تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830840435




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اي عميدي که باز غزنين را


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اي عميدي که باز غزنين را
اي عميدي که باز غزنين راشاعر : سنايي غزنوي سيرت و صورتت چو بستان کرداي عميدي که باز غزنين راحجره‌ي ديده را گلستان کردباز عکس جمال گلفامتصدف عقل را در افشان کردباز نطق زبان در بارتعيب را پيش عقل عنوان کردخاطر دوربين روشن توعفو را بارگير عصيان کردخاطر دور ياب کندورتبر چمن ابرهاي نيسان کردآنچه در طبع خلق خلق تو کرددر صدف قطره‌هاي باران کردو آنچه در گوش شاه شعرت خواندکافران را همي مسلمان کردچون بديد اين رهي که گفته‌ي توچون نبي را گزيده عثمان کردکرد شعر جميل تو جملهعقل او گرد طبع جولان کردچون ولوع جهان به شعر تو ديدچون فراهم نهاد ديوان کردشعرها را به جمله در ديوانقايل عقل و قابل جان کرددفتر خويش را ز نقش حروفدر جهان در و گوهر ارزان کردتا چو درياي موج‌زن سخنتعجز دزدان برو نگهبان کردچون يکي درج ساخت پر گوهرخواجه يک نکته گفت و برهان کردطاهر اين حال پيش خواجه بگفتبا نبي جمع ژاژطيان کردگفت آري سنايي از سر جهلجمع کرد آنگهي پريشان کرددر و خرمهره در يکي رشتهچون همه ابلهان به زندان کردديو را با فرشته در يک جايخجلي شد که وصف نتوان کردخواجه طاهر چو اين بگفت رهيتمعجز شعرهات حيران کردليک معذور دار از آنک مراشعر هر شاعري که دستان کردزانک بهر جواز شعر تراخويشتن در ميانه پنهان کردبهر عشق پديد کردن خويشآنک خود را نظير حسان کردمن چه دانم که از براي فروختداغ مسعود سعد سلمان کردپس چو شعري بگفت و نيک آمدجگر و دل چو لعل و مرجان کردشعر چون در تو حسود ترامر ترا جمع فضل وحدان کردرو که در لفظ عاملان فلکبر همه شعر خواندن آسان کردسخن عذب سهل ممتنعتخلق و اقبال تو ترا آن کردهر ثنايي که گفتي اندر خلقمر ترا پيشواي دو جهان کردچه دعا گويمت که خود هنرتحرص و آزم ساعتي رنجه نکردشکر ايزد را که تا من بوده‌امهيچ کس روزي ز من خشمي نخوردهيچ خلق از من شبي غمگين نخفتوز حسد هرگز نکردم روي زرداز طمع هرگز ندادم پشت خميا کنم من قصد هيچ آزاد مردنيستم آزاد مرد ار کرده‌امخالي از غش فارغ از ننگ و نبردبا سلامت قانعم در گوشه‌ايچون گذشتي زين حديث اندر نوردچند چيزک دوست دارم زين جهانروي خوب و کتب حکمت تخت نردجامه‌ي نو جاي خرم بوي خوشديگ چرب و نان گرم آب سرديار نيک و بانگ رود و جام ميگر خرد داري تو زين هم بر نگردبرنگردم زين سخن تا زنده‌امپيش از آن کز تو برآرد چرخ گردگرد غم بنشان به مي خوردن ز عمرتا نباشي يک زمان از عيش فردنسيه را بر نقد مگزين و بکوشاندر آفاق نديدم که يکي لمتر کردآنچه دي کرد به من آن پسر سر گرغردست بر سر زد و پس پاي سبک در سر کردگفتمش پوتي و لوتي کني امروز مراگوش و آغوش مرا پر گهر و زيور کرددست در گردنم آورد پس او از سر لطفپشتم از آب تهي و شکم از نان پر کردتا تو آبي خوري آن جان جهان بي‌مکريعقده‌ي نفي ز ديباچه‌ي لا برگيردآنکه تدبير ظفر گستر او گر خواهدهر کجا او قلم کامروا برگيردتيغ را در سخن ملک زبان کنده شودتشنه از عين سراب آب بقا برگيرددر هوايي که در او پاي سمند تو رسدچون دو دانگش به هم افتاد به غايت بد شدبا سنايي سره بود او چو يکي دانگ نداشتگر چه دي بي‌خردي بود کنون بخرد شدبه قبول دو سه نسناس به نزديک خرانچون مگس بر سر او ريد نهش نهصد شدراست چون تا که جز آحاد شماريش نبود
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 282]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن