تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):منافق به آنچه مؤمنان بواسطه آن خوشبخت مى‏شوند، ميلى ندارد، ولى خوشبخت سفارش به تق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806841247




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مقایسة معرفت شناسی صدرا و کانت(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مقایسة معرفت شناسی صدرا و کانت(1)
مقایسة معرفت شناسی صدرا و کانت(1)   نويسنده: رسول برجیسیان   در تفکر غرب آنچه که از علم مورد نظر است همان علم حصولی است و کمتر به علم حضوری توجه شده است؛ با علم بعنوان یک امر مفهومی برخورد می گردد. کانت آنجا که پدیدار را در نظر می گیرد بدنبال تعیین کردن مفهوم است. اگر بخواهیم از منظر صدرایی به وقایع غرب بخصوص از دکارت ببعد نگاه کنیم, باید عرض کنیم که علم در غرب دارای حقیقتی عرضی است در حالیکه در تفکر صدرایی علم حقیقتی طولی دارد و حقیقت علم طولی است, علم در تفکر غرب راه تسلط را برطبیعت باز می کند اما علم در صدرا شما را عالمی می کند مضاهی عالم عینی, علم در صدرا وجودی است اما در کانت مفهومی, برای صدرا مابین این دو تفاوت بسیار زیاد است. تفکر کانت اوج دوآلیسم دکارتی است که بدنبال راه حل این دوآلیسم فلسفه خود را به وجود می آورد. جهان خارج کاملاً جدای از فاعل شناساست. ذهن در یک طرف است و عین در طرف دیگر و بین این دو, دیوار بلندی از تمایز و تفاوت کشیده شده است که هیچ کدام را راهی بسوی دیگری نیست. ملاصدرا با توجه به اینکه وجود را طلیعه هر تصوری می داند و بدون شناخت وجود امکان شناخت هیچ چیز را نمی داند, خودشناسی، خداشناسی, علم شناسی و عالم شناسی را در یکجا جمع می آورد و وحدت می بخشد. والحق أن الجهل بمسألة الوجود للانسان یوجب له الجهل بجمیع أصول المعارف و الارکان؛ لان بالوجود یُعرف کلّ شیء, و هو أول کلّ تصور و أعرف من کل متصوّر غیره. فاذا جهل, جهل کل ماعداه؛ و عرفانه لایحصل إلاّ بالکشف و الشهود.1 و همانطور که از این عبارت پیداست جهل به وجود جهل به همة معارف و علوم است و این علم نیز بدست نمی آید مگر با علم حضوری. جاییکه به اتحاد عاقل و معقول می رسد و چون مدرِک و مدرَک را متحد می داند و این اتحاد نتیجه اش همان علم می باشد (یعنی چه در مرتبة حس که حاس و محسوس با یکدیگر متحدند, چه در مرتبة خیال و چه در مرتبه عقل) و موقعی که حقیقت علم را بخواهید نزد صدرا بررسی نمایید, می بینید که در همة مراتب ادراک، نفس منفعل صرف نیست و در واقع معلوم از افعال نفس است و به نفس قیام صدوری دارد. یعنی در امر محسوس, محسوس با توجه به آن محسوس خارجی, محسوس صادر از نفس است و در مرتبة خیال, تصور خیالی را نفس با توجه به مرتبة محسوس می سازد و تا برسد به مرتبة عقل, مرتبة عقلی مرتبه ای والاتر می باشد, و از حقیقت بیشتری برخوردار است, وجودی شدیدتر دارد و هرچه این وجود شدیدتر باشد از آمیختن خود با عدم و فقدان, کمتر بهره می برد و این مراتب که از وجود علمی نشئت می گیرد نشان از این می دهد که شما اگر دارای معرفت نباشید و نفس شما اگر در این عالم دارای صدور و دارای افاضه نسبت به صورتهای عقلانی نباشد, معلوماتی که در یک اضافه اشراقیه نسبت به نفس وجود دارند (این اضافه اشراقیه بسیار نزدیک و شبیه به بحث پدیدارشناسی ماهوی شخص هوسرل می باشد آنجا که ذهن را نسبت به عین می سنجد که عین بدون ذهن عین نیست و ذهن موقعی ذهن می باشد که عین باشد و بجای الله نور السموات باید گفت الانسان نور السموات و الارض نه اینکه انسان نعوذ بالله مثل خدا خالق آسمان باشد بلکه بدون انسان آسمان و زمین شناخته نمی شد و نور انسان به آنها تابیده که آنها را ظاهر ساخته) هیچ جایی برای صعود پیدا نخواهند کرد. در این مراتب معرفت شما هرچه با حقیقت متعالیتری وحدت پیدا کنید به بساطت نزدیکتر می شوید و از فقدان کمتری برخوردار می شوید و این ترکیب فقدان و وجدان مرتب از آن کاسته می گردد و این است سِر تقرب و کمال؛ که چرا در هر تقربی کمالی برای عارف موجود است. در نظر صدرا شما در هیچ مرتبه ای نمی توانید وجود را نادیده بگیرید چرا که غفلت از وجود تاوان سختی دارد. انسان مرتبة انسانیتش به همین توجه به وجود نهفته است «آنکه معرفت نفس ندارد, نفسش وجود ندارد»2 آنچه که در بحث علم در نظر ملاصدرا واجد اهمیت است این است که علم, عین معلوم است, نه چیزی غیر معلوم و این امر با توجه به اتحاد بین عالم و معلوم انجام می پذیرد, در نظر کانت وقتی شما همه چیز را از طریق مفهوم یا پدیدار نگاه کنید, آنچه که شما دارید با آنچه که معلوم ما باید واقع شود متفاوت است, از ابتدا فنومن در برابر نومن قرار می گیرد, و اهمیت در همین ماهیت و مفهوم است نه در وجود. در اینجا یک تفاوت ماهوی و ذاتی را بین حقیقت علم از نظر صدرا و کانت مشاهده می کنید. از نظر صدرا حقیقت علم یک حقیقت طولی است و ماندن آن در مرتبة حس و ادراک و دیگر مراتب پایین وجود, نشاندهندة نقص وجودی فاعل شناساست و از طرف دیگر این عالم ماده, عالم نقص و تاریکی است, هرکدام از اجزاء ماده از جزء دیگر خود غافل است پس صورت عقلی همان صورت و مرتبه کمال یافته است. بهمین جهت ماندن در مرتبه ماده عین نقص است. مواجهه اینچنین با معرفت کمتر می تواند معرفت را از جهت عرضی و در سطح ماده مطرح نماید و پیشرفتهای تکنولوژیکی علم را در سطح عالم ماده ایجاد کند. می توان عبارتی را که در مشاعر چاپ قدیم, صفحات ۸۱ و ۷۹ در ارتباط با حقیقت علم و اینکه تصور و ادراک بشری با ماده (که چیزی غیر از تفرقه و بیگانگی نمی باشد) متفاوت است مشاهده نمود و اینکه با برهان تضایف صدرا اتحاد میان عاقل و معقول را مطرح نموده (که در این مقاله به محتوای آن جهت ضرورت اشارت رفته است.) و اینکه اگر علم از سنخ وجود باشد, دیگر نمی توان آن را تعریف نمود تنها از طریق علم حضوری می توان عوارض ذاتی آن را بر شمرد. صدرا با این نوع نگاه به معرفت جایی را برای تعارضات عقل نظری باقی نمی گذارد و از رهگذر فلسفه کانت و بحث تعارضات اوست که ما شاهد پوزیتیویسم منطقی و دیگر مکاتب مثل فلسفه تحلیلی و زبانی اصالت و مصلحت عمل و ... هستیم و در بیشتر این مکاتب نقش تعالی فلسفه در مورد انسان یا کنار گذارده می شود یا در حاشیه قرار می گیرد و کم کم انسان به فراموشی سپرده می شود. و می توان بزبان هایدگر گفت که اشکال همة این فلسفه ها غفلت از حقیقت وجود است وگرنه در شهود نور وجود تعارضات مفهومی کنار خواهد رفت و جایی برای قضایای جدلی الطرفین باقی نمی نماند. در فلسفه کانت شما تنها در عرض مفاهیم می توانید عبور کنید و قبض و بسط در همین دایره است. اما در فلسفه صدرا مفاهیم از آنجاییکه از جهت وجودی بحث می شوند امکان گذر از یک مرتبه وجودی به مرتبه دیگر, وجود دارد. در اینجا مفهوم چیز جدایی از انسان نیست, مفهوم در دایرة انسان معنا می گردد و این چیزی نیست مگر ظهور وجود. فلسفه کانت در معرفت شناسی تنها ظاهر شناسی و نمود شناسی است و بهیچوجه از ظاهر فراتر نخواهد رفت. اما صدرا بحسب بحث وجودی خود از علم, می تواند از این ظاهر فراتر رفته و به مراتب عالیتری نایل گردد ظاهر حد معرفت بحساب نمی آید و حد معرفت انسان محدود به «شرایط استعلائی»3 کانت جهت معرفت نمی شود. شاید در مرتبه ای که نازلترین سطح معرفت باشد, کاربرد داشته باشد. اما در همه سطوح معنا و مفهوم نخواهد داشت.در فلسفه کانت بررسی همة گونه های معرفت به صورت عرضی است و متأثرین از او هم راهی جز این نخواهند داشت. آیا مفاهیم می توانند نشان از مرتبة وجودی خاصی بدهند؟ آیا مراتب وجود می تواند در مفهوم تجلی یابد؟ در صدرا بحث از مفاهیم و احکام اوست و بحث از وجود و احوال اوست. و چنین تمایزی که کلید حل تعارضات را بدست می دهد, بدون اینکه خود را گرفتار در فلسفه کانت ببیند, در فلسفة کانت راه نیافته است همانطور که صدرا در کتاب المشاعر سخن در باب هستی را با این جمله آغاز می کند «فی تحقیق مفهوم الوجود و احکامه و اثبات حقیقته و احواله».4 حال با این توصیف آیا می توان به دو نوع معرفت شناسی وجودی و مفهومی قائل گردید؟ اگر چنین است کدام یک اصل و کدام یک فرع بر دیگری است؟ ما در عالم خارج چیزی به نام ماهیت یا مفهوم نداریم, روابط نداریم, این انسان است که می تواند روابطی برقرار کند, مفاهیمی بسازد, این مفاهیم در فلسفه صدرا براساس حقیقتی است که در نزد انسان به علم حضوری کشف می گردد و ساخته می شود. اعتبار آنها به اصیلترین حقیقت یعنی وجود است. اما نزد کانت مفاهیمی که برای اطلاق به کثرات ادراکات حسی بکار می رود «مفاهیمی پیشینی اند» اصالت آنها مشخص نیست, و در نسبت بین آنها و واقعیت, تنها آنها عینکی هستند که از ورای آنها شما جهان را می بینید, اما تنها دیدن نیست, این دیدن همان تفسیر کردن و معنا کردن جهان است, در این رهگذر کانت در علوم طبیعی دارای نوعی «علم شناسی فلسفی پیشینی است»5 چرا که باید ماده و عالم را بگونه ای تعریف نماید که در دستگاه ریاضی و هندسی قابل اندازه گیری می شود و این امر بگونه ای انجام می گیرد که ما را به نتایجی نایل گرداند طوری که به اثبات فیزیک نیوتن بینجامد و به این طریق است که شما می توانید وارد فلسفه اصالت مصلحت عملی یا اصالت عمل (پراگماتیسم) شوید. در بحث تحلیلات استعلائیِ کانت, خصوصاً در تحلیل جاییکه شما را به احکام سه گانه کانت برساند, می تواند اثبات کنندة گزاره ها و هم معانی آنها گردد و اینگونه شما در پوزیتیویسم منطقی قرار خواهید گرفت. و اگر بخواهید حدود این تفکر را بشناسید (کاری که هدف فلسفه کانت می باشد) از آنجاییکه تفکر بدون زبان امکان انتقال و تجلی ندارد, پس باید حدود زبان و نطق را نیز شناخت و در اینجاست که شما به فلسفه های زبانی می رسید. هوسرل بدنبال کانت می خواهد حل این مسئله را (بن بست رئالیسم و ایده آلیسم و همچنین دوآلیسم) از ابتدای شروع این مسئله, یعنی دکارت آغاز کند و با شناخت علم و ذهن بعنوان ذاتهای اضافه, مشکل ارتباط ذهن و جهان مادی را برطرف نماید و خود نقطة عطفی در تاریخ فلسفه می گردد و بدنبال راهی می گردد که بدون تحمیل نظریات بر واقعیات, واقعیات را پدیدارشناسی کند, هوسرل محل آگاهی همة فیلسوفان بعد از خود, به غفلت فلاسفه بعد از سقراط است. جاییکه هایدگر ظهور می کند و غفلت از حقیقت وجود را منشأ همه مصائب در فلسفه می داند. و راه را برای بسیاری از ادعاهای اگزیستانسیالیسم باز می کند, فیلسوفانی که نظر به تجربه های اصیل وجودی می کنند و جهان غرب را مغرب خورشید حقیقت می دانند, و تکنولوژی را خدای جدیدی معرفی می کنند که می رود تا بشریت را مطیع بیچون و چرای خود سازد. صدرا بیش از همه اینها, علم را در وحدت اضافه دانست. اضافه ای که معلوم و عالم و علم را در وحدت خود جمع دارد اینجا منظور اضافه بودن بمعنای نسبت نیست برهان تضایف او (تضایف برابری و در یک مرتبه بودن دو طرف اضافه را اقتضا می کند) و اضافه اشراقیه او و قیام صدوری در بحث معرفت مانع از آن است که معرفت در نزد او با مشکلی همچون دوآلیسم دکارت یا بن بست رئالیسم و ایده آلیسم روبرو می شود. صورتگری نفس در نزد کانت, فاعلیت نفس است در کثرات ادراک که ماده می باشد تا مفاهیم پیشینی با اطلاق بر آنها صورتی باشند که آن مادة ادراک, متقوم به آن است؛ در اینجا شباهت بسیار زیادی با فاعلیت نفس در ادراکات را نزد صدرا دارد اما صورتگری کانت اعتباری و غیر اصیل است و فاعل معرفت را در برابر متعلقی قرار می دهد که در مورد او نمی توان به یقین رسید. چون هر چیز از ورای اطلاق مفاهیم که از من است معنا پیدا می کند. اما نزد صدرا این صورتگری امری نیست که از حقیقت دور باشد, درست است که همة معلومات نزد ما به قیام صدوری است و هرگونه ادراک نفسانی چیزی جز فعلی از افعال نفس ناطقه نمی باشد و مرحله ای از شئون ذهن, اما این ادراک بنا بر سعة وجودی فاعل است؛ چرا که هر فعلی را باید جلوه ای از فاعل دانست که فاعل از طریق فعل خود متجلی می گردد و این در واقع همان اتحاد عاقل و معقول است در نتیجه از نظر صدرا حقیقت علم همان حضور صور اشیاء نزد نفس ما بعنوان نحوه ای از وجود می باشد. .... ان کل صورة ادراکیة ولتکن عقلیه فوجودها فی نفسها و معقولیتها و وجودها لعاقلها شیء واحد بلاتغایر بمعنی انه لا یمکن ان یفرض لصورة عقلیة نحو آخر من الوجود لم کن هی بحسبه معقولة لذلک العاقل و الا لم یکن هی هی ... 6 ملاصدرا در این عبارت «وجود صورت ادراکی را چیزی جز معلوم بودن آن نمی داند, در عین حال وجود صورت ادراکی را که چیزی جز معلوم بودن بشمار نمی آید, با وجود عالم که همان نفس ناطقه است متحد می داند, وی معتقد است برای صورت ادراکی, که همان معلوم بالذات است, نمی توان نحوه ای دیگر از وجود غیر از معلوم بالذات بودن, فرض نمود. معنی این سخن آن است که وجود صورت ادراکی عین ماهیت آن بشمار می آید. این مسئله نیز روشن است که ماهیت و انیت یک چیز بشمار می آید.»7 آن نوع علمی که غرب از آن غفلت داشته و صدرا همة این موارد را در پرتو آن نوع علم توضیح می دهد که همان علم حضوری است, در علم حضوری است که شما با سوبژه و ابژه روبرو نیستید. «در مقام علم حضوری تفرقه میان موجودات زایل می شود و همه آنها در پرتو نور علم مجتمع شده و از غیاب به حضور در می آیند علم چیزی جز حضور وجود بدون پرده نیست و العلم لیس الاّ حضور الوجود بلاغشاوه.8 در مسئله علم است که عالم و معلوم در آن مقام اتحاد می یابند, فنای تفرقه را در جمع مشاهده می کنند آدمی که از شناخت خود در عرصة حضور به حق می رسد, فانی در حق می شود از این فنا حضور حق را خواهد یافت و این همان خودی است که او بدنبالش می گشت و از این حضور همه حقایق بر او مکشوف می شود. در اینجا دیگر از آن تفرقه و اختلافی که در غرب از دکارت ببعد موجود می شود خبری نیست, در مقام این علم حضوری هیچ تفرقه ای وجود ندارد, همه چیز بر اساس این علم حضوری است که از غیبت به درآمده, در حضور می آید و از نظر صدرا همانطور که در المشاعر گفته «علم چیزی جز حضور وجود بدون پرده نیست».9 پي نوشت ها :   ۱. شیرازی, صدرالدین محمد, الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه, تصحیح و تحقیق و مقدمه, سید مصطفی محقق داماد, باشراف سید محمد خامنه ای, ویراستار مقصود محمدی, تهران, انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا, ص ۱۹ و ۲۰. ۲. شیرازی, صدرالدین محمد, رساله سه اصل, ص ۴. ۳. کرنه, اشتفان, فلسفه کانت, مترجم عزت الله فولادوند, انتشارات خوارزمی, ص ۵ و ۷. ۴. شیرازی, صدرالدین محمد, المشاعر, اصفهان, انتشارات مهدوی, ص ۱۷۳. ۵. برت، آرتور، مبادی مابعدالطبیعی علوم نوین، مترجم عبدالکریم سروش، انتشارات سروش، مقدمه. ۶. المشاعر, چاپ قدیم, ص ۷۹. ۷. دینانی, غلامحسین, وجود رابط و مستقل در فلسفه اسلامی, ص ۴۳. ۸. المشاعر, ترجمه فارسی عماد الدوله, چ ۲, ص ۵ و نیز, شهرام پازوکی, معرفت عرفانی نزد ملاصدرا, خردنامه صدرا, شماره ۲۰, تابستان ۷۹, ص ۴۳. ۹. همان جا.   منبع:www.aftab.ir  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن