تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837529821
فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (2)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (2) نويسنده:سيد محمد خامنه اي فهم كلام خدا پس از فراغت از بررسي فهم و تلقي وحي و كلام الهي (قرآن) توسط پيامبر (حضرت رسول اكرم(ص)) نوبت ميرسد كه به بررسي و فلسفة فهم مفسرين(و فهم مكتوب قرآن) و بشر عادي غير پيامبر بپردازيم. در اينجا لازم است نگاهي اجمالي و بسيار فشرده به ماهيت «فهم» بيندازيم: فهم،[12] در تعريف عام خود عبارتست از آنچه قوة ادراك انسان از پديدة كلامي يا چيز ديگر دريافت ميكند. و «فهم كلام» (يا متن) در تعريف مشهور خود، عبارتست از درك مقصود گوينده (يا نويسنده) بكمك كلام (و يا متن نوشتاري) او. اما در هرمنوتيك معاصر، اين تعريف را بكناري نهاده و تعريف جديدي را بدست دادهاند كه در آن فقط دو طرف وجود دارد يكي مفسر (و مخاطب) ديگري متن (يا كلام). هايدگر فهم را نه فرايندي ساده بلكه شأني از شئون «وجود در عالم»[13] دانست، يعني اگرچه فهم، ريشه در وجودي، مقدم بر وجود انسان دارد ولي از آنجا كه «وجود» در انسان ظاهر و متجلي ميشود و انسان داراي آگاهي است، از اينرو انسان تنها موجودي است كه در حيطة وجود خود قادر به فهم و تفسير آفاق است. وي براي اين فتواي خود مانند بيشتر فلسفهها و فلاسفه غربي، دليلي ندارد. در اين نظريه، پديدارشناسي و هرمنوتيك بهم گره خوردهاند و فهم و تفسير، تجليات هستي شده است، كه در ادبيات عرفان اسلامي به زبان تكويني موجودات و مظهريت آنها از كلام نخستين الهي يا لوگوس تعبير ميگردد. اگر مقصود هايدگر از فهم، همان چيزي باشد كه پيش از اين بتفصيل بيان شد ـ يعني مراتب سهگانه هستيشناسانه در انسان و انطباق آن با مراتب سهگانه هستي در جهان و اينكه انسان برخلاف ديگر موجودات، ميتواند قدم بقدم با تمام مراتب هستي هماهنگي و همراهي كند و پيام هستي را (اعم از وحي يا هنر يا كلام بشري) بفهمد ـ اين ادعاي او يعني رابطة فهم بشري با نحوة وجود او در عالم (Dasein) قابل اثبات و قبول است: وگرنه راه دور و درازي را در پيش خواهيم داشت. متأسفانه راه هايدگر با راه ملاصدرا جداست، وي حتي نتوانسته است به روح كلام افلاطون برسد. هايدگر در آنجا كه مركز و معيار حقيقت (Truth) را انسان يا دازاين ميداند و نه بيشتر، گويي تحت تأثير سوفسطائيان قرار ميگيرد و از اينروست كه همان نسبيگرايي كه در سوفسطائيگري هست در هرمنوتيك فلسفي اين مكتب بوجود ميآيد و فهم و تفسير هر متن و اثر، نسبي و نامتناهي و غير نهايي ميشود. نكته ديگر آنكه تعبير «افق» در مكتب هايدگر، بمعناي حقيقتي نفس الامري و واقعي ـ ولي مشكّك ـ نيست و بحسب هر انساني فرق ميكند و افق هر مفسر افقي است كه با افق ديگران متفاوت است و حتي بنابراين نظريه، حتي افقها و فهمها و تفسيرهاي متناقض هم (با هم و در كنار هم) صحيح و حقيقي فرض ميشوند و در نتيجه، تمام اهميت نقش انسان در فهم و تفسير جهان، زير سؤال و شبهه موهوم و باطل بودن ميرود. بخصوص كه در اين بينش، «وجود مطلق» ـ يعني خدا ـ هيچكاره است و سلسلة وجودات در جهان به او ختم نميشود. از نظر مكتب ملاصدرا و فلسفة اسلامي، هر فهمي از وجود، بدون قبول وجودي مطلق (يعني خدا كه واجب الوجود است) نادرست و ناقص است و به بن بست خواهد رسيد. اشكال ديگر در هرمنوتيك هايدگر آنستكه حوزة هرمنوتيك افقياب او مادي و محصور در عالم محسوسات است، زيرا وي فهم انسان از جهان (يا استفهام و پرسش از وجود) را چيزي بيشتر از گويا كردن الفاظ متن يا ظاهر هر پديده نميداند و هرگز مانند هرمنوتيك ملاصدرا از مرز ماده و محسوسات خارج نميشود، بلكه ميكوشد از آنچه كه در پيشرو دارد فراتر برود و فهم بيشتري بدست آورد؛ اين كار مانند آنست كه جسم بزرگتري را بخواهند در ظرف كوچكتر جا دهند و در نتيجه نه ظرف ميماند و نه مظروف. استناد گهگاه هايدگر در تأويل و فهم پديدة موجود به روش افلاطون يعني خروج از غار و ديدن حقيقت بيرون از آن، با كمي بدفهمي همراه بوده است، زيرا بيرون غار افلاطون در واقع بيرون از فضاي ماده و محسوسات است و همان چيزي است كه ملاصدرا معتقد است يعني عالم مثال و فوق مثال. هانري كُربن اين نكته را دريافته بود و از اينرو هرمنوتيك را «كشف المحجوب» ميناميد كه در عرفان اسلامي همان مفهوم افلاطوني وجود يا ايده است. به نظر ملاصدرا بهترين استدلال براي اثبات رابطة بين فهم يا تفسير با دازاين و هستي انساني، همان پيدا كردن رابطة وجودي بين انسان صغير و انسان كبير ميباشد و بهترين روش براي اثبات رابطة زبان و هستي و تجلي هستي در زبان، درك طبقهبندي درجات وجود از وجود عيني تا وجود لفظي است، زيرا انسان هرگز بدون «وجودي آگاهانه» و بهرهگيري از درجات وجودي قادر نبود با طبيعت هماهنگ شود و از زبان و تفسير طبيعت و نزديك شدن و كشف يا تجربه آفاق (آفاق واقعي نه وهمي) جديد آن استفاده كند. فهم متن و كلام يا هرمنوتيك در تعريف گادامر سنتزي ناشي از ديالوگ، بلكه ديالكتيك دو افق: مفسر و متن است. اين نظريه كه مبتني بر وجود عناصري از پيشفرضها و سنتها و تاريخ و شرايط مشابه در مفسر و مخاطب است، ميخواهد دخالت افق مفسر را با تمام ابعاد و محتويات آن امري ضروري و حتمي (و علمي) نمايش دهد و در واقع آنرا بر فلسفة هرمنوتيك تحميل كند، بگونهيي كه هرگز يك محتوا و معناي ناب بدون دخالت ذهن و يا افق مفسر در ميدان تفسير موجود نباشد. اين نظريه از واقعيت بدور است، زيرا نوعي سازوكار (مكانيسم) جبري ناآگاهانه و ماشيني را بر انسان تحميل ميكند كه اصلاً با قبول آگاهي در انسان سازگار نيست؛ زيرا مسلم است كه انسان برخلاف ديگر موجودات، با آگاهي و اراده آزاد خود ميتواند بر بخش عمدهيي از جبر طبيعت ـ كه بطور طبيعي حتي در وجود او تا حد زيادي حاكم است ـ غلبه كند و پا بر روي «تجربه»ها و حتي پيشفرضهاي خود بگذارد. انسان اگرچه در شرايط ناآگاهانه تحت تأثير سنتها و دادههاي اجتماعي ـ و باصطلاح، افق شخصي ـ و حتي گرفتار خصوصيات مزاجي خود است و در تفسير و برداشت خود، بخصوص در برخي مقولات هنري، به خود اجازه ميدهد كه پيشفرضهايي را در تفسير دخالت دهد، ولي درعينحال قادر است كه با آزادي و آگاهي كه در او هست مانع تأثير و دخالت اين عوامل در تفسيرها گردد. به عبارت ديگر، اگر اين نظريه بصورت گزارهيي موجبه جزئيه صادق باشد ولي بصورت موجبة كليه كاذب است و انسان مختار و آزاد را به موجودي بياختيار و مجبور تبديل ميكند. در اينجا پديدههاي فوق عادي مانند تلهپاتي و پيشگوييهاي راست را مطرح نميكنيم، ولي در همين تحليلهاي سادهيي كه هر روز در اطراف ما از متوني مانند متون ديني و قوانين حقوقي و قواعد فيزيكي يا رياضي انجام ميگيرد، ميتوان نمونههايي يافت كه مفسر در تفسير متن بدنبال مقصود گوينده و جستجوي سيماي مؤلف در آينه متن است نه تسليم پيشفرضها و سنن اجتماعي خود؛ حتي انگيزة خوانندگان كتب گادامر نيز، درك مقصود نهايي مؤلف است نه مجموعهيي از پرسشها و پاسخهاي بين متن و خواننده. بنابر آنچه گذشت، فهم بشر فرايندي پيچيده است كه نميتوان آنرا منحصر و محدود به يك قاعده كلي كرد. و اگر قاعدهيي كلي براي تفسير و فهم پديدهها، چه پديدههاي طبيعي و چه زباني و هنري ـ قابل قبول باشد، بهتر آنستكه بپذيريم كه در جهان يك فهم عام و مشترك ، يك فهم مطلق و حقيقي و نهايي و بتعبيري ديگر يك فهم جهاني (universal) وجود دارد كه هر انساني خود را با ديگران در فهم يك پديدة مشخص مشترك ميبيند.[14] اثبات اين قاعدة كلي از راه تطابق انسان كبير و انسان صغير ممكن است. من در مقولة هنر معتقدم كه خلاقيت انسان هنرمند بمعناي انعكاس جلوهيي از انسان كبير در روح اوست و نه فقط نوآوري نيست، بلكه هر كس ديگر هم در آن شرايط، ميتوانست از روح جهان يا انسان كبير همان مضمون و پديدة هنري را الهام بگيرد. اشراقاتي كه به سالك عارف ميشود و كلامي كه نه از روي عادت ـ بلكه برخلاف آن ـ بر زبان پيشگو ميآيد در واقع كلامي است كه هم از اوست و هم از او نيست. فهم و درك معناي هنر هنرمند و كلام يك عارف شاعر نيز با تمام پيچيدگي و ابهام و سعة معنايي آن، تا حدودي بشكل كلي آن براي همه بطور مساوي امكانپذير است، زيرا در همة انسانها عنصر معنوي مشتركي هست كه آنها را قادر به درك يكديگر ميكند و در شناخت طبيعت به آنها كمك مينمايد. وجود يك فهم جهاني با نظريههاي عملي كلنگر (هوليسم) و نظرية توحيد عرفاني نيز تناسب كامل دارد. پديدارشناسي وحي نيز از اين راه ممكن است. وحي كاملترين و قويترين تخاطب و گفتگوي انسان كبير با پيامبران و انعكاس حقايق وجودي آن در روح آنان است و انسان كبير را ميتوان يكي از وسائط الهي و عوامل وحي و بيان كلام الهي براي بشر دانست. و بهمين نسبت، درك و فهم آن نيز بايستي براي اهل زبان ممكن باشد، زيرا زبان نيز عليرغم قراردادي بودن ظاهري آن، يك پديدة بشري است؛ بنابرين پديدهيي «وجودي» است كه كم و بيش در نظرية هايدگر و برخي فلاسفة هرمنوتيك معاصر منعكس شده است. فهم و تفسير بشري در آغاز مقاله به سلسله مراتب وجود (از وجود عقلاني و مثالي گرفته تا مادي و لفظي و خطي) اشاره كرديم و نيز وجود يك سلسله مراتب حسي و مثالي و عقلي در انسان را بيان كرديم. ملاصدرا مسئلة فهم بشر از كلام خدا را از همين راه حل نموده و معتقد است كه فهم و تفسير قرآن عبارتست از بازگرداندن الفاظ، و كلمات آن به حقايق آشكار و پنهان وراء آن و رسيدن به پشت پرده الفاظ، كه آنرا عرفا «تأويل» ناميدهاند و تأويل در لغت بمعناي بازگرداندن هر چيز به جايگاه اصلي و نخستين آن است. اين كار فرايندي است صعودي و بر عكس وحي كه سيري نزولي داشته، فهم انسان بايد از الفاظ بسوي حقايق عقلاني و عرشي سير كند. به طور كلي، فهم كلام خدا (قرآن و متون آسماني) كه به پيامبر وحي شده بايستي دو مرحلة مستقل را طي كند: مرحلة اول: تفسير لفظي يعني توجه به علايم زباني و قراردادي بشر با توجه به همة جوانب ادبي و لغوي و بلاغتي آن، كه ميتوان آنرا همان تفسير نحوي يا گراماتيكال شلايرماخر دانست. اين حوزه همان حوزة عادي و مشهور نقد ادبي است كه در آن سعي ميشود مفهومي را كه در چارچوب الفاظ ميتوان بدست آورد، كسب نمود. اين مرحله با مرحلة پايين وجود (مرحله وجود كتبي يا لفظي) منطبق ميشود.[15] مرحلة دوم: تفسير باطني تأويل يا تفسير باطني بمعناي عبور از مرز ظاهر الفاظ به باطن و حريم معنا و مقصود متكلم است. اين پديده مانند عبور از جهان محسوس مادي به باطن و روح جهان است كه از حس پنهان ميباشد، ولي سرچشمة محسوسات و از لحاظ درجة وجودي، از آن برتر و نيرومندتر است. درك و تفسير ظاهري قرآن، اگر چه در حد خود، فهم كلام خداست، ولي بنظر ملاصدرا نميتوان آنرا تفسير كامل و حقيقي و درك عمق آن دانست؛ زيرا همانگونه كه در حديث آمده است، كلام خدا داراي هفت تا هفتاد «بطن» يا درجة معنايي ميباشد[16] و قناعت به مرحلة اول و لفظي آن بمعناي درك نكردن عمق مقصود و معناي گوينده است و نميتوان آنرا تفسير دانست. برخلاف نظر مكاتب هرمنوتيك كنوني غربي، اين به فراسوي معناي لفظي رفتن بهيچوجه خودسرانه، ذوقي و مزاجي نيست و به پيشفرضها و افق و پيشدادههاي مفسر مربوط نميباشد، بلكه عين مقصود گويندة آنست كه در مراحل وحي و در عالم فوق ماده يعني عالم «مثال» تحقق يافته و موجود است و كساني ميتوانند آنرا درك كنند كه از وضع مادي و حوزة قوانين ماده بدر آمده و بياري نفس مجرد خود در مرحلهيي غير مادي كه به «خيال متصل» معروف است از راه شهود باطني بتماشاي حقايق مثالي بنشينند. اين مرحله نيز داراي درجات متعددي است كه مانند درجات وجود و نور، صعودي و نزولي است و طي هر درجه بدرجه آن بستگي به درجة تجرّد نفس و صفاي باطن مفسر دارد. تفسير عرفاني قرآن و عمق مفاهيم آن هنگامي ميسّر است كه مفسر از مرحلة ادراك حسي به مراحل بالاتر سفر كند، يعني از مرحلة حسي و لفظي قرآن به مرحلة مثالي و عقلي صعود كند و به حقيقت برسد. ملاصدرا ميگويد هم انسان و هم قرآن داراي مراتب دروني و بروني، باطني و ظاهري هستند. باطن قرآن روح آنست كه انسان آنرا بايد ـ نه با حس كه ـ با روح خود ادراك كند، يعني با نيرويي كه ماوراء حواس ظاهري باشد. هر آنچه كه ماوراء حس باشد، پوشيده و مخفي است؛ بنابرين، معاني پنهاني قرآن را نميتوان از الفاظ آن بدست آورد. حواس ظاهري انسان همرتبة ظاهر قرآن است و ميتواند معاني لغوي و ظاهري آنرا بفهمد. مرتبة فوق لفظي و لغوي را حسب تعبير خود قرآن، ميتوان با قلب يا لُبّ (عقل) ادراك كرد. قلب در اصطلاح قرآن مرتبة عشق و شهود و اتصال با غيب است. به نظر ملاصدرا، يك تفسير جامع قرآني و درك حقيقي كلام الهي، نخست از فهم الفاظ آغاز ميشود و هرگز در فهم قرآن نبايستي از ظاهر آن اعراض و غفلت كرد؛ زيرا ميتواند كليد فهم معاني عميق قرآن باشد و تفسير باطن قرآن نبايد هرگز مخالف با ظاهر آن شود. مرحلة بعد از تفسير الفاظ قرآن، بهره از شهود است، يعني مفسر بايد با روح جهان اتحاد معنوي پيدا كند؛ يعني اتحاد با انسان كبير و جهان هستي غير مادي. در اين مرحله انسان به حقايقي دسترسي مييابد كه در واقعيت جهان بيروني هست و با عالم عقول نيز منطبق است و خود ملاصدرا آنرا مفاتيح الغيب مينامد. اما عليرغم انطباق سخن ملاصدرا، عرفا و عدهيي از فلاسفه، با حقيقت امر و با نظر عقل، عدهيي از مفسرين تنها به تفسير لغوي و ادبي قرآن ميانديشند و بيش از اين را قبول ندارند. اين عده بنظر ملاصدرا مانند كساني هستند كه بيناييشان ضعيف و نارساست و نميتوانند زيباييهاي جهان را ببينند، اين عده دانسته يا ندانسته، خود را از درك مفاهيم عالي و زيباي نهفتة قرآن محروم ميسازند و پيام و كلام الهي را آنگونه كه بايد، دريافت نميكنند. پينوشتها: 12. در آلماني Verstand و در انگليسي Understanding. 13. Dasein 14. عقل مستفاد و اتحاد آن با عقل فعال در نظر فلاسفة مسلمان نيز، اشاره به مرتبة عالي ادراك و علم، و مركزي مشترك براي فهمها و ادراكهاي واقعي و نفس الامري است. 15. اين مرحلهيي كه تقريباً همة كساني كه با زبان و ادبيات عربي آشنا باشند آنرا كم و بيش درك ميكنند. قرآن خود ميفرمايد: ما قرآن را آسان و بزبان تو فرستاديم كه مردم از آن پند بگيرند (دخان، 58) و در آية ديگري: ما قرآن را آسان و بزبان تو فرستاديم تا پرهيزگاران را با آن بشارت و منكران را بيم دهي (مريم، 98) و در آية ديگري: قرآن را آسان ساختيم تا فطرت خود را بياد بياورند، آيا بياد ميآورند!؟ (قمر، 17، 22، 32، 40). 16. ملاصدرا، مفاتيح الغيب، مفتاح اول، فاتحه دهم. منبع:www.mullasadra.org /ج
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 471]
صفحات پیشنهادی
فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (2)
فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (2) نويسنده:سيد محمد خامنه اي فهم كلام خدا پس از فراغت از بررسي فهم و تلقي وحي و كلام الهي (قرآن) توسط پيامبر (حضرت رسول اكرم(ص)) ...
فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (2) نويسنده:سيد محمد خامنه اي فهم كلام خدا پس از فراغت از بررسي فهم و تلقي وحي و كلام الهي (قرآن) توسط پيامبر (حضرت رسول اكرم(ص)) ...
مكاتب باطني
فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (2) نويسنده:سيد محمد خامنه اي فهم كلام خدا پس از .... [15] مرحلة دوم: تفسير باطني تأويل يا تفسير باطني بمعناي عبور از مرز ظاهر الفاظ به .
فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (2) نويسنده:سيد محمد خامنه اي فهم كلام خدا پس از .... [15] مرحلة دوم: تفسير باطني تأويل يا تفسير باطني بمعناي عبور از مرز ظاهر الفاظ به .
حقیقت ادراك و مراحل آن در فلسفه ملاّ صدرا(2)
[2])همانطور كه ملاحظه ميگردد ابنسينا سه معنا براي حق و حقيقت بيان نموده كه مورد سوم به ... فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (2) فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (2) نويسنده:سيد ...
[2])همانطور كه ملاحظه ميگردد ابنسينا سه معنا براي حق و حقيقت بيان نموده كه مورد سوم به ... فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (2) فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (2) نويسنده:سيد ...
رويت خدا در كلام و عرفان
در مسأله ديدن خدا اولين چيزى كه مى بايست مورد توجه قرار گيرد آن است كه خودمان را مقياس قرار ندهيم. ..... فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (1) نويسنده:سيد محمد خامنه اي فهم و تفسير كلام خدا همواره يكي از .... انسجام قرآن؛ رهيافت «فراهى - اصلاحى» در تفسير(2) ...
در مسأله ديدن خدا اولين چيزى كه مى بايست مورد توجه قرار گيرد آن است كه خودمان را مقياس قرار ندهيم. ..... فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (1) نويسنده:سيد محمد خامنه اي فهم و تفسير كلام خدا همواره يكي از .... انسجام قرآن؛ رهيافت «فراهى - اصلاحى» در تفسير(2) ...
مکتب ملاصدرا (10)
مکتب ملاصدرا (10) نفس و رستاخيز حدوث جسماني نفس در ميان فلاسفه درباره نفس ... 2ـ هدف غايي آفرينش هر موجود در آن موجود استعدادهايي را مي گذارد كه بايد با حركت .... را دريافت و كلام خدا را بشنود و «فهم» كند، اين كلام سپس به زبان قابل فهم مردم درآمده و ...
مکتب ملاصدرا (10) نفس و رستاخيز حدوث جسماني نفس در ميان فلاسفه درباره نفس ... 2ـ هدف غايي آفرينش هر موجود در آن موجود استعدادهايي را مي گذارد كه بايد با حركت .... را دريافت و كلام خدا را بشنود و «فهم» كند، اين كلام سپس به زبان قابل فهم مردم درآمده و ...
مسئله وجوب وجود خدا در نظر ملاصدرا و آنسلم (2)
مسئله وجوب وجود خدا در نظر ملاصدرا و آنسلم (2)-مسئله وجوب وجود خدا در نظر ... مى كنم كه آثار او، راهنماى من در مقام آشنايى با جهان ملاصدرا و مكتب فلسفى او بوده است. ... در كلام اسلامى، از اين برهان ارسطويى استفاده شد تا اثبات شود كه جهان، بعنوان مجموعه ... او خلاصه شده است; لذا براى فهم كامل آن، بررسى اصول زيربنايى اين نظام ضرورى است.
مسئله وجوب وجود خدا در نظر ملاصدرا و آنسلم (2)-مسئله وجوب وجود خدا در نظر ... مى كنم كه آثار او، راهنماى من در مقام آشنايى با جهان ملاصدرا و مكتب فلسفى او بوده است. ... در كلام اسلامى، از اين برهان ارسطويى استفاده شد تا اثبات شود كه جهان، بعنوان مجموعه ... او خلاصه شده است; لذا براى فهم كامل آن، بررسى اصول زيربنايى اين نظام ضرورى است.
روشهاي تفسيري از ديدگاه ملاصدرا
روشهاي تفسيري از ديدگاه ملاصدرا نويسنده: عليرضا دهقان اثر تفسیری ملاصدرا در میان ... تكنولوژي، صنعت و بوروكراسي از آثار غلبه اين نوع از عقلانيت شمرده شده است.2 ..... آدابي به شرح زير بيان ميکند:1- فهم عظمت کلام خدا: همانگونه که با چشمان ضعيف و با .... گروه انديشه: مكتب فكري ملاصدرا در زمينه تفسير حتي در عصر حاضر نيز ...
روشهاي تفسيري از ديدگاه ملاصدرا نويسنده: عليرضا دهقان اثر تفسیری ملاصدرا در میان ... تكنولوژي، صنعت و بوروكراسي از آثار غلبه اين نوع از عقلانيت شمرده شده است.2 ..... آدابي به شرح زير بيان ميکند:1- فهم عظمت کلام خدا: همانگونه که با چشمان ضعيف و با .... گروه انديشه: مكتب فكري ملاصدرا در زمينه تفسير حتي در عصر حاضر نيز ...
تأثرات ملاصدرا از مكتب اشراقي در بحث نظام فيض
[2]) بهمين جهت ملاصدرا در تحليل هر مسئله فلسفي تلاش ميكرد، علاوه بر نظر جمهور فلاسفه، ... پيدايش كثير از واحد (نظام فيض) تلاش كرده علاوه بر فهم آراء حكيمان مشائي، آراي ... و اگر صرف اعتبارات مذكور در كلام خواجه نصير يا ساير فيلسوفان مشائي سبب ... قائل نباشيم، اين امر باعث ميشود كه در ذات خدا كثرت راه يابد، در صورتيكه ثابت ...
[2]) بهمين جهت ملاصدرا در تحليل هر مسئله فلسفي تلاش ميكرد، علاوه بر نظر جمهور فلاسفه، ... پيدايش كثير از واحد (نظام فيض) تلاش كرده علاوه بر فهم آراء حكيمان مشائي، آراي ... و اگر صرف اعتبارات مذكور در كلام خواجه نصير يا ساير فيلسوفان مشائي سبب ... قائل نباشيم، اين امر باعث ميشود كه در ذات خدا كثرت راه يابد، در صورتيكه ثابت ...
وحی؛ تكلّم الهی
كلام خداوند نفسی هم نیست، زیرا غیر از علم چیز دیگری به نام كلام نفسی منشأ كلام نخواهد بود. ... (2) همان سان كه در قرآن، كلمه «وحی» در موارد متعددی، مانند «وحی غریزی» (نمل: 68ـ67)، وحی به معنای «اشاره» (مریم: 10ـ11)، وحی ...... فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (1) ...
كلام خداوند نفسی هم نیست، زیرا غیر از علم چیز دیگری به نام كلام نفسی منشأ كلام نخواهد بود. ... (2) همان سان كه در قرآن، كلمه «وحی» در موارد متعددی، مانند «وحی غریزی» (نمل: 68ـ67)، وحی به معنای «اشاره» (مریم: 10ـ11)، وحی ...... فهم كلام خدا در مكتب ملاصدرا (1) ...
ملاصدرا و توماس آكويناس در مسئله اصالت وجود در كلام فلسفى(3)
ملاصدرا و توماس آكويناس در مسئله اصالت وجود در كلام فلسفى(3)-ملاصدرا و توماس آكويناس در ... آكويناس درباره مخلوقات با مكتب عدم ثنويت شنكره(Sankara quot;s nonduality]) مى پردازد و در آن، ... در واقع، با اين دستورالعمل كه بيانگر نحوه فهم خداوند با عقل بشرى است، بوضوح، .... ملاصدرا و توماس آكويناس در مسئله اصالت وجود در كلام فلسفى(2).
ملاصدرا و توماس آكويناس در مسئله اصالت وجود در كلام فلسفى(3)-ملاصدرا و توماس آكويناس در ... آكويناس درباره مخلوقات با مكتب عدم ثنويت شنكره(Sankara quot;s nonduality]) مى پردازد و در آن، ... در واقع، با اين دستورالعمل كه بيانگر نحوه فهم خداوند با عقل بشرى است، بوضوح، .... ملاصدرا و توماس آكويناس در مسئله اصالت وجود در كلام فلسفى(2).
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها