تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حق و باطل به مردم (و شخصيت افراد) شناخته نمى شوند بلكه حق را به پيروى كسى كه از آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803187122




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسی و تحليل برخی تأملات تأويلی ملاصدرا در کتاب و سنت (4)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بررسی و تحليل برخی تأملات تأويلی ملاصدرا در کتاب و سنت (4)
بررسی و تحليل برخی تأملات تأويلی ملاصدرا در کتاب و سنت (4)   نويسنده:محمد بيد‌هندی   «تأويل» بمثابة يک «روش»   همان طور که ملاحظه مي‌گردد, ملاصدرا از «تأويل» بعنوان يک «روش» برای کشف باطن امور و نيل به «حقيقت» آنها استفاده کرده است. بر خلاف بسياری از مفسّران و اصوليين که تأويل را صرفاً در خصوص آيات قرآن جاری مي‌دانند, ملاصدرا به کمک ضمير خيال انديش خود آن را به همه امور تعميم داده است. وی معتقد است همانطور که قرآن (کتاب تدوين) و سخنان معصومين(ع) دارای ظاهر و باطن و تفسير و تأويلند, انسان (کتاب نفس) و عالم (کتاب تکوين) نيز دارای ظاهر و باطنی است که به کمک «تأويل» مي‌توان باطن آنها را دريافت. «تأويل» بمعنايی که مورد نظر ملاصدرا است, هرگز يک امر مفهومی صرف نيست, بلکه از پشتوانة عظيم وجود شناختی برخوردار است. عدم توجه کافی به اصول و مبانی وجود شناختی ملاصدرا در هستی شناسی تأويلی وی, موجب مي‌شود که شخص نتواند بمعنای دقيق «تأويل وجودی» و نحوه تحقق آن پی ببرد. بيترديد يکی از وجوه اصلی تمايز بين تأويل وجودی مورد نظر ملاصدرا و هرمنوتيک جديد همين معناست که در هرمنوتيک جديد متن کتاب مقدس و تأويل و تفسير آن صرفاً يک فرايند زبانی است؛ در حاليکه تأويل قرآن و سخنان معصومين(ع) در نزد ملاصدرا امری کاملاً وجودی است که بدون توجه به حقيقت وجود و انسان قابل تبيين نخواهد بود. تلاش ملاصدرا در خصوص اثبات مراتب و درجات هستی و عوالم وجودی, و اينکه اصل و تأويل همه مراتب و عوالم, حضرت حق جلّ و علاست و تصريح به اين معنا که عالم محسوسات در واقع بمثابه مثال و رمز بوده و از حقايق وجودی بالاتر و والاتر حکايت مي‌کند (اصل موازنه عالم محسوس و معقول) از جمله مبادی و اصول متقنی است که بدون توجه به آنها, اهميت تأويل وجودی آشکار نخواهد شد.([43]) سفرهای چهارگانه (اسفار اربعه) مراحلی است که بخوبی روش تأويل را نشان مي‌دهد زيرا در سفر اول و دوم است که سالک بر اسماء الهی آگاه شده و همه حقايق وجودی را در خود جای مي‌دهد و در واقع مجموعه‌اي بالقوه از همه هستی مي‌گردد و در سفر سوم و چهارم اين درونی سازی, بيرونی مي‌شود و بعبارت ديگر سالک آنچه را مشاهده نموده, تبيين همگانی مي‌نمايد. دو اصل بنيادين حرکت جوهری و اتحاد عالم و معلوم نيز از جمله قواعدی هستند که بدون آنها _ همانطوری که قبلاً بيان شد _ تأويل وجودی قابل تحقق نخواهد بود.([44]) آدمی در اسفار اربعه, همواره در سير تکاملی خود (براساس قاعده حرکت جوهری) از مرتبه‌اي بمرتبة ديگر و از عالمی به عالم ديگر منتقل مي‌گردد و (براساس قاعده اتحاد عالم و معلوم) با هر يک از عوالم و مراتب هستی مي‌تواند اتحاد پيدا کند, و اساساً اتحاد با هستی است که تأويل را ممکن مي‌گرداند. از آنجايی که ساختار وجودی انسان نيز بر خلاف موجودات ديگر قابليت پذيرش بينهايت امکانهايی که در پيش روی اوست را دارد, سير تکاملی او مي‌تواند تا بينهايت استمرار پيدا کند بگونه‌اي که شخص تبديل به يک عالم عقلی مشابه عالم عينی گردد, چيزيکه هدف نهايی هستی شناسی تأويلی محسوب مي‌گردد. اتحاد شخص با هر مرتبه از هستی, موجب تحقق عينی آن مرتبه از هستی در درون او و در نهايت انکشاف آن مرتبه از هستی برای وی خواهد شد. انسان در پايان سفرهای چهارگانه به درجه‌اي از وجود مي‌رسد که ملکوت و حقيقت اشياء را در درون خود مشاهده خواهد نمود و اين اتحاد با مراتب هستی و عوالم عينی است که «تأويل» و نيل به «حقيقت» و «باطن» اشياء را برای وی ممکن مي‌گرداند, چه در صدرايی «تأويل» اشياء همان «باطن» آنهاست که جزء ذات انسان گرديده و برای وی منکشف شده است. پيداست که سير تکاملی انسانها با يکديگر متفاوت بوده و همين تفاوت مراتب وجودی انسانهاست که منشاء اختلاف در تأويل است؛ زيرا انسان در سلوک باطنی و معنوی خود به هر مرتبه‌اي از وجود که برسد باآن مرتبه اتحاد پيدا کرده و تأويل عوالم و مراتب پايينتر را مشاهده خواهد نمود. تنها انسان کامل است که تمامی مراتب و عوالم وجودی را سير نموده و به مشاهده حقتعالی([45]) _ که تأويل همه اشياء است _ نائل آمده و از تأويل همه امور آگاه است. بنابرين سفرهای چهارگانه (اسفار اربعه) مراحلی است که شخص را به درجه‌اي از وجود مي‌رساند که حس تأويل در او بوجود آمده و قادر بتأويل امور مي‌گردد.([46]) ايجاد حس تأويل چيزی نيست که صرفاً از طريق علوم اکتسابی و تعليمی حاصل گردد, بلکه نيازمند نوعی مجاهده نفسانی و تصفيه باطن و تزکيه نفس است؛ چه, کسيکه بتأويل امور آگاهی پيدا مي‌کند, بنابر آنچه گذشت نخست حقيقت امور را در درون خود مشاهده مي‌کند و سپس تلاش مي‌کند رقيقه‌اي از آن حقيقت باطنی را در قالب الفاظ و کلمات بصورت استدلالی بيان نمايد. بي ترديد ملاصدرا در بنای هستی شناسی خود, بشدت از محی الدين عربی متأثر است, زيرا ابن‌عربي, بيش از هرکس, به کارکرد حيرت انگيز «تأويل» توجه نموده و آن را بصورت مطلق در همه امور جاری دانسته است. وی با در هم آميختن ايده‌های گوناگون از قبيل افلاطونی و نو افلاطونی وگنوسی و غيره با انديشه‌های باطنی اسلامی, دستگاه توانايی را پيريزی نموده که بحث و بررسی آن خود مقال و مجالی مستقل مي‌طلبد و از حوزه اين پژوهش بيرون است. يکی از برجسته ترين ويژگيهای مکتب فکری ابن‌عربي _ که در حکمت متعاليه ملاصدرا بنحو آشکاری بکار گرفته شده است _ در آميختگی دائمی تصوير و مفهوم «= کشف و استدلال» است. ملاصدرا مانند ابن‌عربي, در بسياری از مبانی و اصول اساسی فلسفه خود همزمان منطقی و عارفانه مي‌انديشد, بگونه‌اي که هر يک از اين دو جنبه, مکمل ديگری بوده و بتنهايی ناقص خواهد بود. در هستی شناسی ملاصدرا, تأويل بمثابه يک روش در حل بسياری از امور بکار گرفته شده است؛ با اين توضيح که در کارکرد تأويلی و امکان تحقق آن, همواره حقيقت امور بصورت درونی مورد مشاهده قرار گرفته و سپس تبيين استدلالی گرديده است. در نمونه‌هايی که از آيات قرآن و سخنان معصومين(ع) در اين فصل بيان گرديد, بخوبی مي‌توان استنباط نمود که ملاصدرا, چگونه از «تأويل» بعنوان يک روش برای دريافت معانی باطنی آنها کمک گرفته است. در آنجا روشن شد که تأويل همه امور از جمله آيات قرآن و سخنان معصومين(ع), منوط به درک ارتباط آدم و عالم و بيان نسبت آن دو با حضرت حق جلّ و علاست. اين همان ويژگی مهم تأويل مورد نظر ملاصدراست که ما از آن به «تأويل وجودی» ياد کرديم. اين نحوه از تأويل که کارکرد ممتاز آن در هستی شناسی ملاصدرا به اثبات رسيده است, علاوه بر پشتوانه عظيم وجود شناختی, در بردارنده نوعی علم المعرفة و معرفت النفس نيز هست؛ چه از طريق تبيين وجودی نفس و مراتب آن, نوع ديگری از آگاهی يعنی کشف و شهود که در نزد بسياری از فيلسوفان مغفول واقع شده, بکار گرفته شده و با شناخت منطقی و علوم حصولی ترکيب گرديده است؛ و بدينصورت ملاصدرا «تأويل» را بعنوان يک «روش» برای کشف افقهای پنهان و نيل به «حقيقت امور» در اختيار قرار داده است. ماحصل و مرور   ملاصدرا, همانطور که گذشت, با صراحت تمام روش «تأويل» را پذيرفته و آن را به تمام امور تعميم داده است. وی با استناد به سخنی از پيامبر اسلام(ص) که فرمود «الناس نيام, فاذا ماتوا انتبهوا», چنين اظهار مي‌دارد که هر چه انسان در عالم دنيا مي‌بيند, بمنزلة رؤيای شخص نائم و در واقع نوعی خيال است که بايد بناچار «تأويل» گردد و به اصل و ريشة آن ارجاع داده شود. براساس اين بينش, همانطور که رؤيا دارای معانی پشت پرده است و نيازمند تعبير و «تأويل» است, تمام اموری که در اين عالم تحقق دارند نيز دارای اصل و ريشه‌ای در عوالم مافوق حسی هستند که برای دريافت و بيان آن حقايق, راهی جز «تأويل» وجود نخواهد داشت. تأملات تأويلی ملاصدرا در متن هستی که شامل سه کتاب تکوين و تدوين و نفس است؛ و تلاش در جهت تطبيق بين اين سه کتاب و بيان هماهنگی بين آنها, از اهميت ممتاز «تأويل» در هستی شناسی تأويلی ملاصدرا حکايت مي‌کند. «تأويل وجودی» مورد نظر ملاصدرا عبارت است از تطبيق آيات و کلمات و حروف کتاب قرآنی با آيات و کلمات و حروف کتاب آفاقی و کتاب النفس. با توجه به اوصاف تأويل وجودی مورد نظر ملاصدرا نتايج بدست آمده عبارتند از: - وجود, حقيقت اصيل و واحدی است که دارای مراتب و درجات است. - لازمه وجود درجات و مراتب طولی, وجود ظاهر و باطن در هر امری است. - باطن هر امری, حقيقت و اصل آن را تشکيل مي‌دهد. - حقيقت و اصل هر چيزی, در واقع همان تأويل آن است. - تأويل همه امور (انسان و عالم و قرآن) حضرت حقتعالی است. - آدمی مي‌تواند به باطن و حقيقت امور که همان تأويل آنهاست آگاهی پيدا کند. - انسان تنها موجودی است که قابليت ارتقای وجودی دارد. - ارتقای وجودی انسان و نيل به باطن امور از طريق دو قاعده اصيل حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول, قابل تبيين است. - مطابق اصل حرکت جوهری, انسان در سلوک معنوی و باطنی خود, تکامل وجودی پيدا کرده و براساس قاعده اتحاد عاقل و معقول, متناسب با درجات وجودی خود با مراتب وجودی هستی و بواطن قرآنی متحد مي‌گردد. - تنها با اتحاد با وجود و مراتب آن است که انسان مي‌تواند حقيقت و ملکوت اشياء را در درون خود مشاهده نموده و به آنها علم و معرفت پيدا کند. - طی اين مراحل وجودی, بدون تهذيب نفس و تزکيه باطن, مقدور و ميسور نخواهد بود. - در تأويل وجودی حقيقت و باطن انسان و عالم و قرآن به وجودی واحد موجود است و تغاير و دوگانگی آنها ظاهری و مفهومی خواهد بود. - «تأويل وجودی» و «هرمنوتيک» بمعنای اصل و مبانی تفسيری که صرفاً يک فرايند زبانی است, دو مقوله کاملاً مجزا هستند. - ملاصدرا خود مدعی است که با طی مراحل و اسفار چهارگانه معنوی, توانسته بمدد عنايت الهی از ظواهر امور عبور کرده و به مشاهده باطن امور نائل آيد. بيترديد او بشکل ماهرانه و بسيار بديعی توانسته کيفيت سير باطنی و نحوه امکان و نيل به باطن امور را به کمک اصول فلسفی خود بويژه دو اصل اصيل حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول, تبيين و تحليل عقلانی نمايد. او با کشف موازنة بين ظاهر و باطن و محسوس و معقول توانسته با کليد تأويل از ظاهر امور عبور کرده و به کشف باطن و حقيقت اشياء نائل آيد. - تأمل در هستی شناسی ملاصدرا و تأکيد بر محورهايی که در بالا ذکر گرديد, نشان مي‌دهد که ملاصدرا از «تأويل» بعنوان يک «روش» در کشف و تبيين بسياری از امور استفاده نموده و به نيکوترين وجه, کارکرد ممتاز اين روش را در معنای خاص خود بويژه در تفسير و تأويل آيات قرآن و سخنان معصومين(ع) اثبات نموده است. ([47]) پي نوشت ها :   43. بسياری از اصول و مبادی هستی شناسی تأويلی ملاصدرا را در آثار فيلسوفان و حکيمان الهی می توان يافت. شيخ اشراق در مقدمه حکمة الاشراق می‌نويسد که همه حکمای الهی و اساطين حکمت, نظير هرمس و انباذقلس و فيثاغورس و افلاطون و بسياری از حکمای ايران باستان اولاً قائل به توحيد بودند و ثانياً کلمات آنها مرموز بود و بسياری ازمعانی بلند را جز از طريق رمز بيان نمی کردند و ثالثاً قائل به عوالم سه گانه بودند. وی ارسطو و بسياری از فيلسوفان مشاء را از بابت بی توجهی به اصول مذکور مورد نقد و انتقاد قرار داده است. شيخ اشراق, مجموعه مصنفات, به تصحيح هانری کربن و سيد حسين نصر, چ 2, تهران, مؤسسة مطالعات و تحقيقات فرهنگی, 1372, ج 2, ص 10. 44. قاعده اتحاد عالم و معلوم, يکی از مهمترين قواعد حکمت متعاليه ملاصدرا است, گر چه در سخنان فيلسوفان يونان باستان و در آثار بسياری از عارفان مسلمان بدان اشاره شده, ولی بيترديد ملاصدرا نخستين کسی است که براساس اصول و مبانی موجود در نظام فلسفيش به اثبات آن پرداخته و در حل بسياری از مسائل از اين قاعده استفاده نموده است. ملاصدرا تصريح می‌کند که با عنايت خداوند و استمداد از درگاه او بود که توانست به کشف و اثبات اين قاعده موفق گردد. الحکمة المتعالية فی الاسفار العقلية الاربعة, ج 3, ص 312, المشاعر, المشعر السابع, ص 51. حسن زاده آملی, حسن, اتحاد عاقل و معقول, چ 2, انتشارات حکمت, تهران, 1366. اصل حرکت جوهری نيز از مهمترين اصول حکمت متعاليه محسوب می‌گردد که حل بسياری از اصول ايمانی جز با اعتقاد به آن ممکن نخواهد بود. و هو اصل عجيب ينکشف به عجائب المعارف الايمانية و غرائب العلوم الحقيقية. شرح اصول الکافی, ج 2, ص 618, الحکمة المتعالية فی الاسفار العقلية الاربعة, ج 3, ص 100. 45. فلا تطمئن القلوب الابذکرک و لا تسکن النفوس الا عند رؤياک. مناجاة الذاکرين امام سجاد(ع). 46. از آنجا که در فلسفه ملاصدرا علم و معرفت از سنخ ماهيت نبوده بلکه مساوق با وجود است در واقع سفرهای چهارگانه روشی است که انسان از طريق آن می‌تواند به علم و معرفت کاملی دست يازد. بنابرين می‌توان گفت اسفار اربعه مورد نظر ملاصدرا صرفاً منحصر به تکامل وجودی مطرح در آثار عرفا نيست. 47. پيدا است «روش» در اينجا بمعنای خاص خود بکار رفته و يا آنچه در نظر دکارت و بعد از او مطرح شده تفاوت ماهوی دارد. منظور از روش در اينجا يک نوع توانايی خاص و بتعبير ديگر يک نوع حس درونی است که در اثر ارتقا وجودی و انکشاف درونی فرد برای وی حاصل می‌گردد؛ بگونه‌اي که فرد قادر می‌گردد بواسطه اين روش از ظاهر امور عبور نموده و به مشاهده و انکشاف حقيقت و باطن امور نائل آيد. اين نوع روش در حوزة علم حصولی معنا نداشت و مختص قلمرو علوم حضوری است.   منبع:www.mullasadra.org  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 759]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن