واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ما اعتماد بر کرم مستعان کنيمشاعر : سعدي کان تکيه باد بود که بر مستعار کردما اعتماد بر کرم مستعان کنيمبيدولت آنکه بر همه هيچ اختيار کردبعد از خداي هرچه پرستند هيچ نيستالا کسي که در ازلش بخت يار کردوين گوي دولتست که بيرون نميبردچون هرچه بودنيست قضا کردگار کردبيچاره آدمي چه تواند به سعي و رنجبدبخت و نيک بخت و گرامي و خوار کرداو پادشاه و بنده و نيک و بد آفريدچون صبح در بسيط زمين انتشار کردسعدي به هر نفس که برآورد چون سحردر گوش دل نصيحت او گوشوار کردهر بندهاي که خاتم دولت به نام اوستهر شاعري که مدح ملوک ديار کردبالا گرفت و دولت والا اميد داشتسعدي که شکر نعمت پروردگار کردشايد که التماس کند خلعت مزيديا کيست آنکه شکر يکي از هزار کرد؟فضل خداي را که تواند شمار کرد؟چندين هزار صورت الوان نگار کردآن صانع قديم که بر فرش کائناتاز بهر عبرت نظر هوشيار کردترکيب آسمان و طلوع ستارگانخورشيد و ماه و انجم و ليل و نهار کردبحر آفريد و بر و درختان و آدمياسباب راحتي که نشايد شمار کردالوان نعمتي که نشايد سپاس گفتاحمال منتي که فلک زير بار کردآثار رحمتي که جهان سر به سر گرفتوز قطره دانهاي درر شاهوار کرداز چوب خشک ميوه و در ني شکر نهادتا فرش خاک بر سر آب استوار کردمسمار کوهسار به نطع زمين بدوختبستان ميوه و چمن و لالهزار کرداجزاي خاک مرده، به تأثير آفتابشاخ برهنه پيرهن نوبهار کرداين آب داد بيخ درختان تشنه راتا کيست کو نظر ز سر اعتبار کردچندين هزار منظر زيبا بيافريدهر بلبلي که زمزمه بر شاخسار کردتوحيدگوي او نه بني آدمند و بسحيران بماند هر که درين افتکار کردشکر کدام فضل به جاي آورد کسي؟يا عقل ارجمند که با روح يار کردگويي کدام؟ روح که در کالبد دميداز غايت کرم که نهان و آشکار کردلالست در دهان بلاغت زبان وصفجان در رهش دريغ نباشد نثار کردسر چيست تا به طاعت او بر زمين نهند؟ما را به حسن عاقبت اميدوار کردبخشندهاي که سابقهي فضل و رحمتشفردوس جاي مردم پرهيزگار کردپرهيزگار باش که دادار آسمانمزد آن گرفت جان برادر که کار کردنابرده رنح گنج ميسر نميشوددانه نکاشت ابله و دخل انتظار کردهر کو عمل نکرد و عنايت اميد داشتجاي نشست نيست ببايد گذار کرددنيا که جسر آخرتش خواند مصطفياين جاي رفتنست و نشايد قرار کرددارالقرار خانهي جاويد آدميستخردش چنان بکوفت که خاکش غبار کردچند استخوان که هاون دوران روزگارعادل برفت و نام نکو يادگار کردظالم بمرد و قاعدهي زشت از او بماندمحبوبش آرزوي دل اندر کنار کردعيسي به عزلت از همه عالم کناره جستبازي رکيک بود که موشي شکار کردقارون ز دين برآمد و دنيا برو نماند
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 428]