تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از حلم با علم باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815684410




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اهل ليلي نيز مجنون را دمي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اهل ليلي نيز مجنون را دمي
اهل ليلي نيز مجنون را دميشاعر : عطار در قبيله ره ندادندي همياهل ليلي نيز مجنون را دميپوستي بستد ازو مجنون مستداشت چوپاني در آن صحرا نشستخويشتن را کرد همچون گوسفندسرنگون شد، پوست اندر سرفکنددر ميان گوسفندانم گذارآن شبان را گفت بهر کردگارتا بيابم بوي ليلي يک زمانسوي ليلي ران رمه، من در ميانبهره گيرم ساعتي از دوست منتا نهان از دوست، زير پوست مندر بن هر موي تو مرديستيگر ترا يک دم چنين درديستيروزي مردان ميدانت نبوداي دريغا درد مردانت نبوددر رمه پنهان به کوي دوست شدعاقبت مجنون چو زير پوست شدپس به آخر گشت زايل هوش ازوخوش خوشي برخاست اول جوش ازوبرگرفتش آن شبان بردش به دشتچون درآمد عشق و آب از سرگذشتتا دمي بنشست آن آتش ز آبآب زد بر روي آن مست خرابکرد با قومي به صحرا درنشستبعد از آن، روزي مگر مجنون مستسر برهنه مانده‌اي اي سرفرازيک تن از قومش به مجنون گفت بازگر بگويي من بيارم اين نفسجامه‌اي کان دوست‌تر داري و بسهيچ جامه بهترم از پوست نيستگفت هرجامه سزاي دوست نيستچشم بد را نيز مي‌سوزم سپندپوستي خواهم از آن گوسفندپوست خواهد هرک ليلي دوستستاطلس و اکسون مجنون پوستستکي ستانم جامه‌اي جز پوست منبرده‌ام در پوست بوي دوست منچون ندارم مغز باري پوستيدل خبر از پوست يافت از دوستيپس صفات تو بدل گرداندتعشق بايد کز خرد بستاندتبخشش جانست و ترک ترهاتکمترين چيزيت در محو صفاتزانک بازي نيست جان بازي چنينپاي درنه گر سرافرازي چنين
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 372]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن