاي هم‌گرايي و اتحاد نتايج مثبت بسيار به بار مي‌‌آورد و تضعيف آن‌‌ها آسيب‌هاي جبران‌ناپذير.

تأكيد بر عامل‌‌هاي ذيل تقويت هم‌گرايي و اتحاد در دو بعد اسلامي و ملّي را به دنبال خواهد داشت: سرزمين مشترك، زبان، فرهنگ و آداب و سنن، نژاد، دشمن مشترك، مذهب و دين و ... .
حال تضعيف عامل‌‌هاي فوق، به طور خاص و تقويت عامل‌‌هاي ذيل، تفرقه و تضاد را افزايش خواهد داد: تكيه بر قوميت‌ها و طوايف خاص، ترجيح منافع شخصي و جناحي بر منافع ملّي، تقويت دلبستگي‌ها و وابستگي‌هاي مادي و تكثرطلبي، تشديد تنگ‌نظري‌ها و منيّت‌ها و بدبيني‌ها، ايجاد نااميدي در ميان مردم، تضعيف خودباوري و اعتمادبه‌نفس، انتخاب مسئولان ناكارآمد، بي‌اعتماد نمودن مردم نسبت به مسئولان و دولتمردان، تفسيرهاي ناروا و متحجرانه از دين و دين‌باوري و... .
به نظر مي‌رسد با توجه به آنچه در بحث مفهوم‌سازي و ضرورت اتحاد ملّي و انسجام اسلامي آمد و نيز سازوكار‌هاي خودعملگر و خودانتخابگر، تاريخ مردم ما نشان مي‌دهد كه در شرايط طبيعي هيچ درگيري و تنشي بين قوميت‌ها، نژادها و فرهنگ‌هاي مختلف وجود نداشته است و همواره مردم در صلح و آرامش به سر ‌برده‌اند. لذا در شرايط طبيعي مردم وظيفه خود را در برقراري روابط مسالمت‌آميز با ديگر اقوام مي‌دانند. آنچه مهم شمرده مي‌شود مديريت مسئولان و روشنفكران است، ازاين‌رو بايد به منظور آگاهي مسئولان كوشش كرد. در اين زمان بيش از آنكه مردم رسالتي داشته باشند، مديران و مسئولان رسالت دارند و دشواري كار بر دوش روشنفكران مي‌باشد. انسان‌هاي انديشمند ‌بايد به درون مردم بروند، با آن‌ها همراه شوند و به راهكارها و سازوكار‌هايي براي مديريت بينديشند. مشكل تاريخي ما مشكل انسان‌هاي انديشمند و روشنفكر است. البته آگاهي عمومي نيز بسيار اهميت دارد، اما طي مسير مستقيم‌تر و بي‌واسطه‌تر بر عهده مسئولان، مديران، و روشنفكران است. به نظر مي‌رسد براي تحقق اتحاد ملّي و انسجام اسلامي بايد مديريت تحقق اين استراتژي بر نكات مهم زير توجه نمايد: بسترسازي براي آزادانديشي و مديريت اختلافات، تأكيد بر هويت ديني مردم، هويت‌سازي از طريق تحليل باورها و ارزش‌هاي ايماني و تزريق آن به تار و پود جوامع اسلامي، بسيج قشرهاي گوناگون در جهت منافع عمومي، شناسايي و تبيين آثاري كه گسستن اجتماع را باعث مي‌شود، تمدن‌سازي و ترويج پيشرفت و تعالي، حفظ استقلال و ترويج روحيه آزاديخواهي و... .

2ــ نحوه تأثير پديده جهاني شدن در تقويت بعضي از آسيب‌هاي وضع موجود: مي‌توان اين‌گونه بيان نمود كه موج جديد جهاني شدن به بازگشت مردم به هويت‌هاي قومي كمك كرده و اين سير را شتاب مضاعفي بخشيده است. در فضاي نوين متأثر از جهاني شدن، بسياري از گروه‌هاي قومي، كه به‌زعم خويش از داشتن حداقلي از حقوق، امكانات و فرصت‌هاي برابر محروم بوده‌اند، در جهت استيفاي حقوق ازدست‌رفته خويش اقدام مي‌نمايند و دور از ذهن نخواهد بود كه اين گرايشات به صورت گزينشي در بعضي از كشورها تشديد شود و خلق جوامع مجازي قومي، با توجه به تكنولوژي‌هاي نوين ارتباطي و تغيير كيفي آن‌ها، سير دولت ــ ملّت‌سازي را موجب گردد.

به دليل افزايش قدرت نيروهاي فراملّي، سازمان‌ها و تشكل‌هاي منطقه‌اي، نهادهاي بين‌المللي، شركت‌هاي چند ملّيتي و ...، نيروهاي فروملّي چون گروه‌هاي قومي، خرده‌فرهنگ‌ها، تشكل‌هاي سياسي، اجتماعي و صنفي حاكميت ملّي دولت‌ها را با مشكل جدي ناتواني در پاسخ به نيازهاي متنوع آن‌ها روبه‌رو نموده‌اند.

3ــ با گسترش فنّاوري‌هاي نوين ارتباطي، ميزان استفاده از زبان‌هاي بيگانه براي بهره‌گيري از ابزارهاي نوين افزايش يافته است. بسياري از وسايل نوين ارتباطي همچون اينترنت و تمامي فنّاوري‌هاي مرتبط با آن، بر مبناي به‌كارگيري زبان انگليسي پديد آمده‌ و به همان صورت وارد كشور ما شده‌‌اند. با آنكه در بسياري از موارد سعي شده است ابزارهاي نوين ارتباطي با زبان فارسي سازگار شود، ‌اما همواره ضعف‌هاي متعددي در اين عرصه نمود يافته و باعث شده است زبان فارسي نتواند در چنين محيط‌هايي با زبان انگليسي به طور كامل رقابت كند. اين مسأله به‌ويژه در بعضي از جنبه‌ها مانند استفاده از خط و الفباي انگليسي براي نگارش كلمات فارسي نمود بيشتري يافته و از اينترنت و ايميل، به فضاهاي ديگري مانند پيام كوتاه (SMS) و ... نيز گسترش يافته است.
بسياري از صاحب‌نظران معتقدند اين مسأله در مدت زماني نه چندان طولاني، آسيب‌هاي جبران‌ناپذيري به زبان و خط فارسي، كه از عوامل‌ مهم اتحاد ملّي است، وارد خواهد كرد، مگر آنكه در اين خصوص تدابير گسترده‌اي انديشيده شود و اقدامات پيشگيرانه به صورت علمي اجرا گردد.
جهاني‌شدن ارتباطات، گونه‌هاي نويني از نظارت و كنترل پديد آورده است. در تصويري كه ديويد ليون ارائه مي‌دهد در آغاز قرن بيست‌ويكم آشكار است كه فنّاوري‌هاي اطلاعات و ارتباطات به عاملي اساسي براي شناخت تحولات اجتماعي تبديل شده‌اند و فرصت‌هاي زندگي ما را تحت تأثير قرار مي‌دهد. آنتوني گيدنز هشدار مي‌دهد كه براي ايجاد دولت خودكامه، توان بالقوه روزافزوني وجود دارد و كري. تي. ماكس اخطار مي‌كند كه فنّاوري‌هاي "نظارتي جديد كه در سيستم انتظامي امريكا به كار مي‌رود احتمالاً نشانه ظهور" جامعه‌اي با حداكثر ميزان نظارت در آينده است.[11]

سيزده پيشنهاد راهبردي براي تحقق انسجام اسلامي

بي‌ترديد با وجود همه دشمني‌هايي كه با اصل انسجام اسلامي مي‌شود، ايده وحدت اسلامي، كه منادي آن در دهه‌هاي اخير امام خميني(ره) بود، ايده‌اي استوار، معقول، شدني و حياتي براي حفظ هويت اسلامي شرق است. در اين زمينه، بايد يكسره كوشيد و از ابراز نظرهاي افراطي هراسي به خود راه نداد و در هر دو بخش، چه اين سو و چه آن سو، با افراطي‌ها ــ كساني كه براي ريختن خون مسلمانان، اعم از شيعه و سني، ارزشي قائل نيستند و خود جاي گرم و نرمي دارند و بدون واهمه از انفجار و انتحار، با دلمشغولي‌هاي آرام خويش زندگي مي‌كنند ــ مبارزه كرد.

در اينجا بر اساس تجربه مطالعاتي در زمينه تاريخ و سياست، اصولي كه رعايت آن‌ها مي‌تواند به امر وحدت اسلامي كمك كند ارائه شده است. هر چند ممكن است سخن تازه‌اي در اين زمينه در بر نداشته، و صرفاً تدوين آن تا اندازه‌اي تازه باشد.

1ــ در درجه نخست دولت‌هاي اسلامي، الزاماً بايد اصل مسلم وحدت را باور كنند و آن را مبناي سياست‌هاي عمومي خويش قرار دهند تا بتوان در اين زمينه پيشرفت كرد. يكي از نتايج مهم اين امر طراحي سياستي است كه بتواند امت اسلامي را به وحدت برساند. مهم‌ترين اين سياست‌ها، حركت در جهت از بين بردن تعصب و طايفيگري است كه هم براي ايجاد وحدت سياسي در كشورها اهميت دارد و هم براي ايجاد هم‌گرايي در كلّيت جهان اسلامي. بلافاصله بايد تذكر داد كه بيش از حد دولتي كردن سياست وحدت‌طلبي، زمينه مخالفت مردم و عده‌اي از رهبران سنّتي را فراهم مي‌آورد، اما بايد براي آن‌ها چاره‌اي انديشيد؛ زيرا ما براي آينده هيچ راهي جز اين اتحاد نخواهيم داشت. آنچه تاكنون شاهد آن بوده‌ايم، به‌ويژه از ناحيه بعضي از كشورهاي عرب منطقه، ابراز نظرهاي صوري براي وحدت، اما در عمل ميدان دادن به اختلاف‌افكنان بوده است. بدون ترديد چيزي كه مي‌تواند زمينه اين امر را فراهم كند، تصويب قوانيني در سازمان‌هاي اسلامي براي جلوگيري عملي از اين اقدامات، و امكان بازرسي و بازخواست از دولت‌هاي متخلّف است. تمركز دولت‌ها بر وحدت همچنين مي‌تواند خنثي‌كننده تلاش‌هاي بيگانگان براي ايجاد اختلاف و استفاده از مسائل طائفه‌اي و مذهبي براي رسيدن به مقاصدشان باشد.

2ــ يك گام مهم، ارائه پژوهش‌هاي عملي براي تبيين حقايق تاريخي از ديدگاه علمي بدون تعصبات مذهبي است. از آنجايي كه بسياري از تعصبات در اطراف مسائلي دور مي‌زند كه پايه علمي ندارد، اين تحقيقات مي‌تواند روشنگر بسياري از نكات باشد. البته در اين‌باره بايد افرادي كه خودشان از تعصب به دور هستند، كتاب و مقاله بنويسند و در نگارش هم حرمت همه چيز را پاس بدارند و در نوع نگارش، لطمه‌اي به عواطف و احساسات مذهبي نزنند. روشن است كه نشر اين قبيل پژوهش‌ها كه بايد با زبان كاملاً علمي نوشته شود و تحريك‌كننده نباشد، مي‌تواند دست كم روي قشري از فرهيختگان تأثير بگذارد و از طريق آنان به توده‌هاي مردم منتقل شود. در سال‌هاي اخير روشنفكران جهان اسلام، تأليفاتي در اين زمينه داشته‌اند كه گرچه بعضي از آن‌ها با عكس‌العمل‌‌هاي منفي مواجه شده، روي نسل جديد تأثير خاص خود را داشته است و مي‌توان اميد داشت كه به مرور فراگير شود.

3ــ بايد توجه كرد كه بروز تعصبات مذهبي، بيش از آنكه از ناحيه اكثريت باشد كه نيازي به آن‌ها ندارد، از ناحيه اقليتي است كه در ميان يك اكثريت زندگي مي‌كند و تحت فشار آن‌هاست. دليل اين امر آن است كه هر اقليتي، وقتي خود را در تهديد ببيند، روي مسائل خاص خود تكيه مي‌كند و با شدت و حدّت بيشتري آن‌ها را حفظ مي‌نمايد. بنابراين تا وقتي مشكل اقليت‌ها حل نشود، و آنان احساس نكنند كه ‌بايد روي تفاوت‌هاي خود براي حفظ هويتشان انگشت بگذارند، ماجراي اختلاف ميان آنان و ديگران حل نخواهد شد. اقليت بايد احساس كند تفاوتي با ديگران ندارد و اين امر فقط با اعطاي حقوق حقه او ممكن است.

4ــ رهبران هر مذهبي بايد براي وحدت، زمينه‌سازي كنند. اين كار در دو مرحله انجام مي‌شود: اول، ايجاد زمينه‌هاي ذهني كه انديشمندان بايد فراهم كنند؛ دوم، توصيه‌هاي عملي و راهبردي كه نمي‌تواند از سوي علماي درجه سوم و حتي دوم مطرح شود. اين اقدام براي آنكه به نتيجه برسد، بايد از سوي مقامات بالاي مذهبي كه مورد اعتماد مردم و هم‌مذهبان خود هستند، اعلام شود. اظهار نظر در اين باره از سوي ديگران ممكن است زمينه‌اي را فراهم كند، اما بسا ترديدهايي را هم به‌وجود مي‌آورد. بايد تلاش كرد تا رهبران مذهبي اصلي، رهبري حركت وحدت اسلامي را در دست بگيرند.

شايد همين جا نكته ديگري هم اهميت داشته باشد و آن اين است كه نبايد اصلاح را صرفاً محافل روشنفكري مذهبي انجام دهند؛ زيرا اين جماعت در ميان توده‌هاي مردم نفوذ چنداني ندارند و هر از گاهي به لائيك بودن هم متهم مي‌شوند. قشري كه بايد وحدت را بپذيرد و ترويج دهد قشري است كه به طور مستمر در جايگاه رهبر مذهبي، كار هدايت مردم را بر عهده دارد. اعتماد مردم به رهبران درجه اول مذهبي است كه صرف نظر از قيل و قال‌هاي علمي، مسائل ديني را بسيار صريح و بدون ترديد بيان مي‌كنند.

5ــ يك اقدام اساسي براي وحدت، پديد آوردن شعارها و نمادها، براي وحدت است كه ‌بايد در دستور كار مراكز تبليغي و رسانه‌اي قرار گيرد. براي اين كار بايد تمامي مراكز هنري آماده شوند. يك مثال خوب تاريخي در اين زمينه، نشريه‌ وحدت‌گراي "م�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 359]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن