محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826225794
مثنوي مولوي و شعر شهادت (2)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مثنوي مولوي و شعر شهادت (2) نويسنده: حسن خلجي ج. شهيدان مقربان درگاه الهي هستند خداوند در قرآن کريم مي فرمايد:« گمان مبريد کساني که در راه خدا کشته شده اند مردگانند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزي مي خورند و از فضل و رحمت خداوند شادکامند.»(1) مولوي در بيان اين آيه مي گويد شهيد وقتي شربت وصل را مي نوشد، به مقام و جايگاهي مي رسد که فرشتگان الهي به آن سجده مي کنند. انسان ها به واسطه شهادت مي توانند به رشد الهي، دست يابند و صلاحيت همنشيني با خداوند را به دست بياورند و مشمول فضل و رحمت الهي شوند؛ چرا که رزق الهي غذاي خاصگان دولت که همان اولياي خدايند، مي باشد. پيامبر گرامي اسلام (ص)مي فرمايد:« اني اظل عند ربي فيطمعني و يسقيني»(2). شهيد به واسطه شهادتش به مقامي مي رسد که همنشين مقرب ترين و عزيزترين موجودات در نزد خداوند مي شود و در زمره ي قديسان قرار مي گيرد: در شهيدان يرزقون فرمود حق آن غذا را نه دهان بد نه طبق(3) دل ز هر ياري غذايي مي خورد دل ز هر علمي صفايي مي برد از لقاي هرکسي چيزي خوري و ز قرآن(4) هر قرين(5) چيزي بري(6) شهيدان پيشگامان جهاد هستند حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:« جهاد دري از درهاي بهشت است که خداوند آن را بر روي دوستان( خاص خود) گشوده است و آن لباس تقوا، زره محکم خداوند و سپر مطمئن اوست. هرکس آن را از روي بي اعتنايي( نه به طور غدر) ترک کند، خدا لباس ذلت و خواري بر اندام او مي پوشاند و بلا از هر سو او را احاطه مي کند.»(7) پيامبر گرامي اسلام (ص)مي فرمايد:« هيچ کاري بهتر و شايسته تر از کشته شدن در راه خدا نيست. هرگاه انسان مسلمان و متعهد در راه خدا پيکار کند و کشته شود، خداوند متعال عمل او را بهترين و ارزنده ترين اعمال قرار داده و هيچ کار نيکي را نمي توان با جهاد في سبيل الله مقايسه و برابري کرد»(8). اي خنک آن کاو جهادي مي کند بر بدن زجري و دادي مي کند تا ز رنج آن جهاني وا رهد بر خود اين رنج عبادت مي نهد(9) جهاد دري از درهاي بهشت است که خداوند اين در را بر روي اوليا و بندگان شايسته خويش مي گشايد و بندگان پاک خود را به اين در رهنمون مي سازد. آنها هستند که لطف و رحمت خدا نصيبشان گشته و به باب في سبيل الله قدم برداشته و خود را براي جانبازي و فداکاري در راه خدا آماده مي کنند. جهاد دري نيست که هرکسي لياقت و شايستگي رفتن به سوي آن را داشته باشد و خود را مجاهد و جانباز در راه خدا معرفي کند. اين باب مخصوص اولياي خاص خداست که مقام فيض شهادت در راه خدا مخصوص آنهاست. مولوي درباره شهيدان مي گويد: ز آب شور(10) و مهلکي بيرون شديم بر رحيق (11) و چشمه کوثر زديم آنچه کردي اي جهان با ديگران بي وفايي و فن و ناز گران بر سرت ريزيم ما بهر جزا که شهيديم آمديم اندر غزا(12) تا بداني که خداي پاک را بندگان هست پر حمله مري(13) سبلت(14) تزوير دنيا بر کنند خيمه را بر بازوي نصرت زنند(15) شهيد نظر مي کند به وجه الله آوازه ي جمالت، از جان خود شنيدم چون باد و آب و آتش در عشق تو دويدم اندر جمال يوسف گر دست ها بريدند دستي به جان بر، بنگر چه ها بريدم پيغمبراکرم (ص)درباره ي شهيد مي فرمايد: خداوند به شهيد هفت خصلت عطا فرموده است: 1. شهيد با اولين قطره خونش گناهانش آمرزيده مي شود؛ 2. در وقت جان دادن سرش روي دامان دو فرشته از فرشتگان بهشتي قرار مي گيرد و آنها گرد و غبار را از صورت شهيد پاک مي کنند و مي گويند آفرين بر تو باد اي شهيد؛ 3. بدن شهيد با لباس هاي بهشتي پوشيده مي شود؛ 4. دربانان بهشت با عطر و گلاب براي استقبال به سوي روح شهيد مي شتابند و براي گرفتن روحش از يکديگر سبقت مي گيرند؛ 5. شهيد جايگاه خود را در بهشت مي بيند؛ 6. به شهيد گفته مي شود بشتاب به سوي بهشت و در آن فضاي رحمت الهي هرجا که مي خواهي برو؛ 7. شهيد نظر مي کند به وجه الله و به لقاء الله مي پيوندد و روحش از هر رنج و دردي راحت مي شود و در جوار رحمت خدا مي آسايد.(16) رقص جولان بر سر ميدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند چون رهند از دست خود دستي زنند چون جهند از نقص خود رقصي کنند مطربانشان در درون دف مي زنند بحرها در شورشان کف مي زنند(17) حضرت موسي عليه السلام پيام خداوند را به فرعون رسانيد و او را به سوي حق دعوت نمود. فرعون سخنان حضرت موسي عليه السلام را با زنش آسيه در ميان نهاد.آسيه وقتي سخنان موسي عليه السلام را شنيد به فرعون گفت:« اي سياه دل، زود باش و در مقابل نويد موسي عليه السلام جان بيفشان. اي فرعون اي شوهر نادانم تو در همان مجلس که از موسي عليه السلام آن نويدها را شنيدي چرا نگفتي آري و صدآفرين؟ اگر چنين سخناني به گوش خورشيد مي گفتند، به بوي جانفزاي مضامينش از آسمان به زمين فرود مي آمد. من در شگفتم که با اين مطلب و محبت چگونه زهره ات نشکافت تا از ديدن زهره ات در هر دو عالم بهره ور شوي؟ مگر نمي داني که زهره اي که به وسيله ي حق و در راه حق بشکافد، مانند شهيدان کوي حق از هر دو عالم بهره ها مي برد»:(18) چو بدين لطف آن کريمت باز خواند اي عجب چون زهره ات بر جاي ماند زهره ات ندريد تا ز آن زهره ات مي رسيدي در دو عالم بهره ات زهره اي کز بهر حق او بر درد چون شهيدان از دو عالم برخورد(19) اين نظر به وجه الله همان کان لله است که عوضش کان الله له مي باشد. بدان جهت که اين هويت ناچيز هستي را از هويت خداوند ابدي دريافته است و به قول صدرالمتألهين شيرازي: آنان که ره عشق گزيدند همه در کوي حق آرميدند همه در معرکه دو کون فتح از عشق است هرچند سپاه او شهيدند همه شهادت کمال و سعادت است « ما ننسخ من آية او ننسها او نات بخير منها او مثلها الم تعلم ان الله علي کل شيء قدير»(20): نشانه اي را نسخ يا از ياد نمي بريم، مگر اينکه بهتر از آن يا مثل آن را براي مردم مي آوريم؛ مگر نمي داني که خداوند بر هر چيز تواناست. خداوند در جاي ديگر مي فرمايد:« گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند نيست و نابود گشته اند، آنان در نزد خدا زندگانند و روزي مي خورند و به آنچه خداوند بر آنها از فضل خود عطا فرموده، خوشحالند و به آنان که هنوز به آنها ملحق نشده اند، بشارت مي دهند که ترس و اندوهي در راه شهادت وجود ندارد»(21). مولوي در اشعار خود به اين مطلب اشاره مي کند که برخي چيزها به خاطر رشد و تکامل از بين مي روند که اين نشانه ي توانايي قادر مطلق است؛ کارهايي هستند که در نزد عقلا با اساس حکمت ناسازگار است در صورتي که حکمت در همان ناسازگاري است: بس زيادت ها درون نقص هاست مر شهيدان را حيات اندر فناست چون بريده گشت حلق رزق خوار يرزقون فرحين شد خوشگوار حلق حيوان چون بريده شد به عدل حلق انسان رست و افزون گشت به فضل(22) « مولانا در اين بيت ها به نکته ي عارفانه اي اشاره مي کند و آن تکامل تدريجي انسان است از جمادي تا نباتي و انساني و سرانجام رسيدن به عالم ملکوت که هر مرحله به ظاهر فنا و از بين رفتن است؛ در حالي که در حقيقت پيمودن مرتبه ي ناقص است، براي رسيدن به مرتبه کامل و نمونه اعلاي آن شهيدانند که تا جسم آنان فنا نشود، روح آنان به زندگي جاويد نمي رسد»(23): از جمادي مُردم و نامي شدم وز نما مُردم ز حيوان سر زدم مُردم از حيواني و آدم شدم پس چه ترسم کي ز مردن کم شدم حمله ديگر بميرم از بشر تا برآرم از ملائک بال و پر از ملک هم بايدم جستن ز جو(24) کل شي هالک الا وجهه بار ديگر از ملک پران شوم آنچه آن در وهم نايد آن شوم پس عدم گردم عدم چون ارغنون(25) گويدم که انا اليه راجعون(26) اين ادراک فلسفه آفرينش و سير تکامل براي موجودات سعادتي است که هر کس نمي تواند از آن حظ و بهره ببرد، مولانا جلال الدين مي گويد: لحن و صداي داوود براي بعضي قوت جان بود؛ اما بر گوش بعضي اثر نمي کرد، يوسف عليه السلام جمال و دلربايي داشت، ولي در نگاه برادرانش محسوس نبود؛ آب رود نيل در کام سبطيان ( ياران حضرت موسي عليه السلام) خوشگوار و نوشيدني بود، ولي اين آب براي قبطيان ( ياران فرعون) به رنگ خون مي شد و غيرقابل نوشيدن، شهادت براي مؤمن به حيات و آراميدن در بارگاه الهي است، ولي براي افراد سست فنا و نابودي است: حسن يوسف عالمي را فايده گرچه بر اخوان عبث بد زايده لحن داوودي چنان محبوب بود ليک بر محروم بانگ چوب بود آب نيل از آب حيوان بد فزون ليک بر محروم و منکر بود خون هست بر مؤمن شهيدي زندگي بر منافق مردم و ژندگي(27) شهيدان کربلا زيباترين شعر شهادت را سرودند در پندار مولانا قصه کربلا عشق را مجنون مي کند و حديث جاودانگي و کمال انسان را با زيباترين وجه در برگ هاي زرين تاريخ به تصوير مي کشد. وي معتقد است تلاطم رقص خون در کربلا از صد طوفان نوح شهره تر است: پيش مؤمن ماتم آن پاک روح شهره تر باشد ز صد طوفان نوح در هواي عشق خود رقصان شوند همچو قرص بدر بي نقصان شوند(28) مولانا معتقد است شهيدان از نيستي سر برآورده و در سماع معرکه کربلا با حماسه خون، رقص عشق برپا کرده اند و با فرياد « کل شي هالک الا وجهه» سبک روي و سبک روح و سبک بال « عند ربهم يرزقون» و شعر زيباي « اني جاعل في الارض خليفه» را سروده و تحسين ملايک را برانگيخته اند: کجاييد اي شهيدان خدايي بلا جويان دشت کربلايي کجاييد اي سبک روحان عاشق پرنده تر ز مرغان هوايي کجاييد اي شهان آسماني بدانسته فلک را در گشايي کجاييد اي ز جان و جان رهيده کسي مر عقل را گويد کجايي(29) منابع 1. قرآن. 2. نهج البلاغه. 3. حر عاملي؛ وسايل الشيعه؛ تهران: المکتبة الاسلاميه، 1378ق. 4. جعفري، محمدتقي؛ تفسير و نقد تحليل مثنوي؛ تهران: اسلامي، 1368. 5. دشتي محمد؛ ترجمه نهج البلاغه امام علي عليه السلام؛ قم: مشهور، 1379. 6. شهيدي، سيدجعفر؛ شرح مثنوي؛ تهران: علمي فرهنگي، 1378. 7. مطهري، مرتضي؛ حماسه حسيني؛ تهران: صدرا، 1382. 8. ___، قيام و انقلاب مهدي به ضميمه ي شهيد؛ تهران: صدرا، 1378. 9.مولوي، جلال الدين محمد بلخي؛ کليات ديوان شمس؛ تهران: پيمان، 1378. 10. ___، مثنوي معنوي؛ تهران: توس، 1375. پي نوشت ها : 1. و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون فرحين بما آتاهم الله من فضله( آل عمران؛ 169-170). 2. سفينة البحار؛ ج 2، ص 85. 3. ظرفي که در آن غذا مي نهند. 4. پيوستن. 5. همنشين، يار. 6. مثنوي معنوي؛ دفتر پنجم، ص 253. 7. نهج البلاغه؛ خطبه 271. 8. فوق کل بر حتي يقتل الرجل في سبيل الله فاذا قتل في سبيل الله فليس فوقه بر. 9. مثنوي معنوي؛ دفتر پنجم، ص 283. 10. کنايه از زندگي چند روزه دنيا که پر از رنج و ملال است. 11. شراب خالص. 12. جنگ. 13. جنگ. 14. راه، سبيل. 15. مثنوي معنوي؛ دفتر پنجم، ص 772. 16. حر عاملي؛ وسايل الشيعه، ج 11، باب 1، حديث 20. 17. مثنوي معنوي؛ دفتر پنجم، ص 348. 18. محمدتقي جعفري؛ تفسير و نقد و تحليل مثنوي؛ ج 10، ص 464-465. 19. مثنوي معنوي؛ دفتر پنجم، ص 171. 20. بقره: 106. 21. آل عمران: 169-170. 22. مثنوي معنوي؛ دفتر پنجم، ص 171. 23. جعفر شهيدي؛ شرح مثنوي؛ ج 4، ص 263. 24. يعني سپري کردن مرحله فرشتگي. 25. نام سازي است. 26. مثنوي معنوي؛ دفتر پنجم، ص 582. 27. همان؛ ص 225. 28. همان؛ ص 62. 29. جلال الدين محمد بلخي؛ کليات ديوان شمس؛ ص 216. منبع: نشريه كنگره امام حسين عليه السلام و مقاومت ج 3
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1131]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها