واضح آرشیو وب فارسی:ايران دیپلماسی: جامعه - فقراي پنهان سرزمين ما
جامعه - فقراي پنهان سرزمين ما
سعيد اركانزادهيزدي:اگر بخواهيم تهران را كه پايتخت ايران است و 10 درصد جمعيت كشور در آن زندگي ميكنند، به شمالي مرفه و جنوبي محروم و فقير تقسيم كنيم، چه خياباني را بايد مرز شروع فقر بگيريم؟ خيابان آذربايجان؟ پس ساكنان دروازهغار چه بگويند؟ خيابان شوش؟ پس اهالي دولتآباد در شهرري چه؟ فلكه دوم دولتآباد؟ پس محله «باروتكوبي» چه؟ مرز فقر را با «خط فقر»ي نشان ميدهند كه بر اساس درآمد خانوار مشخص ميشود نه با موقعيت جغرافيايي محل سكونت افراد، اما از دوران رضاشاهي تا كنون، اهالي تهران ديدهاند آنكه شمالتر مينشيند، وضعش بهتر است و البته استثنا در اين ميان بسيار است.
براي يافتن محلهاي كه آثار فقر مردمانش نمايان باشد، راه دوري نبايد رفت و يك ساعته ميتوان به محلههايي رسيد كه مردم تلاشگرش از صبح تا شب، در حال دويدنند تا بتوانند تنها احتياجات اوليه همان روزشان را رفع كنند؛ محلههاي حاشيهاي اسلامشهر، پاكدشت و ورامين پر از اين منظرههاست. هرچند كه خيلي از اهالي پايتخت كه فقير هم نشان نميدهند گرفتار چنين تلاش شبانهروزياي براي معاشند.
يكي از خيابانهاي منشعب شده از ميدان حضرت عبدالعظيم در شهرري، در جنوب تهران، خيابان «فداييان اسلام» است كه از سوي ديگر به ميدان «بسيج مستضعفين» ميرسد. از آن سوي اين ميدان، خيابان «ابنبابويه» شروع ميشود و انتهاي ابنبابويه به خيابان «شهيد علينواز» برميخورد و آخر اين خيابان، فلكه دوم «دولتآباد» واقع شده كه محلهاي آباد است و بازارش همه چيز دارد. اما با يك ربع ساعت پيادهروي از دولتآباد به سمت جنوب، محله «باروتكوبي» شروع ميشود كه كنار كارخانه متروك سيمان واقع شده و مناظرش بيشتر به روستا شبيه است تا تكهاي از يك شهر.
اهالي باروتكوبي فقير هستند اما نه مثل فقراي مناطق محروم كشور كه با لباسهاي ژنده در خيابان بگردند و در كپر زندگي كنند؛ لباس پوشيدن آنها و كردارشان همچون ساير اهالي شهر است و با ديدن ظاهر نميتوان به فقرشان پي برد. اما به خانهها كه نزديك ميشوي، نشان ميدهند كه ساكنانشان چه وضعي دارند؛ پسر جواني كه از خانهاي 50 متري و يك طبقه با دري زنگزده و نمايي از آجر خام و پنجرههايي شيشهشكسته بيرون ميآيد، شلوار جيني پوشيده و كيفي بر شانه انداخته و از باروتكوبي به قصد مركز شهر بيرون ميرود. بسياري اينچنين ظاهر خود را آراسته نگه ميدارند تا از فوايد دارا بودن محروم نشوند؛ فقر، آنها را از داشتن دوستاني خوب و ورود به جمعهاي رو به پيشرفت باز ميدارد و بيش از همه، مايه شرمساري دروني آنهاست و ناآگاه منزوي و منفعلشان ميكند. آنها كه اغلب فرزندان فقراي نسل قبل بودهاند، از اين كه بختشان چنين بوده ناراضياند و ميبينند كه توجه جامعه عملا معطوف به پولدارهاست و با دسترنج و تلاش طاقتفرسا و البته نه با ارتباط و همراهي با فساد، افرادي با بنيه فكري متوسط به سختي به مدارج بالاتري برسند.
باروتكوبي واقعي، كارخانهاي قديمي بوده كه حالا از بين رفته و جايش را با يك آبنماي «مصنوعي» بلند كه نورافكنهايي در پيرامون روشنش ميكند و يك زمين فوتبال، پر كردهاند. زمين با چمن «مصنوعي» پوشانده شده كه نشان ميدهد شهرداري توجهي به اين محله هم داشته است. در ظل آفتاب پسر بچههايي فوتبال بازي ميكنند و هر از چندي به توالت عمومي هم سري ميزنند كه كاسه روشويياش شكسته و صابوني هم ندارد. تمام آراستگي محله باروتكوبي دو ساختمان مرتفع نوساز مسكوني است و همين يك زمين و آبنما و دو تاب و يك سرسره و يك الاكلنگ براي خردسالان و البته در شمال محله هم، ساختماني چهار طبقه با آنتن تلفن همراه بر دوشش. بقيه محله شامل خانههايي عمدتا يك طبقه است كه درها به فاصله كمتر از پنج متر از هم، رديف شدهاند و دكانها محقر و كودكان توي كوچه به بازي مشغول. خانهها نمايي ندارند و معلوم است كه با چه مصالحي ساخته شدهاند و روي پشتبامها وسايل بهدردنخور پشته شده. مساحت خانهها در حدود 60 يا 70 متري است. در يكي از منازل باز است و داخل حياط معلوم است؛ حياطي بسيار كوچك با بند رختي و چند تكهلباس بر آن و گوشهاي سينك ظرفشويي قديمي و گوشه ديگر توالت و شلنگي كه از در توالت توي حياط افتاده و يك ماشين كهنهشوي دوقلو گوشهاي و يك خروار وسيله رويش انباشته و بالاي در حياط، از بيرون تابلوي كوچكي كه «گلدوزي پذيرفته ميشود».
باروتكوبي دو زمين بسيار وسيع و خاكي دارد كه قسمتهايي از آن، محل جمعآوري زباله شده. در جويهاي دور زمينها، مايع سبزرنگ بدبويي جريان دارد. در يكي از اين زمينها، كودكاني داخل بار قديمي يك وانت كه حالا روي زمين رها شده، رفتهاند و بازي ميكنند. گوشه آن زمين خاكي ديگر، حجلهاي گذاشتهاند و آگهيهاي تسليت ميگويند كه جانبازي به تازگي شهيد شده؛ كوچههاي باروتكوبي، همه به نام شهداست؛ شهيد افكاري، شهيد تاجيك، شهيد صفري، شهيد طبائي، شهيد فريماني، شهيد ملكيجوكار، شهيد عمراني و...
ساعت يك ربع به دوازده، وقت تعطيلي مدرسههاست و دختران با مانتو و مقنعه مدرسه به خانهها باز ميگردند. مدرسهها كه يكي از آنها را موسسهاي خيريه ساخته، كمي بالاتر از باروتكوبي است. چهار دختر در خيابان به سمت باروتكوبي ميآيند كه پسربچهاي 8 يا 9 ساله، از مقابل دختران ميگذرد و فحش نثارشان ميكند؛ قطعا پسر نميدانست معني فحشش چيست. يكي از دخترها خيلي خونسرد رو به پسرك برميگردد و ميگويد «باباته» و دوباره به حرف زدن با هممدرسهايهايش مشغول ميشود.
امنيتي شدن ماجراي خط فقر
باروتكوبي نسبت به مناطق محروم دور از پايتخت، چندان هم با فقر و محروميت دست به گريبان نيست؛ برق دارد و آب لولهكشي و تلفن و كوچههايش آسفالت شده و مردمانش ربع ساعته به دولتآباد ميرسند كه اتوبوس و پزشك و دكانهاي رنگارنگ دارد؛ اوضاعش از خيلي از روستاهاي سيستان و خوزستان و هرمزگان و خراسان جنوبي و لرستان بهتر است. با اين حال، اگر دولت خط فقر را مطابق وظيفهاي كه داشت، اعلام ميكرد، ميشد ديد خيلي از اهالي باروتكوبي كه هيچ، حتي كسر قابلتوجهي از اهالي تهران نيز كه همه امكانات در آن متمركز شده، در حوالي خط فقر و زير آن روزگار ميگذرانند.
طبق وظايف قانوني دولت، وزارت رفاه بايد تا آخر ارديبهشتماه امسال، خط فقر سال 86 را اعلام ميكرد اما اين اتفاق نيفتاد؛ اصلا عبدالرضا مصري كه وزير رفاه است، اعتقادي به اعلام كردن خط فقر ندارد. او گفته است كه «اعلام خط فقر دردي را از مردم دوا نميكند» چون آنهايي كه درآمدشان كمتر از خط فقر است با اعلام اين خط، احساس فقير بودن ميكنند. از اين سخنان وزير رفاه ميتوان چنين استنباط كرد كه لابد تعداد زيادي از مردمان اين كشور گرفتار فقرند كه دو سال است به خاطر اينكه احساس فقيربودن نكنند، هيچ خط فقري اعلام نشده است. احتمال ديگر هم اين است كه دولت در عمل به شعارهاي خود در فقرزدايي موفق نبوده و براي نشان ندادن اين كاستي، خط فقر را اعلام نكرده است؛ دانستن خط فقر، براي برنامهريزي رفاه و پي بردن به اينكه كجاي كاريم، ضروري است.
اما در هر حال، سازمانها و متخصصان غيردولتي، كار خود را ميكنند و اعدادي را در محدوده خط فقر اعلام كردهاند كه با تندي مسوولان فعلي وزارت رفاه هم روبهرو شده است. حدود 15 روز پيش، حسين راغفر كه مشاور وزير رفاه دولت اصلاحات بود، در گفتوگو با ايسنا اعلام كرد كه خط فقر مطلق يك خانواده پنجنفره در كشور 400 هزار تومان و در تهران 770 هزار تومان است و 35 درصد مردم كشور زير خط فقر مطلق قرار دارند. اما چند روز بعد، سخنگوي وزارت رفاه كه از اين آمار برآشفته بود، تلويحا راغفر را به گام برداشتن در راه «صهيونيستها» متهم كرد؛ او گفت: «پروژه فقر و نابرابري در ايران مدتهاست در دستور كار نهادهاي بينالمللي و مراكز وابسته به صهيونيستها قرار گرفته و همراه با موضوع حقوق بشر در ايران، به عنوان كليديترين موضوعات قابل طرح عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران مورد استفاده قرار ميگيرد و حجم تبليغات منفي عليه جمهوري اسلامي در اين خصوص در برخي موارد بيشتر از تبليغات عليه موضوع فعاليتهاي هستهاي كشورمان است. جاي تاسف فراوان است كه برخي افراد و جريانات داخلي اصرار دارند همنوا با بيگانگان و بر خلاف آمارهاي رسمي و استنادات كارشناسي، جمعيت فقير كشور را بسيار بيشتر از واقعيت موجود نشان دهند و ناخواسته با سياهنمايي به كتمان زحمات و تلاشهاي 30ساله دولتمردان گذشته و حال جمهوري اسلامي ايران بپردازند.» با اين حرفها، ميتوان پيشبيني كرد كه به تدريج موضوع فقر هم در شمار مسائل قرار ميگيرد كه پرداختن به آن ممنوع خواهد شد، جاي ميگيرد و پروندهسازيهاي سخنگوي وزارت رفاه هم مويد همين نكته است.
طبق آمار، خرج بيشتر از دخل است
فقر وقتي با نابرابري همراه شود، ميتواند بسيار مخرب باشد؛ احساس تبعيض و پس از آن عقبماندگي در همه سطوح يك جامعه، از هنگامي رشد ميكند كه در آن همه مردمان نتوانند با استعدادهاي يكسان به مدارج و جايگاه يكسان برسند و از آن سو، فقر هم مانعي براي همين رشد اندك باشد؛ در جوامع نابرابر، برخي فقرا به واسطه رانتهاي ناشي از ارتباط با قدرتمندان يا افزايش سرمايه به دليل وضعيت غير عادي اقتصادي، به ثروتهاي هنگفت ميرسند و برخي از فقراي بيپناه نيز روز به روز آسيبپذيرتر ميشوند. در اين ميانه، جمعيت بسيار زيادي از افراد طبقه متوسط نيز ميبينند كه هر روز بيشتر از قدرت اقتصادي دستمزد و حقوقشان كاسته ميشود و به سمت طبقه پايينتري كشيده ميشوند. طبق اعلام رسمي آخرين اطلاعات مركز آمار ايران، متوسط هزينههاي خالص يك خانوار شهري در سال 85، به ميزان 6 ميليون و 728 هزار تومان و در عوض متوسط درآمد يك خانوار شهري 6 ميليون و 556هزار تومان بوده است. متوسط هزينههاي خالص يك خانوار روستايي در اين سال نيز، 4 ميليون و 157 هزار تومان و متوسط درآمد يك خانوار روستايي 3 ميليون و 913 هزار تومان بوده است. مركز آمار هنوز اطلاعاتي از سال 86 اعلام نكرده است اما ميتوان در اين زمينه پيشبينيهايي كرد؛ حسين راغفر متخصص حوزه رفاه اجتماعي گفته است كه در سه سال اخير، جمعيت افراد زير خط فقر مطلق كشور، سالانه رشد 18درصدي داشته است.
در ايران دو نهاد كميته امداد و سازمان بهزيستي مسووليت كمك به فقرا را بر عهده دارند. كميته امداد كه نهادي فارغ از نظارت دولت است، امسال حدود 1200 ميليارد تومان بودجه داشته اما اعلام كرده است هيچ مددجوي جديدي نخواهد پذيرفت. سازمان بهزيستي هم با وجود افزايش بودجهاي كه در سال جديد داشته، باز هم براي پيشبرد اهداف خود در كمك به معلولان و زنان خودسرپرست و كودكان بيسرپرست، اعتبار بسيار بيشتري نياز دارد. به علاوه، كميته امداد و سازمان بهزيستي بايد مراقب افرادي باشند كه داراي فقر حاد هستند و مشخص نيست چه سازماني متولي حمايت از درصد زيادي از مردم است كه هر چه درميآورند را بدون اينكه براي روز مبادا ذخيرهاي بيندوزند يا در فكر آيندهاي بهتر باشند، خرج ميكنند. تنها كمكي كه به اين افراد ميشود ارائه برخي يارانههاست كه آن هم به دليل توزيع نامناسب، بيشتر در جهت منفعت ثروتمندان صرف ميشود؛ موسيالرضا ثروتي نماينده مجلس هفتم، به خبرگزاري فارس گفته بود ثروتمندان پنج برابر فقرا از آب و نان و بنزين و ساير اقلام يارانهدار استفاده ميكنند.
دوشنبه 6 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران دیپلماسی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 379]