واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: سير تمدن غرب – 147
در نيمه نخست قرن هفدهم امپراطوري عثماني يك غول خفته بود. عثمانيها از يك طرف درگير جنگهاي خونين داخلي و از طرف مقابل به شدت از سوي ايران مورد تهديد بودند آنها از اوضاع جاري در اروپاي شرقي اظهار خشنودي ميكردند، ولي در زمان حكومت صدر اعظمهاي جديد در نيمه دوم قرن هفدهم، امپراطوري عثماني مجدداً حالت تهاجمي به خود گرفت. در اواسط سال 1683 نيروهاي عثماني از دشت مجارستان عبور كردند و وين را به محاصره درآوردند. تركها به وسيله ارتش متحدي از اتريشيها لهستانيها، باوارياييها و ساكسونها عقبرانده شدند و توسط ائتلاف جديد اروپاييان، از مجارستان بيرون رانده شدند. هر چند تركها هسته امپراطوري خود را حفظ كردند، ولي ديگر هيچگاه تهديدي براي اروپا محسوب نميشدند. با وجود اين كه امپراطوري عثماني در بقيه سالهاي قرون هفدهم و قرن هجدهم هنوز يكپارچه و متحد بود ولي با چالشهاي زيادي از سوي امپراطوري رو به رشد اتريش در جنوب اروپا و غول جديد روسيه در شمال روبرو بود.
محدوديتهاي مطلقگرايي
در دهههاي اخير، تحقيقات تاريخي مؤسسات محلي، نقش سنتي شاهان مستبد را به چالش كشيدهاند. كنترل دستگاه اجرايي كشور به معني سلطه حكام بر زندگي روزمره مردم، آن طور نبود كه زماني تصور ميشد. تمركز قدرت عامل مهمي در رشد حكومتهاي قرن هفدهم بود و موفقترين پادشاهان آنهايي بودند كه موفق به تغيير ساختار دستگاه مركزي سياستگذاري دو لت براي كنترل زمينههاي سنتي قدرت سلطنت، تدوين سياست خارجي، اعلام جنگ و صلح، امور كليسا و اخذ ماليات شدند.
حكومتهاي قرن هفدهم براي افزايش ظرفيتهاي نظامي خود در امور اقتصادي نيز مداخله ميكردند. در تمام اين حوزهها سلطنت مطلق به معني آن بود كه حاكمان، قدرت خود را بسط و گسترش دهند يا حداقل با چالشهاي مقابل قدرت به مقابله برخيزند.
اين باورها كه شاهان به اصطلاح مستبد عملاً بر زندگي مردم كنترل داشتند، گمراهكننده است. در سال 1700 به نظر اغلب مردم، حكومت به مفهوم نهادهاي محلي مانند: دادگاه هاي محلي، ماموران محلي ماليات و سازمان دهندگان محلي نيروهاي مسلح بود. وظيفه شاهان و وزيران تعيين سياستها و صدور دستورالعمل بود كه ميبايست از طريق عوامل محلي صورت پذيرد و تضميني در اين كه اين سياستها تحقق يابند، وجود نداشت.
انبوهي از امتيازات، آزاديها، و معافيتها (شامل ماليات) و مجموعهاي از شركتها و گروههاي فشار ـ محلي و كشوري، مقامهاي روحاني، مسئولان دولتي كه داراي مناصب موروثي و يا آنهايي كه اين مناصب را خريداري كرده و نجباي محلي ـ همگي مانعي در راه اهداف پادشاهان بودند. در واقع حاكمان موفق كساني نبودند كه قصد نابودي نظام قديم را داشتند، بلكه كساني بودند كه مانند لوئي چهاردهم مي دانستند چگونه از نظام قديم براي حفظ منافع خود بهره جويند.
علاوه بر همه اينها، نجيبزادگان، زميندار بودند و اشراف زادگان زميندار همه جا در طول قرن هفدهم نقش مهمي در نظام حكومتي اروپا ايفا ميكردند.
قدرت افرادي كه در مشاغل مختلفي نظير افسران نظامي، قضات، مقامهاي اداري و مالكان زمينهاي بزرگ از پرداخت ماليات معاف و مشغول به خدمت بودند، دست نخورده باقي ماند. در بعضي از نقاط نيز قدرت اين گروهها محدوديتهاي جدي بر كارآمدي حكمروايي پادشاهان ايجاد ميكرد.
تقريباً در تمام مناطق اروپا در طول قرن هفدهم، شاهان و وزيران كنترل حكومتهاي مركزي را در دست داشتند، اما تمام حكومتهاي اروپايي از الگوي حكومت استبدادي تبعيت نكردند. در شرق اروپا نظام اشرافي لهستان، پادشاهي تهي از قدرت را تحت كنترل داشت. در غرب اروپا دو حكومت بزرگ و قوي چون جمهوري هلند و جمهوري انگلستان، به طور موفقيتآميزي در مقابل قدرت حكومتهاي موروثي مقاومت كردند.
لهستان
در طول قرن پانزدهم، لهستان نقش عمدهاي در شرق اروپا ايفا كرد و تا پايان قرن شانزدهم بر ليتواني و بيشتر مناطق اوكراين حاكم بود.
پس از اين كه زيگموند سوئدي(1631ـ 1587) در تصاحب حكومت لهستان بر سايرين پيشي گرفت، وي به طور جدي به فكر ايجاد يك امپراطوري بزرگ لهستاني بود كه شامل روسيه و احتمالاً فنلاند و سوئد بود. اما در پايان قرن هفدهم لهستان نه تنها از دستيابي به اين هدف ناكام ماند بلكه تبديل به حكومتي ضعيف و پراكنده شد.
ماهيت انتخابي حكومت لهستان بود كه از اهميت سلطنت در اين كشور كاست. حكومت لهستان داراي يك مجلس دو قسمتي بود كه در آن، نمايندگان زميندار، كاملاً نمايندگان اندك شهري و حقوقدانان را تحت كنترل خود داشتند.
دوشنبه 6 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 317]