تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خوشا به سعادت كسى كه عمرش طولانى و كردارش خوب باشد. چنين كسى عاقبتش خوب است؛ ز...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828050601




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آنجا چو رسيد از کناري


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آنجا چو رسيد از کناري
آنجا چو رسيد از کناريشاعر : جامي بيرون آمد شترسواريآنجا چو رسيد از کناريکاي طلعت تو به فال، ميمون!بر وي سر ره گرفت مجنونمحمل به کجا همي گشايند؟اين قافله روي در کجاي‌اند؟در نيت حج بسيج سازند»گفتا: «همه روي در حجازندگفتا: «ليلي و آل ليلي!»پرسيد: «در آن ميان ز خيلي»زين گفت و شنو گرفت آراممسکين چو شنيد از وي اين نامافتاد بسان سايه بر خاکاز گرد وجود خويشتن پاکاز هستي خويش پاک برخاستبعد از چندي ز خاک برخاستمجنون از دور با دل ريشليلي مي‌راند محمل خويشبا محمل او به عشقبازيمي‌رفت رهي به آن درازيخانه به جمال خود بياراست،ليلي چو به عزم خانه برخاستخون جگرش ز ديده افتادچشمش سوي آن رميده افتاددرد و غم اشتياق چونيبگريست که: «اي فراق ديده!در آتش اشتياق ديده!در کشمکش فراق چوني؟اينک ز دو ديده غرق خونم!«من بي‌تو چه دم زنم که چونم؟تنها منم و خيال رويت»روزان و شبان در آرزويتهم زين سخنان چنانکه داني،مجنون به زبان بي‌زبانيچشمي از پيش و چشمي از پسمي‌گفت و ز بيم ناکس و کس،کردند به طوف کعبه آهنگغم بي حد و فرصتي چنين تنگمجنون ز قفاش سينه پر دردليلي به طواف خانه در گرد،وين يک، به خيال خال او شادآن، سنگ سياه بوسه مي‌داد،وين کرده به گريه ديده پر نمآن برده دهان به آب زمزم،وين جاي به ذروه‌ي وفا داشتآن روي به مروه و صفا داشت،وين واقف آن، در آن مواقفآن در عرفات گشته واقف،وين در غم شعر مشکفامشآن روي به مشعر حرامش،وين بانگ زده که: خون من ريز!آن تيغ به دست در مني تيز،وين داشته سر به پيش آن سنگآن کرده به رمي سنگ آهنگ،وين کرده ز بيم هجر فريادآن کرده وداع خانه بنياد،مسند به درون محمل انداختليلي چو از آن وداع پرداختجا کرد به پيش محملش چستمجنون به ميانه فرصتي جستوز درد ز ديده خون گشادندهر دو به وداع هم ستادندچون تن که کند وداع، سر راکردند وداع يکدگر رانظام عقود اين حکايتسياح حدود اين ولايتکن خاک‌نشيمن زمين گردزين قصه روايت اينچنين کردوز گام‌زدن به سوي ليليچون ماند ز طوف کوي ليليشوريده به هر ديار مي‌گشتآشفته و بي‌قرار مي‌گشتبرخاست به کوه و دشت‌سوزي،روزي که سموم نيم‌روزيطشتي پر از اخگر و شرارهشد دشت ز ريگ و سنگ پارهز آن سان که بر آتش اوفتد مويحلقه شده مار از او به هر سويگامي به زمين او نهادي،گر گور به دشت رو نهاديپر آبله گشتي‌اش کف پايچون نعل ستور راه‌پيمايتفسان چو تنوره‌اي ز آتشگيتي ز هواي گرم ناخوشسنگين ديگي پر آب جوشانهر چشمه به کوه زو خروشانبا روغن داغ، روي تابهکردي ماهي ز آب، لابهنخجير کباب و کبک بريانهر تخته‌ي سنگ داشت بر خواندر سايه‌ي شاخ خود خزيدهاز سايه گوزن دل بريدهدر پاي درخت سايه ناياببي‌چاره پلنگ در تب و تابظلمت لختي و نور لختيافتاده چو سايه‌ي درختيز آسيمه‌سري به وي پنه گيرگشته به گمان سايه، نخجيرانگشت شده ز بس تف و سوزمجنون رميده در چنين روزآتش به همه زمانه مي‌زدزو شعله‌ي دل زبانه مي‌زدمي‌سوخت مگر بر آتش‌اش پايآرام نمي‌گرفت يک جايبالاي تلي گرفت منزلناگاه چو لاله داغ بر دلاز دور بديد خيمه‌گاهيانداخت به هر طرف نگاهيره جانب خيمه‌گاه برداشتبرجست و نفير آه برداشت
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 305]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن