تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر گاه بنده‏اى هنگام خوابش، بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم بگويد، خداوند به فرشتگان م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821170588




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بينش اوست غايت عرفان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بينش اوست غايت عرفان
بينش اوست غايت عرفانشاعر : اوحدي مراغه اي دانش او سرايت عرفانبينش اوست غايت عرفانمگر از باز جستن صفتشنرسد کس به کنه معرفتشصمديت در صفاتش داناحديت نشان ذاتش دانصمدست او ولي ندارد ياراحدست او نه از طريق شمارشرح اين جز به نور نتوان کردصفت از ذات دور نتوان کردگر نباشد چنين خدا نبوداو ازين، اين ازو جدا نبودکي تواني به چشم سر ديدن؟ذات او از صفت بدر ديدندر صفاتش خلل نشايد يافتصفتش را به دل نشايد يافتهر چه بود او بود چو وانگريدر صفاتش چو از صفا نگريبه صفت در شدند و اين ديدنددوربينان رخش چنين ديدندبپرستند اهل معرفتشهر کرا هست بويي از صفتشبر در هر که گفتگو باشداز براي صفات او باشدصفت اوست گنج و خلق طلسمصفت اوست جان و مردم جسمچون حيات صفات خلق از ذاتذات ما را صفات اوست حياتهمچو چشمي بود که کور شودهر که او زين صفات عور شودبي‌شرابي کجا توان شد مست؟هر کجا قدرتست قادر هستچون بدين جا رسي مرو زين پيشهر کجا حسن بيش، غوغا بيشکه نه پوشيده شد، نه پيدا گشتعالمي زان جمال شيدا گشتماند باطن که در نپيونديگشت ظاهر که دل درو بنديجان به کنه جلال او نرسددل به تحقيق حال او نرسدصفتش را تمام نتوان ديدذات او جز به نام نتوان ديدبيشتر در گمان همي کوشندگر چه با او به جان همي کوشندنه صفت را نه، ذات را، مانندصفت و ذات او قديمانندذات او با صفات او دايمهمه گيتي به ذات او قايموز حساب آن هزار و يک فردستصفتش در هزار و يک پردستتا يکي گردد آن هزار تراسالها زحمتست و کار تراوان به تقليد و گفتگو نتواندانش ذات جز بدو نتوانوندرين باب فکر بايد کردصفتش را به فکر داند مردکي حدث پرده‌ي قديم شود؟با قدم چون حدث نديم شودديگ را آب چون بجوشاند؟ذات را غير چون بپوشاند؟ديدنش ديده را کند خيرهنور خورشيد از آنکه شد چيرهبکش اين پاي تات پي نکنندجستجويش به کو و کي نکننداحدي فارغ از تکلف حداحدست او نه از طريق عددديدن عقل هم به ديده‌ي اوستعقل و ادراک آفريده‌ي اوستنيست بر ديدنش حوالت چشمنتوان ديدنش به آلت چشمبکماهيش ضبط نتوان کردنور چون گردد از نهايت فردآفتابست و ديده‌ي خفاشحال آن نور و ديده‌ي اوباشدوست پيدا و ديده‌ها بازستني، چه گفتم؟ چه جاي اين سازست؟ورنه در کاينات غيري نيستدر تو و ديدن تو خيري نيستدر جهان ذره‌اي ازو خالينيست، گر نيک بنگري، حاليورنه معشوق بس پديدارستسخن عشق کم خريدارستهمه محتاج او و خود همه اوستحاصل اين حروف و دمدمه اوستندهد رتبت وصولت دستتا ز توحيد او نگردي مستاين نظرها وصول ميخوانندزمره‌اي کين اصول ميدانندبجزين مايه کاشنا گرددورنه مخلوق چون خدا گردد؟زو دگر نورها فروزندهنور او قاهرست و سوزندهوندرو خشک و تر بسوخته‌ايآتشي کش تو بر فروخته‌ايکرد با خويش جمله را يکرنگچونکه از نور داشت قوت و هنگاز هلاک و فنا بري نشويتا تو همرنگ آن پري نشويتن او از هلاک دوري داشتزر خالص چو رنگ نوري داشت
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 487]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن