تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكاتِ رفاه، نيكى با همسايگان و صله رحم است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805572667




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حركت جوهري و ماوراء الطبيعه(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حركت جوهري و ماوراء الطبيعه(1)
حركت جوهري و ماوراء الطبيعه(1)   نويسنده:منصور ايمان پور   (حدوث يا قدم عالم بر اساس حركت جوهري)   مسئله حدوث يا قدم عالَم يكي از مباحث مهمّ ميان متكلّمين مسلمان و فلاسفه إسلامي بوده است. هر دو دسته بر اساس مبناي خاصّي كه در باب ملاك نيازمندي به علّت، داشتند، ديدگاه خاصّي را در اين مسئله إتخاذ كرده بودند و حتّي مفهوم حدوث و قدم را بر اساسِ آن مبنا تفسير مي‌نمودند. اين اختلاف نظر در ماجراي فكر اسلامي همچنان وجود داشت تا اينكه نوبت به تولّد ميمون «حركت جوهري» رسيد و به بركت اين مولود مبارك، گره اين مسئله نيز گشوده گشت و با صراحت إعلام گرديد كه «عالم با همه آنچه در آن است حادث زماني است زيرا هر چه در آن يافت شود وجودش مسبوق به عدم زماني است...». تفصيل مطلب مذكور يعني تعريف حدوث و قدم و بيان اَقسام آن، گزارش و ارزيابي نظر متكلّمين مسلمان و فلاسفه اسلامي درباب حدوث و قدم عالم و گزارش نظر صدرالمتألهين به عنوان نظر مقبول و پاسخ به چند اِشكال در اين زمينه، موضوعي است كه اين مقاله به آن پرداخته است: تعريف حدوث و قدم و بيان اقسام آن   به طور كلي در تعريف حدوث دو تصوير وجود دارد: يكي آنكه حدوث عبارت است از مسبوقيّت وجود چيزي به غير; يعني وقتي چيزي را با چيزهاي ديگر مقايسه مي‌كنيم و مي‌بينيم كه زماني آن چيزها بوده ولي اين چيز در آن زمان نبوده است اسم اين را حادث مي‌ناميم و روشن است كه حدوث بدين معنا، نسبي و بالقياس مي‌باشد. تصوير ديگر در تعريف حدوث آن است كه حدوث عبارت است از مسبوقيّت وجود چيزي به عدم خودش، و اين قسم از حدوث، خودش بر دو قسم است: حدوث زماني و حدوث ذاتي، منظور از حدوث زماني عبارت است از مسبوقيّت وجود چيزي به عدم زماني يعني چيزي پس از آنكه در زمان سابق وجود نداشته، موجود گرديد مثلاً زيد، امروز متولّد شده است و ديروز وجود نداشت; حال در اينجا ما مي‌توانيم بگوييم زيد حادث است به حدوث زماني; يعني وجود او مسبوق به عدم او در ديروز مي‌باشد. روشن است كه طبق اين تفسير، به مجموع زمان نمي‌توان گفت حادث; زيرا حدوث زمان وقتي معنا پيدا مي‌كند كه «زماني» قبل از آن باشد كه «زمان» در آن نبوده باشد و حال اگر چنين أمري ممكن باشد لازم مي‌آيد كه «زمان» در آن هنگام كه معدوم فرض مي‌شود موجود مي‌باشد و اين خلف است.[1] امّا منظور از حدوث ذاتي مسبوقيت وجود شيء به عدم آن در ذاتش مي‌باشد. توضيح مطلب به اين صورت است كه هر يك از موجوداتِ ممكن با نظر به ذاتشان ممكن هستند; يعني اگر ذاتشان را بدون توجه به وجودي كه از ناحيه غير، گرفته اند، در نظر بگيريم چيزي جز امكان و لا إقتضائيّت نمي‌باشد و اين امكان ذاتي مقدّم بر وجود آنهاست زيرا ابتدا ممكن شده اند و بعد وجودي از ناحيه علّتشان به آنها عطا شده است. بنابراين در مورد هر يك از اين موجودات ممكن مي‌توانيم بگوييم كه حادث ذاتي است يعني وجودش مسبوق به «ليسيّت ذاتيه»[2] مي‌باشد; پس هر معلولي ذاتاً «نيست» مي‌باشد; سپس از ناحيه علّت «هست» مي‌يابد و چون موجودات ممكن هماره با اين «ليسيّت ذاتي» و سيه رويي، هم آغوشند لذا مهر حدوث ذاتي هرگز از پيشاني آنها، پاك نمي‌شود، هرچند در همه زمانها موجود باشند[3]. بدين بهانه آن «ليسيّت ذاتيه» را از آن نظر كه وجود شيء قابل جمع است «عدم مجامع» هم مي‌گويند[4]. در مورد معني قِدم نيز دو تفسير وجود دارد: يك تفسير اين است كه منظور از قِدم، عدمِ مسبوقيّت وجود شيء به غير مي‌باشد. مثلاً وقتي زمان گذشته «زيد»، از زمان گذشته «بكر» بيشتر باشد در اينصورت «زيد» قديم است. پر واضح است كه اين تفسير از معناي «قِدم»، نسبي و بالقياس مي‌باشد زيرا در مقايسه با چيز ديگر است كه نشان قديم بودن بر جبين يك شيء مي‌نشيند. تفسير ديگر در مورد معناي «قِدم» آن است كه قدم عبارت است از عدم مسبوقيّت وجود شيء به عدم خودش; و اين معنا از قِدم، خودش بر دو قسم است; قِدم زماني و قِدم ذاتي; منظور از قِدم زماني آن است كه براي وجود چيزي، آغاز زماني نباشد و به معناي زمان، قديم نيست زيرا زمان را زمان ديگري نمي‌باشد[5]. قِدم ذاتي هم آن است كه وجود چيزي مسبوق به عدم در ذات خود نباشد; يعني اينجور نباشد كه إمكان و ليسيّت ذاتيّه ذاتش مقدّم بر وجودش باشد; بلكه وجودش عين ذاتش است و او را در وجودش هيچ نيازي به اغيار نيست و روشن است كه قديم بدين معنا، تنها، واجب الوجود كه وجودش قائم به خود و عين ذاتش است، مي‌باشد[6]. نظر متكلّمين إسلامي در مورد حدوث يا قدم عالم   جمهور متكلّمين اسلامي، عالم را حادث زماني مي‌دانستند به اين معنا كه عالم، مسبوق به عدم زماني است; يعني «زماني» بوده است كه عالم در آن نبوده است و بعد موجود گرديده است. متكلّمين براي آنكه دچار تناقض گويي نشوند «زمانِ» پيش از عالم را «زمانِ موهوم» دانسته اند يعني پيش از بوجود آمدن عالم زمان موهومي بوده است كه جهان در آن ظرف موهوم نبوده است و مرادشان از «زمانِ موهوم» آن است كه مصداق و مابإزاء خارجي ندارد ولي منشأ انتزاع دارد و منشأ انتزاعش همان بقاء خداوندِ متعال مي‌باشد. اشكال بزرگي كه در اين زمينه بر آنها وارد است اين است كه خداوند موجود بسيط و نور خالص است حال شما چگونه از اين موجود بسيط زمان را كه عين تبدّل و دگرگوني است انتزاع مي‌كنيد؟! آيا اين امر مستلزم دگرگوني در ذات خداوند - جلّ إسمه - نمي‌باشد؟! پس وجود باري منزه از آن است كه منشأ انتزاع امتداد كمّي و تجدد سيلاني باشد. برخي از اين بزرگان پس از آنكه با إشكال مذكور روبرو شدند تغيير نظر دادند و گفتند كه مراد ما از «زمان» پيش از عالم، «زمان متوهم» است نه موهوم. و مرادشان از «زمان متوهّم» آن است كه نه مابازائي دارد و نه منشأ انتزاعي. البته اين سخني است كه هيچ مبناي درستي ندارد و صرفاً اختراعي است كه ذهن برخي از متكلّمين ساخته و بافته است و سستي اش چنان آشكار است كه تيغ نقد و انتقاد نيز بدان توجّه نمي‌كند[7]. آنچه متكلّمين را به اين قول كشانده، اين است كه آنها از يك طرف ملاك نيازمندي مخلوق به خالق را، حدوث مي‌دانند و از طرف ديگر عالم در نظر آنها جميع ماسوي الله مي‌باشد[8]. بنابراين از يك طرف نمي‌توانند به حدوث ذاتي عالم معتقد شوند; زيرا مبناي حدوث ذاتي، قول به إمكان ذاتي موجودات ممكن است و كسي مي‌تواند قائل به حدوث ذاتي بشود كه به امكان ذاتي موجودات ممكن قائل بشود و ملاك نيازمندي معلول به علّت را امكان بداند نه حدوث[9] و چون متكلّمين چنين مبنايي را ندارند، لذا نمي‌توانند قائل به حدوث ذاتي عالم بشوند. از طرف ديگر اين بزرگان چنين مي‌پندارند كه اگر چيزي قديم باشد به دليل اينكه ملاك نيازمندي به علت را كه همان حدوث باشد ندارد، بي نياز از علّت خواهد بود. بنابراين براي اينكه به اين دامِ مهلك نيفتند و جهان را بي نياز از خالق ندانند قائل به اين شدند كه عالم كه جميع ما سوي الله است حادث زماني است[10]. بنابراين آن مبناي نادرست و باور ناميمون (قول به اينكه ملاك نيازمندي به علت، حدوث است و قديم زماني مساوي با بي نيازي از خالق است) بود كه متكلّمين را به اين ادّعاي نامبارك كشاند و چون هم مبنايشان متزلزل و رسوا شده و هم اين ادّعايشان از تيغ تيز نقد منطقي و فلسفي، جان سالم بدر نبرده است; لذا كل نظريه، جامه افتخار به تن نكرده و نظر خردورزان را به خود جلب ننموده است. پي نوشت ها :   1 - المباحث المشرقية، الجزء الاوّل، الباب الخامس، الفصل الاوّل، ص133. 2- شرح المنظومة، قسم الحكمة، المقصد الاوّل، الفريدة الثالثة، ص287. 3- النجاة، القسم الثاني في الطبيعيات، ص223. 4 - شرح المنظومة، همان مدرك. 5 - المباحث المشرقية، همان مدرك، و نيز الأسفار ج3، المرحلة التاسعة، فصل1، ص 245 و 246. 6 - المحصل، الركن الثاني، ص117. 7 - گوهر مراد، مقاله دوّم، فصل ششم، ص231، و نيز: رسائل حكيم سبزواري، ص 670 و 671. 8- الأربعين، المسئلة الاولي ، ص3. 9 - شرح مبسوط منظومه، ج4، فريده سوم، ص24. 10 - محصل الأفكار و تلخيص المحصل، الركن الثاني با تعليقة خواجه نصيرالدين طوسي، ص119.   منبع: www.mullasadra.org  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 514]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن