محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826009909
وقتي روان درمانگر نوشت
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
وقتي روان درمانگر نوشت نويسنده:سعيد بي نياز اروين يالوم، نويسنده رمان معروف وقتي نيچه گريست با «مامان و معني زندگي» به دنياي روان شناسي و ادبيات ايران برگشته است «وضعيت: ناياب» اگر تا همين هفته پيش به هر کدام از سايت هاي فروش کتاب اينترنتي سر مي زديد و مي خواستيد «وقتي نيچه گريست» يا «مامان و معني زندگي» اروين يالوم را بخريد، با همين عبارت رو به رو مي شديد. در کتابفروشي ها هم وضع همين است. کتاب در طول هفت ماه دو تا چاپ خورده و حالا سر چاپ سوم ناياب شده است. از آن طرف مهدي غبرايي هم دست گذاشته روي آخرين کتاب استاد ــ چشم در چشم خورشيد ــ و به همين زودي مي فرستدش به بازار. همه اينها يعني اينکه اروين يالوم دارد جاي خودش را بين کتابخوان هاي ايراني باز مي کند. آقاي روان درمانگر دارد جلسه هاي روان درماني اش را به داستان تبديل مي کند و چون جنس ادبيات را مي شناسد، خوب هم دارد اين کار را انجام مي دهد. او غير از اينکه روان درمانگر کاردرستي است و نامش حتي در کتاب هاي دانشگاهي ثبت شده، نويسنده درست و درماني هم هست و ژانر «داستان هاي روان درماني» را به دنياي قصه هاي امروزي اضافه کرده است. مي خواهيم با هم سرکي بکشيم به دنياي روان درمانگر 78 ساله اي که همه بخش مفيد عمرش را روي صندلي روان درمانگري و پشت ميز تحرير گذرانده است و درباره اين ژانر حرف بزنيم. همه چيز از جشن تولد نه سالگي اش شروع شد؛ وقتي که اروين کوچولو اوريون گرفته بود و توي اتاق کوچک بالاي مغازه خوار بار فروشي پدر اوقات تلخش دراز کشيده بود. بستگان روسش هر کدام چيز کوچکي آورده بودند: فرفره، توپ، يک دست سرباز عروسکي آمريکايي، يک سطل قطعه هاي خانه سازي و نسخه اي از کتاب «جزيره گنج» استيونسن. براي اروين که از ول گشتن در خيابان فقيرنشين و خطرناک سيتون نيويورک متنفر بود، بهترين هديه همان کتاب عمه لي بود. خودش تعريف مي کند که «به محض رفتن عمه شروع به ورق زدن، بلعيدن تصاوير و بالأخره خواندن کتاب کردم. در عرض چند دقيقه درد بناگوش هاي ورم کرده، فراموش شد؛ از تخت کوچکم در گوشه اتاق غذاخوري آپارتمانمان که سوسک از آن بالا مي رفت، به دنياي سحرآميز رابرت لوئيس استيونسن قدم نهادم». بعد از آن ديگر هيچ وقت نه داستان ها دست از سر اروين برداشتند و نه اروين دست از سر داستان ها. اجازه داشت دو روز در هفته با دوچرخه واشنگتن را رکاب بزند و از کتابخانه هاي مرکزي اش خوراک هاي فکرش را درو کند. چون پدر و مادرش بي سواد بودند و کسي هم راهنمايش نبود، همين جور ذوقي کتاب خواند. اول کتاب هاي قفسه زندگينامه را از «A»(آدامز) تا «Z»(زرتشت) خواند اما بعد فهميد که داستان ها از زندگي خود آدم ها جالب ترند. کم کم يک کتابخوان حرفه اي شد و به کمتر از داستايفسکي و تولستوي رضايت نمي داد. همان موقع ها هم فکر مي کرد که «نوشتن يک رمان خوب لطيف ترين کاري است که از عهده بشر برمي آيد». اما اروين يهودي بود و آن موقع ها در دهه 40 يهودي ها دوست داشتند يا بچه شان مثل خودشان تاجر شود يا مثل همسالانش پزشک. اروين مي دانست که تخصص روانپزشکي به حرف هاي تولستوي و داستايفسکي شبيه تر است و براي همين پزشکي خواند. غرق شدن در کتاب هاي آکادميک پزشکي ذوق قصه گويي اش را براي مدتي کور کرد اما به محض شروع کار روانپزشکي دوباره حسش بيدار شد. و داستان هاي روان درماني به وجود آمدند دکتر يالوم آن قدر کار و رشته اش ــ که يک جورهايي گوش دادن به قصه زندگي مردم و تغيير دادن آنها بود ــ را دوست داشت که به يکي از بزرگ ترين روانپزشک هاي دوره اش تبديل شود. او بعدها يک کتاب دانشگاهي اما خوشخوان «گروه درماني» نوشت که به 12 زبان دنيا ترجمه و تدريس شد. او آن قدر در رويکرد درماني اش ــ روانکاوي وجودي ــ مشهور شد که همين الان اگر در هر جاي دنيا بخواهند نام چهار نفر در اين رويکرد را ببرند، يکي اش يالوم است و کتاب «موهبت درمان» او که در ايران به نام «هنر درمان» ترجمه شده است، کتاب باليني گروهي از روان شناس هاي باليني است. اما فکر مي کنيد اولين کتاب اين استاد روانپزشکي دانشگاه استنفورد با اين رزومه درخشان آکادميک چيست؟ يک رمان عجيب و غريب و نازک به نام «هر روز کمي به هم نزديک تر» که در واقع دو تا نويسنده دارد؛ يک روان درمانگر و يک بيمار که برداشتشان از هر جلسه درماني را نوشته اند و گذاشته اند کنار هم. درمانگر خود يالوم است و درمانجو هم يکي از مريض ها! و به اين ترتيب اولين رمان روان درماني به معنايي که خود يالوم مد نظرش بود، خلق شد. داستان روان درماني يعني چه؟ داستان هاي روان درماني قبل از يالوم هم وجود داشتند اما اولين بار او بود که فهميد مي شود اين داستان ها، هم بار آموزشي داشته باشند و هم لذت ايجاد کنند؛ داستان هايي که دو شخصيت محوري شان هميشه يک مراجع و يک روان درمانگر هستند. شخصيت ها: برخلاف داستان هاي قبلي اين تيپي، بعد از يالوم ديگر داستان ها فقط گزارش جذاب شده اي از زندگي يک بيمار رواني و نحوه درمانشان نيستند. روان درمانگرها هم در داستان هاي يالوم شخصيتي خاکستري دارند. آنها هم مثل درمانجويشان زندگي شخصي دارند، ناتواني هاي بدجور دارند و همراه با درمانجويان خود آخر هر دوره درمان به يک آدم ديگر تبديل مي شوند. در بسياري از داستان هاي يالوم گاهي حتي جاي درمانگر و درمانجو عوض مي شود و درمانجو درمانگر را خوب مي کند. مثلاً در نيمه داستان معروف «وقتي نيچه گريست» بروير روانکاو به درخواست «سالومه» ــ معشوقه نيچه ــ و به خاطر اينکه آينده فلسفه دنيا در خطر است، کلک مي زند و به عنوان يک درمانجو با نيچه رو به رو مي شود اما بازي کم کم شکل واقعيت مي گيرد و بروير مشکلات رواني خودش را به واسطه نيچه حل مي کند! يا در داستان «همنشيني با پائولا»(از مجموعه مامان و معني زندگي) روان درمانگر کاملاً تحت تأثير حرف هاي يک بيمار سرطاني لاعلاج قرار مي گيرد. در يک جمله در داستان هاي روان درماني هم درمانگر و هم درمانجو «شخصيت» هستند، نه «تيپ». زاويه ديد: داستان مي تواند هم از زبان درمانگر روايت شود، هم از زبان درمانجو و هم از زبان يک داناي کل که به ذهنيت هاي هر دو طرف آگاه است. گاهي حتي يالوم مثل داستان مامان و معني زندگي همه داستان را به يک جريان سيال ذهن تبديل مي کند و خودش، هم درمانگر و هم درمانجوي خودش مي شود. لوکيشن؛ معمولاً يکي از لوکيشن هاي تکرار شونده داستان، مطب يک روان درمانگر است و بيشتر ديالوگ هاي تکان دهنده همان جا بيان مي شوند. البته يالوم آن قدر خلاق است که مثل رمان وقتي نيچه گريست، لوکيشن روان درماني را به يک گورستان ابري يا مثل داستان کوتاه «طلسم گربه مجار» ــ از داستان هاي مجموعه مامان و معني زندگي ــ به يک اتاق خواب کاملاً تخيلي بکشاند. موقعيت هاي دراماتيک؛ يالوم استاد درآوردن موقعيت هاي داستاني از جريان روان درماني است. غير از روايت هايي که درمانجوها در جلسه درمان از زندگي شان دارند، گاهي شکل روان درماني هم موقعيت آفرين مي شود. مثلاً در داستان «رويارويي دو جانبه» مراجع که يک زن غرغروي خسيس است و به عنوان يک تکليف درماني دارد نوار جلسه قبلش را گوش مي دهد، خيلي اتفاقي با حرف هاي بي پرده و ناجور روان درمانگر در مورد خودش رو به رو مي شود؛ حرف هايي که روان درمانگر براي استفاده در يک جلسه گروهي حرفه اي ضبط مي کرده و اشتباهي هم روي نوار خودش ضبط شده و هم روي نوار درمانجو! از اين جور موقعيت ها فراوان در داستان هاي يالوم پيدا مي شود. واقعي يا غير واقعي؛ معمولاً داستان هاي يالوم پايه اي در واقعيت دارند. در داستان کوتاه «هفت درس پيشرفته در درمان سوگ» حتي شخصيت هاي داستان هم واقعي هستند. معمولاً يالوم يا از بيمارانش اجازه مي گيرد و مثل داستان «همنشيني با پائولا» با تغيير نام داستان، روان درماني شان را تعريف مي کند يا از مجموعه دانش وسيعي که از تاريخ فلسفه، روان شناسي و آرشيو وسيع پرونده هاي بيمارانش دارد، الهام مي گيرد و يک داستان ساختگي درست مي کند. مثلاً در «وقتي نيچه گريست»، يالوم نيچه را به واسطه معشوقه اش سالومه با يک روانکاو به نام بروير ــ همکار فرويد و يکي از مبدعان روانکاوي ــ رو به رو مي کند؛ در صورتي که اين نيچه و بروير با اينکه در يک دوره و يک قاره زندگي مي کردند، هيچ وقتي همديگر را نديدند. يا در داستان «طلسم گربه مجار» يالوم اساساً يک موقعيت سوررئال را مي آفريند و گربه اي افسانه اي و شر را روان درماني مي کند! همه کتاب هاي داستاني آقاي دکتر يالوم، يک دور تمام اروين يالوم را بچه هاي تحصيلات تکميلي روان شناسي باليني حتماً مي شناسند. اسم او در فصل روان درماني وجودي همه کتاب هاي نظريه هاي روان درماني آمده است. با وجود خوشخوان بودن کتاب هاي تخصصي يالوم متأسفانه از اين دسته فقط «هنر درمان» او در ايران ترجمه شده است. به هر حال ما در اين معرفي فقط به کتاب هاي داستاني استاد بسنده کرده و تخصصي ها را گذاشته ايم براي متخصص ها. امتيازها هم ستاره هايي هستند که سايت گودريدز به کتاب هاي يالوم داده است. ****ترجمه شده وقتي نيچه گريست (1992) داستان در اروپاي آخر قرن نوزدهم مي گذرد؛ وقتي که نيچه ميگرن شديدي پيدا کرده. بروير ــ همکار فرويد ــ دارد به اين نتيجه مي رسد که مي شود با سخن گفتن و تخليه هيجاني هم بيماران را درمان کرد و فرويد هنوز دانشجويي است که از کار بروير خوشش آمده. يالوم همه اينها را مي گذارد کنار هم تا نيچه حالش بهتر شود اما اين نيچه است که حال بروير را بهتر مي کند. ***ترجمه نشده هر روز کمي به هم نزديک تر (1974) اولين کتاب يالوم؛ داستان دو سال روان درماني «جيني»، زني که روانپزشک ها به او برچسب «اسکيزوئيد» زده اند. داستان اين کتاب به شيوه روايت موازي پيش مي رود. جيني از ديدگاه خودش جلسه درمان را روايت مي کند و يالوم از ديدگاه خودش. سوء تفاهم هايي که اين وسط پيش آمده واقعاً خواندني اند. ****ترجمه نشده شفاي شوپنهاور (2004) يالوم باز هم رفته سراغ فيلسوف ها و حرف هاي روان درمانگرشان. اين بار مرگ به سراغ يک روان درمانگر مي آيد. او مي فهمد که به زودي خواهد مرد. پس مي رود تک تک بيمارانش را پيدا کند تا ببيند آيا روان درماني اش مؤثر بوده يا نه. يا آنهايي که درمان را قطع کرده اند حالا حالشان خوب است يا نه. اين وسط مي رسد به بيماري که مشکلاتش را با خواندن کتاب هاي شوپنهاور حل کرده است! روان درمانگر متعجب مي شود و او را به گروه درماني اش دعوت مي کند. ****ترجمه شده مامان و معني زندگي (1999) اين کتاب مجموعه شش داستان روان درماني است. چهار داستان اول کتاب واقعي هستند و دو داستان آخر با الهام از واقعيت نوشته شده اند. در اين داستان ها دغدغه معنا داشتن زندگي و رو به رو شدن با مرگ تم هايي هستند که زياد تکرار مي شوند. داستاني که نامش روي جلد رفته هم داستان واقعي خود يالوم در مورد رابطه سردي است که در کودکي با مادرش داشته. ****زير چاپ چشم در چشم خورشيد (2008) اروين يالوم در آخرين رمانش دست گذاشته روي يکي از اساسي ترين دغدغه هاي انسان؛ هراس از مرگ. کلاً روان درمانگرهاي وجودي چهار تا چيز برايشان خيلي مهم است؛ مرگ، معني زندگي، مسؤوليت و آزادي. اين چهار دغدغه را هم مرتب در داستان هايشان تکرار مي کنند. مهدي غبرايي اين کتاب را ترجمه کرده اما بايد به بازار بياييد تا ببينيم او از پس يالوم برآمده يا نه. ****ترجمه نشده جلاد عشق (1989) يکي از مشهورترين و پرفروش ترين کتاب هاي يالوم. در اين کتاب ها مثل مامان و معني زندگي يک مجموعه داستان از موقعيت هاي مختلف روان درماني کنار هم چيده شده اند. کي ها ترجمه اش کرده اند؟ همه مترجمان من به نظر مي رسد حالا که داستان هاي يالوم در ايران گل کرده، مترجم هاي زيادي روي کتاب هاي فارسي نشده اش دست بگذارند. تا حالا غير از مهشيد ميرمعزي که اولين بار در سال 84 «وقتي نيچه گريست» نشر ني يالوم را به ايراني ها معرفي کرد، دکتر سپيده حبيب پايه ثابت ترجمه کتاب هاي يالوم بوده است. دکتر حبيب خودش روانپزشک است و در سه سال گذشته سه تا کتاب «وقتي نيچه گريست»، «هنر درمان» و «مامان و معناي زندگي» را با اجازه خود يالوم ترجمه کرده است. خوبي ترجمه هاي خانم حبيب اين است که زيرنويس هاي اصطلاحات تخصصي به موقع به کمک خواننده تازه وارد مي آيند. ضمن اينکه خانم دکتر براي ترجمه موخره ها و مقدمه هاي يالوم به هيچ وجه کم فروشي نمي کند. تا آنجايي که ما از نشر کاروان سراغ گرفتيم، او ترجمه جديدي از يالوم زير دستش نيست اما خبرگزاري ها از آماده بودن ترجمه آخرين کتاب يالوم به نام «چشم در چشم خورشيد» به دست مهدي غبرايي خبر مي دهند. منبع:همشهري جواني، شماره 234 /ج
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 453]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها