تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانايى رسد، متواضع مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805540256




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از انها در زير مي‌ايد. كيهان:سطرهاي نانوشته يك سخنراني«سطرهاي نانوشته يك سخنراني»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛در حالي كه به زحمت چيزي حدود 24 ساعت از سخنراني باراك اوباما درباره تحولات منطقه مي گذرد، تعداد تحليل هايي كه در انتقاد از اين سخنراني منتشر شده سر به صدها مي زند. از مدت ها قبل، وقتي اعلام شد رئيس جمهور آمريكا روز پنج شنبه و در آستانه سفر بنيامين نتانياهو به اين كشور درباره تحولات منطقه سخنراني خواهد كرد، برخي تحليلگران عقيده داشتند اين بار كليشه هاي قبلي تكرار نخواهد شد و حرف هاي جديد خواهيم شنيد. علت هم اين بود كه تصور مي كردند وقتي رئيس جمهور آمريكا درباره تحولاتي با اين درجه از اهميت 6 ماه تقريبا سكوت كرده حالا كه بنا بر حرف زدن دارد لابد موضوعات مهمي پيش كشيده خواهد شد. در مقابل، برخي ديگر بر اين نظر بودند كه هيچ سخن تازه اي در كار نيست و اوباما صرفا تلاش خواهد كرد چهره آسيب ديده خود و دولتش را تا آنجا كه امكانپذير است رفو كند.منطقه خاورميانه اكنون وارد دوران گذاري شده است كه آمريكايي ها بيم دارند از اين فرايند گذار جا بمانند. اين بيم را در سطر سطر سخنان اوباما مي توان ديد. سوال هاي اصلي كه اوباما از آنها فرار كرده اينهاست: نتيجه اين فرايند گذار يا به عبارت ديگر آينده منطقه خاورميانه چگونه خواهد بود؟ منطقه در حال فاصله گرفتن از وضع كنوني خود است، يعني فاصله گرفتن از وضعي كه آمريكايي ها پس از دهه ها تلاش سعي كرده بودند بيشترين انطباق را با امنيت ملي و منافع حياتي آنها داشته باشد. اوباما در سخنراني خود در اين باره كه منطقه خاورميانه هر يك قدمي كه در دالان گذار بردارد بايد از وضع فعلي خود فاصله بگيرد و اين مستقيما به معناي فاصله گرفتن از تعهد به منافع حياتي آمريكاست، كاملا سكوت كرده است. علت اين امر هم البته روشن است. اگر فرض را بر اين بگذاريم كه يكي از اهداف اصلي اوباما در اين سخنراني اين بود كه در آستانه آغاز مبارزات انتخاباتي 2012 از خود چهره اي مطمئن و مسلط به نمايش بگذارد، پرداختن به اين سوال هاي چالش برانگيز و بحث دراين باره كه در مقابل فرو ريختن هر آنچه آمريكا طي سال هاي طولاني در منطقه ساخته بود چه كاري از دولت او ساخته است، كمكي كه به تحقق اين هدف نمي كند بماند، باعث جلب توجه مردم آمريكا و رقباي در كمين نشسته به مهم ترين نقاط ضعف دولت او هم خواهد شد.سوال ديگر اين است كه نيروهاي مولد تغيير در منطقه چه نيروهايي هستند، تا چه حد در راستاي منافع آمريكا عمل مي كنند و واشينگتن چقدر بر آنها نفوذ دارد؟ اين سوال از سوال اول هم خطرناك تر است و به همين دليل آقاي اوباما ترجيح داده به طور كامل از كنار آن بگذرد. اين واقعيت مهيب هر لحظه در حال پر رنگ تر شدن است كه آمريكا نه با نيروهاي سازمان يافته و نه با نيروهاي خودانگيخته فعال در انقلاب هاي منطقه هيچ رابطه سيستماتيك و عميقي نداشته و تازه اين اواخر است كه تلاش مي كند مثلا دركي اجمالي از ماهيت پديده اي به نام اخوان المسلمين درغرب جهان اسلام به دست بياورد يا بفهمد كه توان عملياتي حزب الله لبنان در خارج از مرزهاي اين كشور چقدر است. گروه هاي مبارز يافته منطقه كه اكنون به دليل برخورداري از نيروهاي آموزش ديده و سازمان يافته، نقش اصلي را در شكل دهي به تحولات ايفا مي كنند دشمنان تاريخي آمريكا محسوب مي شوند و دولت اين كشور تا همين 7 ماه پيش در كنار ديكتاتورهاي منطقه هر چه در توان داشته براي سركوب آنها انجام داده است. حال كه اين نيروها كار را به دست گرفته اند آيا منطقي است كه كسي احتمال بدهد حتي ذره اي در جهت منافع آمريكا گام برخواهند داشت؟ همين ديروز اخوان المسلمين مصر پيشنهاد كرد آينده منطقه سوريه در مذاكراتي استراتژيك ميان ايران، تركيه و مصر تعيين شود انگار نه انگار كه چيزي به نام آمريكا اساسا وجود دارد.آمريكا از روزي كه قيام هاي منطقه شروع شد تلاش كرده با اين گروه ها ارتباط بگيرد. حتي در روزهاي اوج تحولات درون شوراي امنيت ملي آمريكا هم خانه تكاني مهم اما بي سر و صدايي در همين جهت صورت گرفت و استيون سيمون كه در محافل واشينگتن معروف به طرفداري از مذاكره با حزب الله است (آمريكايي ها در تازه ترين برآورد امنيتي خود نوشته اند كه حزب الله را قدرتمندترين گروه غيردولتي جهان مي دانند كه نيرو و توان آن بارها از القاعده هم بيشتر است) به عنوان مدير بخش خاورميانه شوراي امنيت ملي منصوب شد. با اين وجود، تاريخ ظلم هاي مكرر آمريكا به مردم منطقه هرگز اجازه نداده و نخواهد داد كه گروه هاي مبارز سازمان يافته در منطقه حتي اندكي به سمت مذاكره با آمريكا متمايل شوند چرا كه تجربه ثابت كرده آمريكا در تمام اين سال ها حتي يك بار صادقانه به دفاع از حقوق مردم منطقه برنخاسته است.در سمت خودجوش ماجرا يعني در آن بخشي كه نقش توده هاي مردم منطقه به عنوان نيروي اصلي جلوبرنده انقلاب هاي منطقه تحليل مي شود هم وضع همينگونه است. اوباما در سخنراني خود به صراحت مي گويد آمريكا از ارزش ها و منافعش در منطقه كوتاه نخواهد آمد اما بعد تلاش مي كند اين جمله را اينگونه تعديل كند كه منافع و ارزش هاي آمريكا با منافع و ارزش هاي مردم منطقه منطبق است. اين دقيقا نقطه اي است كه بايد در آن توقف و تامل كرد. بيان همين يك جمله نشان مي دهد دولت آمريكا به رغم گذشت بيش از 5 ماه نه درك درستي از تحولات منطقه به دست آورده و نه آنگونه كه ادعا مي كند صداي انقلاب مردم منطقه را شنيده است. اگر قيام هاي انقلابي منطقه فقط يك پيام داشته باشد آن پيام اين است كه منافع و ارزش هاي مورد قبول مردم منطقه با آنچه آمريكايي ها به زور لشگركشي، تبليغات و حمايت از ديكتاتورها بنا داشتند به خاورميانه تحميل كنند اساسا مغاير است. مردم منطقه به پا نخاستند مگر به اين دليل كه احساس مي كردند آنچه بر آنها مي گذرد و زندگي و روزگاري كه برايشان ساخته شده جز ننگ و تحقير چيز ديگري نيست لذا بايد از بيخ و بن دگرگون شود. آقاي اوباما به روي مبارك نياورده اما چه كسي مي تواند انكار كند كه مهم ترين مقصر تحقيري كه مردم منطقه در دهه هاي متمادي تحمل كرده اند آمريكا بوده است. نظرسنجي هاي كاملا جديد موسسات آمريكايي هم نشان مي دهد كه محبوبيت دولت اين كشور نزد مردم منطقه روز به روز در حال فروكش كردن است و مثلا اوباما كه زماني اميدوار بود بتواند مشكلات آمريكا و جهان اسلام را كلا حل و ايران را در ميان امت اسلامي منزوي كند، اكنون يكي ازمنفورترين چهره هاي جهان نزد اهالي خاورميانه است.نتيجه اين است كه نيروهاي شكل دهنده به حوادث منطقه، چه نيروهاي خودجوش و چه نيروهاي سازمان يافته اساس حركت خود را بر فاصله گرفتن از نظمي بنا نهاده اند كه آمريكايي ها در منطقه مستقر كردند و مهم ترين كاركرد آن هم اين بود كه به جاي آنكه به منافع مردم منطقه پاي بند باشد و ارزش هاي آنها را محترم بشمارد، تلاش مي كرد منافع دولت آمريكا را با استفاده از منابع و امكاناتي كه متعلق به مردم خاورميانه بود محقق كند و در همان حال بدترين توهين ها را هم در قبال ارزش هاي مورد احترام آنها روا مي داشت. اين چيزي است كه دولت آمريكا براي برداشتن هرگونه قدم سازنده در جهت مشاركت مثبت در تحولات منطقه بايد ابتدا آن را دريابد اما در سخنراني نااميد كننده آقاي اوباما نشاني از آن نيست.اوباما در نطق خود حتي هيچ حمايتي كه ارزش جدي گرفته شدن داشته باشد از انقلاب هاي منطقه نكرده است. او در سخنراني اش هيچ نامي از اسلام كه بدون شك نيرومندترين عنصر محرك انقلاب ها بوده نمي آورد جز يك جا و آن هم وقتي كه به كشته شدن بن لادن اشاره مي كند و طبعا نگران است كه مبادا كسي درخاورميانه سوداي انتقام گيري در سر داشته باشد. اوباما در سراسر نطق خود به جاي حمايت از انقلاب مردم از تداوم ديكتاتوري البته در ظاهر فريبنده اصلاحات دفاع مي كند و به صراحت مي گويد كه به تمامي تعهداتش در قبال دوستان منطقه اي اش پاي بند است و اگر آنها بپذيرند كه كلمه خشك و خالي اصلاحات را به زبان بياورند آن وقت ديگر ضمانت مي كند كه حمايت لفظي از مطالبات مردمي را هم متوقف خواهد كرد. فراتر از اين، ادبيات معامله با ديكتاتورها در سخنان اوباما موج مي زند. او در سراسر اين نطق طولاني درباره عربستان حتي يك كلمه نمي گويد مبادا خاطر مبارك صاحبان چاه هاي نفت و دلارهاي كلاني كه هر ساله به جيب كمپاني هاي اسلحه سازي آمريكايي مي رود رنجيده شود، درباره اردن هم هيچ حرفي نمي زند چرا كه عبدالله به عنوان شريك امنيتي اسراييل همچنان مشغول انجام وظيفه است، به بحرين كه مي رسد بي پرده مي گويد كه از رژيم خونريز اين كشور دفاع مي كند و براي نگراني هاي امنيتي آن (لابد در مقابل زنان بي دفاع و جوانان بي سلاح) اهميت قائل است، در مورد يمن بسيار با احتياط و محترمانه از علي عبدالله صالح مي خواهد كه بيشتر از اين آبروريزي به بار نياورد و طرح شوراي همكاري را كه با صحنه گرداني آمريكا نوشته شده بپذيرد و نهايتا در مورد ليبي هم مي گويد قذافي بايد برود اما نمي گويد چگونه و به اين سوال پاسخ نمي دهد كه جنگنده هاي ناتو چرا هيچ علاقه اي به بمباران محل زندگي قذافي از خود نشان نمي دهند و اينكه مذاكرات پس پرده با قذافي در چه مرحله اي است و ...بيهوده گويي مطول، كار آساني نيست اما ظاهرا باراك اوباما در آن تخصص دارد. كاش به جاي همه اين حرف ها به توصيه ديروز كريستين ساينس مانيتور گوش مي داد و يك كلمه مي گفت: معذرت مي خواهم!جمهوري اسلامي:طرح اوباما، انزواي ملت فلسطين«طرح اوباما، انزواي ملت فلسطين»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛رئيس جمهور آمريكا در نطقي انفعالي در قبال تحولات مردم خاورميانه و ملتهاي عرب اعتراف كرد تغييرات چشمگيري در كشورهاي عربي درحال شكل‌گيري است.اوباما طي سخناني كه از روزها قبل درخصوص آن تبليغات فراواني به عمل آمده بود و در پي كشتن بن لادن كه به عنوان يك پيروزي بزرگ كاخ سفيد در اعلام سياستهاي جديد خاورميانه‌اي از آن نام برده مي‌شد، خواستار تشكيل دولت به اصطلاح مستقل فلسطين در مرزهاي سال 1346 (1967 ميلادي)، بدون داشتن حقوق حاكميتي شد! وي در سخنراني خود در وزارت امور خارجه آمريكا كه از ديد تحليلگران سياسي نطقي تبليغاتي بود، گفت: "ما شاهد بازگشايي فصلي تازه در عرصه ديپلماتيك و دوراني جديد هستيم كه تغييرات چشمگيري در جهان عرب و خاورميانه درحال شكل‌گيري است. بنابر اين، سؤال اساسي اينجاست كه آمريكا چه نقشي در رويدادهاي جاري خاورميانه و شمال افريقا مي‌تواند ايفا كند." وي در اين نطق تبليغاتي و تاكتيكي، كه هم متناقض و هم منافقانه ارزيابي شده، ضمن حمايت از تحولات و تغييرات اخير خاورميانه خواستار برقراري صلح بين رژيم صهيونيستي و فلسطيني‌ها شد. طبعاً براي بررسي مفاد اين سخنراني و كم و كيف آن و اهدافي كه در پشت اين ماجرا قرار گرفته، نخست بايد محورهاي سخنراني را كاويد، سپس به اين سؤال‌ها پاسخ‌ داد كه: اوباما در طرح خود، كدام فلسطين را با چه تعريفي به رسميت شناخته است؟ مخاطب او در اين طرح چه كساني هستند؟ آيا او با ملت فلسطين سخن گفته يا مخاطبانش گروههاي فلسطيني و دولتهاي سازشكار عرب مي‌باشند؟سمت و سوي تغييراتي كه آمريكا از آن حمايت مي‌كند به كدام جهت است؟ آيا اين قبيل طرحهاي به اصطلاح بيطرفانه با سياستهاي جانبدارانه و متعهدانه كاخ سفيد و سياستمداران آمريكا در حمايت بي‌قيد و شرط از رژيم صهيونيستي و دفاع امنيتي، سياسي و نظامي از اين رژيم سازگاري دارد؟درباره محورهاي سخنراني رئيس‌جمهور آمريكا بايد گفت تيم مشاوران سياست خارجي و امنيت ملي و همچنين گروه مبارزات تبليغاتي آقاي اوباما براي انتخابات رياست جمهوري سال آينده اين كشور در تنظيم اين سخنراني سرفصل‌هايي از قبيل پويايي سياست خارجي آمريكا و مديريت تحولات اخير منطقه اي، حمايت از ديكتاتورها در پوشش حقوق بشري همراه با اصلاحات اقتصادي و سياسي در كشورهاي خاورميانه، القاي همراهي منافع آمريكا با منافع مردم منطقه و پوشاندن واقعيت‌هاي متضاد آن، ترغيب رژيم صهيونيستي و فلسطيني‌ها به سازش براساس تشكيل كشور فلسطين در پشت مرزهاي سال 1346 تجليل از عملكرد آمريكا در عراق و افغانستان، اعلام حمايت بي‌قيد و شرط از اسرائيل به عنوان يك متحد استراتژيك، محكوم كردن خشونتها در سوريه و ليبي، درخواست از علي عبدالله صالح براي احترام گذاشتن به خواسته‌هاي مردم و پذيرفتن طرح شوراي همكاري، حمايت از رژيم بحرين و حمله عليه ايران را دنبال مي‌كردند كه طبعاً مهمترين فراز آن، تشويق فلسطيني‌ها به تن دادن به مذاكره سازش با اسرائيل و پذيرش حاكميت غاصبانه رژيم صهيونيستي و تشكيل حكومتي به نام فلسطين در مرزهاي سال 1346 بدون داشتن مباني حاكميتي از قبيل قدرت سياسي و نظامي دانست. وي گفت: "اكنون كه مردم خاورميانه و شمال افريقا، بار گذشته را از دوش بر زمين مي‌نهند، رسيدن به صلحي پايدار كه به تمامي ادعاها پايان بخشد، نياز دارند كه ضروري‌تر از هر زماني به نظر مي‌رسد."قدر مسلم اينست كه آمريكائيها كه در تحولات چند ماه اخير در منطقه ضربات زيادي به سياست خارجي آنها وارد شده و مهره‌ها و سرمايه‌هاي سياسي خود را در منطقه از دست داده‌اند و يا در معرض سقوط مي‌بينند، به منظور مديريت صحنه و جهت‌دهي به تغييرات، در نهايت تزوير و رياكاري، خود را همسو با حركتهاي مردمي قلمداد كرده و خواستار بهره‌برداري همراه سوء استفاده از اين تحولات و پختن نان تثبيت حاكميت نامشروع رژيم صهيونيستي در منطقه كه از 70 سال پيش تاكنون آنرا هدفمندانه دنبال كرده ولي هرگز به آن دست نيافته بودند، در سايه رويدادها و گرد و غبارهاي حاصل از تحولات اخير خاورميانه هستند و رويدادها را به گونه‌اي ظريف و مزورانه سمت اهداف مورد نظر خود مديريت كنند. قطعاً خامي و خوش خيالي بزرگي خواهد بود اگر سران كاخ سفيد در شرايطي كه همه اهرم‌ها و شرايط لازم از قبيل داشتن مهره‌هاي سياسي مورد نظر در كشورهاي عربي و سركوب قيام‌هاي مردمي را در اختيار داشته ولي براي به كرسي نشاندن اهداف مورد نظر در تضمين حاكميت نامشروع رژيم صهيونيستي در منطقه موفق نبودند، اكنون در شرايط بيداري ملتها بتوانند نتيجه مورد نظر خود را از وضعيت موجود بگيرند و كلاهي از اين نمد براي متحدان صهيونيست خود بدوزند.شكي در اينكه تغييرات چشمگيري در جهان عرب و خاورميانه ايجاد شده و منطقه درحال شكل دهي وضعيت جديدي است؛ وجود ندارد و به همين نسبت نيز ترديدي در اين موضوع نيست كه آمريكائي‌ها به دنبال جبران عقب‌ماندگي خود از سرعت تحولات و ترميم شكست‌هاي سخت در سياست خاورميانه‌اي خود و حفظ امنيت رژيم صهيونيستي و ساير هم‌پيمانانشان در منطقه هستند.به همين دليل، تحليلگران و صاحبنظران سياسي طرح جديد خاورميانه آمريكا و سخنراني اوباما را منعطف به جبران مافات و پوشاندن تن برهنه رژيم صهيونيستي مي‌دانند كه در شرايط كنوني تمامي حاميان و پوشش‌هاي حفاظتي خود را در منطقه از دست داده است.چگونه مي‌شود پذيرفت كه اوباما در عين تاكيد بر حمايت بي‌قيد و شرط از اسرائيل و پافشاري بر لزوم حمايت كاخ سفيد از حاكميت امنيتي، سياسي و نظامي رژيم صهيونيستي، بدون اشاره به مسأله 6 ميليون آواره فلسطيني و بيت‌المقدس اشغالي، خواستار تشكيل دولت مستقل فلسطيني آنهم فقط براساس مرزهاي سال 1346 باشد؟ امروز بيش از هر زمان ديگري آشكار شده كه هيات حاكمه آمريكا در راستاي تعهد امنيتي و پيمان استراتژيك با رژيم صهيونيستي به دنبال كاهش نگراني‌هاي صهيونيستهاي غاصب است و آنچه به عنوان صلح از آن نام برده مي‌شود، فقط تضمين ادامه وضعيت موجود غاصبانه فلسطين و آوارگي ميليونها فلسطيني و پايان دادن به مخاطرات امنيتي رژيم صهيونيستي مي‌باشد، همانگونه كه رئيس‌جمهور آمريكا در نطق خود به آن اشاره كرد و گفت: "براي چندين دهه، نزاع ميان اسرائيل و اعراب بر منطقه خاورميانه سايه افكنده است. براي اسرائيلي‌ها اين نزاع به معناي زندگي با ترس است كه كودكان آنها با اتوبوس يا موشكهايي كه به سمت خانه‌هاي آنها شليك مي‌شود، كشته شوند و همچنين اين وحشت وجود دارد كه كودكان منطقه خاورميانه ياد بگيرند كه از اسرائيلي‌ها تنفر داشته باشند." اين جملات در حقيقت اوج نگراني آمريكائي‌ها از امنيت طرف اسرائيلي و غاصب ماجراي فلسطين و علت اصلي ارائه طرح جديد به سمت شناختن كشور فلسطين براي پايان دادن به تهديدات امنيتي رژيم صهيونيستي و ايجاد امنيت پايدار براي صهيونيستهاست.نكته قابل تأمل ديگر در اين طرح اينست كه اوباما، كدام فلسطين را به رسميت شناخته است؟ شك نبايد كرد كه تشكيل فلسطين در پشت مرزهاي سال 1346 به معناي حفظ وضعيت سرزميني موجود براي صهيونيستها و پذيرش اين نكته از سوي فلسطيني‌ها و ساير مسلمانان بر آنچه كه رژيم غاصب صهيونيستي تاكنون اشغال نموده و تاكيد بر آوارگي ميليونها فلسطيني و مركزيت قدس شريف براي رژيم اشغالگر است.از اين رو ملت فلسطين در واكنش به اين طرح سازشكارانه و كلاهبردارانه، آنرا اقدامي تاكتيكي از سوي باراك اوباما در غصب ابدي قدس شريف و غيرحاكميتي خواندن كشور فلسطين و گرفتن تضمين و تعهد از كشورهاي همسايه عرب بر حفظ امنيت رژيم صهيونيستي و از همه مهمتر، كاناليزه كردن و محدود نمودن آشتي ملي فلسطين مي‌دانند كه گروههاي فلسطيني را مجبور خواهد كرد به جاي ادامه مسير مقاومت، صرفاً براساس دستور كار و طرح آمريكا حركت و تصميم گيري كنند.از اين رو حماس و جهاد اسلامي فلسطين اين طرح آمريكا را كه اين بار توسط اوباما ارائه شده، طرحي شكست خورده ناميدند كه در واكنش به بهار تحولات كشورهاي عربي و آغاز قيام سوم انتفاضه در شصت و سومين سالروز تشكيل حكومت نكبت صهيونيستي ارائه شده است غافل از آنكه آزادگي و بيداري ملي در روح و قلب و جان ملتهاي عرب و فلسطين ريشه دوانده است. تجاوزگري‌هاي اسرائيل جز با مقاومت متوقف نخواهد شد و مردم فلسطين مي‌دانند بايد حقوق خود را در صحنه مقاومت و نه از طريق مذاكره و تن دادن به طرح‌هاي ذلت بار جستجو كنند و بدانند كه از طرح جديد اوباما، چيزي عايد آنها نخواهد شد. رسالت:اخلاق عدالت«اخلاق  عدالت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم دکتر حامد حاجي‌حيدري است كه در ان مي‌خوانيد؛1. سطح تحليل عدالت... طي اين مدت، هر چه از عدالت شنيده‌ايم، گفتارهايي بوده‌اند که رسالت دولت و حکومت و سازمان‌هاي جهاني در مورد عدالت را گوشزد مي‌کرده‌اند. ولي فکر مي‌کنم که فارغ از سطح تحليل نهادي فوق که به جاي خود، حايز اهميت است، يک سطح تحليل اخلاقي هم هست که خيلي از گير و گورهاي ما بر سر تحقق عدالت، به اين سطح و استنباط‌هاي اخلاقي افراد باز مي‌گردد. فکر مي‌کنم که مردم تهران به سادگي تحمل نخواهند کرد که بودجه آموزش و پرورش تهران، براي اهداف عدالت‌خواهانه به شهرها و روستاهاي دوردست و محروم منتقل شود تا آموزش در آن‌ها وضعي شبيه تهران پيدا کنند. اصلاً فکر مي‌کنم که هر دولتي که بخواهد ميان کلان‌شهرهاي ايران و شهرستان‌هاي دوردست، توازن و عدالت برقرار کند، با معضل اخلاقيات طبقه متوسط شهري مواجه خواهد بود. خب؛ اين روحيه، چرخ هر دولت عدالت‌طلبي را پنچر خواهد کرد. هر چه شما درباره عادلانه شدن فضاي سياسي و اجتماعي فکر کنيد، باز، کار گير مي‌کند. چيزي شبيه به حس «ايثارگري» لازم است. از جمله اهداف چشم‌انداز بيست ساله جمهوري اسلامي، گسترش حس ايثارگري ميان مردم است. فکر مي‌کنم که اين حس ايثارگري، نقشي به اهميت «پيش‌شرط» براي پيشبرد عدالت را بر عهده دارد.2. اخلاق عدالت... حس لازم براي عدالت‌گستري، آن است که انسان‌ها بتوانند خود را به جاي ديگري بگذارند. آنچه براي خود مي‌پسندند، براي ديگران هم بپسندند، و آنچه براي خويش سزاوار نمي‌شمرند، به ديگران نيز روا ندارند. آن وقت، مي‌توانند تحمل کنند که بودجه آموزش تهران به يک شهرستان حاشيه‌اي برود. کمي سختي تحمل کنند، تا ديگران هم بتوانند از مواهبي بسيار کمتر از آنچه هم‌اکنون از آن‌ها برخوردارند، برخوردار شوند. هدف اصلي اين تدبير اخلاقي، حفظ شرايط همكاري مؤثر اجتماعي، بر اساس احترام متقابل ميان مردمي است كه برابر شمرده مي‌شوند. چنين توجهي به اين امر بستگي دارد كه حداقل درباره مباني درک انسان شناختي در فرهنگ توافق حاصل شود. و وقتي توافق در معرض خطر قرار گرفت، وظيفه و اولويت حکمت سياسي، بيش از هر نوع نهادسازي و کار بزرگ براي عدالت، عبارت است از تلاش براي «بازگشت به خويشتن». ايده «بازگشت به خويشتن»، مستلزم «فرصت» است و در اين رقابت و دويدن مداوم براي رسيدن به قافله توسعه جهاني اين «فرصت» به دست نمي‌آيد. ما احتياج داريم تا اندكي از قطار سرگيجه پياده شويم و  براي «تعقل» (هم نظري و هم عملي) و شهود «فطرت»، «فرصت» پيدا كنيم. حاصل اين نوع قضاوت و تأمل، «حکمت» خواهد بود. در شرايط بهنجار فرهنگي که شرايط لازم براي طمأنينه و انضباط مثبت را براي مردم فراهم مي‌کند، و در اثر توجه انسان‌ها به «فطرت»، اين قوا به تدريج شكوفا مي‌شوند، و پس از بلوغ عقلاني در بسياري از قضاوت‌هاي مربوط به عادلانه بودن انواع موضوعات، از ساختار اساسي جامعه گرفته تا كنش‌ها و خصايص ويژه مردم در زندگي روزمره، به كار مي‌روند.ما از ميان قضاوت‌هاي خود درباره عدالت سياسي قضاوت‌هايي را برمي‌گزينيم كه از آن‌ها با عنوان قضاوت‌ها يا باورهاي سنجيده ياد مي‌كنيم. اين‌ها در شرايطي صورت مي‌گيرد كه بيشترين احتمال وجود دارد كه قابليت خود براي قضاوت را به طور كامل به كار بريم و متأثّر از تأثيرات «تحريف كننده» نباشيم. قضاوت‌هاي سنجيده، قضاوت‌هايي هستند كه تحت شرايطي صورت مي‌گيرند كه براي كاربرد قوه تعقل و توجه به فطرت ما مناسب است. يعني، تحت شرايطي كه به نظر مي‌رسد توان و فرصت انجام قضاوتي درست، و ميل به چنين قضاوتي داريم؛ يا حداقل، هيچ علاقه آشكاري به خلاف اين امر نداريم و وسوسه‌هاي آشناتري چون رسيدن به قافله جهاني توسعه، از صحنه غايب هستند. در هيچ زمان مفروضي، نمي‌توانيم كاري بهتر از اين انجام دهيم.مردم سالاري:ادب افعالي و ادب انفعالي در اوپک«ادب افعالي و ادب انفعالي در اوپک»عنوان سرنقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن مي‌خوانيد؛رويدادهاي چند هفته اخير و مباحث مربوط به ادغام وزارتخانه ها و تعجيل دولت دهم در اجراي مصوبات قانون برنامه پنجم از جمله اجراي حکم مربوط به کاهش وزارتخانه ها به 17 وزارتخانه در طول برنامه پنجم و همت زايد الوصف دولت به اجراي اين حکم در نخستين ماه هاي ابلا غ برنامه، در حالي که بسياري از مصوبات مجلس از جمله مصوبه وزارت ورزش بلا  اقدا م مانده است نکاتي است که سوالا ت و ابهامات فراواني را در افکار عمومي پديد آورده است و هيچ تلا شي براي پاسخگوئي و رفع ابهامات جز اظهار نظرهاي انفعالي که بر ابهام مي افزايد را شاهد نيستيم. يک نظريه پرداز افکار عمومي مي گويد شدت افکار عمومي برابر است با موضوع خريدار ابهام; در اين مورد خاص هم موضوع فوق العاده مهم است چون سرنوشت 9 وزراتخانه و هزاران طرح و پروژه و فعاليت است و هم ابهام بالا  است، طبيعي است که افکار عمومي را سخت درگير خود نمايد و آنها که افکار عمومي را مهم مي دانند، نگران شکل گيري مبتني بر ابهام و شايعه در افکار عمومي باشند. اما از ميان اين رويداد موضوع وزارت نفت و رياست اوپک جايگاه ويژه اي دارد. همانطور که مي دانيد بعد از سالها رياست اوپک به جمهوري  اسلا مي ايران رسيد و جلسات و نشست هاي اوپک را ايران بايد اداره کند. برآن نيستم که پيش داوري کنم که اگر وزير نفت عزل نمي شد، اين موضوع بهتر مديريت مي شد، يا حال که قرار است ديگري اين جلسات را مديريت کند; بلکه مي خواهم هشدار دهم که از ادب افعالي يعني اداره منطبق بر موازين و اصول اوپک به ادب انفعالي که تاکيد بر سليقه فردي است کشيده نشويم.سازمان اوپک با هدف تضمين و پاسداري از منافع کشورهاي صاحب نفت در سال 1960 ميلا دي را نمي توان به طرح و نقشه چند نفر نسبت داد.بلکه بايد تحولا تي را که در جهان پس از جنگ جهاني دوم روي داد و روندي که طي مي شد  بررسي کرد.از سال 1958 که قيمت نفت توسط شرکت هاي چند مليتي غربي تعيين مي شد، قيمت ها روبه سقوط نهاد تا آنکه بالا خره در 1960 برخي کشورهاي توليد کننده نفت تصميم گرفتند باهم همکاري کنند و روند کاهش قيمت نفت را برهم زنند. برهمين اساس وقتي که شرکت نفتي آمريکا «اکسون» بزرگترين عضو هفت خواهران نفتي، بدون مشاوره با سايرين، تحت عنوان اين که اين شرکت ضرر مي کند 10 درصد از ميزان بدهي خود به کشورهاي نفت خيز خليج فارس را کسر کرد و اين اقدام باعث شد اين کشورها، نمايندگان رسمي خود را به کنفرانس بفرستند و درباره قيمت نفت مذاکره کنند چنين بود که ايران، عربستان، عراق، کويت و ونزوئلا  که قريب 80 درصد از نفت دنيا را توليد و تامين مي کردند در بغداد اجتماع کردند و اين نشست پايه اوليه تشکيل اتحاديه اوپک شد.بعدا در خلا ل دهه 60 کشورهاي ليبي، اندونزي، امارات، قطر، الجزاير، نيجر، اکوادور و گابن هم به اين اتحاديه پيوستند و گام هاي عمده اي در جهت افزايش درآمد و يکپارچگي ساختار اين سازمان برداشتند.ترکيب کشورهاي عضو اوپک چندان متجانس نبود و هر يک از اعضا به درجاتي تحت نفوذ کشورهاي قدرتمند غربي و شرکت هاي بزرگ چند مليتي بودند ولي منافع مشترک آنها را به يکديگر نزديک مي ساخت. امروز بيش از نيم قرن از حيات پرفراز و نشيب اين سازمان مي گذرد و دوره هاي اقتدار، شکوفائي و انفعال را در حيات خود تجربه کرده است.همزمان با وقوع انقلا ب اسلا مي ايران بهاي نفت از بشکه اي 18 دلا ر به حدود 40 دلا ر افزايش يافت و منافع کشورهاي بزرگ صنعتي را به شدت به مخاطره انداخت. اما در دهه 90 ميلا دي اين سازمان به انفعال و ندانم کاري افتاد تا آنجا که بحث حذف اوپک در دستور کار کشورهاي صنعتي قرار گرفت و شرايط امروز که منافع کشورهاي توليدکننده نفت تا حدودي تامين مي شود، در چنين شرايطي نشست هاي اوپک بايد محل تحقق منافع اعضا باشد وبه محل تلا قي اهداف غيرمشترک تبديل نشود که اگر چنين شود ضمن آنکه منافع کشورها و ملت ها از جمله کشور ما و ملت ما صدمه جدي مي بيند.مديريت بر اوپک توسط جمهوري اسلا مي ايران نيز زمينه تخريب را عليه نظام، دولت و مردم ايجاد مي کند بنابراين درچنين شرايطي بايد با تدوين يک ديپلماسي فعال نفتي هم به احياي منافع و هم به احياي اعتبار منطقه اي و جهاني نظام بيفزاييم و مباد بدون بررسي و مطالعه تاريخ 50 ساله اوپک با ذهنيت هائي غيرکارشناسي، هم به منافع و هم به اعتبار کشور صدمه بزنيم.ادب افعالي را مدنظر قرار دهيم و ادب انفعالي را براي خود و اوپک رقم نزنيم.  ابتكار:عدالت توزيعي و اقتصاد رانتي «عدالت توزيعي و اقتصاد رانتي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم الياس نادران است كه در ان مي‌خوانيد؛عدالت توزيعي شعبه‌اي مهم از «رفع تبعيض ناروا و ايجاد امكانات عادلانه براي همه در تمام زمينه‌هاي مادي و معنوي» است كه در بند 9 اصل سوم قانون اساسي ج.ا.ايران مورد تأكيد قرار گرفته است.درواقع عدالت، مفهومي است فرانسلي كه مي‌تواند ابعاد اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و حتي جغرافيايي داشته باشد. توزيع درآمد يكي از مجموعه مؤلفه‌هايي است كه در كنار ساير شاخص‌هاي اقتصادي- اجتماعي تصويري از وضعيت كشور در مطالعات سري‌زماني يا تحليل‌هاي مقايسه‌اي ارائه مي‌كند. در عين حال توزيع درآمد توسط مجموعه‌اي از شاخص‌ها ارزيابي مي‌شود كه مجموعه آن‌ها امكان ارزيابي و قضاوت را تا حدودي ممكن مي‌سازد.اقتصادهاي رانتي و توزيع درآمد: اقتصادهاي متكي به رانت‌هاي خام‌فروشي به مرور زمان ساخت و بافت سياسي، فرهنگي و اجتماعي را به جوامع تحميل مي‌نمايند كه در كنار پاسخگو نبودن دولت (به دليل سلطه بر منابع خام و استغناء از درآمدهاي مالياتي)، محيط كسب و كار غيرشفاف و ناعادلانه، توزيع امكانات (حتي در نسل حاضر) نيز براساس استحقاق‌ها و صلاحيت‌ها نمي‌باشد.هركه به مركز قدرت نزديك‌تر، استفاده از اين رانت‌ها براي او بيشتر فراهم است. بنابراين چه دولتي‌ها، چه غيردولتي‌ها، چه صاحبان سرمايه، چه نيروي كار، چه تجار و چه صنعت‌گران، همه و همه به‌جاي كارآفريني و ايجاد رشد و رونق درون‌زاي اقتصادي مبتني بر كارآفريني، به دنبال كسب سهم بيشتر از رانت‌هايي هستند كه ظاهراً براي ايجاد آن‌ها زحمت زيادي كشيده نشده است. بي‌دليل نيست كه در اقتصادهاي رانتي در مقايسه با اقتصادهاي مشابه، توزيع درآمد از وضعيت نامطلوب‌تري رنج مي‌برد و اين را مقايسه‌هاي بين‌المللي صندوق و بانك جهاني به خوبي نشان مي‌دهد.توزيع درآمد قبل از انقلاب اسلامي: پس از شوك اول نفتي در سال 1973 هم ضريب جيني در نابرابري درآمدي و هم نسبت دهك‌ بالا به پايين شكاف عميق درآمدي را نشان مي‌دهد و حكايت از اين امر دارد كه با توسعه رانت‌هاي نفتي نه تنها طبقات محروم بالنسبه سهمي از آن‌ها نبرده‌اند بلكه در اثر عواملي چون تورم‌هاي مهارگسيخته، واردات بي‌رويه، بلبشوي اقتصادي- صنعتي - تجاري و افزايش قيمت زمين و مسكن، شكاف‌هاي درآمدي عميق‌تر شده است. براساس آمار، ضريب جيني از 0/437 در سال 1348 به 0/502 در سال 1354 رسيده و در همين دوره نسبت دهك بالا به پايين از 19/5 برابر به 33/8 برابر افزايش يافته است.توزيع درآمد پس از انقلاب اسلامي: دومين شوك نفتي در سال 1979 مقارن با انقلاب اسلامي ايران تأثير مشابهي - هرچند ضعيف‌تر- بر توزيع درآمد گذاشت به نحوي كه هم شاخص ضريب جيني و هم نسبت دهك‌ها در سال 1358 نسبت به سال 1356 وضعيت نامناسب‌تري پيدا كردند. در اين دوره ضريب جيني از 0/458 به 0/461 و نسبت دهك‌هاي بالا به پايين از 24 به 26 برابر افزايش يافت.باقي ماندن بسياري از ساخت‌ها و بافت‌هاي مربوط به رانت خام‌فروشي موجب شد علي‌رغم پيشرفت‌ها و كاميابي‌هاي نظام جمهوري اسلامي در رسيدگي به طبقات محروم، هنوز فاصله وضع موجود با هدف عدالت اجتماعي و رفع مفاسد اقتصادي بسيار باشد. شايد به همين دلايل بود كه علي‌رغم اعلام مواضع رؤساي دولت‌هاي پس از انقلاب و تلاش‌هاي نظام برنامه‌ريزي و دستگاه قانون‌گذاري، متأسفانه نه تنها سهمي از رانت‌هاي نفتي براي نسل‌هاي آتي در نظر گرفته نشده است بلكه به نظر مي‌رسد بين سياست‌گذاران اقتصادي در حوزه اجرا و تقنين براي استفاده از اين رانت‌هاي نفتي مسابقه‌اي تمام‌ناشدني در جريان است. (بدون توجه به عواقب مخرب بلندمدت آن بر حوزه‌هاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي)دوره اول (69-1359): اما اين تمام ماجرا نيست، زيرا بايد ميان عوامل ساختاري و سياست‌هاي اقتصادي تمايز افكند. گرچه در سال‌هاي پس از انقلاب، ساختار رانتي تا حد زيادي متحول نشد اما جهت‌گيري اسلامي در سياست‌هاي نظام موجب شد فقر و محروميت به‌ويژه در مناطق محروم كاهش يابد. حركت‌هاي جهادي در حوزه آباداني و بهداشت و سوادآموزي موجب شد از اواسط دوره جنگ (از سال 1362) عمده شاخص‌هاي توزيع درآمد در كشور شاهد بهبود باشد (با فراز و فرودهايي). به‌نحوي كه با وجود شرايط سخت درآمدي دوران دفاع مقدس، شاخص نسبت دهك‌ها از 25 برابر در سال 1362 به حدود 17 برابر و ضريب جيني از 0.454 به 0.409 در پايان جنگ كاهش يافت كه موفقيت بزرگي براي نظام محسوب مي‌شود.در كنار حركت‌هاي جهادي براي رفع محروميت مناطق خاص، سياست توزيع كوپني كالاها و خدمات اساسي (فارغ از برخي افراط‌كاري‌ها كه دولت را به كارفرماي بزرگ و انحصاري تبديل مي‌كرد) نقش مؤثري در حفظ قدرت خريد دهك‌هاي پايين داشت.دوره دوم (83-1370): در دوران پس از جنگ همزمان با اجراي سياست‌هاي تعديل اقتصادي جهت‌گيري كلي دولت‌ها از اهداف عدالت توزيعي و رفع فقر و محروميت دور شد. گرچه طبق آمار، شاخص‌هاي توزيع درآمد با فراز و فرودهايي تقريباً ثابت ماند اما به دليل فشارهاي تورمي و كاهش شديد يارانه كالاهاي اساسي، قدرت خريد اقشار ضعيف كاسته شد. به ديگر سخن گرچه فاصله درآمدي دهك بالا و پايين ثابت ماند اما اقشار محروم با آن درآمد توان خريد سبد مصرفي كمتري را يافتند. البته در فاصله سال‌هاي برنامه سوم توسعه برخي سياست‌هاي رفاهي مناسب مانند گسترش بيمه‌ها و تأمين اجتماعي نيز شدت يافت. طبق آمار جمعيت تحت پوشش بيمه خدمات درماني از حدود هفت ميليون نفر در ابتداي دوره تعديل اقتصادي به 37 ميليون نفر در سال 1384 و جمعيت تحت پوشش تأمين اجتماعي از 3/3 ميليون نفر در آغاز دوره دوم به 7/4 ميليون نفر در سال 1384 رسيد.(سالنامه آماري كشور، 1385)براساس آمارها، نسبت دهك بالا به پايين از 16 برابر در ابتداي اين دوره به 14 برابر در پايان دوره رسيد و ضريب جيني تقريباً ثابت باقي ماند.دوره سوم (از 1384 تاكنون): توجه مجدد به سياست‌هاي بازتوزيعي مانند دسترسي بيشتر طبقات كم‌درآمد به تسهيلات بانكي، تقويت بودجه‌هاي استاني، توزيع سهام عدالت، افزايش چشمگير بودجه توازن منطقه‌اي، توزيع مستقيم و نقدي يارانه‌ها و... موجب تقويت جدي شاخص‌هاي توزيع درآمد شد. (متأسفانه برخي رويكردها در سال‌هاي اخير موجب شده بهبود توزيع به بهاي كاهش رشد اقتصادي به دست آيد، در حالي‌كه اگر شيوه صحيحي اتخاذ شود، عدالت اجتماعي هيچ منافاتي با رشد و پيشرفت ندارد)• پايين‌ترين ضريب جيني و نسبت دهك‌ بالا به پايين طي 40 سال اخير در سال 1387 رخ داده كه نشان از اثرگذاري سياست‌هاي بازتوزيعي دولت نهم دارد.• براساس گزارش ديوان محاسبات كشور در پاييز 1389 بيش از 56 درصد بدهكاران سيستم بانكي را 7 ميليون و 300 هزار نفري تشكيل مي‌دهند كه هر كدام به‌طور متوسط دو ميليون تومان بدهي داشته‌اند. اين آمار نشان از پراكندگي گيرندگان تسهيلات به قشر وسيع‌تري از مردم دارد.• بايد يادآور شد كه متأسفانه به دليل برخي سياست‌هاي نادرست، اين بهبود توزيع به بهاي كاهش رشد اقتصادي به دست آمده كه محل توجه است.نكات1. شاخص‌هاي تك‌مقداري مانند ضريب جيني و نسبت دهك‌هاي بالا به پايين براي قضاوت درباره عدالت توزيعي كافي نيست. علاوه‌بر اين‌ها تفاوت رويكرد و مبناي عدالت اقتصادي در انديشه اسلامي وجه مميزه‌اي است كه حوزه و دانشگاه ما را مكلف مي‌سازد تا به دنبال تدوين شاخص‌هاي جامع‌تري براي سنجش عدالت اسلامي باشند.2. از سوي ديگر شاخص‌هاي توزيع درآمد گوياي سطح برخورداري كل جامعه نيستند. براي نشان دادن سطح برخورداري‌ها بايد از شاخص‌هاي ديگري مانند قدرت خريد و درآمد سرانه استفاده كرد.3. گرچه درآمد سرانه به قيمت ثابت رشد اندكي نسبت به سال‌هاي پيش از انقلاب داشته است اما اولاً اگر براساس برابري قدرت خريد (ppp) محاسبه شود، درآمد سرانه ايران به بيش از دوازده‌هزار دلار مي‌رسد كه رتبه بالايي در منطقه است؛ ثانياً براساس نسبت دهك‌ها و شاخص ضريب جيني، نسبت به سال‌هاي پيش از انقلاب، توزيع اين درآمد به نحو عادلانه‌تري صورت گرفته است.4. همچنين تقريباً در تمام سال‌هاي اخير، ضريب جيني و نسبت دهك‌ها در مناطق روستايي بهتر از مناطق شهري بوده است.5. هم‌اكنون در مطالعات بين‌المللي نيز توجه بيشتري به شاخص‌هاي چندمقداري و جامع مي‌شود؛ مانند شاخص رفاه آمارتيا سن يا شاخص اتكينسون يا شاخص توسعه انساني.شاخص رفاه سن= درآمد سرانه به قيمت ثابت * (ضريب جيني-1)هرقدر درآمد سرانه يا عدد داخل پرانتز بالاتر رود، نشانگر افزايش رفاه جامعه (رشد به همراه توزيع درآمد) است.6. در كنار شاخص‌هاي اقتصادي فوق، معيارهاي رفاه اجتماعي از قبيل گسترش برخورداري از سواد، بهداشت، دسترسي به آب آشاميدني سالم، برق، گاز و امثالهم نيز حائز اهميت است.7. عموماً وضعيت توزيع امكانات در روستاها بهتر از شهرهاست و اين نكته به چرخش سياست‌گذاري‌ها پس از انقلاب اسلامي بازمي‌گردد. به‌عنوان مثال درصد خانوارهاي روستايي صاحب از برق و آب آشاميدني در ابتداي انقلاب به ترتيب 27 و 19 درصد بود كه اين رقم در سال 1386 به 90 و 98 درصد بالغ شده است. همچنين در حالي‌كه در پايان جنگ تحميلي كمتر از پانصدهزار نفر روستايي تحت پوشش بيمه خدمات درماني بودند، در سال 1386 اين رقم به 22ميليون نفر رسيده كه بيش از 90 درصد ساكنان روستاهاي كشور را شامل مي‌شود. (سالنامه آماري كشور، 1386)نتيجه‌گيريروندهاي توزيع درآمد در سال‌هاي پس از انقلاب در مجموع رو به بهبود است. اين بهبود زماني به سرانجام مطلوب مي‌رسد كه ساختارهاي متكي بر رانت خام‌فروشي و به تبع آن مناسبات فاسد اقتصادي به حداقل كاهش يابد. بدون چنين اصلاح ساختاري، امكان رسيدن به مناسبات مبتني بر عدالت درون‌زا و بين‌نسلي وجود نخواهد داشت. در اين ارتباط لازم است دولت و مجلس از دست‌اندازي به رانت‌هاي نفتي بازداشته شوند و خود را مالك و صاحب اختيار تام و تمام اين منابع ندانند. لازمه اين كار دخالت مقامات مافوق و مقاومت‌هاي جدي در مقابل تمايلاتي است كه نگاه‌هاي كوتاه‌مدت مديريتي دارند.چاره اساسي كار، محور قرار دادن تحقق اهداف سند چشم‌انداز بيست‌ساله است كه از مسير اجراي جامع و درست سياست‌هاي كلي اصل 44 ممكن است. چنين مسيري همزمان مشكل كارايي و عدالت را بهبود مي‌بخشد و به شفاف‌سازي محيط كسب‌ و كار و توانمندسازي بخش خصوصي سالم و اقشار محروم مي‌انجامد و فضاي اقتصادي كشور را غير دولتي و رقابتي مي‌كند. بنابراين آزادسازي اقتصادي، واگذاري بنگاه‌هاي سهام عدالت به صاحبان سهام، كاهش دخالت‌هاي دولتي در محيط‌هاي اقتصادي، رقابتي كردن فعاليت‌هاي اقتصادي و جلوگيري از جايگزيني نهادهاي شبه دولتي - كه نظارت‌ها را كم‌رنگ و محيط را غير رقابتي و ناامن مي‌كنند- از پيش‌شرط‌هاي ضروري تحقق عدالت توزيعي است.آخرين نكته آن است كه مرور روندهاي سي‌ساله اخير نشان مي‌دهد، علي‌رغم تحولات سياسي و دست به دست شدن قدرت ميان دولت‌هاي مختلف، روندهاي عدالت اجتماعي از ثباتي نسبي برخوردار بوده و البته رويكرد دولت‌ها موجب شدت و ضعف اين روند شده، اما در مجموع اين سه‌دهه نوسان (واريانس) شاخص‌ها بسيار اندك بوده است. بر اين اساس مي‌توان سياست هاي كلي و جهت‌گيري‌هاي رأس نظام را به‌عنوان محرك اصلي در تزريق و تذكر آرمان عدالت اجتماعي به پيكر جامعه و مطالبه آن از دولت‌هاي مختلف دانست. بنابراين شرط تداوم اين روند، خارج نشدن ظرفيت‌هاي نظام از چارچوب سياست‌هاي كلي رهبر معظم انقلاب است.آفرينش:شوراي همکاري خليج فارس و آينده آن«شوراي همکاري خليج فارس و آينده آن»عنوان سرمقالهِ‌ روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در ان مي‌خوانيد؛سران شوراي همکاري خليج فارس در سيزدهمين نشست با درخواست اردن و كشور مغرب براي پيوستن به اين شورا موافقت كردند و از وزراي خارجه خود خواستند تا جهت پذيرفتن شروط عضويت، با اين دو کشور وارد مذاكره شوند. در اين بين آنچه در اين نشست روي داد هر چند تا اندازه زيادي مايه‌ي شگفتي بود که کشوري از غرب آفريقا در خواست پيوستن به شوراي همکاري خليج فارس را دارد، اما بي شک با توجه به نشانه هايي چند و امکان پيوستن اردن و مراکش به شورا در واقع تحولاتي نوين در اين شورا پديد آمده است که بي شک ممکن است اهداف متعدد را پيگيري کند. نخست اينکه همچنان که فلسفه وجودي شوراي همکاري خليج فارس در زمان تشکيل آن در دهه 1980در واقع به نوعي مقابله با ايران بود اينک در پرتو تحولات نوين ورود اعضاي جديد بيانگر وقوع تحولاتي چند در اين شورا است و به نوعي تشكيل اين ائتلاف جديد مي تواند يك جبهه قدرتمند تر سياسي، امنيتي و نظامي عليه ايران در منطقه ايجاد کند . دوم آنکه در واقع ائتلافها هميشه در سايه ترس از يک رويداد يا وجود منافع، تهديدها و دشمن مشترک رخ مي‌دهد و در واقع بايد گفت که کشورهاي شوراي همکاري مي‌کوشند با تقويت ائتلاف خود از کمک رساندن به يکديگر استفاده بيشتري برده ، هم پيمانان جديدي براي حمايت از خود پيدا کنند و قدرت اقتصادي و سياسي – استرا تژيکي و همچنين ايفاي نقش شوراي همکاري در جهان عرب و خاور ميانه را افزايش دهند. در اين راستا بايد گفت از آنجا که قدرتمند ترين اقتصاد هاي رانتير عربي در اين شورا وجود دارند ممکن است با گسترش شورا استفاده بيشتر از اهرم اقتصادي در جهت گسترش نفوذ سياسي و اقتصادي در خاورميانه و در بين کشور هاي عربي و اعضاي کوچک تر مورد نظر باشد. سوم اينکه بايد به اهداف رياض در تمايل به گسترش شوراي همکاري خليج فارس توجهي ويژه داشت چه اينکه اين کشور قدرتمندترين عضو اين شورا است.آنچه مشخص است جدا از اهداف کشورهاي شوراي همکاري در گسترش اعضا (حتي تا غرب آفريقا )بايد در نظر داشت اين امر در صورت وقوع، عملا مي تواند پيامدهايي سياسي و اقتصادي و ژئوپلتيکي منفي و يا مثبت بر روي دامنه‌ي عملکرد شوراي همکاري خليج فارس در منطقه خاورميانه و خليج فارس داشته باشد. در اين بين همان گونه که اين امر مي تواند به قدرتمند تر شدن اين شورا بيانجامد، مي تواند به تشديد رقابت در اين شورا و خارج شدن از زير هژموني رياض نيز منجر شود و به رقابت هاي دروني بيشتري در داخل اين شورا بيانجامد . در اين بين آنچه به نظر با اهميت تر در اين روند تغيير و تحولات ارزيابي مي گردد تاثير اين گسترش بر روي منافع ملي کشور ماست امري که به دقت بايد مد نظر قرار گرفته شود.حمايت:آيا جنگ آينده جنگ آب خواهد بود ؟!‏«آيا جنگ آينده جنگ آب خواهد بود ؟!‏»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حمايت به قلم کريم افتخاري است كه در آن مي‌خوانيد؛با نگاهي به مناقشات و بحرانهاي مختلف جهان اکثر بحرانها حول مسائل اقتصادي -سياسي وقومي وقبيله اي ودر نهايت بحرانهاي مرزي بوده است . درعين حال با نگاهي به دو دهه اخير ، بيشتر جنگهاي صورت گرفته شده بر سر طلا ي سياه يعني نفت بوده است. اما يک موضوع به فراموشي سپرده شده است آن هم اينکه جنگ دهه‌هاي آينده بر سر حياتي ترين وارزشمندترين زندگي انسانها يعني آب خواهد بود.‏بسياري از کارشناسان وانديشمندان براين باورند که در اواسط قرن جديد، بيش از نيمي از جمعيت جهان با کمبود آب روبه‌رو خواهند شد، به‌ويژه در خاورميانه. براساس گزارش سازمان ملل متحد، با توجه به رشد جمعيت جهان، عرضه و تقاضاي آب به چالشي جدي براي کشورها خواهد شد.‏نشانه هاي ايجاد بحران هاي کنوني آب روز به روز مشهودتر می شود. امسال در شمال چين، اينک رودخانه ها در اکثر ماه هاي سال به پايين ترين حد خود رسيده و يا خشک شده اند. در بخش هايي از هند، سطح آبهاي زيرزميني با چنان سرعتي با کاهش مواجه شده اند که تا 20 درصد محصولات توليدي بخش کشاورزي با تهديدي جدي روبروست.‏از درياچه آرال در آسياي مرکزي تا درياچه چاد در صحراي آفريقا، درياچه ها با سرعتي سرسام آور به سوي خشک شدن پيش مي روند. در نتيجه، بخش بزرگي از انسان ها امروزه در مناطقي زندگي مي کنند که محدوديت هاي موجود در بهره مندي از منابع پايدار آب، زندگي آنان را با چالش روبرو کرده است. به علاوه، سيستم هاي اکولوژيکي وابسته به آب نيز روبه ويراني گذاشته اند. در نتيجه، بخش بزرگي از انسان ها امروزه در مناطقي زندگي مي کنند که محدوديت هاي موجود در بهره مندي از منابع پايدار آب، زندگي آنان را با چالش روبرو کرده است. به علاوه، سيستم هاي اکولوژيکي وابسته به آب نيز روبه ويراني گذاشته انديکي از جنبه هاي قابل توجه بحران آب مشکلات اقتصادي وسياسي است که در مناطق مرزي و استفاده مشترک چند کشور از ذخائر آب بوجود مي آيد . يکي از مسايل مهم مورد بحث در اجلاس اخير "هفته جهاني آب" بررسي آب موجود در رودخانه دجله و فرات بود. چرا که هيچيک از منابع ديگر آبي دنيا تا اين حد، وابستگي فرامرزي و منطقه اي چند کشور به يک منبع مشترک آب را نشان نمي دهد. در کشور ترکيه، آب اين دو رودخانه به عنوان يک منبع اصلي آبياري و تأمين انرژي اين کشور، به شمار مي رود. اما از سوي ديگر، سدها و آبراهه هاي احداث شده از سوي ترک ها بر روي اين دو رو




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 398]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن