واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
صبح تا آستين برافشانده استشاعر : خاقاني دامن عنبر تر افشانده استصبح تا آستين برافشانده استبرگشاده است و عنبر افشانده استمگر آن عقد عنبرينهي شبو آتش از روي خنجر افشانده استروز يک اسبه بر قضا رانده استبر جهان خرمن زر افشانده استنعل آن نقره خنگ او از برقهمه در خاک خاور افشانده استرقعهها داشت چرخ بر چهرهگوئي آن مهرهها بر افشانده استنقش شب پنج با يک افتاده استزانکه ديري است تا پر افشانده استمرغ صبح از سماع بس کرده استاز گلو عقد گوهر افشانده استبلبله در سماع مرغ آسادر گلوگاه ساغر افشانده استساقي آن عنبرين کمند امروزتا کمند معنبر افشانده استابرش آفتاب بستهي اوستکز سر زخمه شکر افشانده استگوشها پر نواي داودي استخوش نمک در برابر افشانده استنان زرين چرخ ديده است ابرنمک خوش چه در خورد افشانده استنان زرين به ماهي آمد بازنمک بسته بي مر افشانده استدر زمستان نمک نبندد و ابرکه بر آفاق زيور افشانده استنو عروسي است صورت نوروزپيش بانوي کشور افشانده استگنج نوروز هر چه گوهر داشتدرسم اسبش افسر افشانده استصفوة الدين که شه سوار فلکبر سرش سعد اصغر افشانده استجفت خاقان اکبر آنکه سپهرجان بران مشتري فر افشانده استمريم مشتري فر است که عقلهر چه طوبي به نوبر افشانده استتحفهي بزم اوست مريم وارمال و جان بر پيمبر افشانده استآن خديجه است کز ارادت حقبهر کعبه سر و زر افشانده استوان زبيده است کز سعادت بختنه فلک هفت اختر افشانده استبر سر هشت خلد مجلس اوبر زمين پر اخضر افشانده استروز نو چون کبوتر زرينهر پري کاين کبوتر افشانده استبهر آگين چار بالش اوستخاک بر بخل منکر افشانده استجود معروف او به آب حياتبانوي ملک پرور افشانده استژالهي نعمت از هواي سخابانوي عدلگستر افشانده استتخم اقبال در زمين بقاشعله در ديو کافر افشانده استگوئي از آتش شهاب فلکبر پلنگان صفدر افشانده استسهم درگاه او خدنگ وبالبر رخ خلد انور افشانده استنور ايمان او خوي خجلتزان سر کلک لاغر افشانده استوقت توقيع، نوش داروي جانهر چه آن مار اسمر افشانده استبر عدو زهر و بر ولي مهره استبر سر بوالمظفر افشانده استدولت بانوان نثار ظفربر کلاه برادر افشانده استهمت بانوان جواهر سعدآستين بر دو پيکر افشانده استدولت او که پيکر شرف استدست بر چار گوهر افشانده استهمت او که گوهري گهر استزيور هر سه دختر افشانده استنعش در پاي چار دختر اوقرعها سعد اکبر افشانده استاز پي آن پسر که خواهد بودکز نفس مشک اذفر افشانده استفال سعد است گفت خاقاني
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 403]