تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834974163
هنرمندانِ دانشمند
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
هنرمندانِ دانشمند نويسنده:جواد برخوردار درباره داوينچي و گوته ، دو هنرمند چند دانشي مردم ، چنداكه علوم و آداب را مستجمع تر ؛ فهم و كياست در او بيشتر و تعلم و استفادت را مستعد تر . خواجه نصيرالدين طوسي ، اخلاق ناصري داوينچي و گوته اگر چه هرگز به كشف و اختراع بزرگي در تاريخ علم نپرداختند ، چه بسا ممكن است بيش از دانشمندان نامي بتوانند دانش و پژوهش را نزد ديگران دلپذير كنند؛ چرا كه فعاليت علمي ايشان متنوع ، پاسخگوي علاقه هاي پراكنده و لذت بخش بود. زمانه اي كه "لئوناردو داوينچي"(1) در آن مي زيست ، چند دانشي و جامعيت دانشوري را ارج مي نهاد . در دوره نوزايي گرايش فراگيري به چند دانشي پديد آمد ، از اين رو در اين دوران به چندي دانشمندان چند دانشي و نويسندگان التقاطي برمي خوريم ؛ حتي "فرانسوا رابله"(2) فلسفه تربيتي خود را بر اين موضوع بنيان نهاد. البته وي همانند فلاسفه و دانشمندان باستان ، ارزش ذاتي براي علوم قائل بود.(3) ارسطور بر اين باور بود كه به منظور فضيلت گفتن دانش ، مي بايست آن را بدون انگيزه سودجويي فرا گرفت . از ديدگاه وي هر دانشي كه مزاياي كمتري به دنبال داشته باشد ، شريف تر خواهد بود؛ از همين رو بود كه فلسفه را بهترين دانش ها مي خواند.(4) اين نگرش به علوم در دانشگاه هاي سده ميانه و دوره نوزايي نيز رايج بود ، از اين رو دانشمنداني كه به كارآمدي علوم ، صنعت و فناوري اقبال بسيار داشتند از دانشگاه ها گسسته و به دربار پادشاهان و پژوهشگاه هايي نوپايي پيوستند كه زمينه ساز انقلاب علمي شدند.(5)
علاوه بر ارزش و اعتبار چند دانشي ، در دوره نوزايي ، شاعران ، نويسندگان ، هنرمندان و دانشوران با يكديگر مراوده داشتند و اين به كوشش زناني پديد آمده بود كه در دوران صلح برپايي تالارها و حمايت از نخبگان مي پرداختند ."اشتفان تسوايگ" (6) درباره اين سنت ارزنده كه در قرون بعد نيز ادامه يافت ، مي نويسد:"در زمان لوئي هجدهم شمشير همچون شيئي زينتي ، سرباز چون خدمه دبار و سياستمداربه صورت مداح در آمده بود. ديگر نه اراده آهنين و نه دست پرخير و بركت سرنوشت ، كسي را به مقامات بالاي دولتي نمي رساند، بلكه لطف و مرحمت از دستان ظريف زنان هديه مي شد.(7)" در چنان زمانه اي بود كه لئوناردو داوينچي نقاش ، مخترع و كالبد شناس برجسته سربرآورد. وي با كنجكاوي و دقتي ستودني در حرفه صنعتگران و فلزكاران ، در نور شناسي و گياه شناسي ، و در كالبد انسان و جانوران دست به مطالعه زد و ديده ها ، شنيده ها و يافته هايش را در دفترچه اي يادداشت مي كرد. وي در آن چه بسياري از كنار آن با بي اعتنايي مي گذشت ، نظير پرواز پرندگان و يا كالبد يك اسب ، با دقت قضاوت دادگستري مي نگريست و همين رويه از امتيازها وي مي باشد:"هيچ چيز در اين جهان ، مانند امور به ظاهر ساده و طبيعي مستلزم دقت وموشكافي نيست. به همين دليل مردان آزموده ، قضاوت ، وكلاي دادگستري ، و كشيشان را مي بينيد كه براي امور ساده اهميت بسزائي قائلند و وسواس نشان مي دهند.(8)" در اهميت پرداختن به امور ساده مي بايد گفت آن گاه كه "ژان پياژه"(9) روان شناس تربيتي ، پس از سال ها هم زيستي با كودكان دريافت كه اينان در پس كارهاي به ظاهر بي منطق خود ، از منطق خاصي پيروي مي كنند ، "آلبرت اينشتين" درباره كشف وي گفت :"كشفي آن چنان ساده كه تنها يك نابغه مي تواند به وود آن پي ببرد!(10) " اهميت اين گفته اينشتين از آنجايي است كه خود به عنوان يك نابغه مي توانسته است درستي آن را به تامل و تجربه دريابد. "هنري استيون لوكاس" پژوهنده تاريخ تمدن ، درباره نمونه اي از كنجكاوي هاي داوينچي مي نويسد :"وقتي كه براي ساختن پيكر سوار بر اسب فرانچسكو سفورتسا جبار ميلاد آماده مي شد ، درباره كالبد شكافي اسب ها بررسي هاي بسياري كرد. عقيده داشت فقز وقتي مي تواند تنديس كاملي بسازد كه چگونگي ساختمان بدني اسب را به دقت بشناسد.(11)" در واقع مي توان داوينچي را از مقلدان چيره دست طبيعت خواند:"بزرگ ترين كوشش او گر چه با شكست مواجه شد ، طرح ماشين پرنده بود. اين طرح شاهكاري است از تحقيق فني ، مشاهده پرواز پرندگان و نمونه سازي از روي آن ، محاسبه و آزمايش هاي همه جانبه . داوينچي تقريبا براي هر منظوري مي توانست ماشيني طرح ريزي كند و شكل آن را به دست رسم نمايد . ولي اگر پول ساختن آنها را هم به دست مي آورد ، مشكل حتي يكي از آنها هم به كار مي افتاد .بدون آگاهي رياضي از علم استاتيك و ديناميك و بدون استفاده از نيرويي چون ماشين بخار ، مهندسان رنسانس هرگز نمي توانستند قدم از دايره فنون سنتي زمانه خود فراتر گذارند . داوينچي چندان تاثيري برسير تكامل ماشين ها نگذارد ، تاثير مهم او بر دنياي علم ، القاي اين فكر بود كه اعمال طبيعت را مي توان با ماشين توصيف كرد.(12)" پيش تر گفته شد كه دانشگاه ها بنابه سنت آموزشي سده هاي ميانه ، در دوره رنسانس نيز چندان به تفكر علمي در پژوهش ها نمي پرداختند .در حالي كه گرايش به تجربه گرايي به شدت افزايش مي يافت ، دانشگاه ها همچنان بر درستي آراي پيشينيان اصرار مي كردند و تجربه را بيشتر به منظور اثبات درستي آراي ايشان به كار مي گرفتند. در چنان محيط سنت زده اي ، قطعا كساني نظير "گاليلئو گاليله" و "لئوناردو داوينچي" نمي توانستند تاب بياورند. در ميان اين سنت زدگي و رخوت ، دانشكده هاي پزشكي اروپا نظير دانشكده پادوآ (13) رو به پيشرفت گذاشتند. "پزشكان ايتاليايي و بسياري از دانشجويان خارجي كه براي تحصيل پزشكي به ايتاليا مي آمدند ، از ديگران جدا افتاده نبودند. آنان آزادانه با هنرمندان ، رياضي دانان ، اخترشناسان و مهندسان حشر و نشر داشتند و حتي بسياري از آنان خود همين حرفه ها را دنبال مي كردند . همين حشر و نشرها بودكه به پزشكي اروپا و به ويژه ايتاليا جنبه توصيفي ، تشريحي و مكانيكي خاص بخشيد. بدن انسان را از هم مي شكافتند ، به جست و جو مي پرداختند، اندازه گيري مي كردند و آن را همچون ماشين بسيار پيچيده اي به وصف در مي آوردند. اين توصيفات البته بسيار ساده بود؛ آن چه ما امروزه از نحوه كار و يا تاريخ تكامل اندام ها مي دانيم ، در آن روزگار حتي به حدس و گمان هم دريافته نشده بودو امكان دريافتن آن هم نبود.(14)" پيشرفت عمومي در كالبد شناسي ، داوينچي را وا مي داشت به مطالعات تشريحي بپردازد و طرح هايي از اسكلت انسان ، سازو كار دست ، جنين و رحم ، به همراه يادداشت هايي مبسوط پديد آورد. تصاوير شماره 2 و 3 و 4 ، نمودار كوشش هاي وي در كالبدشناسي است . يكصد و سي سال پس از مرگ داوينچي ، كسي زاده شد كه وي را در جامعيت دانشوري با داوينچي مقايسه كرده اند." يوهان وولفگانگ فون گوته"(15) همانند داوينچي به علوم مختلف سركشي مي كرد و همانند داوينچي به علوم مختلف سركشي مي كرد و همانند وي هنرمندي پرشور و احساس بود ؛ البته وي خود به دنبال رقابت با داوينچي نبود و از او هيچ تاثيري نيز بر نگرفت . وقتي فهرست كساني را كه بر اين هنرمند و دانشمند آلماني تاثير گذارده اند مي خوانيم ، نامي از لئوناردو داوينچي نمي يابيم. گوته اگر چه در اريخ قرن شانزدهم به مطالعاتي پرداخت، از شكسپير وام گرفت و نمايش نامه هاي "فاوست" ، "اگمنت" و "گوتس فون برليشينگن" را با قهرماناني از قرن شانزدهم نگاشت ، اما به طور شگفت آوري هيچ گاه به مطالعه سرگذشت داوينچي نپرداخت . يون هاي وولفگانگ گوته در سال هاي 1773 و 1774 نمايشنامه گوتس ، و رمان رنج هاي "ورتر جوان" را نگاشت كه با شهرت زودرس وي همراه شد . نمايش نامه گوتس اگر چه با بي اقبالي "فردريك كبير" پادشاه پروس همراه شد ، اما حاكم جوان وايمار، "كارل آوگوست" را به وجد آورد. در آن هنگام كشور آلمان به صورتي چند پاره اداره مي شد و شهرياران هر منطقه مي كوشيدند با حمايت از نويسندگان ، شاعران ، هنرمندان و دانشوران ، به امير نشين خود اعتبار ببخشند ؛ بدين ترتيب كارل آوگوست كه فرزند مادري ادب پور بود ، به دعوت از گوته پرداخت . گوته با چنان شهرتي كه دارا مي بود، در هفتم نوامبر 1775 به وايمار وارد شد . اشتفان تسوايگ درباره شهرت اين سال هاي گوته نوشته است :" در وايمار شاعري مي زيست كه پهناي سرزمين هاي تحت سلطه اش كمتر از قلمرو ناپلئون با تمامي لشكريانش نبود.(16)" به چند سال نشايد گرفت ملكي را كه خسروان ملاحت به يك نظر گيرند.(17)
ايام اقامت در وايمار ، سمت و سويي سازنده به طبيعت دوستي گوته داد؛ وي مناصب چندي از جمله سرپرستي معادن را به عهده گرفت . "گوته كه موقعيت مشخصي در وايمار نداشت ، عملا سمت هاي مختلفي گرفت . نخست مشاور مخصوص شد ، سپس سرپرست معادن ، سپس سرپرست اداره سربازگيري و سرانجام 1791 تا 1817 مدير تئاتر وايمار شد . در ابتدا در همه مسائل نظر او را جويا مي شدند . تاو با وفاداري و امانت و با دوستي همه وظايف خود را اجرا مي كرد، و اگر سخن كساني را كه از سخت او را در همه زمينه ها مي ستودند بپذيريم ، ذهنش توانايي عظيمي براي درك همه مسائل و مطالب اساسي حتي در زمينه هاي ناآشنا داشت . در زمينه علوم هم قطعا همين طور بود ، زمينه اي كه او بي هيچ چيز اموزشي پا به عرصه گذاشت و كارهاي چشمگيري در آن به انجام رساند."_18) علاوه بر سرپرستي معادن كه گوته را به مطالعات زمين شناسي وامي داشت ، وي همچنين در پزشكي ، شيمي ، فيزيك ، جانور شناسي و گياه شناسي دست به مطالعه مي زد؛ حتي كنجكاوي هاي رازورزانه ، او را به مطالعه كيمياگري و طالع بيني واداشته بود.(19)
"گوته كه يكي از جامع الاطراف ترين كساني است كه جهان تاكنون ديده است ، احساسي عميق و نگرشي روشن داشت و بر واژه ها مسلط بود. ذهن سريع الانتقال ، با نشاط و جست و جوگرش هيچ گاه خسته نمي شد. در وايمار نكته هاي بسياري درباره كارهاي جاري حكومتداري آموخت . شوقي كه به طبيعت داشت ، توجه عميق وي را به جنگل و باغ و كشتزار برانگيخت . چون شهريار وايمار چند معدن داشت ، به تحصيل معدن شناسي پرداخت . به مطالعه درباره گياهان و جانوران دست زد و درباره تطور آلي بحث نظر كرد. در فيزيك نيز كارهايي را به انجام رسانيد ، اما آگاهي اندكش از رياضيات نمي گذاشت در اين موضوع زياد پيش برود . درباره رنگ نظريه اي پرداخت و در تحقيق نورشناسي كه شاخه اي از فيزيك است ، چند سهم از آن اوست . گر چه حوزه علاقه هايش گسترده بود و در حد لازم براي مطالعه نيرو داشت ، اما هيچ گاه لئوناردو داوينچي نشد . بدون شك يك علتش اين بود كه علم از عصر داوينچي پيشرفت شگفت انگيزي كرده بودو حدود 1800 [مرتبه] گسترده تر از آن شده بود كه يك نفر جامع همه آن باشد . دوره دانشمند دايره المعارفي براي هميشه به سر آمده بود.(20)" اگر چه پيش تر ارسطو را تقسيم بندي كرده بود ، اما اين تقسيمات جز در سده هاي اخير و با پيشرفت چشمگير علم ، عملي نشد . حتي در قرن هجدهم نيز برخي از معاصران گوته نظير "دُني ديدور"(21) و "بنجامين فرانكلين"(22) در علوم مختلف مطالعه مي كردند؛ اما همانند گوته ، تنها اطلاعات پراكنده اي در بعضي موضوعات داشتند. عمده ترين پژوهش علمي گوته را مي توان نگارش كتاب دو جلدي "درباره نظريه رنگ" دانست. "او رنگ ها را نه تنها نتيجه تركيب شيميايي اشياء بلكه به عنوان نتيجه ساختمان و طرز كار چشم مورد مطالعه قرار مي داد . انطباق شبكه چشم با تاريكي و روشنايي ، كيفيت جسماني كوري در برابر رنگ ها از نظر فيزيولوژي ، پديده هاي سايه هاي رنگ ها و پس ديد رنگ ها (اثري كه پس از ديدن يك رنگ در چشم باقي مي ماند) ، و تاثير تضادها و تركيب هاي رنگ ها از نظر حسي و هنري را مورد تجزيه و تحليل قرار داد.
بسياري از آزمايش هايي را كه در كتاب نورشناخت نيوتن توصيف شده بودند تكرار كرد، در چند مورد نتايجي متفاوت با آن چه در كتاب نيوتن آمده بود به دست آورد ، و سرانجام نيوتن را به عدم صلاحيت و گاهي فريب متهم كرد. او با اين نظر نيوتن مخالف بود كه رنگ سفيد تركيبي از رنگ هاست ؛ و معتقد بود كه تركيب اين رنگ ها به طور مرتب رنگ خاكستري ايجاد مي كند نه سفيد . معاصران و اخلاف وي هيچ يك در نور شناخت نتيجه گيري هاي او را قبول نداشتند. آنها از آزمايش هاي او تمجيد مي كردند و بساري از نظريه هايش را مردود مي دانستند. رد نظريه رنگ هاي او از جانب همگان ، به افسرده خاطري سال هاي آخر عمر وي افزود.(23)" بدگويي كوبنده گوته از نيوتن كه در افسردگي وي نيز بي تاثير نبود؛ با بي پروايي و خام انديشي صورت گرفته بود ؛ چرا كه اتهام بي صلاحيتي و فريبكاري به نيوتن بسيار ناروا مي نمايد. "سرايزاك نيوتن(24)" به حقيقت و عينيت گرايي اهتمام فراواني داشت ؛ بر روي يكي از دفترچه هايش بنام "چند مسئله فلسفي" ، اين جمله را به لاتين نگاشته است :"افلاطون دوست است ؛ ارسطو دوست است ؛ ولي دوست بزرگ تر حقيقت است." وي كه مي پنداشت نور ، انبوهي از اتم هاي ريزتر از اتم هاي گازهاست ، از ابرازآن بيم داشت ؛ چرا كه مي دانست چنين نظريه اي ، جنجال ساز خواهد شد.(25) گوته پيش از آمدن به وايمار در سردشت كه از ايتاليا ديدن كند. وي در كودكي و با توصيفات پدرش از تمدن روم باستان ، شيفته اين تمدن شد و علاقه اش بعدها به دنبال آشنايي با معماري سده هاي ميانه (گوتيك) توسط "هردر"(26) و آشنايي با تمدن هاي باستاني توسط "وينكلمان"(27) و البته با گرايش عمومي به تمدن روم ، فزوني گرفت . عاقبت در سال 1786 گوته به كشور ايتاليا سفر كرد. وي در اين سفر به مشاهدات مردم شناسي ، هنرشناسي و گياه شناسي مي پرداخت ."يوهان هاينريش تيشباين"(28) هنرمند نقاش كه در اين سفر همراه وي بود ، تصوير او را در ييلاقات رم نقاشي كرد؛ در اين تصوير ، گوته در ميان بقاياي تمدن روم در حالي كه كلاه كابويي بر سردارد ، نشسته است (تصوير شماره 7) . گوته در اين ييلاقات به دنبال "گياه نخستين" مي گشت كه ناكام ماند. وي عقيده داشت كه تمامي گونه هاي گياهي و حتي جانوري داراي يك نمونه نخستين مي باشد ؛ مفهوم نمونه نخستين در ديدگاه گوته، نمونه اي نيست كه ساير گونه ها از آن پديد آمده است بلكه نمونه اي است كه داراي عناصر مشترك ديگر گونه ها مي باشد و در واقع گونه هاي ديگر ، اشكال تغيير يافته آن هستند.(29)
گوته نظريه خود را با انتشار مقاله اي در سال 1790 ابراز داشت كه با مخالفت هاي گياه شناسان روبه رو شد ؛ دانشمندان اگر چه كنجكاوي هاي گوته را مي ستودند ، اما گاه بر جزم انديشي وي خرده مي گرفتند .رفته رفته دانشمندان نظريه گياه نخستين را پذيرا شدند و پنج سال پس از مرگ گوته ، در سال 1830 فرهنگستان علوم فرانسه آن را پذيرفت (30).
يوهان وولفگانگ گوته عموما به عنوان يك شاعر و نويسنده شناخته شده است ؛ در حالي كه مطالعات و مشاهدات علمي وي بر سروده ها و نوشته هاي ادبي ا مايه بخشيد . پژوهش هايش گاه او را از پرداختن به ادبيات محروم مي كرد (31) و بنا به گفته "ويل دورانت" مقدار وقتي كه گوته وقف تحقيقات و نوشتن مي كرد ، بيش از مدت زماني بود كه براي كارهاي ديگر خود اعم از نظم يا نثر صرف مي كرد.(32)" پي نوشتها 1-Leonardo da Vinci (1519-1452( 2 -Francois Rabelias (1494-1553) وي و اراسم (1536-1469) دو جريان ساز بزرگ فلسفه تربيتي در دوره نوزايي مي باشند. 3. ر.ك: جامعه شناسي تربيتي، ص 267. 4 . سر حكمت در اروپا ، ج1 ، ص 40. 5. براي مطالعه نقش حمايتي دربارها و پژوهشگاهها از دانشمندان و صنعتگران دوره نوزايي مي توانيد به "تاريخ علم و فن آوريگ"، صفحات 317 و 318 مراجعه كنيد 6- Stefan Zweig (1942-1881) 7. سه استاد سخن ، ص 21. 8. دام گستر ، ص 18. 9. Jean Piajet (1980-1896) 10. مشاهير قرن بيستم ، ص 183. 11. تاريخ تمدن (لوكاس) ج2 ، ص 877. 12. علم در تاريخ ، ج2 ، صص 288 و 289 13.Padua از دانشگاه هاي معروف ايتاليابود 14. علم در تاريخ ، ج2 ، صص 287 و 288 J.V.V.Goethe (1825-1749.15.) 16. سه استاد سخن ،ص 20. 17 . گليات سعدي ، غزل 231. 18. گوته ، ص 28. 19. سيري در بزرگترين كتاب هاي جهان ، ج2 ، ص 229. 20. تاريخ تمدن (لوكاس) ، صص 1040 و 1041 21. Denis Diderot(1784-1713) نوينسده و دانشمند فرانسوي ، سرپرست فرهنگ مستدل علوم ، هنرها و حرفه ها 22. Benjamin Fanklin (1790-1706( فيلسوف ، دانشمند و سياستمدار آمريكايي 23. تاريخ تمدن (دورانت) ، ج10 ، بخش دوم ، ص 836 و 837. 24. Sir Isaac Newton (1727-1642( 25. ايزاك نيوتن جولانگري وادي انديهش ، صص 44 و 45 ، 72. 26.Johnn Gottfried von Herder (1803-1744) فيلسوف و تاريخدان آلماني 27.Johan Winckelman (1768-1717 باستان شناس و منتقد هنر آلماني 28. Johann Heinrich Tischbein (1789-1722) 29. تاريخ تمدن (دورانت) ، ج10 ، بخش دوم ، صص 837-839. 30. تاريخ تمدن (دورانت) ، ج10 ، بخش دوم ، ص 838. 31. گوته ، ص 36. 32. تاريخ تمدن (دورانت) ، ج10 ، بخش دوم ، ص835. جواد برخوردار كارشناس ادبيات فارسي و پژوهشگر تاريخ علم است ؛ و پيوند اين دو شاخه ، در نوشته هاي خاندني او هويداست . منبع: ماهنامه دانشمند 565
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]
صفحات پیشنهادی
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها