تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): آيا به شما بگويم كه مكارم اخلاق چيست؟ گذشت كردن از مردم، كمك مالى به برادر (دينى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815071643




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كتاب - ايران مدرن


واضح آرشیو وب فارسی:ايران دیپلماسی: كتاب - ايران مدرن


كتاب - ايران مدرن

عليرضا جاويد: «مردم ناآگاه، نمي‌توانند آزادي‌شان را به دست بياورند.» توماس جفرسون

1- آيا دموكراسي براي فرد ايراني معنا و مفهومي دارد؟ آيا فرد ايراني به دموكراسي فكر مي‌كند؟ آيا دموكراسي براي فرد ايراني جنبه اخلاقي داشته و به عنوان «فضيلت» تعريف شده است؟ آيا كساني كه از دموكراسي حرف مي‌زنند و آن را دنبال مي‌كنند، با مباني آن آشنا هستند؟ آيا آشنايي با مباني دموكراسي به منزله شناخت از آن است؟ آيا صرف سخن گفتن از دموكراسي و تعريف چارچوب و شعاع آن، ما را دموكرات مي‌كند؟ آيا انديشه «نظري» درباره هر چيزي، مستلزم تفكر به جنبه «عملي» آن است؟ اگر در مواردي چنين است، چرا كساني كه در ايران از دموكراسي حرف مي‌زنند، به جنبه عملي آن نمي‌انديشند و «حس مثبت» دموكرات‌بودن را به «ذهنيت جمعي» منتقل نمي‌كنند؟ آيا مسير‌گذار به دموكراسي در ايران، نيازمند بازنگري مجدد است؟ آيا با همان ديده‌بانان و راهداران، مي‌توان مسير ديگري براي‌گذار به دموكراسي انتخاب و به آن اعتماد كرد؟
2- كتاب «جهاني‌شدن و دموكراسي در ايران»، كتابي است كه براساس روش علمي و آكادميك نوشته و منتشر شده است. بر اين مبنا، كتاب از دو بخش اصلي تشكيل شده است؛ در بخش نخست، به صورت جداگانه، نظريه‌هاي جهاني‌شدن و دموكراسي و شاخصي‌هاي هر يك از آنها، مورد بررسي و تبيين قرار گرفته‌اند. در بخش دوم، روند و شاخص‌هاي دموكراسي در ايران و تاثير جهاني‌شدن بر فرآيند دموكراسي در ايران، تحليل شده است. در اين نوشته تلاش شده است كه بخش دوم مورد بررسي قرار بگيرد.
روشي كه سيداميرمسعود شهرام‌نيا، براي تبيين دموكراسي در ايران برگزيده است، مبتني بر نظريه «موج سوم دموكراسي» هانتينگتون است. اما نظريه موج سوم دموكراسي هانتينگتون چيست و چرا طرح شد؟ هانتينگتون، وقتي مشاهده كرد شوق دولت‌ها براي دستيابي به دموكراسي، در نيمه قرن بيستم، نه تنها فروكش نكرد، بلكه افزون شد، به دنبال تبيين چيستي آن رفت. در اين راه او فرآيند‌گذار به دموكراسي در جهان را به سه موج تقسيم كرد؛ موج اول: از 1828 تا 1926، موج دوم: از 1926 تا 1974 و موج سوم: از 1974 تا 1990 است. هانتينگتون، از كنارهم قراردادن اين سه موج، مدعي شد كه امواج دموكراسي در حال‌گذار از كشوري به كشور ديگر و از منطقه‌اي به منطقه‌اي ديگر و از قاره‌اي به قاره‌اي ديگر است. نتايجي كه وي از طريق تحليل جغرافياي سياسي- فرهنگي به دست آورد، اگرچه گسترش جهاني دموكراسي و نقش ارتباطات فرهنگي و سياسي بين ملت - دولت‌ها را خاطرنشان كرد، اما به اين نكته كمتر توجه كرد كه تا حوزه‌هاي فرهنگي و سياسي در كشوري، آمادگي پذيرش دموكراسي و نهادينه كردن آن را نداشته باشند، تحقق دموكراسي، آرماني دور خواهد بود؛ امري كه تاحدودي از سرنوشت دموكراتيزاسيون در ايران مي‌توان به آن پي برد. شهرام‌نيا به پيروي از هانتينگتون، قائل به چهار موج دموكراسي در ايران است:
موج اول: انقلاب مشروطه
نويسنده موج اول را متاثر از جنبش‌هاي آزاديخواهانه قرن نوزدهم مي‌داند؛ يعني انقلاب انگلستان و انقلاب كبير فرانسه و انقلاب آمريكا كه منجر به استقرار حكومت انتخابي شد. شهرام‌نيا بارزترين تاثيرپذيري نظام سياسي ايران را از اين موج، ايجاد نظام مشروطه سلطنتي در كنار عناصر دموكراتيكي چون قانون اساسي پارلماني ملي مي‌داند. اما از سال 1305 تا 1320 كه مصادف است با دوران سلطنت رضاشاه، شاهد ديكتاتوري «چكمه» در تاريخ ايران هستيم؛ دوراني كه اگرچه «ايران شاهد رشد بسياري از مظاهر مدرنيسم در حوزه‌هاي اقتصادي و فرهنگي بود، ولي به دليل اتكاي اين نوگرايي به استبداد كهن ايراني، در بعد سياسي هيچ شباهتي با اصول بنيادين مدرنيسم در غرب، همچون دموكراسي و آزادي‌هاي فردي و اجتماعي نداشت، به همين سبب نام اين رويكرد را شبه‌مدرنيسم نهاده‌اند. سنت ستيزي شديد، غربگرايي، شوونيسم ايراني و اعتقاد به ضرورت حاكميت استبداد مطلقه براي نيل به توسعه و پيشرفت، از ويژگي‌هاي اين دوره است.» (ص 270).
شهرام‌نيا همان‌طور كه شكل‌گيري موج اول را متاثر از تحولات نظام جهاني مي‌داند، پايان آن را نيز بي‌ارتباط با تحولات جهاني نمي‌داند. در واقع آغاز سلطنت رضاشاه مصادف است با سال 1922 ميلادي كه سال به قدرت رسيدن موسوليني است. همچنين در 1933 آلمان شاهد تصاحب قدرت توسط ناسيوناليست‌هاي نازي به رهبري هيلتر بودند. در حدفاصل سال‌هاي 1922 تا 1936 نيز ديكتاتوري‌هاي تازه‌اي در لهستان، يوگسلاوي، بلغارستان، چكسلواكي، پرتغال، يونان و... خودنمايي مي‌كنند.
موج دوم: از پايان استبداد رضاشاهي در شهريور 1320 تا نهضت ملي‌شدن نفت
شهرام‌نيا، اشغال ايران توسط نيروهاي بيگانه و سقوط رضاشاه را نقطه آغاز شكل‌گيري موج دوم دموكراسي در ايران مي‌داند. اين موج نيز به تعبير نويسنده، منطبق با تحولات جهاني است؛ يعني زماني كه جنگ دوم جهاني آغاز مي‌شود و پيروزي متفقين و اشغال كشورهايي چون ژاپن و كره و ايتاليا و آلمان و استقرار نهادهاي دموكراتيك در آنها، به تدريج موج دوم دموكراسي را به كشورهاي ديگر تسري مي‌دهد؛ موجي كه نقش بارزي در ايجاد رويدادهاي ايران بعد از شهريور 1320 ايفا كرد. اگرچه با به سلطنت رسيدن پهلوي دوم، گام معلق دموكراسي در ايران متوقف مي‌شود و استبداد سلطنتي، چهره ديگري از خود را نشان مي‌دهد، اما با نخست وزيري محمد مصدق از شهريور 1330 تا مرداد 1332 و اصلاحاتي كه وي در جهت محدودكردن سلطنت و پي‌ريزي نهادهاي دموكراتيك در ايران انجام داد و نيز تلاش وي در جهت ملي‌كردن صنعت نفت و استقلال حاكميت ملي، گامي به سوي استقرار دموكراسي در ايران برداشته شد كه با كودتاي مرداد 1332 متوقف مي‌شود.
در بررسي موج دوم دموكراسي در ايران و نهضت ملي‌شدن صنعت نفت، سيداميرمسعود شهرام‌نيا، تحليلي و تبييني بر نقش مصدق انجام نداده است. نويسنده صرفا به ملي‌شدن صنعت نفت اشاره مي‌كند و معتقد است كه «مصدق قول اصلاحات اجتماعي گسترده‌اي را داد كه با شكاف ايجاد شده در جبهه متحدانش، ناكام ماند.» (ص 275). از نويسنده بايد پرسيد كه مصدق قول تحقق چه اصلاحاتي را داده بود و چرا انجام نشد؟ آيا صرف بيان يك سطر يا يك پاراگراف معترضه، مي‌تواند استدلالي منطقي براي تبيين و تاثير يكي از مهم‌ترين دوران تاريخ معاصر ايران بر شكل‌گيري موج دوم دموكراسي در ايران باشد؟ اين سخن كه مصدق قول اصلاحات سياسي و اجتماعي زيادي را داده بود درست است، اما عمل نكردن به همه آنها امري كاملا اشتباه و به دور از دقت علمي است. سوال مهمي كه از شهرام‌نيا بايد پرسيد اين است كه حكومت مصدق تا چه اندازه اصول دموكراتيك را مراعات كرد؟ و از اختيارات قانونگذاري كه مجلس در اختيارش گذاشت، چه استفاده‌اي كرد؟ آيا مصدق لوايح 9 ماده‌اي‌اش كه شامل: 1) اصلاح قانون انتخابات مجلس شوراي ملي و شهرداري‌ها. 2) اصلاح امور مالي و تعديل بودجه به وسيله تقليل در مخارج و برقراري ماليات‌هاي مستقيم و در صورت لزوم ماليات‌هاي غيرمستقيم. 3) اصلاح امور اقتصادي به وسيله افزايش توليد و ايجاد كار و اصلاح قوانين پولي و بانكي. 4) بهربرداري از معادن نفت كشور با رعايت قوانين 9 ماده‌اي اجراي قانون ملي‌شدن صنعت نفت و تهيه و تدوين اساسنامه شركت ملي نفت. 5) اصلاح سازمان‌هاي اداري و قوانين استخدام كشور و قضايي و لشكري. 6) ايجاد شوراهاي محلي در دهات به منظور اصلاحات اجتماعي به وسيله وضع عوارض. 7)اصلاح قوانين دادگستري. 8) اصلاح قانون مطبوعات. 9) اصلاحات امور فرهنگي و بهداشتي و وسايل ارتباطي. [جيمز بيل و ويليام راجر لويس، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي و كاوه بيات، نشرنو، تهران1369، ص 122]، مي‌شود را به مجلس ارائه كرده بود، اجرا كرد يا خير؟
شهرام‌نيا دوران بعد از كودتاي 2 مرداد 1332 را كه شاهد بازگشت استبداد به صحنه سياسي ايران هستيم، پايان موج دوم دموكراسي در ايران مي‌داند. به زعم نويسنده كتاب، اين زمان منطبق است با نظريه هانتينگتون درباره شكست موج دوم دموكراسي و بازگشت به حكومت‌هاي استبدادي، «به نحوي كه در 1962، سيزده حكومت جهان دستخوش كودتاي نظامي شد و تا اواسط دهه 70، يك سوم از 32 حكومت پابرجاي دموكراتيك به حكومت‌هاي اقتدارگرا بدل شدند. در مورد ايران نيز شرايط تحكيم استبداد و روي‌گرداني از دموكراسي در اين دوره به خوبي قابل مشاهده است» (صص 277-276).
موج سوم: انقلاب اسلامي 1357
بعد از سقوط دولت مصدق، پهلوي دوم قدرت مطلق را به دست گرفت. سركوب احزاب، دستگيري گسترده روشنفكران، محدوديت آزادي بيان، كنترل دانشگاه‌ها و مواردي از اين دست، دوران تاريكي را از نظر سياسي و فعاليت‌هاي مدني ايجاد مي‌كند. در مقابل از 1342 تا 1356 شاهد تحولات اقتصادي هستيم، تا حدي كه توليد ناخالص ملي «در سال‌هاي 1341 تا 1349 به 8 درصد، در 1351 به 14 درصد و در 1352 به 30 درصد رسيد»(ص 279). اما آن گونه كه شهرام‌نيا معتقد است، عدم‌تناسب ميان نوسازي اقتصادي با توسعه سياسي، زمينه‌هاي ايجاد بحران و انقلاب را فراهم كرد: «اقدامات زيربنايي مختلفي... در بخش‌هاي حمل و نقل، كشاورزي، طرح‌هاي آبرساني و برنامه‌هاي عمراني به عمل آمد كه اين همه به مدد رشد ناگهاني درآمد حاصل از صادرات نفت خام ميسر شده بود. با اين حال، براي توسعه سياسي، ايجاد فضاي باز سياسي و اجازه فعاليت احزاب و گروه‌هاي سياسي اقدام چنداني نشد و رژيم نتوانست پايگاه اجتماعي و سياسي خود را تحكيم بخشد. به همين دليل، به نظر بسياري از صاحب‌نظران، شكاف ميان برنامه‌هاي توسعه اقتصادي و سياسي و بقاي نظام سياسي به صورت توسعه‌نيافته سبب بروز بحران و شكل‌گيري انقلاب شد» (ص 279).
شهرام‌نيا انقلاب 57 را واكنشي عليه نظام استبدادي و غيردموكراتيك مي‌داند. بر اين مبنا وي معتقد است كه انقلاب بهمن 57 مصادف با موج سوم دموكراسي در جهان است؛ يعني مقطع زماني كه جهان شاهد تغييرات گسترده‌اي در اروپا (پرتغال، يونان، مجارستان، آلمان شرقي، چكسلواكي و روماني) و آمريكاي لاتين (پرو، بوليوي، آرژانتين، اروگوئه، برزيل، السالوادور، هندوراس و گواتمالا) و آسيا (هند، فيليپين و پاكستان) بود. تغييراتي كه موجب حذف سلطنت و حكومت‌هاي نظامي و استقرار نظام پارلماني مي‌شود. البته هانتينگتون، انقلاب ايران را واكنشي براي استقرار دموكراسي نمي‌داند. به عقيده او «درآمدهاي بادآورده نفتي در ايران و عراق نتوانسته به‌گذار دموكراتيك در اين كشورها كمك كند... اين درآمدها بيشتر در خدمت توسعه بوروكراتيك دولت بوده است تا توسعه صنعتي و پايداري كه به دموكراسي بينجامد. او همچنين، بنيادگرايي ديني را عامل توقف و مانعي بر سر راه گسترش دموكراسي در ايران مي‌داند» (ص 282). شهرام‌نيا با رد نظر هانتينگتون، انقلاب ايران را در راستاي موج سوم دموكراسي در جهان مي‌داند. مدعاي او بر اين استدلال استوار است كه نظام سلطنتي به جمهوري تغيير كرد، در نتيجه ما شاهد هستيم كه «مناصب با راي مستقيم مردم انتخاب مي‌شوند و سازوكارهاي مختلفي چون برگزاري رفراندوم، تشكيل شوراها و... براي انتقال خواست و اراده مردم و اتخاذ تصميم براساس خواست آنها وجود دارد» (ص 285).
موج چهارم: انتخابات دوم خرداد 1376
شهرام‌نيا معتقد است به علت تحولاتي كه بعد از انقلاب به وجود آمد، موج سوم دموكراسي در ايران نتوانست نهادينه شود؛ «نبود ظرفيت و آمادگي لازم براي نهادينه‌شدن دموكراسي كه ريشه در فرهنگ سياسي استبدادي و غيرمشاركتي، ذهنيت توطئه‌نگر و خردناورزي و انقيادطلبي ايرانيان داشت به علاوه مداخلات بيگانگان و تعرضات اقوام و همسايگان، سبب تحديد بسياري از آزادي‌هاي دموكراتيك شد»(ص 284). اما از سال‌هاي 1368 تا 1376 فضاي سياسي ايران تغيير كرده و به كلي متفاوت از مقاطع پيشين شد، تا حدي كه فضاي سياسي براي انتخابات خرداد 76 آماده مي‌شود. در نتيجه، انتخابات خرداد 76 كه در چارچوب نظام انتخابات قانوني ايران برگزار شد، به تعبير شهرام‌نيا، موج چهارم دموكراسي در ايران را ايجاد مي‌كند؛ «گسترش طبقات متوسط(كه لزوما ايدئولوژي اليگارشي حاكم را برنمي تابد) و ظهور نيروهاي جديد سياسي به شكل ابتدايي خود، توسعه فرهنگ شهري، رشد آگاهي‌هاي عمومي، ايجاد شكاف درون اليگارشي حاكم و... برخي عوامل بيروني همچون فشارهاي مختلف از طرف فرآيندهاي جهاني‌شدن در حوزه‌هاي اقتصاد، فرهنگ و ارتباطات موثر بوده است كه گاه به بحران‌هاي مشروعيت، مشاركت، بحران سلطه و بحران كارايي انجاميد و در تحول و ‌گذار دموكراتيك فوق موثر بوده و سبب نضج نهادهاي دموكراتيك در برابراليگارشي سنتي حاكم شده است» (صص 307- 306).
شهرام‌نيا، پايان جنگ سرد و سقوط رژيم شوروي سابق و فروريزي ديوار برلين را در راستاي موج سوم دموكراسي در جهان مي‌داند؛ عواملي كه به زعم وي، در شكل‌گيري موج سوم و چهارم دموكراسي در ايران، تاثير محسوسي داشتند.
كتاب «جهاني‌شدن و دموكراسي در ايران»، با تسامح، كتاب پژوهشي ارزشمندي است كه مي‌تواند ما را در فهم بهتر تحولات سياسي ايران معاصر، ياري دهد.
3- با آغاز قرن بيست و يكم، «خانه آزادي» اعلام كرد كه از مجموع 192 كشور جهان، 120 كشور داراي نظام «دموكراسي انتخابي» شده‌اند. اين امر نشان مي‌دهد كه دموكراسي، با ضعف‌ها و قوت‌هايش، از چه جايگاهي در نظام ارزشي دولت‌ها و ملت‌ها برخوردار است. اين امر، ما را به اين سمت سوق مي‌دهد كه از خود بپرسيم، دموكراسي چيست؟ و بر چه اصولي مبتني است؟ ديويد هل، در مقاله «دموكراسي»، به ما يادآور مي‌شود كه «دموكراسي دلالت مي‌كند بر شكلي از حكومت كه به تفكيك از حكومت‌هاي فردي يا حكومت‌هاي اشرافي، مردم در آن فرمان مي‌رانند» (خرد در سياست/ گزيده و نوشته و ترجمه: عزت الله فولادوند/ طرح نو/ چاپ دوم 1377/ مقاله: دموكراسي/ نوشته ديويد هل/ ص 363). اما اين مردم كيستند؟ شعاع عمل آنها تا كجاست؟ آياصندوق‌هاي رأي، همچنان نماد مردم‌سالاري است؟ يا عزل و نصب حاكمان و به پرسش گرفتن آنها، حدود عمل سياسي مردم (مشاركت در حوزه عمومي) را مشخص مي‌كند؟ شاخصي كه از حضور شهروندان در حوزه عمومي به دست مي‌آيد، سطح آزادي‌هاي سياسي را مشخص مي‌كند؛ چرا كه دموكراسي سياسي با آزادي فردي ارتباطي تنگاتنگ دارد... آزادي در يك كلام فضيلت خاص دموكراسي است. هرگاه كسي به آزادي علاقه‌مند باشد و آن را فضيلت والاي اجتماعي بشناسد، همو به سرنوشت دموكراسي وابسته و علاقه‌مند خواهد بود» (ساموئل هانتينگتون، موج سوم دموكراسي، ترجمه احمد شهسا، انتشارت روزنه، تهران 1381، ص 32).

جهاني‌شدن و دموكراسي در ايران
نويسنده: سيداميرمسعود شهرام‌نيا
نشر نگاه معاصر
1386
شمارگان: 2000 نسخه
قيمت: 8500 تومان
 دوشنبه 6 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايران دیپلماسی]
[مشاهده در: www.irdiplomacy.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7088]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن