تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را رها مكن حتى اگر بعدش شعر باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815285880




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

احمد منزوي ؛ فرهيخته‏اي سخت‏كوش


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
احمد منزوي ؛ فرهيخته‏اي سخت‏كوش
احمد منزوي ؛ فرهيخته‏اي سخت‏كوش   نويسنده: دكتر احمد تميم‏داري   مي‏خواستم درباره‏ي احمد منزوي مقاله‏اي عالمانه بنويسم مثلاً اين كه در كي و كجا به دنيا آمد و چگونه با ادبيات فارسي آشنا شد و در كجا دبير بود و چگونه به مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان آمد و چه كتاب‏هايي در باب فهرست نسخه‏هاي خطي نوشت. مدارك و منابع را جمع كردم، چند بار هم آن‏ها را جابه‏جا كردم امادلم راضي نشد و نتوانستم مانع عواطف و احساسات خود باشم چون بنده آن مقدار كه رغبت و عواطف به منزوي دارم، علم ندارم يعني نمي‏خواهم فقط با دانش با او برخورد كنم. مآخذ را از دست خارج كردم، پاره‏اي از خاطره‏هاي خودم را درباره‏اش مي‏نويسم.

با منزوي از طريق جناب استاد و دوست محترم اكبر ثبوت آشنا شدم. در سال 1366 به عنوان مدير مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان روز هجدهم اسفندماه به مركز تحقيقات فارسي در اسلام‏آباد رسيدم. همان روز نخست با احمد منزوي و آقاي محمدحسين تسبيحي و مهندس محمود محمدي و ديگر كاركنان آن مركز محترم آشنايي يافتم. منزوي دستياران خوبي داشت و كار خود را برخلاف بسياري از مؤسسات كه از ساعت 10 صبح يا 11 به فعاليت مي‏پرداختند، از ساعت 5/7 يا 8 آغاز مي‏كرد و تا پاسي از شب گذشته ادامه مي‏داد. من بعدازظهر پس از تعطيلي مركز در پايان وقت اداري به منزل مي‏رفتم، زماني چند استراحت مي‏كردم و دوباره در تنهايي خودم در اسلام‏آباد به اطاق منزوي در مركز تحقيقات مي‏رفتم. او مرا پذيرا مي‏شد. از هر دري سخن به ميان مي‏آمد از فرهنگ، ادبيات، اخبار سياسي وضع انقلاب اسلامي در ايران، تأليف كتاب، حضور فرهنگ ايران در شبه‏قاره، شخصيت‏ها و رجال فرهنگي و بسياري چيزهاي ديگر... منزوي از تمام لحظه‏هاي خود استفاده مي‏كرد. به زبان فارسي و فرهنگ مثبت ايراني عشق مي‏ورزيد. در هنگام غروب يك ساعت پياده‏روي مي‏كرد و پس از خريد مواد و وسايل ضروري به محل استراحت و كار خود بازمي‏گشت. در منزل هم كار مي‏كرد. بر روي تخت دراز مي‏كشيد، تصوير تلويزيون را بدون صدا تماشا مي‏كرد به اخبار راديو گوش مي‏داد و نسخه‏هاي اخير كتاب خود را كه از چاپخانه رسيده بود تصحيح مي‏كرد و با مهمان شبانه كه بنده بودم يا ديگر دوستان سخن مي‏گفت، هيچ كاري مانع كار ديگر او نمي‏شد. از روي تصوير تلويزيون حدس مي‏زد كه سخن درباره چيست بنابراين نياز به صداي تلويزيون نبود. اگر ناگهان، تصوير مهيج وجالب مي‏شد تلويزيون را به صدا درمي‏آورد. به صداي آرام راديو گوش مي‏داد خبرهاي ساده و سطحي را مثل صفحه‏هاي كتاب، مي‏گذراند و اگر نشانه‏ها يا كلمه‏هاي جالب خبري از راديو شنيده مي‏شد صداي آن را بلند مي‏كرد. جثه‏اي ضعيف و استخواني داشت اما پر از كار و نشاط. روزها بيشتر از 14 ساعت كار مي‏كرد اگر بيشتر هم كار مي‏كرد من نمي‏ديدم. اما حتماً شب‏ها تا ديروقت به فعاليت خود ادامه مي‏داد. من كه پيش از سال 1366 سال‏ها در ايران به تدريس و تحقيق و مديريت‏هاي دانشگاهي اشتغال داشتم مي‏دانستم كه حتماً بايستي از رهنمودها و راه‏كارهايي كه منزوي نشان مي‏داد استفاده كنم او سال‏ها پيش از من به پاكستان آمده بود و تجربه‏هاي ذهني و فكري و عملي و فرهنگي فراواني داشت. در هنگام كار چندان سخن نمي‏گفت مگر براي راهنمايي دستياران و شاگردانش. محمدعباس و برادرش، طلعت فرزند استاد مرحوم دكتر سبط حسن رضوي، حميد انجم و دوست هم‏كلاسش... همه از كارمندان بخش تحقيقات مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان بودند. آنان علاوه بر كارمند بودن، شاگردان و دانشجويان منزوي هم به شمار مي‏آمدند. شاگردان در كار بر يكديگر پيشي مي‏گرفتند و منزوي ميزان كارآيي و استعداد ايشان را تك تك مي‏شناخت منزوي به طور متوسط هر ساله يك مجلد كتاب نسبتاً قطور با عنوان فهرست نسخه‏هاي خطي به چاپ مي‏رسانيد. كتابي را كه براي چاپ در دست مي‏گرفت و تنظيم مي‏كرد همچون كودكي زيبا و دوست‏داشتني، حراست و حفاظت مي‏كرد. قدم به قدم و روز به روز وضعيت چاپ كتاب را همچون سايه تعقيب مي‏كرد. همه ما را به ماجراي چاپ كتاب مي‏كشانيد و مي‏كوشيد تا همچون او نسبت تأخير در امر چاپ حساس شويم. همه در مقابل آفات و تأخيرهاي چاپ كتاب منزوي شرطي شده بوديم و دست‏كم بنده بدون تذكر منزوي هم موضوع چاپ را تا آخرين مرحله پي‏گيري مي‏كردم. وقتي كتاب چاپ شده به مركز تحقيقات مي‏رسيد كار توزيع شروع مي‏شد و دوباره نگراني منزوي گل مي‏كرد كه هرچه زودتر كتاب بايد به مركزهاي تحقيقاتي و كتابخانه‏هاي بزرگ و كوچك ايران و سراسر جهان، مي‏رسيد. بايد براي او دوستانه گزارش مي‏كرديم كه كتاب براي چه كساني و چه مراكزي ارسال شده است. منزوي جز كار و كار و كار هيچ چيز ديگري نمي‏شناخت و تمامي ذهن و زبان و حافظه و همت خود را بي آن كه شعار براي شرق و غرب بدهد صرف كارهايي مي‏كرد كه با امكانات كم مركز تحقيقات، به نتيجه برسد. منزوي در هنگام كار بسيار جدي بود اگر كساني به او مراجعه مي‏كردند تا در خدمتش چاي بنوشند و گپ بزنند زود عذر مهمان مزاحم را مي‏خواست و مي‏گفت: ... من ديگر حرفي ندارم لطفاً مزاحم كار من نشويد هر سؤالي را به اندازه جواب مي‏داد نه كم و نه زياد. در دهه‏ي هفتاد هجري شمسي و اوائل دهه‏ي هشتاد هنوز كامپيوتر كاملاً رايج نشده بود يا در مركز تحقيقات راه نيافته بود اگرچه به بازار آمده بود. منزوي بيش از سيصد هزار برگه در برگه‏دان‏ها مكتوب و محفوظ كرده بود و به كسي اجازه نمي‏داد كه دست بر آن‏ها بسايد. آن چنان كه كودك نوزاد را مواظبت مي‏كنند از برگه‏ها محافظت مي‏كرد. اجازه نمي‏داد آن‏ها در ديسكت‏هاي كامپيوتر ثبت شود مي‏خواست برگه‏ها و برگه‏دان‏ها را با همان حجم انبوه رؤيت كند زيرا كه سال‏هاي بسيار براي آنها كوشش كرده بود! هر روز جامع اخبار شب پيش راديوهاي فارسي زبان بود در عين كار مطالب مهم اخبار را به خاطر مي‏سپرد. هر روز صبح كه بر سر كار مي‏آمدم از اخبار مي‏پرسيدم و او با كمال جديت و اشتياق، خبرهاي مهم را توضيح مي‏داد. ايران و فرهنگ ايراني مهم‏ترين مسأله زندگي منزوي است، نشر و اشاعه فرهنگ ايراني را از وظايف خود مي‏شمارد. در خانه‏ي فرهنگ راولپندي در پاكستان در زمان مديريت دوست محترم جناب آقاي شهبازي هفته‏اي يك جلسه كلاس مثنوي مولوي به پيشنهاد بنده برگزار مي‏شد كه استادان پاكستاني از راه دور و نزديك به محفل مثنوي‏خواني مي‏آمدند و با اشتياق و دقت فراوان به قرائت و تفسير مثنوي گوش مي‏سپاردند. جناب دكتر علي‏رضا نقوي، پروفسور مقصود جعفري، دكتر محموده هاشمي، دكتر سبط حسن رضوي... و ديگر استاداني كه متأسفانه نام همه در خاطرم نيست، در بزم مثنوي شركت مي‏كردند، جناب منزوي در اين محفل با همه‏ي اشتغال‏ها و كارهايي كه داشت، شركت مي‏جست و بر ادامه اين نشست تأكيد و تأييد داشت. همزمان دوستان ديگري در خانه‏ي فرهنگ پيشاور آقايان وَهّاج و خليلي، نظير همين نشست را تشكيل دادند و اين بنده هفته‏اي يك جلسه هم ــ با همه‏ي مشكلات راه و رفت و آمد ـ به خانه‏ي فرهنگ پيشاور مي‏رفتم همراه استادان گروه فارسي دانشگاه پيشاور و ديگر پيشكسوتان زبان و ادب پارسي همچون پروفسور ستّي، سركار خانم عصمت نسرين، پرفسور جان، به قرائت و تفسير مثنوي مولوي مي‏پرداختيم. يادش به خير باد كه همه از لحظه‏هاي فراموش ناشدني است. از جناب آقاي موسي حسيني رايزن فرهنگي بايد نام بياورم كه همواره يار و مددكار مركز تحقيقات فارسي و فعاليت‏هاي علمي و فرهنگي بودند. جناب دكتر سيداحمد حسيني، دكتر سيدكمال حاج‏سيدجوادي رايزنان فرهنگي به مركز تحقيقات التفات داشتند. علي نياكان از هم‏كاران ايراني، فردي فرهنگ‏دوست و متدين بود كه مجله‏ي رايزني را سر و سامان مي‏دارد و در كلاس‏هاي مثنوي شركت مي‏كرد و يار و مددكار اين بنده بود. منزوي هميشه آرزو مي‏كرد كه يك سال بيش از پدرش ــ حاج‏آقا بزرگ تهراني ــ در حيات باشد و يك قرن عمر داشته باشد، تا خدمات فرهنگي و علمي نسبتاً جامعي ارائه دهد چه آرزوي خوبي، عمر براي تأليف و تحقيق. به افراد و عالم و دانشمند احترام مي‏گذاشت يادم هست كه روزي مرا خواست و گفت براي بزرگداشت فردوسي كه يونسكو برگزار مي‏كند دلم مي‏خواهد مقاله‏اي بنويسي اكنون نه، مي‏تواني در طول يك هفته با آرامش به اين كار بپردازي، بنده كه علاقه‏ي بسياري به فردوسي و شاهنامه داشتم در همان لحظه در حدود پنج صفحه اخلاص و احساس خود را در برابر منزوي درباره‏ي فردوسي و شاهنامه نوشتم. او بسيار خوشحال شد و با زبان تشويق گفت: آقاي دكتر تو از مايه‏هاي علمي برخورداري حتماً اين كار را ادامه بده و رها نكن. همين تشويق و كمك او موجب شد تا مقاله‏ي مفصلي بنويسم با عنوان «مقلدان شاهنامه در شبه‏قاره» منزوي و شاگردانش كمك كردند و اين مقاله به كتابي تبديل شد و حدود پانصد اثر منظوم يافتيم كه زير نفوذ شاهنامه فردوسي سروده شده بود. در آغاز باوركردني نبود كه شاهنامه عظيم فردوسي تا اين اندازه در كشوري ديگر نفوذ يافته باشد. شاگردان منزوي به توصيه‏ي او در چندين كنفرانس ديگر مرا ياري دادند. كنفرانس ميرسيدعلي همداني در كشمير ــ اسكردو، خواجه فريدالدين گنج شكر يا شكرگنج در لاهور، رونمايي (نمايشگاه) كتاب مخزن چشت در لال‏پور (فيصل‏آباد جديد) برگزار شد و در تمامي اين كنفرانس‏ها اعضاي مركز تحقيقات مرا كمك دادند تا بتوانم در آن مجالس حضور يابم و مقاله ارائه دهم. در سال 1990 در دو كنفرانس خارج از پاكستان مربوط به بزرگداشت شاهنامه و فردوسي در آلمان و بنگلادش شركت كردم و مقاله خواندم در همه‏ي اين موارد منزوي از جهت تهيه منابع و مآخذ و فهرست‏ها كمك مي‏داد و تشويق مي‏كرد. از جناب آقاي علي پيرنيا و خانواده محترمشان بايد نام ببرم كه در مؤسسه‏ي زبان‏هاي نوين وابسته به دانشگاه «قائد اعظم» به تدريس فارسي اشتغال داشتند و از دوستان منزوي بودند و در امر تهيه و غذا و ديگر امور رفاهي كمك كار منزوي بودند اگرچه منزوي با قناعتي كه داشت و كارهاي جان‏فرسايي كه انجام مي‏داد به كمك چنداني نياز نداشت، انساني كه در 24 ساعت به اندازه‏ي دو نعلبكي چاي‏خوري، غذا مي‏خورد چه‏قدر مي‏توانست از ديگران ياري جويد؟ اما اين دوستان مخلص او بودند كه خدمت به او را از وظايف خود مي‏شمردند. فهرست نسخه‏هاي خطي كتابخانه‏ها و مراكز فرهنگي پاكستان، فهرست مشترك و فهرست كتابخانه‏ي داتا گنج بخش و فهرست‏واره يا فهرست فهرست‏ها همه از آثار كوشش‏هاي منزوي است كه او را پايدار و جاويد زبان فارسي مي‏سازد. اگر بسياري از كتابهايي كه او فهرست كرده در اثر حوادث ايام از ميان رفته باشد خود اين فهرست‏ها به عنوان شناسنامه و تذكره‏هاي آثار فارسي است كه به عنوان متن فارسي و حفظ و معرفي سوابق فارسي از ارزش و اهميتي فوق‏العاده برخوردار است. از فعاليت‏هاي جناب آقاي اكبر ثبوت مدير اسبق مركز تحقيقات بايد نام بياورم كه همواره از كمك منزوي برخوردار بود و تا آن جا كه مي‏توانست با احترام امكانات در اختيار منزوي قرار مي‏داد. ده‏ها نسخه‏ي فارسي كه ارزش ايراني، فارسي و اسلامي داشت به چاپ رسانيد يا در دست چاپ قرار داد. وقتي بنده به آن مركز اعزام شدم همان فعاليت‏هاي ايشان را ادامه دادم. دستگاه‏هاي ميكروفيلم‏بردار را تعمير كرديم دستگاه خواننده و چاپگر ميكروفيلم ( Reader-Printer ) و تكثير ميكروفيلم ( Dubicator ) با هزار خون دل خريداري كرديم و دست كم حدود چهارصد هزار صفحه ميكروفيلم تهيه كرده و از نسخه‏هاي نفيس خطي به كتابخانه‏ي مركزي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي فرستاديم. بنياد دائرة‏المعارف اسلامي با مديريت جناب آقاي بجنوردي با تأمين بخشي از هزينه‏ها براي تهيه ميكروفيلم سفارش دادند كه براي كتابخانه‏ي آن مركز محترم ارسال گرديد. مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان و به‏ويژه بخش تحقيقات مركز تحقيقات محل آمد و شد دانشجويان و استادان زبان و ادبيات فارسي بود نه‏تنها از ايران بلكه از سراسر جهان. مركز تحقيقات فارسي وظايف مهمي به عهده داشت كه سه‏گونه از مهم‏ترين آنها عبارتند از: 1 ــ جستار و شناسايي آثار مكتوب فارسي (به صورت چاپ جديد، چاپ سنگي و نسخه‏ي خطي) 2 ــ حفظ و نگهداري اين آثار از آفات و بليات زمان 3 ــ چاپ و نشر و ارسال آن‏ها به مراكز فرهنگي ايران و جهان 4 ــ راهنمايي استادان و دانشجويان زبان و ادبيات فارسي، تهيه منابع و مآخذ براي تحقيقاتشان، برطرف كردن اشكالات ايشان در قرائت و تفسير متون ادبي فارسي و ده‏ها كار ديگر همه از وظايف مهم مركز تحقيقات فارسي به شمار مي‏رود و پيوسته در اين راه موفق بوده است. و سرانجام باز هم از منزوي ياد كنم كه پيوسته مي‏گفت انسان در كار صيقل مي‏خورد و جوهر هر كس فقط در كار و كار و كار آشكار مي‏شود. من از او سخت‏كوشي و مقاومت آموختم و اين كه با كوشش و تلاش از امكاناتي كم و كوچك مي‏توان آثاري بزرگ ساخت. يادش به خير و عمرش دراز باد. آنچه آوردم تحفه‏اي ناقابل است و مآخذي در دست نداشتم. بيان كمي از احساس و عاطفه من بود نسبت به انساني سخت‏كوش و فرهيخته و منزوي، منظورم «احمد منزوي» است. ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : sm1372  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 444]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن