تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نابودى جوانانتان را آرزو نكنيد ، گرچه بدى‏هاى بسيار در آنان باشد، زيرا آنان با ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820450953




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

روشنفكري يا نو انديشي ديني


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: روشنفكري يا نو انديشي ديني


اشاره:جريان روشن انديشي و روشنفكري ديني در حوزه‌ها علميه، تاريخ پرفراز و نشيب و هيجان‌انگيزي دارد. هر برگي از آن آكنده از نكته‌هاي درس‌آموز، شورانگيز، حركت آفرين، راهگشا و بيانگر رنجها، تلاش‌ها و تكاپوهايي است كه عالمان، فرزانگان و هوشمندان روشن انديش، براي رويش، شكوفايي و ماندگاري و ثمردهي آن كشيده، به جان خريده و انجام داده‌اند. ‌بايد براي آگاهي از چند و چون اين جريان احياگر، تاريخ را ورق زد و به تاريخ شفاهي و نوشتاري آن، دقيق و همه سويه و تيزنگرانه نگريست، تا دريافت چگونه و از چه نقطه‌اي اين جريان آغاز شد، چه كساني با چه هدفي و در پرتو چه انديشه‌ها و باورهايي آن را آفريدند، شكل دادند و بنياد آن را ريختند. طلايه‌داري كردند، از گزندها، آفت‌ها و كژراهه‌ها در امانش داشتند و در هنگامه‌هاي سخت و شكننده، هوشيارانه از گردنه‌هاي دشوار، گذرش دادند. ‌

مجله حوزه كه ويژه حوزه‌هاي علوم ديني و به صاحب‌امتيازي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم چاپ مي‌شود، با همين نگاه و براي آگاه اجمالي از جريان روشن‌انديشي ديني و حوزوي در حوزه‌هاي ايران و كشورهاي اسلامي و آشنايي با طلايه‌داران ناب‌انديش اين جريان و نقشي كه اين خيزش بزرگ حوزوي در بيداري ملت ايران و ديگر ملتها داشته است و آسيب‌شناسي آن، در شماره 142 خود كه با عنوان منتشر شده است، گفتگويي را در همين زمينه با استاد سيد هادي خسروشاهي ترتيب داده است كه از نظر خوانندگان گرامي مي‌گذرد:

حضرت عالي از روشنفكران حوزوي هستيد و از نويسندگان پركار و آشنا به جريان‌هاي روشنفكري و موج‌هايي كه اين جريانها انگيخته‌اند. از اين رو بفرماييد جريان روشنفكري در ايران چگونه پديد آمدو با چه كاركردهايي همراه شد و چه آثار و آسيب‌هايي يافت؟

نخست بايد ديد كه واژه چه معنايي دارد و سپس بايد پرسيد كه مراد از چيست؟ ؟ يا ؟ براي واژه روشنفكر، بعضي از پژوهشگران و نويسندگان، بيش از پنجاه تعريف نقل كرده و آن‌ها را مورد بحث و بررسي قرار داده‌اند كه به طور كلي مي‌توان اين تعاريف را در سه دسته خلاصه كرد:‌

الف. روشنفكر كسي است كه در پيدايش و نگهباني ارزش‌هاي والاي انساني در زمينه حقيقت و عدالت، نقش دارد.

ب. روشنفكر تبيين كننده عقايد اصيل و صحيح در جامعه و ناقد وضع حاكم است.

ج. روشنفكر آن عنصري است كه با آگاه و از روي خرد، در توسعه و پيشبرد فرهنگ سودمند جامعه، فعاليت مي‌كند.

اينها مفاهيمي است كه از تعاريف واژه روشنفكر به دست مي‌آيد، اما بايد ديد كه در اين گفتگو مراد از جريان روشنفكري در ايران چيست؟ بي‌ترديد مراد روشنفكري عام كه شامل: روشنفكر نمايي عناصر سكولار، غرب‌گرا، نيهليست، عمله نظام‌هاي حاكم و ... مانند آخوندزاده، طالبوف، ميرزا ملكم خان، تقي‌زاده، علي دشتي و امثالهم باشد نيست. ‌

پس مراد بررسي است كه به نظر من مرادف با نوانديشي ديني، با حفظ اصالت و واقعيت‌هاي راستين مذهبي است كه به قول شهيد استاد مرتضي مطهري، طليعه‌دار آن در ايران و بلكه در همه مشرق زمين سيد جمال‌الدين حسيني اسدآبادي (معروف به افغاني) است و پس از آن در عصر ما شخصيت‌هايي چون آيت‌الله طالقاني، استاد شهيد مرتضي مطهري، مهندس مهدي بازرگان، شهيد محمدحسين بهشتي، دكتر علي شريعتي و...

در واقع جريان نو انديشي ديني كه به موازات خود، تحولات اجتماعي - سياسي را همراه داشت، با پيدايش حركت اصلاحي سيد جمال‌الدين در ايران آغاز گرديد و موجب تحولات عميقي، نه تنها در ايران، بلكه در كل جهان عرب و اسلام شد. البته بررسي عميق كاركردها و آثار اين حركت، خود نيازمند يك يا چند جلد كتاب است و به طور طبيعي در چهارچوب يك گفتگوي كوتاه قرار نمي‌گيرد.

قبل از انقلاب اسلامي ايران، جريان روشن‌انديشي حوزوي با چه ديدگاهها و جريانهايي در چالش و تعارض بود؟ تمايزها و امتيازهاي اين جريان در مقايسه با جرياني كه موسوم به روشنفكر ديني است، در چه زمينه‌هايي بود؟

بايد پذيرفت كه متأسفانه در قم و يا نجف، خيلي ديرتر از موقعي كه لازم بود، آغاز شد و نمي‌توان تاريخ آن را بيش از نيم‌قرن فراتر دانست. بعد از حوادث سياسي سال‌هاي 1328 تا 1332 و سركوب حركت فدائيان اسلام كه براي نخستين بار با نشر كتاب خواستار تشكيل حكومت اسلامي بودند (1328)، جريان نوانديشي ديني در حوزه علميه ‌قم شكل گرفت كه در طليعه آن، عناصر و شخصيتهايي چون امام موسي صدر، آيت‌الله ناصر مكارم شيرازي، دكتر محمد حسين بهشتي، آيت‌الله جعفر سبحاني، آيت‌الله سيدعبدالكريم موسوي اردبيلي، آيت‌الله حسين نوري، آيت‌الله محمد واعظ‌زاده، شهيد دكتر محمد مفتح، آيت‌الله شيخ مجدالدين محلاتي، استاد علي دواني و چند نفر ديگر قرار داشتند. ‌

اين جريان به طور طبيعي با جريانهاي سنتي متحجر و ارتجاعي و روشنفكري ديني علم خارج از چهارچوب اصول مسلم مذهبي در تعارض و چالش بود، تا آنجا كه گروهي از متحجران ساكن قم حتي آماده پذيرايي نشر يك مجله به نام كه مورد موافقت و تاييد مرحوم آيت‌الله بروجردي هم قرار داشت، نبودند و يا روشنفكران ديني مانند مرحوم مهندس بازرگان و دكتر شريعتي هم يك نقد كوتاه ديدگاه‌هاي خود را در آن مجله و توسط آن جريان روشن‌انديش حوزوي برنمي‌تابيدند و سخت گله‌مند مي‌شدند.

امتياز اين جريان در مقايسه با جريان روشنفكري ديني عام، عمدتاً در زمينه شناخت و آگاهي آن از متون اصيل اسلامي بود كه متاسفانه پرچمداران روشنفكري ديني عام، علي رغم معلوماتي كه در اين زمينه داشتند، فاقد اين بودند.

تشكيل جلساتي براي بحث در زمينه عقائد، مذاهب و مسائل روز از جمله مساله اقتصاد و حكومت اسلامي توسط آيت‌الله ناصر مكارم شيرازي، آيت‌الله حسين نوري، شهيد دكتر مفتح و شهيد دكتر بهشتي، در واقع زمينه را براي روشن شدن طلاب جوان حوزه‌هاي علميه در قم و مشهد و تبريز و غيره آماده ساخت و به تدريج نسل جديد حوزه، كوشاتر و پوياتر در اين راستا، گامهاي بلند و ارزشمندي برداشتند تا آنجا كه مي‌بينيم بعدها به جاي يك مجله ماهانه و فصلنامه‌اي به نام ، چندين نشريه و مجله ماهانه، حتي براي كودكان و نوجوانان و يا به زبان عربي از حوزه علميه قم منتشر گرديد و هم‌اكنون اين رقم، به بيش از پنجاه مجله ونشريه و فصلنامه مي‌رسد كه به نظر من در خيلي زمينه‌ها، بسيار عميق تر و غني‌تر از مجلات و نشريات آغازين هستند.‌

روشنفكران حوزه در حوزه‌هاي علميه عربي (عراق، لبنان و سوريه ) چه كارهايي داشتند؟ نقاط اشتراك و امتياز آنان با روشن‌انديشان حوزه‌هاي علميه ايران، چه بود؟

در واقع نمي‌توان گفت ، بلكه بايد فقط از حوزه علميه نجف و كربلا نام برد كه حركت‌هاي مشابه را آن هم در همان زمان آغاز كرد و طلاب كشورهاي عربي ديگر - مانند لبنان و كشورهاي حوزه خليج فارس - در واقع محصول و تربيت يافته حوزه علميه نجف هستند. در طليعه اين روشن‌انديشان حوزه نجف، شهيد آيت‌الله سيدمحمدباقر صدر، آيت‌الله سيدمرتضي عسكري، آيت‌الله محمدتقي حكيم، آيت‌الله محمدرضا مظفر - كه نشريات و مجلاتي چون و و رساله‌هايي در زمينه‌هاي ايدئولوژيك را منتشر مي‌كردند - قرار داشتند كه شخصيتهاي برجسته‌اي چون آيت‌الله سيدمحمدحسين فضل‌الله، آيت‌الله محمد مهدي شمس‌الدين، آيت‌الله محمدجواد مغنيه و شيخ عبدالهادي الفصلي، شيخ محمد مهدي آصفي و آيت‌الله محمدعلي تسخيري را براي حوزه‌هاي عربي تربيت كردند.

البته قبل از جريان فوق در حوزه هاي علميه عراق، شخصيت‌هاي روشن انديشي چون آيت‌الله محمدحسين كاشف‌الغطاء، آيت‌الله شيخ محمدمهدي خالصي‌زاده، آيت‌الله سيد هبه` الدين شهرستاني، و... وجود داشتند كه نقشي ويژه در حركت فكري - فرهنگي عراق ايفا كردند، ولي تحولي كه جريان بعدي در حوزه‌هاي عراق به وجود آورد، به مراتب وسيع‌تر و عميق تر از آثار حركت جريان قديمي روشن‌انديشي حوزه‌هاي علميه عراق بود.

عملكرد اين جريان در نجف، تقريباً مشابه كاركرد جريان حوزه علميه قم بود و نقاط اشتراك‌شان هم تقريباً هماهنگ و زياد بود و امتياز ويژه‌اي در آن، به جز در تاسيس ديده نمي‌شود كه توسط شهيد‌‌آيت‌الله سيدمحمدباقر صدر و آيت‌الله سيدمرتضي عسكري و همراهانش شكل گرفت و در پيدايش حركت سياسي در حوزه نجف و حركت عام در بين شيعيان عراق نقش اساسي داشت... و متاسفانه در حوزه علميه قم، حتي در بين روشن‌انديشان، تفكر تشكل حزبي و يا ايجاد انديشه واحد سياسي سازمان يافته وجود داشت كه ظاهراً تا امروز هم اين نوع انديشه غيرحزبي حاكم است.

حوزه علميه كربلا هم شاهد حركتي توسط مرحوم آيت‌الله سيدمحمد شيرازي و شهيد‌آيت‌الله سيدحسن شيرازي بود كه بي‌ترديد نقشي در بين بخشي از شيعيان عراق و كشورهاي عربي خليج فارس داشت؛ ولي متاسفانه اين جريان را كه در نشر آثار جديد و مجلات و تبليغ در سطح جهاني بسيار فعال بود، نمي توان جريان نوانديشي كامل مطابق با ناميد؛ چون در زمينه‌هايي مانند مخالفت با تحزب و روشنفكران نجف و يا تجويز اعمالي چون كه موجب وهن شيعه و هتك حرمت تشيع در سطح جهاني است، پيشگام بود و من خود در كربلا در روز عاشورا شاهد بودم كه (همان قمه‌زني طلاب!) راه افتاد كه وابسته به اين جريان بود و بي‌ ترديد اين قبيل اعمال، در تضاد كامل با روشنفكري بود و نمي‌توانست با روشن‌انديشي ديني سازگار باشد!‌

يادم رفت اشاره كنم كه تاسيس در نجف توسط علامه آيت‌الله شيخ محمدرضا مظفر و در بغداد، توسط آيت‌الله سيدمرتضي عسكري كه اولي فصلنامه و دومي فصلنامه را منتشر مي‌ساخت، از كارهاي مثبت و از امتيازات جريان روشن‌انديشي حوزه نجف بود كه علي‌رغم جو حاكم بر آن، توانستند طلاب جوان بسياري را تربيت كنند كه موفق به اخذ درجه ليسانس و دكتري شدند و البته تحمل تبعات سخت و سنگين اين نوع اقدامات در نجف، صبر و استقامت ويژه‌اي را مي‌طلبيد كه خوشبختانه جريان نوانديشي نجف، آن را داشت. البته نبايد فراموش كرد كه پشتيباني عملي و معنوي آيت‌الله حكيم و آيت‌الله خوئي در پيشرفت اين نهادهاي جديد و استقامت آنها در مقابل ارتجاع متحجر، نقش عمده‌اي داشت. به ويژه كه بعضي از فرزندان مرحوم آيت‌الله حكيم، از جمله آيت‌الله شهيد سيدمحمدباقر حكيم، از شاگردان اين مكتب نوانديشي در حوزه نجف بودند.‌

روشنفكران مسلمان از كشورهاي عربي اسلامي (از سيدجمال به بعد) در چه گروه‌هايي قابل طبقه‌بندي هستند و مهمترين توفيقات و نيز اهم آسيبهاي جريان روشنفكري اسلامي در جهان اسلام در چه مقوله‌هايي است؟

وضع روشن‌انديشان ديني و يا روشنفكران مسلمان در جهان اسلام را نمي‌توان در يك مصاحبه كوتاه بررسي كرد. هم‌اكنون 55 كشور اسلامي در جهان داريم كه حدود 20 كشور از‌ آنها عرب هستند. چگونه مي‌توان در يك گفتگو، در مساله‌اي به اين گستره، به داوري پرداخت؟ مغرب عربي (الجزائر، تونس، مراكش) روشنفكران مسلمان ويژه خود را دارد؛ مانند مالك بن نبي، علال الفاسي، شيخ سحنون، شيخ ياسين و ... اندونزي و مالزي، رهبري نهضت علماء و حزب اسلامي را در جناح روشنفكران مسلمان خود جاي داده است. تركيه مسلمان نوانديشي چون ملاسعيد نورسي و فتح‌الله گل را در طليعه روشنفكران مسلمان قرن اخير مي‌شناسد كه پيروان و هواداران او تحت عنوان نورجي‌ها (يا نور طلبه‌لري) تقريباً همه جريانهاي روشنفكري ديني و احزاب اسلامي تركيه را زير چتر خود قرار داده است. مصر و سودان و سوريه و لبنان و يمن و ليبي هم از 75 سال به اين طرف، شهيد شيخ حسن البنا و شهيد سيد قطب و شيخ حسن ترابي و دكتر مصطفي السباعي و دهها روشنفكر مسلمان ديگر را در كنار خود دارند كه هر كدام به نحوي در ايجاد حركت‌هاي اسلامي روشنفكرانه، نقش‌آفرين و تأثيرگذار بوده‌اند. در شبه قاره هند (پاكستان، بنگلادش، هند) پس از اقبال لاهوري، مولانا ابوالاعلي مودودي و اصحاب او در به عنوان رهبران روشن‌انديشي اسلامي، شناخته مي‌شوند و همچنين كشورهاي ديگر، شخصيتهاي خاص خود را دارند.‌

در واقع امكان‌پذير نيست كه بحثي با اين وسعت را در گفتگو، يا حتي چندين جلد كتاب مورد بررسي و ارزيابي قرار داد، بلكه در اين زمينه بايد با همكاري گروهي از دوستان تأليف شود كه به نظرم كتاب تاكنون تنها كتابي است كه تحت عنوان و در چهار جلد كتاب در اين زمينه به انگليسي چاپ شده است و اخيراً شنيدم كه به همت بعضي از دوستان در تهران به فارسي ترجمه مي‌شود.‌

به هر حال مي‌توان گفت كه روشنفكران مسلمان در كشورهاي عرب و اسلامي، در كل در طبقه‌بندي مانند اخوان‌المسلمين در بلاد عربي و نهضت العلما در اندونزي و حزب اسلامي در مالزي و حركت نور در تركيه و قفقاز و جماعت اسلامي در شبه قاره هند قرار دارند.‌

مهمترين توفيقات اين جريانها، سازماندهي و تشكل قدرتمند و استمرار حركت آنها، علي رغم همه فشارها و سركوبها و اعدامها و قتل عامهاي شاهان و سرهنگها و حاكميت‌هاي ظالم مسلط بر اين بلاد است كه توانسته‌اند همچنان نفوذ معنوي و تشكيلاتي خود را در ميان اكثريت حفظ كنند.‌

در جريان آسيب‌شناسي اين حركتها مي‌بينيم كه آسيب عمده اين جريانها در بلاد عربي و اسلامي، همكاري آنها با حاكميت‌هاي غاصب و يا ائتلاف با احزاب ليبرال و حتي سكولار (مثلاً اخوان و حزب وفد در مصر و حزب رفاه نجم‌الدين اربكان با حزبي لائيك خانم چيلر، در تركيه) است كه متأسفانه علي‌رغم اينها و اعلام آمادگي براي همكاري، در عمل سركوب شده و يا به نتيجه مطلوب نرسيده‌اند و حتي اين روش، موجب پيدايش گرايشهاي تندروانه بخشي از نسل جوان مسلمان اين بلاد شده كه آثار منفي تندروي و انحراف فكري آنها، نه تنها در بلاد اسلامي، بلكه در كل جهان قابل مشاهده است.‌

عناصري مثل شكري مصطفي، دكتر ايمن الظواهري و حتي اسامه بن لادن را مي‌توان از آثار منفي اين گروهها ناميد؛ چرا كه اين قبيل افراد مدتها با اخوان، يا جماعت اسلامي مصر و سودان همكاري داشتند، ولي وقتي ائتلاف موقت اخوان را با حزب الوفد مي‌بينند و يا همكاري شيخ حسن الترابي با ژنرال جعفر نميري (عامل معروف آمريكا در آفريقا) را مشاهده مي‌كنند، نخست به انديشه‌هاي تند در -در كافر بودن كل جامعه- گرايش پيدا مي‌يابند و بعدها خود مي‌شوند و جماعتهاي جهادي تكفيري از نوع را سازماندهي مي‌كنند كه علاوه بر شيعه، حتي اغلب اهل سنت را هم مي‌دانند و نمونه اخير آنها اردني بود كه در عراق به جاي مبارزه با اشغالگران آمريكايي، به قتل عام شيعيان مشغول بود!‌

روشنفكري در حوزه‌هاي شيعي با روشنفكري در حوزه‌هاي اهل سنت (الازهر و ) چه وجوه افتراقي دارد؟ وجوه تشابه و يا قابل اخذ و اقتباس كدام‌اند؟‌

شايد فرق اساسي بين حوزه‌هاي علمي شيعي با حوزه‌هاي سني در اين باشد كه متأسفانه برادران اهل سنت، حتي در الازهر به مفهوم واقعي آن را علي‌رغم ادعا، بسته‌اند و هنوز حاضر نيستند كه از چهارچوب فتاوي خود خارج شوند. اين بينش عملاً موجب استمرار و و سنت‌گرايي غيرمطابق با زمان و مكان، در ميان اغلب علماي‌شان گشته است؛ ولي در حوزه شيعه مفتوح بودن باب اجتهاد، مسير انديشه را بازتر مي‌كند و به مجتهد اجازه و امكان مي‌دهد كه حتي در مسائل فرعي فقهي مسلم و قطعي، به روز بينديشد و احكام را ولو با تغيير دهد. البته موضوع اينكه در اين زمينه فقهاي معاصر تا چه حدي موفق بوده‌اند و از به قول شهيد مطهري، دور شده‌اند، امر جداگانه‌اي است و بررسي خاص خود را مي‌طلبد. اما ويژگي مثبت حوزه‌هاي اهل سنت - به ويژه الازهر- تخصصي و سيستماتيك بودن حوزه‌هاي درس علوم اسلامي در آنهاست. فارغ‌التحصيلان رشته تفسير، فارغ‌التحصيلان رشته حديت، كلام، فقه، ادبيات، تاريخ و در زمينه تحصيل و تخصص خود كار مي‌كند، و داعيه تسلط بر تمامي شعب علوم اسلامي ندارد. در صورتي كه در حوزه‌هاي ما، همه علوم اسلامي يكجا براي همه تدريس مي‌شود و فارغ التحصيلان ما كه هيچ گونه مدرك تحصيلي رسمي ندارند، برخلاف الازهر كه حتي امام الاكبر آن، شيخ الازهر هم، درجه دكتري دارد، در همه زمينه‌هاي زندگي فردي و اجتماعي، اظهارنظر مي‌كنند كه تبعات و آثار منفي زيادي مي‌تواند داشته باشد.‌

امروز در جهان اهل سنت و شيعه شاهد دو گرايش افراطي تحجرگرا و تجددزده هستيم. جبهه روشن‌انديشان اسلامي به چه نكته‌هاي اصلي مي‌توانند تأكيد كنند و نقاط تقارب و تقريب را بيابند؟‌

جريان يا جبهه روشن‌انديشي اسلامي، در هر دو حوزه سني و شيعه، بايد به تبيين دقيق و اصولي مفاهيم اسلامي، با استناد به كتاب و سنت و عقل، بپردازد و پس از بررسي كامل، كتاب‌هاي حديثي را كه متأسفانه مملو از است (قد دسست في احاديث جدكم ثلا‌ثه` آلاف) تنقيح و تهذيب بنمايد، تا راه و زمينه پيدايش، تحجرگرايي كه خود موجب پيدايش تجددزدگي است، مسدود شود و كتابهاي فقهي را از مسائلي كه مربوط به قرون ماضيه است پاكسازي كنند و همچنين براي تقريب و تقارب بين اين دو گرايش چه در حوزه‌هاي ما و چه در حوزه‌هاي الازهر و قيروان و غيره، بايد به افشاگري صحيح و به روشنگري منطقي پرداخت و حقايق را آن طور كه هست، بدون واهمه و ترس بيان نمود و از عوام‌زدگي در تبيين مفاهيم اصيل اسلام راستين، دوري جست و اظهار علم درباره مواد انحرافي افراطي، مانند قمه‌زني كه موجب وهن شده است همگام با خلوص نيت و شجاعت مي‌تواند كارگشا باشد.‌اگر فقها و علماي حوزه‌هاي ما در قبال بدعتها و كجرويها و كج‌انديشي‌ها، در بين اهل علم و يا نخبگان مذهبي و مردم ديگر مثلاً مداحان اهل‌بيت(ع) كه اغلب به جاي به مشغول‌اند، در زمره علماي اظهاركننده علم خود نباشند، آيا مشمول بخش بعدي حديث نخواهند بود: ؟‌

مهمترين كاركردهاي امروزين را براي يك جريان روشنفكر حوزه‌اي چه مي‌دانيد؟‌

جريان روشنفكر واقعي حوزوي، بايد با توجه به مقتضيات زمان و مكان، مسائل مورد نياز جامعه را در همه سطوح با دقت و همكاري جمعي و دوري از تحريك عناصر مخالف، با استناد به و بررسي و تبيين نمايد و نسل جديدي را كه در حوزه‌ها حضور مي‌يابند، با اين روش تربيت كند تا ولو در درازمدت از آسيبهاي عمده‌اي كه حتي ممكن است بر اساس دين و ايمان و زندگي مردم وارد شود، بكاهند. شعارگرايي و عوام‌زدگي و ترس و واهمه و پيروي از روش‌هاي توجيه‌ناپذير پيشينيان و با رسالت جريان روشنفكري واقعي حوزوي سازگار نيست و البته اين امر، ارتباطي با روشنفكري تجددزده و يا غربگراي به ظاهر ديني ندارد كه گاهي ديده مي‌شود در پوشش، روشنفكري در مسلمات و قطعيات ديني و حتي وحي الهي بودن قرآن ايجاد شك و ترديد مي‌نمايند و عقايد مردم را متزلزل مي‌سازند، بدون آنكه خود بتوانند بديل مناسب و جايگزيني درخور ارائه دهند.‌

نقاط آسيب، لغزش و يا انحراف در روند جريان روشنفكري در حوزه را در چه مسائلي مي‌بينيد؟

بستر اصلي لغزش يا انحراف در جريان روشنفكري حوزوي، بي سوادي و عدم آگاهي و فقدان تسلط برعلوم اسلامي است. سرمنشأ همه لغزشها و انحرافهاي حوزوي، نقص در معلومات و بي‌سوادي و به تعبير مرحوم امام، نيمه ملا شدن است. اگر ملاحظه كنيد مي‌بينيد كه در طول تاريخ اسلامي، حتي در عصر ما از سيدمحمد علي باب بگيريد تا سيداحمد كسروي و بقيه دين‌سازان و انحراف‌يافتگان و روشنفكر نماياني چون حكمي‌زاده و تقي‌زاده و علي دشتي و امثالهم، همه و همه تحصيل‌كردگان حوزه‌ها بوده‌اند! پس بايد ريشه يابي كرد كه چرا اينها از راه راست منحرف شده و حتي به دين‌سازي پرداختند؟ يا خواستار فرنگي شدن همه‌جانبه ايرانيان شده و رساله اسرار هزارساله يا كتاب بيست و سه سال را نوشتند؟ با صرف‌نظر از عوامل خارجي و يا سياسي، بايد در درون اين گونه عناصر زمينه انحراف وجود داشته باشد تا تحت تأثير عوامل گونه‌گون، به انحراف كامل كشيده شوند؟

در اينجا نقل يك خاطره بي‌مناسب نخواهد بود: پس از حوادث قيام 15 خرداد و دستگيري و زنداني شدن امام خميني (رحمه`‌الله عليه) و به دنبال حوادث بعدي و آزادي و برگشت ايشان به قم، روزي در منزل ايشان در يخچال قاضي خدمت ايشان رسيدم و گفتم:

امام خميني(ره) گفتند:

بعد افزودند: بودند ‌‌‌[‌‌اين عين تعبير امام بود]‌ و چون به تمام مطلب نرسيده و حقيقت را درك نكرده‌اند، به گمراهي افتاده‌اند... .>

به هرحال نخبگان جريان روشن‌انديشي حوزه‌ها بايد در اين رابطه چاره‌انديشي كنند.

‌درباره مناسبات روشنفكران ديني قبل و بعد از انقلاب، چه تحليلي داريد و چه نقاط قوت و آسيبي را در اين زمينه معتقديد؟

اشاره كردم كه مسأله روشنفكر ديني، به مفهومي كه امروز در جامعه ما و جوامع اسلامي ديگر مطرح است، يك پديده نوظهور است و از قدمت تاريخي پرسابقه‌اي برخوردار نيست. بدين ترتيب آنچه شما روشنفكران حوزه و يا روشنفكران ديني قبل و بعد از انقلاب نام مي‌نهيد، درگذشته نه چندان دور، با اين مفهوم اصولاً مطرح نبود، بلكه تا گذشته‌هاي نزديك شخصيتهايي به عنوان دانشمندان ديني، روشن‌بين يا نوانديشان و روشنفكران متدين يا مذهبي آن هم به طور محدود و معدود، در حوزه‌ها يا دانشگاه‌ها حضور داشتند كه در واقع به موازات تبحر در علوم اسلامي، يا علوم روز، به بررسي مسائل جامعه، نيازهاي فكري و معنوي جوانان،‌دانشجويان،‌ مشكلات روزمره مردم - مسائل مستحدثه - و اين قبيل امور مي‌پرداختند و در حل اين مسائل و مشكلات كوشا بودند و البته هركدام هم به نحوي، سهمي در اين راستا داشتند.

روشنفكر ديني سالها بعد عمدتاً در مورد مرحوم مهندس بازرگان، شادروان دكتر شريعتي و سپس دكتر سروش توسط ياران و هواداران آنها به كار رفت؛ ولي اگر بخواهيم واژه را كه مفهوم روشن‌تر و دقيق‌تري در اين زمينه دارد، در مورد كسي به كار ببريم، بي‌شك آن شخص سيدجمال‌الدين حسيني - معروف به اسدآبادي يا افغاني ‌- است كه بعضي‌ها او را پدر نوانديشان مسلمان در يك قرن و نيم اخير ناميده‌اند. و البته بعدها شاگردان و يا پيروان مكتب وي مانند شيخ محمد عبده، رشيد رضا، عبدالرحمن كواكبي و... در جهان عرب راه او را ادامه دادند و در كشورهاي اسلامي غيرعربي نيز شخصيتهاي برجسته‌اي چون: اقبال لاهوري، ‌ابوالاعلي مودودي، ملا سعيد نورسي، امام موسي صدر، آيت‌الله‌طالقاني، شهيد آيت‌الله سيدمحمد باقر صدر، شهيد مطهري، علامه محمدحسين فضل‌الله، شيخ‌محمدمهدي شمس‌الدين و دهها نمونه ديگر، در حوزه‌هاي سنتي و فرهيختگاني چون دكتر عطاءالله شهاب‌پور، دكتر محمد قريب، مهندس مهدي بازرگان، دكتر يدالله سحابي، سيدغلامرضا سعيدي، و دكتر سيدجعفر شهيدي و... در حوزه‌هاي غيرسنتي، مطرح شدند كه به علت همسويي در انديشه و هدف، همكاري همه‌جانبه‌اي با همديگر داشتند، تا آنجا كه در محافل و مجالس ويژه آنان، مانند انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان، مهندسين، پزشكان، بانوان، كه توسط عناصر غيرسنتي - غيرحوزوي - تأسيس شده بودند، شركت مي‌نمودند و سخنراني مي‌كردند، يا با مجلات آنها مانند: نوردانش، آيين اسلام، گنج شايگان و فروغ علم همكاري مي‌كردند و دوستان دانشمند غيرسنتي، در مجلات حوزوي چون: مكتب اسلام، مكتب تشيع، مجموعه حكمت، معارف جعفري و غيره، مقالاتي مي‌نوشتند كه نشان از همكاري ظاهري و معنوي ريشه‌داري بود و اين همكاري آثار مثبت فراواني هم در بين نسل جوان و طلاب حوزه‌هاي علميه و انجمن‌هاي دانشجويي در دانشگاهها داشت.‌

اين همكاري و تعاون مثبت و مفيد، با تأسيس حسينيه ارشاد توسط آيت‌الله شهيد مرتضي مطهري كه با همكاري مالي بعضي از آقايان انجام گرفت به اوج خود رسيد و در واقع داشت منشأ تحول عظيم فكري و عملي با همكاري شخصيتهايي چون صدر بلاغي، سيدمرتضي شبستري، سيدابوالفضل موسوي زنجاني،‌ مهندس بازرگان، دكتر شريعتي، فخرالدين حجازي و محمدتقي شريعتي و دهها نفر ديگر مي‌شد كه متأسفانه بانفوذ عده‌اي در سازمان حسينيه، باعث پيدايش اختلاف و جدايي عميق اين دو گروه گرديدند كه در واقع عامل اصلي شكست اين حركت سازنده و ارزنده و عامل اصلي سقوط و بسته شدن حسينيه ارشاد گرديد. البته بعدها كه اصطلاح روشنفكران ديني عامتر مطرح شد، باز كارگردان اصلي همين بزرگواران بودند؛ چون ما كسان ديگري به عنوان روشنفكران ديني، به غير از دانشمندان ديني از هر دو طرف نداشتيم كه بتوانند در همه جريانات مذهبي يا سياسي جامعه اسلامي تأثيرگذار باشند.

نقاط قوت اين همكاري، صدق و صفا و وفا و همسويي و وجود هدف مشترك بين هر دو گروه بود و علي‌رغم پاره‌اي اختلاف سليقه‌ها يا تفاوت‌در برداشتها و اجتهادها، در كليت امور، تشريك مساعي وجود داشت؛ ولي متأسفانه باز فرصت‌طلبي و يا انحصار‌گرايي و خودمحوري برخي روشنفكرنمايان به ظاهر ديني غيرحوزوي،‌باعث جدايي گرديد و ناگهان تز مطرح شد و متأسفانه شخصيت‌هايي چون دكتر شريعتي هم كه مدافع سرسخت روحانيت اصيل بود و در همه آثارش نمونه‌هايي در اين زمينه وجود دارد، به مطرح ساختن مسائلي از قبيل لوتريسم و پروتستانتيسم اسلامي و رنسانس مذهبي! پرداخت كه با سوءاستفادهِ دشمنان از اين تعبيرات، آسيب بسياري بر كل حركت و تعاون و همكاري‌ها بين دو گروه زد و اصلاح‌طلبي و ‌آشتي‌جويي شخصيت‌هايي چون ‌آيت‌الله خامنه‌اي، آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني، شهيد دكتر بهشتي، شهيد دكتر باهنر، به علت توطئه‌اي كه در پشت پرده بود و رژيم هم به آن كمك‌رساني مي‌كرد، به نتيجه مطلوب نرسيد و همين نقطه ضعف كه منشأ آسيبهاي جدي بعدي شد، به دوران پس از انقلاب كشيده شد و تمامت‌خواهي همهِ گروه ها و جريانها، باعث گرديد كه شاهد وضع ناگوار و اسف‌باري بشويم كه هم‌اكنون همگي‌

از كم و كيف آن آگاهيم و من ضرورتي بر بازبيني و بررس چگونگي آن نمي‌بينم.

وضعيت روشن‌انديشي ديني را در حوزه‌هاي كنوني چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

نوانديشي و روشن‌بيني ديني در حوزه‌هاي مذهبي، پس از طليعه‌داراني چون امام موسي ‌صدر، شهيد بهشتي و اساتيد ديگر به نسل جديد و جوان حوزه رسيد كه تعداد انگشت‌شماري بيش نبودند و با مشكلات عديده‌اي روبرو بودند! و حتي به نحو تحقير‌آميزي انگشت‌نما شده و لقب گرفتند اين دوره گذشت و قبل از انقلاب، تحول خاصي به وجود آمد و طلبه هاي جوان با شناختي كه از مسائل جهاني به دست آوردند، متوجه شدند كه استمرار راه سنتي و رسمي حوزوي در همه زمينه‌ها ، ثمربخش نخواهد بود و دردي را از مردم و جامعه و نسل جوان دوا نمي‌كند.

و با خواندن كتابهايي كه اشاب‌الصغير وافني‌الكبير،‌مانند مطول و قوانين و چندين كتاب در ادبيات عرب كه هيچ كدام هم عملاً مفيد نبودند و طلاب ما علي‌رغم خواندن دهها كتاب، و حتي حفظ ، از دو سطر عربي نوشتن و يا دو كلمه حرف‌زدن عاجز بودند، نمي‌توان به مقصد رسيد اين بود كه به طور خودجوش و يا به اصطلاح، به حكم جبر تاريخ حركت به وجود آمد و بعضي از بزرگان حوزه‌ها هم كه تا آن وقت به دلايلي نمي‌خواستند وارد ميدان حركت جديد بشوند، وارد شدند و به تلخيص كتابهايي درسي قديمي و يا تأليف كتب درسي جديد پرداختند و به ياري حق تحول چشمگيري در اين زمينه‌ها به دست آمد.

خوشبختانه زمينه‌ها پس از پيروزي انقلاب، آماده‌تر شد و تجربه هشت سال جنگ تحميلي و دفاع مقدس، فعاليت دشمنان خارجي و عوامل داخلي و هجوم گستاخانه آنها به اسلام و مقدسات و معتقدات مذهبي و آشنايي طلاب با زبانهاي خارجي و سفرها و مطالعه‌ها و تماسها باعث گرديد كه در مرحله جديد،‌ با استفاده از وسايل و تكنولوژي و ابزار جديد اينترنت، سايت، كامپيوتر،‌سي دي و ... طلاب جوان در مرحله كامل‌تر و پيشرفته‌تري قرار بگيرند و به طور طبيعي بازده كارهاي تحصيلي و تحقيقي و پژوهشي آنها پربارتر و عميق‌تر از سابق گرديد كه جاي سپاس دارد.

براي پيشبرد جريان روشنفكري در حوزه چه پيشنهادهايي داريد؟

آشنا ساختن نسل جديد حوزه‌هاي علميه با مسائل روز و آگاهي بخشيدن به آنان و آموزش علوم جديد و زبانهاي معروف ملل ديگر و در اختيار قرار دادن كتابهاي جديدي كه درباره اسلام در جهان اسلام چاپ و منتشر مي‌گردد، آماده‌ساختن مقدمات استفاده عامتر از وسايل ارتباط جمعي - حتي ماهواره‌ها راه درستي براي بيداري، هوشياري و در نتيجه پيشبرد جريان نوانديشي يا روشنفكري ديني در حوزه‌ها خواهد بود.ولي توسعه اين امر، خطرهاي جدي هم در مورد تزلزل فكري كساني دارد كه هنوز از لحاظ تحصيل علوم اسلامي و شناخت عميق مفاهيم ديني و معارف حقه ، به مرحله لازم كمال نرسيده‌اند انحرافهاي فكري بعضي‌ها كه در گذشته و يا امروز متأسفانه شاهدش هستيم،‌عمدتاً ناشي از همين نقطه نيمچه‌ملاست!

اشاره‌اي به شخصيتهاي روشن‌انديش حوزه علميه نجف داشتيد (كاشف‌الغطاء، بلاغي و...) عمده‌ترين ديدگاهها و اقدامات آنان چه مواردي بود؟

مرحوم آيت‌الله كاشف‌الغطا،‌و علامه بلاغي و علامه مظفر، شيخ عبدالله زنجاني، علامه خالصي‌زاده و سيدمحمدتقي حكيم و امثال آنان - از نسل قديم و معاصر - روشن‌انديشان حوزه نجف و كاظمين بودند و با تدريس، تأليف، سخنراني و تأسيس مراكز علمي جديد و نشر مجلات و شركت در كنفرانسهاي بين‌المللي، ديدگاه‌هاي روشنگرانه خود را بيان كردند كه بررسي چگونگي تك تك آنها نياز به بحثهاي مستقل و يا حتي سمينارهاي علمي تخصصي دارد كه خوشبختانه دفتر تبليغات اسلامي قم، به بعضي از آنها پرداخته و برخي ديگر را در برنامه‌هاي آينده خود دارد كه بي‌شك اقدام مثبت و ارزنده‌اي است و در روشن‌شدن حقايق و آگاهي نسل جوان ما نقش اساسي مي‌تواند داشته باشد.

كليه`‌الفقه در نجف اشرف و كليه` اصول‌الدين در بغداد، چه اقدامات اصلاحي را در حوزه عراق پيگيري مي‌كرد؟

تغيير برنامه هاي درسي قديم و تدريس كتابهاي درسي جديد هماهنگ با مقتضيات زمان، در منطق‌، فلسفه،‌ تفسير، اصول، فقه و همهِ رشته‌هاي درسي حوزه‌ها توسط مرحوم سيدمحمدتقي حكيم، محمدرضا مظفر‌، علامه عسكري كه بانيان اصلي تأسيس كليهِ‌الفقه و كليهِ‌اصول‌الدين در نجف و بغداد بودند و ترتيب نسل جديدي از طلاب حوزه‌ها و نشر مجله ها و فصلنامه‌هاي آكادميك و بعد آماده‌سازي طلاب براي تأليف پايان‌نامه تحصيلي، و اعطا گواهي‌نامه‌هاي علمي به ‌آنها‌، اقدامات اصلاحي ويژه‌اي بود كه در حوزه علميه عراق، اقدام به ‌آنها به قول مرحوم آيت‌الله خويي (يا خود قرباني‌كردن!) بود كه بحمدالله آقايان ضمن تحمل فشار متحجران، با از خودگذشتگي و فداكاري، به آن پرداختند كه خوشبختانه نتايج مطلوبي هم در تكامل و تحول حوزه نجف به وجود آمد.

چگونه و چرا از درون جريانهاي اصلاح گراي اهل سنت (اخوان‌المسلمين) جريانهاي تكفيري تندرو پديد آمد؟

گرايشهاي فكري تندرو فقط از درون جريانهاي اصلاح‌گراي اهل سنت

مثلاً اخوان‌المسلمين - پديد نيامده‌اند، بلكه اين نوع جريانها از صدر اسلام و پس از اختلاف در مسأله خلافت به وجود آمد و جنگها و ترورها راه افتاد و تا آنجا كه خوارج به ترور حضرت امام علي(ع) دست زدند. در واقع اين امر، در هر عصر و دوراني به نحوي ظهور كرده و آثار منفي و تأسفبار بسياري هم از خود به جاي گذاشته است.

عامل اصلي پيدايش آن جريانهاي افراطي غيرمشروع، چه در زمان‌هاي پيشين و چه در عصر ما، نشأت گرفته از جريانهاي اصيل و اصول اعتقادي معتدل اسلامي اهل سنت يا شيعه نيست، بلكه عوامل و انگيزه‌ها ديگري باعث پيدايش آنها شده‌اند.

پيدايش جماعتهاي به اصطلاح جهادي مصري، به ويژه گروه كه خواستار هجرت مؤمنان به كوه و بيابان و غارنشيني و دوري از دارالكفر بودند، مانند پيدايش گروه فرقان، يا سازمان منافقين از درون جريان معتدل و اصلاح‌طلب انجمن‌ها اسلامي دانشجوان و سپس نهضت آزادي، ربطي به اصالت نخستين آن حركتهاي مادر ندارد و نمي‌توان آنها را مقصر قلمداد كرد؛ چرا كه در اين صورت بايد جريانهاي نفاق و ارتداد صدر اسلام در صفوف مسلمانان نزديك به دوران حضرت رسول‌اكرم(ص) را هم ناشي از خود اسلام بدانيم كه بي‌ترديد چنين نيست. پس در واقع علل گوناگوني از جمله عدم شناخت كامل ايدئولوژي اسلامي، هوس سلطه‌جويي، فرصت‌طلبي، انحصارگراي، تمامت خواهي و در كل: عدم تعمق اعتقادها و باورهاي اصول ثابت‌ديني، عامل اصلي در انحراف اين نوع گروهها و جريانها است. ‌

از سوي ديگر، در مواردي، سرخوردگي عناصري از اين جريانها و اينكه علي‌رغم فعاليتهاي درازمدت نتوانسته‌اند به هدف مورد ادعا برسند، آنها را وادار به جدايي و انشعاب و تشكيل سازمانهاي ويژه تندرو كرده است؛ مثلاً در ايران فعاليت نيم قرني جريان مهندس بازرگان و در مصر فعاليت سه ربع قرني اخوان‌المسلمين و يا جماعت اسلامي در شبه قاره هند و عدم توفيق آنها در دستيابي به حكومت و قدرت، تاكتيك و استراتژي جوانان تندرو را تغيير داد و آنها را به مبارزهِ به اصطلاح مسلحانه كه عمدتاً در ترورهاي كور شكل مي‌گرفت، سوق داد.‌

البته نتايج اقدامات جريان‌هاي كور فرقان و منافقين ايران را مي‌دانيم؛ ولي درباره مصر بايد اشاره كنم كه جوانان به اصطلاح جهادي و تكفيري، نخست با سازمان جوانان يا دانشجويان اخوان همكاري مي‌كردند و به اصطلاح هوادار، نه عضو به شما مي‌رفتند. آنها با همزيستي مسالمت‌آميز يا آشتي رهبري اخوان (مكتب ارشاد) با دولتهاي ملي‌گرا و گاهي ضد مذهب، و يا ائتلاف با احزاب سكولار (همچون وفد) موافق نبودند و از سوي ديگر پس از دستگيري و شكنجه گروهي اعضاي اخوان توسط رژيم سرهنگهاي حاكم - در راس آنها عبدالناصر - و اعدام شخصيت‌هاي برجسته‌اي چون شيخ عبدالقادر عوده، شيخ محمد فرغلي - سيدقطب و صدها انسان برجسته ديگر و شكنجه وحشيانه هزاران جوان مسلمان كه خود قرباني يا شاهد آن بوده‌اند؛ مانند دكتر ايمن الضواهري، آنها را از ادامه مبارزه سياسي صلح‌جويانه مأيوس ساخت و به خشونت واداشت. تفسيرهاي غلط از واژه‌ها، يا انديشه‌هاي اسلامي مثل مسأله دارالاسلام و دارالكفر ناشي از جهل آنان به حقيقت مفاهيم اصول اعتقادي اسلامي بود كه همهِ افراد موجود در يك كشور اسلامي را كه حاكمش حكم نمي‌كند، تكفير كردند و اين نوع انديشه با نفوذ سلطه‌گر وهابيها در بلاد عربي و در بين جوانان عرب و يا در پاكستان و افغانستان شدت يافت و اوج گرفت و همين نوع انديشه متأسفانه در الجزائر هم، پس از سركوب جمعيت انقاذ اسلامي به رهبري عباس مدني ظهور يافت و گروهها تكفيري با هجرت به كوهها و غارها، به قتل عام مردم عادي و حتي بريدن سرهاي دوستان قبلي خود به عنوان ارتداد پرداختند. در افغانستان و عراق هم گروه طالبان و القاعده، به جاي مبارزه با متجاوزان و دفاع و جهاد واجب عليه دشمن اشغالگر، به قتل‌عام يكديگر پرداختند و در عراق هم اكنون شاهديم كه اين عناصر، اهل سنت معتدل را هم كه با آنها بيعت نمي‌كنند، مانند شيعيان سر مي‌برند!‌

علاوه بر گروههاي سني بومي يا خارجي، متأسفانه عناصر و گروهكهاي از جوانان شيعه نيز به عنوان معامله به مثل، به قتل افراد بي‌گناه و تخريب مساجد اهل سنت و كوچاندن مردم مستضعف شهرها و روستاهاي عراق پرداختند كه علاوه بر تحريماي مرجعيت آگاه در نجف و ايران، سرانجام رهبري جريان صدري هم هر نوع عمليات نظامي ‌ را براي جلوگير از اعمال جنايتكارانه عده‌اي جاهل و يا مغرض هدفدار، متوقف نمود تا به اعمال غيرشرعي و اقدامات اين عناصر تندرو تكفيري پايان دهد. متأسفانه اين اعلام حسن نيت جريان صدري با حمله نظامي نيروهاي اشغالگر به بصره و شهرك صدر و قتل عام بيش از پانصد نفر از مردم بي‌گناه به نتيجه مطلوب نرسيد و بي‌ترديد اين خشونتهاي نامشروع، واكنشهاي نامشروع ديگري را به دنبال خواهد داشت. ‌به نظر من عدم رضايت از روش و سياست رهبري اين احزاب، عدم آشنايي كامل به مباني و اصول عقيدتي اسلامي، عدم امكان فعاليت سياسي آزاد، شكنجه و فشار نظاميهاي حاكم بر جوانان و قدرت‌طلبي و سلطه‌جويي عده‌اي، عامل اصلي پيدايش اين جريانهاي انحرافي است و ربطي به تعليمات يا اصل جريانها اصلاح‌طلب اسلامي ندارد. ‌




 سه شنبه 7 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 343]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن