تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 2 بهمن 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):برترين [مرتبه] ايمان آن است كه بدانى هركجا باشى خدا با تو است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855665332




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زيارت


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
زيارت
زيارت   نويسنده: منيره هاشمي   آخرش هم آمدم. از خدا خواسته بودم که بتوام خودم را به شما برسانم بعد از نماز ظهر وقتي توي مسجد از پشت بلندگو گفتند مي خواهند بعد ازنماز مغرب پاي پياده تا حرم بروند، مي خواستم از خوش حالي بال در بياورم. آخر شب شهادت شما باشد ومن توي خانه بمانم؟ آن وقت شما با خودتان چه فکر مي کنيد؟ نمي گوييد عجب همسايه هاي بي معرفتي؟ مردم از همه جاي دنيا دراين شب بزرگ خودشان را به حرم مي رسانند، خيلي بد است که من راحت راحت توي خانه بنشينم واز پشت شيشه تلويزيون حرم شما راتماشا کنم. بابا رفته بود مسافرت. مامان هم پايش درد مي کرد. درمسجد تصميم خودم را گرفتم.رفتم پيش حاج خانم همسايه ي کناري مان . وقتي فهميدم او هم مي خواهد پياده به حرم بيايد، خوش حالي ام بيش تر شد. زود از مسجد آمدم بيرون. ماجرا را براي مامان تعريف کردم. مامان اول راضي نمي شد. مي گفت: «دخترجان! از خانه ي ما تا حرم دست کم دو ساعت راه است. خسته مي شوي.» اما وقتي گفتم چه قدر دوست دارم دراين شب عزيز به ديدن شما بيايم وقول دادم که از حاج خانم دورنشوم، مامان با گوشه ي روسري اش اشک چشم هايش را پاک کرد وگفت: «قربان آقا بروم! دلم نمي آيد بگويم نرو! اما دو تا شرط دارد. اول اين که از کنار حاج خانم دور نشوي، دوم اين که سلام من را هم به آقا برساني.» خنديدم و خودم را انداختم توي بغل مامان وگفتم: ن باشد! قول مي دهم! قول مي دهم!» اين طوري شد که بعد از نماز مغرب وعشا با بقيه ي اهل مسجد يک کاروان درست کرديم وراه افتاديم به طرف حرم شما. همه بودند. آقاي دليري خواربار فروش، اکبرآقا سبزي فروش وخيلي هاي ديگر . تعداد مردها بيش تر از زن ها بود. چند تا پرچم سبز و سرخ تو دست هاي چند نفر تکان مي خورد. روي يکي نوشته بود: يا زهرا(س). نوحه خوان نوحه مي خواند وما به سينه مي زديم. شب بود؛ اما خيابان ها مثل روز شلوغ بودند. مردم جنب وجوش عجيبي داشتند. شهر پرشده بود از پرچم هاي سياه. من سعي مي کردم که از حاج خانم دور نشوم؛ اما حاج خانم آهسته راه مي رفت ومن ناخواسته ازاو جلو مي زدم. ايستگاه هاي صلواتي زيادي توي راه بودند. يکي چاي مي داد، يکي شربت. بعضي ها هم خوشنويس بودند و با خطي خوش پشت ماشين هاي مردم مي نوشتند: يا امام رضا(ع) من که حسابي تشنه ام شده بود، کنار يکي از ايستگاه هاي صلواتي ايستادم. يک ليوان شربت زعفران گرفتم. چه شربت شيرين وخنکي بود! مزه ي آن هنوز تشنه ام مي کند. يکي هم براي حاج خانم گرفتم. برگشتم وپشت سرم را نگاه کردم؛ اما حاج خانم نبود؛ انگار خيلي از او دورشده بودم. کاروان هم کمي جلو افتاده بود. مانده بودم چه کارکنم. اگر مي ايستادم، شايد حاج خانم را پيدا نمي کردم. به همين خاطر، تصميم گرفتم خودم را به کاروان برسانم تا لااقل گم نشوم. دلهره داشتم. يعني حاج خانم کجا مانده بود؟ کاروان جلو مي رفت ومن هر چند دقيقه يک بار برمي گشتم وبه عقب نگاه مي کردم. کم کم ضريح طلايي شما با آن گلدسته هاي آسماني بلند پيدا شد. سرم را خم کردم وسلام دادم. راه زيادي آمده بودم. کف پاهايم مي سوخت؛ انگار تاول زده بود. ياد خاطره هاي مامان افتادم. وقتي که مقنعه ي سفيد احرامش را سرمي کرد، تسبيح مي چرخاند ومي گفت: «خدا دوباره قسمت کند، دور کعبه آن قدر طواف کردم. آن قدر طواف کردم که پاهايم تاول زد، آن جا نفهميدم، وقتي برگشتم تازه متوجه شدم.» اشتياق رسيدن به حرم شما قلبم را پر کرده بود. نوحه خوان مي گفت: «رضا غريب الغربا/ رضا معين الضعفا» ومن به سينه مي کوبيدم واشک هايم دانه دانه مي ريخت. همين موقع ماشين زردرنگي کنار کاروان ايستاد با تعجب حاج خانم را ديدم که از آن پياده شد. برايم تعريف کرد که پايش درد مي کرده است ونشسته تا استراحت کند، بعد هم با ماشين خودش را به ما رسانده است. خيالم راحت شد. هرچه به حرم شما نزديک تر مي شديم به سيل جمعيت اضافه مي شد. صداي سنج وطبل دل آدم را مي لرزاند. بوي هيزم هاي نذري زير ديگ هاي نذري خيابان را پر کرده بود. حاج خانم دست مرا گرفته بود و به زحمت راه مي رفت. سنگيني او درد پايم را بيش تر کرده بود؛ اما به گنبد طلايي شما که نگاه مي کردم، دلم را آرام مي گرفت. کم کم به در ورودي رسيديم. حالا ما يک کاروان کوچک از يک محله ي ناآشنا نبوديم. ما يک دريا شده بوديم؛ دريايي که مي خواست به اقيانوس بپيوندد. عطر سلام وصلوات توي سرم پيچيد. حالا دلم آرام شده بود. آمده بودم زيارت شما. آن هم شب شهادت تان. مامان برايم تعريف کرده بود که چه طور زن هاي محله ي «نوغان» مهريه هاي خودشان را به شوهران شان بخشيدند وبدن مطهر شما را گل باران کردند. تابوتي را که بدن شما توي آن بود، به دوش گرفتند وعزاداري کردند. من هم ازنسل همان زن هاي نوغان هستم. خودم را به حرم شما رساندم تا بگويم چه قدر دوست تان دارم. جان به قربان تو آقا / که تو حج فقرايي منبع:نشريه مليکا، ش 56 /ع  
#اجتماعی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 466]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن