تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  انبر مناسب دستگاه تسمه کش اگر نگاهی به یک یخچال یا اجاق گازی که در کارتن است بیندازید، تسمه هایی د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804811179




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آشنايي با لوركا


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: daren14th June 2007, 07:52 PMفدریکو گارسیا لورکا کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند فدریکو گارسیا لورکا،بی شک درخشانترین شاعر-نویسنده اسپانیاست.شهرت او نه تنها از شعر نغزش،بلکه از زندگی پر شور و مرگ جنایت آمیزش نشات می گیرد.وی در سال 1898 در دهکده ای در غرناطه،پایتخت باستانی اسپانیا،شهر افسانه های کولیان،متولد شد.فرهنگ شگرف آندلسی بعدها چنان در شعرش رنگ گرفت که پس از انتشار محبوبترین کتابش با نام "ترانه های کولی" لقب "شاعر کولی" را به او دادند.لورکا در نواختن پیانو و گیتار مهارت چشمگیری یافت،اما این حرفه را نیز چون تحصیلاتش در زمینه فلسفه و حقوق نیمه کاره رها کرد.آشنایی او با مردان بزرگی چون خیمه نز،دالی،بونوئل،رافائل آلبرتی و... موجب شکوفایی بیشتر او شد. فدریکو همواره به هنر نمایش عشق می ورزید.نمایشنامه های درخشانی چون عروسی خون،خانه برنارد آلبا،یرما،همسر حیرت آور کفاش و ...را به رشته تحریر درآورد،که بسیاری از آنها را خود به صحنه برد. شاعر پس از سالها زندگی در نیویورک و سپس کوبا به اندلس رویایی خود بازگشت.و سرانجام در تشنجات سیاسی اسپانیا،پس از دو روز بازداشت و بازجویی،تیرباران شد.پیکرش را در ناکجایی از گرانادا،به ریشه های درخت زیتونی سپردند.به خاک خود و به جاودانگی شعرش. هیچ کس بازت نمی شناسد،نه،اما من تو را می سرایم برای بعدها می سرایم چهره تو را و لطف تو را کمال پختگی معرفتت را اشتهای تورا به مرگ و طعم دهان مرگ را و اندوهی را که در ژرف شادخویی تو بود... کمان‌‌ ِ ماه کمانی از ماه تيره برفراز دريای بی‌موج. کودکانِ نازاده‌ی من دنبال می‌کنند مرا. «پدر، نرو! صبر کن! جوانترينمان جان داد!» آويز می‌شوند به‌مردم چشمم. خروس می‌خواند. دريا، سنگ شده، می‌خندد آخرين موجْ خندش را. «پدر، نرو! ...» فريادهای من به‌خوشه‌ی سُنبل تبديل می‌شود. راستش را می‌گويم آه، که دوست داشتن تو چنين که دوستت دارم چه دردآور است. با عشق تو هوا آزارم می‌دهد، قلبم، و کلام نيز. پس چه کسی خواهد خريد يراق ابريشمين و اندوهی از قيطان سپيد، تا برايم دستمالهای بسيار بسازد؟ آه، که دوست داشتن تو چنين که دوستت دارم چه دردآور است daren14th June 2007, 07:53 PMزندگی هنری: پژوهشهای لورکا، هرگز در چارچوب «فلسفه» و«حقوق» که به تحصیل آنها در دانشگاه سرگرم بود، باقی نمی‌ماند. مطالعه آثار بزرگان جهان از نویسندگان جنبش ۹۸ چون ماچادو (Machado) و آسورینAzorin) (وهمینطور آثارشاعران معاصر اسپانیا چون روبن داریو (Roban Dario)، خیمنز گرفته تا نمایشنامه‌های کلاسیک یونانی، از لورکا شاعری با دستان توانا و تفکری ژرف و گسترده می‌سازد. لورکا نخستین کتابش (به نثر) را در سال ۱۹۱۸ به نام " باورها و چشم اندازهاً (Impersiones y Viajes) در گرانادا به چاپ می‌رساند. به سال ۱۹۲۰ نخستین نمایشنامه اش با نام «دوران نحس پروانه‌ها» (el malificio de la mariposa) را می‌نویسد و به صحنه می‌برد که با استقبال چندانی روبرو نمی‌شود. و سال بعد (۱۹۲۱)، «کتاب اشعار» (Libre de Poems) که نخستین مجموعه شعرش است را منتشر می‌کند. ۱۹۲۲ سالی است که با مانوئل دفایا جشنواره بی همتا کانته خوندو(Conte Jondo)، آمیزه‌ای از افسانه‌ها، آوازها و پایکوبیهای کولیان اسپانیا که می‌رفت در هیاهوی ابتذال آن سالهای فلامنکو به دست فراموشی سپرده شود، را برپا می‌کند . لورکا در ۱۹۲۷ «ترانه‌ها (Canciones)» را منتشر می‌کند و نمایشنامه " ماریانا پینداً (Mariana Pineda) را در ماه ژوئن همین سال به صحنه می‌برد و در بارسلونا نمایشگاهی از نقاشیهایش بر پا می‌شود. در ۱۹۲۸ محبوبترین کتابش، «ترانه‌های کولی» (Romancero Gitano) منتشر می‌شود. نشانی که بسیارانی آن را بهترین کار لورکا می‌دانند. مجموعه‌ای که شهرتی گسترده را برای فدریکو به ارمغان می‌آورد چنانکه لقب«شاعر کولی» را بر او می‌نهند. شکل گیری هسته نمایشنامه «عروسی خون» با الهام از خبر قتل نیخار(Nijar) در روزرنامه‌ها، نیز به سال ۱۹۲۸ بر می‌گردد. در تابستان ۱۹۲۹ شاعر به نیویورک سفر می‌کند و برای آموختن انگلیسی وارد دانشگاه کلمبیا می‌شود. در نیویورک است که لورکا به شعر سختش می‌رسد. به سرزنش از شهری با معماریهای مافوق آدمین، ریتم سرگیجه آور و هندسهٔ اندوهناک می‌رسد. حاصل سفر نیویورک مجموعه اشعاری است با نام«شاعر در نیویورک» که در ۱۹۴۰ (پس از مرگ شاعر) منتشر می‌شود. واژه‌هایی که مملو از همدردی با سیاهان آمریکا است و اثر دیگری که نمایشنامه‌ای شعرگونه و ناتمام و کارایی گرفته از سفر شاعر به آمریکاست «مخاطب»Audience و یا به تعبیر گروهی دیگر «مردم»(people) نام دارد. فدریکو، دربهار ۱۹۳۰ خسته از زندگی سیاه “هارلم” و ریشه‌های فولادی آسمان خراشهای نیویورک، در پی یک دعوت نامه جهت سخنرانی در” هاوانا” به آغوش سرزمینی که آنرا” جزیره‌ای زیبا با تلألو بی پایان آفتاب” می‌خواند، پناه می‌برد .شاید دوماه اقامت لورکا درکوبا و خو گرفتن دوباره اش با ترانه‌های بومی و تم اسپانیایی آن بود که سبب گشت تا شاعر به اندلس اش بازگردد. در همین سال است که نگارش «یرما» را آغاز می‌کند. با بازگشت به اسپانیا در خانه پدری (گرانادا) ساکن می‌شود و «مخاطب» را در جمع دوستانش می‌خواند و در زمستان«همسر حیرت آور» (la zapatero prodigiosa) را به صحنه می‌برد.(در مادرید) سال بعد (۱۹۳۱)” چنین که گذشت این ۵ سال” را می‌نویسد که تنها پس از مرگش یه صحنه می‌رود و پس از آن کتاب جدیدش به نام «ترانه‌های کانته خوندو» el poems del Conte Jondo، که در ادامه کار بزرگش در جشنواره کانته خوندو و «ترانه‌های کولی» است را منتشر می‌کند. در ماه آوریل حکومت جمهوری در اسپانیا اعلام موجودیت می‌کند و این سبب می‌شود تا شاعر، که تئاتر را بی وقفه به روی مردم می‌گشاید، بیش از پیش موفق شود. چرا که در ۱۹۳۲ به نام کارگردان یک گروه تئاتر سیار (la barraca) که کسان آن را بازیگران آماتور پایه ریزی می‌دادند به شهرها و روستاهای اسپانیا می‌رود و آثار کلاسیک و ماندگاری چون کارهای لوپه دبگا) l’ope de vega (و کالدرون) Calderon) و ..را به اجرا در می‌آورد. در زمستان همین سال” عروسی خون” را در جمع دوستانش می‌خواند و به سال ۱۹۳۳ آنرا به صحنه می‌برد.(مادرید) اجرای این تراژدی با کامیابی و استقبال بی مانندی روبه رور می‌شود، و همچنین وقتی در همین سال شاهکارش را به آرژانتین می‌برد و در بوئینس آیرس به نمایش در می‌آورد، این کامیابی برای لورکا تکرار می‌شود. در همین سفر (از سپتامبر ۱۹۳۳ تا مارس ۱۹۳۴) است که هسته” دنا رزیتا” شکل می‌گیرد.۱۹۳۴ سالی است که فدریکو، «یرما (Yerma)» و «دیوان تاماریت)» Divan del Tamarit) را به پایان می‌رساند. «یرماً نیز چونان اثر پیشین (عروسی خون)تراژدی است که از فرهنگ روستائیان اندلس و ناامیدی ژرف اشان سرچشمه می‌گیرد.و درخشانترین جای شعر لورکا (و حتی اسپانیا) به همین سال است که رقم می‌خورد.»مرثیه‌ای برای ایگناسیو سانچز مخیاس" Mejias Lianto por Ignacio Sanchez ؛ سوگنامه‌ای که برای همیشه در تاریخ ادبیات جهان بی مانند و بی جانشین ماند؛ شعری جادویی برای دوستی گاوبازکه مرگی دلخراش را در میدان گاوبازی درآغوش می‌کشد بچه‌ی زیبای جگنی نرم فراخ شانه، باریک اندام، رنگ و رویش از سیب ِ شبانه درشت چشم و گس دهان و اعصابش از نقره‌ی سوزان ــ از خلوت ِ کوچه می‌گذرد. کفش ِ سیاه ِ برقی‌اش به آهنگ مضاعفی که دردهای موجز ِ بهشتی را می‌سراید کوکبی‌های یکدست را می‌شکند. بر سرتاسر ِ دریا کنار یکی نخل نیست که بدو ماند، نه شهریاری بر اورنگ نه ستاره‌یی تابان در گذر. چندان که سر بر سینه‌ی یَشم ِ خویش فروافکند شب به جست‌وجوی دشت‌ها برمی‌خیزد تا در برابرش به زانو درآید. تنها گیتارها به طنین درمی‌آیند از برای جبریل، ملک مقرب، خصم سوگند خورده‌ی بیدبُنان و رام کننده‌ی قُمریکان. هان، جبریل قدیس! کودک در بطن ِ مادر می‌گرید. از یاد مبر که جامه‌ات را کولیان به تو بخشیده‌اند لورکا god_girl19th June 2007, 07:33 PMسالروز تولد " فدريكو گارسيا لوركا " "فدريكو گارسيا لوركا" در پنجم ژوئن سال 1898 در فونته باكه ئروس , شهر كوچكي ناجيه بگا , در 18 كيلومتري شهر اسپانيايي گرانادا و در قلب اندلس به دنيا آمد، او فرزند دون "فدريكو گارسيا رودريگز" و "بيسنتا لوركا رومرو" بود كه به رسم آن روزها نام پدر را بر او گذاشتند. کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و انديشه ايلنا،"فدريكو" از همان آغاز زندگي رنجور بود، سوء تغذيه سبب شد كه به ضعف و بيماري مبتلا شود و تا 4 سالگي قادر به راه رفتن نباشد. بعدها گفتند كه اين عدم توانايي به علت صاف بودن كف پاي او بوده است، پاي چپ "فدريكو" اندكي از پاي راستش كوتاه تر بوده است. او اندكي مي لنگيد و به همين سبب تا پايان عمر نمي‏توانست هنگام راه رفتن تعادل خود را به خوبي حفظ كند , "فدريكو" ‏به علت اين نقص عضو هرگز قادر به دويدن نبود و تقريبا هيچ‏كس به ياد نمي‏آورد كه او را در حال دويدن ديده‏ باشد. "فدريكو" ديرتر از آنچه انتظار مي‏رفت، زبان باز كرد و برادرش "فرانسيكو" با آنكه دو سال و چند ماه از او كوچكتر بود، ياد دارد كه "فدريكو" پيش از آنكه بتواند حرف بزند , ملودي برخي از آهنگ‏هاي فولكلوريك را زمزمه مي كرد. او بيشتر اين ملودي‏ها را از پدرش ياد گرفته بود؛ دون "فدريكو" شب‏هايي كه سرحال بود، براي بچه ها گيتار مي نواخت و زمزمه مي كرد . وقتي "فدريكو" به چهارسالگي رسيد، برادر كوچكترش، "لوييس" كه دو ساله بود، به بيماري ذات الريه درگذشت و از آن پس در تمام طول زندگي , حضور تلويحي و سايه وار آن را احساس مي‏كرد و از همان آغاز دريافت كه زندگي و مرگ دو روي يك سكه هستند . "لوركا" همانند ديگر كودكان اسپانيايي از همان آغاز با شعر و قصه آشنا شد. اين قصه‏ها در آثاري كه او خلق كرده به نوعي جلوه يافته‏اند، به خوبي نقش پدر و مادر "لوركا" به چشم مي خورد. "لوركا" از همان آغاز به مراسم مذهبي عشاي رباني علاقه نشان مي داد و اين ناشي از شيفتگي كودكانه او به جنبه‏ها و محتواي تئاتر گونه اين مراسم بود و مفهوم تئاتر با زندگي كودكي او آميخته شده است. افزون بر موسيقي و افسانه , طبيعت فيزيكي از اركان هنر "لوركا" به شمار مي رود. او در طبيعت و سرزميني پا گرفته و عاشقانه در چشم اندازهايش نگريسته بود . سال 1909 ،خانواده "لوركا" به گرانادا كوچ مي كند و "فدريكو" به مدرسه مي‏رود، سال 1914 در دانشكده ادبييات و حقوق دانشگاه گرانادا نام‏نويسي مي‏كند و نخستين شعرهايش را مي‏سرايد و به جمع نويسندگان و هنرمندان كولي مسلكي كه در گذشته دنج كافه گرد مي آيند،مي‏پيوندد. "لوركا"، سال 1916 كتاب كوچك " دهكده من " را كه آميزه‏اي از شعر و نثر است را مي‏نويسد و بعدها آثاري چون "امپرسيون ها" و "چشم انداز" , نمايشنامه "ظلم شوم پروانه " را مي‏نويسد كه اين نمايش بيش از چهار شب روي صحنه دوام نمي‏آورد كه با اعتراض تماشاگران روبه رو مي شود. او، سال 1921 ،نخستين مجموعه شعر " ترانه‏هاي كولي" را مي‏سرايد و در اواخر همين سال دوستي او با "سالوار دالي" آغاز مي شود و به خلق آثار ديگرش و اجراي سخنراني و تئاتر مي پردازد . در 13 سپتامبر سال 1923 حكومت خودكامه "پريمو ريوار ميگل" و اونامونو" را به تبعيد مي فرستند و "فرناندو دلوس ريوس" را از كار بركنار مي كنند، از آن زمان "لوركا" نوشتن نمايشنامه "ماريانا پيندا" را كه اعتراض غيرمستقيم به حكومت دارد را آغاز مي كند و در طول اين سال به نوشتن نمايشنامه، سخنراني در محافل روشنفكرآن روز و اجراي نمايش مي پردازد. در فوريه سال 1936 انتخابات جبهه مردمي در اسپانيا به قدرت مي رسد و "لوركا" بيانيه‏اي در حمايت از صلح صادر مي‏كند، گرانادا به آشوب كشيده مي شود و روشنفكران نظريات خود را در روزنامه‏ها منتشر مي كنند، او در جنبشي كه به مناسبت بازگشت "رافايل آلبرتي" از روسيه برپا شده است، شركت مي كند و بيانيه ضد ناشيستي خود را مي خواند . مارس , نوشتن ترانه هاي عشق تيره را آغاز مي‏كند و به دوستش، "گابريل سه دايا" مي گويد كه قصد دارد به نوعي شعر اصولي و منظم بپردازد . "لوركا" در مه همان سال در مراسم بزرگداشت سه عضو بر جسته جبهه مردمي فرانسه كه "آندره مالرو" نيز يكي از آنان است، شركت مي كند . در 13 ژوئيه، "كالو" و "سوته لر"، رهبر مخالفان حكومت به قتل مي رسد. "لوركا" دست نويس شعرهاي "شاعر در نيويورك" را به "خوزه برگامين" و برخي از شعرها و يادداشت‏هاي ديگر خود را به "رافائل مارتينز نادال" مي سپارد و در 15 ژوئيه به گرانادا باز مي گردد و 20 ژوئيه گرانادا به دست نيروهاي فالانژ مي افتد . فقط محله فقير نشين آب هاي سين تا 23 ژوئيه مقاومت مي كند؛ "لوركا" وحشت زده و بيمار است و به خانه "لوييس روزاس"، يكي از فالانژهاي معتبر و دوست خانوادگي خود پناه مي برد . 16 اوت , فرماندار مونيسينوس، شوهر خواهر "لوركا" كشته مي شود، بعد از ظهر همان روز نيروهاي فالانژ "لوركا" را دستگير مي كنند و سحرگاه روز بعد تير باران مي شود . "لوركا" بي شك يكي از بلندآوازه‏ترين اعضاي نسلي از شاعران و نويسندگان اسپانيا است كه همگي در آغاز قرن بيستم به دنيا آمدند و در ادبيات اسپانيا به عنوان نسل 27 شهرت يافتند. هنر "لوركا" , نحوه نگرش و برداشت‏هاي او از زندگي با آنكه خيلي دور از ديدگاه هاي سنتي به نظر مي آمد , براي نسل بعد از جنگ داخلي اسپانيا از همان جاذبه اي برخوردار بود كه براي نسل پيش از آن. از ديدگاه روشنفكران هر دو نسل , "لوركا"، جواني و بلوغ دائمي بود و همواره در شعر او به چشم يك آيين مذهبي ( هنري قابل ستايش) نگريسته مي شد. اما پس از پايان يافتن جنگ‏هاي داخلي اسپانيا و به قدرت رسيدن ژانرال "فرانكو"، پرداختن به آثار "لوركا" ممنوع شد. آخرين كلمه‏اي كه ما در پايان نمايشنامه "خانه برنارد آلبا" , بر زبان مي آورد، سكوت است و همين سكوت آخرين كلمه‏اي بود كه "لوركا" در آفرينش هنري خود بر كاغذ آورد. "لوركا" بعد از نوشتن "خانه برنارد البا" ديگر مجال نيافت كه شعر عاشقانه بگويد. در 19 اوت سال 1936 به دست فلانژها , "فرانكو" كشته شد . نزديك به دو سال پس از ترور "لوركا"، نام او در اسپانياي دوران "فرانكو" با احتياط برده مي شد و چاپ اشعار و اداي نمايش نامه هاي او ممنوع بود. تقريبا چهار سال پس از نوشتن واژه سكوت و در تمام طول حكومت ديكتاتوري "فرانكو" آنچه بر زندگي و آثار "لوركا" سايه مي انداخت ،سكوت بود. از نيمه هاي دهه سال 1970 پس از مرگ "فرانكو" رفته رفته شعرها و نمايش نامه‏هاي "لوركا" از زير غبار سانسور بيرون آمد و زندگي تراژيك و آثارش به شكلي باز و گسترده مورد بحث و نظر قرار گرفت. "لوركا" از معدود شاعران و نويسندگاني است كه به جرات جهاني ناميده مي شود؛ توجه جهانيان به آثار او به اندازه اي است كه به جرات مي توان گفت‏ در 20 سال اخير روزي نبوده است كه يكي از نمايش‏نامه هاي او در گوشه و كنار جهان اجرا نشود . mahraz25th July 2007, 11:06 AMاستعاره، ويژگى بارز شعر فدريكو گارسيا لوركا است. استعاره هاى او كه عموماً بر دو اصل متناقض نمايى و ارائه طرح كلى از يك تصوير استوارند، شايد تنها ويژگى مشترك ميان شعر هايى باشند كه در كتاب «گزيده اشعار فدريكو گارسيا لوركا» به چشم مى خورند.شعر هاى او به واسطه استعاره هايى كه از خلال لغات ساده بيان مى شوند، شعر دوگانه است. از سويى شعر تركيبى از واژگان متداول است و از سويى چنان جادويى است كه مطالعه و كنكاشى عميق را طلب مى كند. جدا از اين پارادوكس معنايى شعر او بر انتخاب واژه هاى متناقض نيز استوار است: شنزار سوزان جنوب / كه خواهان كاملياى سپيد است/ براى تيرى بى هدف/ شامگاهى بى فردا حضور اين متضاد ها شعر او را وارد فضايى سوررئال مى كنند كه اين شايد بى تاثير از دوستى عميق او با سالوادور دالى نقاش و لوئيس بونوئل كارگردان كه از پيشروان سوررئاليسم بودند، نباشد. چرا كه خود فدريكو گارسيا لوركا بيش از اين كه در پى ايجاد تغيير در هنر يا ادبيات باشد در پى شعر است. او با تمام ذرات وجودش شاعر است و انگار با خويش پيمان بسته كه هرگز چيز ديگرى نباشد. تا ۳۸ سالگى كه به دست فاشيست ها كشته مى شود، هيچ رشته اى را تمام نمى كند، هيچ شغلى اتخاذ نمى كند و هيچ هويت آكادميكى به دست نمى آورد.در يكى از شعر هاى اين مجموعه او انگار از خويشتن سخن مى گويد:اسب تك شاخ خاكسترى و سبز/ مرتعش اما سرشار از وجد و نشاط/ آسمان، شناور به روى هوا / لبان بى كرانه نيلوفرى آبى/ آه! چه تنها مى گذرى/ از آخرين عمارت شب. تك شاخ استعاره از خود لوركا است. «با شاخى از جنس نور» و همين تفاوتش، استعداد بى بديل سرودن است كه توان چون ديگران زيستن را از او سلب كرده است.در گزيده اشعار فدريكو گارسيا لوركا خواننده كراراً «با صور مثالين كوليان»، «اسب سواران»، «دوشيزه دامن چيندار» و«لولا» كه زير درخت نارنج كهنه كتان مى شويد برخورد مى كند. اين تصوير ها كه ظاهرى محلى و روستايى دارند و به آواز هاى كوليان مى مانند در واقع استعاره از انسان هستند و دغدغه هايش، انتظار هايش و دردهايش در جهانى كه هميشه براى او غريبه مى ماند. تمام اين صور مثالى چون اشباحى سرگردان بر زمين گام برمى دارند. لوركا دائماً اين درگيرى را دارد كه به كجا راه خواهند برد؟: نه به كوردوبا مى رسند و نه به سويل / نه به گرانادا كه در حسرت درياست/ اين اسب هاى خواب آلوده آنان را/ به هزارتوى مسيرى مى كشانند/ كه در آن ترانه مى لرزد. زيبايى ديگر شعر لوركا در اين مجموعه تكرار تصاوير است، بسيارى از شعر ها با تصويرى آغاز مى شوند، امتداد و بسط مى يابند و آنگاه دوباره با همان تصوير نخستين پايان مى پذيرند. تطابق تصوير آغاز و پايان شعر كاملاً مبين فضاى ذهنى لوركا است، شعر انگار در لحظه هيچ متولد شده است، چونان رويايى كه در يك پلك بستن و گشودن اتفاق بيفتد، به خاطر همين نوع تكرار است كه شعر ها فضايى روياگونه پيدا مى كنند كه باز هم به كار خلق تابلوى سوررئاليستى لوركا مى آيند. او در تمامى شعر هايش به دنبال بازگشت به اصل انسان است اما در اين بازگشت تاثرى برشكوه كلاسيسيسم يا جلال و شكوه از دست رفته اسپانيا (كه دستمايه شعر بسيارى از هم نسلان اوست) به چشم نمى خورد. او به چيزى بسيار عميق تر مى انديشد، به انسان:قلب ابريشمين من /سرشار از نور شده است/ و من به دورها خواهم شد/ بسيار فراتر از آن كوهساران/ نزديك ستارگان/ تا از مسيح بخواهم/ كه به من بازگرداند/ روح ديرينه كودكيم را/ شكل گرفته از افسانه ها. در بسيارى از شعرهاى لوركا اين «غم وراى خويشتن» را مى بينيم كه شكل مى گيرد. او در آنچه مى سرايد، حتى در تلخ ترين اشعار، هرگز براى خود غم نمى خورد، من او، انسان است، اما او شاعر است و شاعرى متفكر، از اين رو است كه اين غم، شعر او را گاه تا اين حد دردآلود مى كند. نقد او بر جهان نقد يك شاعر است، شاعرى كه زشتى و نابسامانى را نيز چونان كه زيبايى، به زيبايى تصوير مى كند. در مجموعه ديوان تاماريت ۱۹۳۹ مقارن با حكومت وحشت و ديكتاتورى در اسپانيا مى سرايد: دختر نمناك/ در آب سپيد بود/ و آب، آتش گرفته بود/ دختر اشك ها/ خويش را ميان شعله ها مى شست/ و بلبل با بال هاى سوخته/ زارى مى كرد. دختر، چيست جز اسپانيا؟ در آتش اختناق و بلبل كيست؟ جز خود لوركا كه پيش از اين نيز سروده است... دختر طلايى/ آب را طلايى مى كرد/ و بلبل براى دخترك سپيد/ آواز مى خواند. باز در اينجا، با ظاهر و لغاتى ساده، لوركا نقدى اجتماعى ارائه مى دهد. او كه عمداً يا براساس سرگشتگى كودك وارش، هميشه از توصيف جزئيات تصوير اجتناب مى كند، خواننده را كاملاً در خلق تصاوير آزاد مى گذارد. تصويرهاى لوركا تنها چارچوب هايى كلى هستند و زمينه اى لطيف و خيال انگيز و بعد خواننده است و فضايى كه رويايش را در آن بسط دهد. اين دقيقاً منجر به ايجاد برداشت هاى شخصى افراد از شعر او مى شود و نيز فضاى سوررئاليستى اشعار او را تشديد مى كنند. سوررئاليسم لوركا اما، منتقد و جانبدارانه است. او گرچه مخاطب را آزاد مى گذارد و چيزى را به او حقنه نمى كند اما چارچوبى بسيار قوى تر از آن رسم مى كند كه قلم پردازى هاى ياوه، تصوير مورد نظر او را خدشه دار كنند. شعرهاى او در مجموعه گزيده اشعار فدريكو گارسيا لوركا كه به رغم ترجمه خوب، از فقدان همبستگى معنايى در انتخاب اشعار توسط مترجمان در رنج است، تنها تصويرى كلى و مبهم از لوركا ارائه مى دهند. تصويرى كه در آن متاسفانه بسيار كم از آن لوركاى منتقد اجتماعى مى توان سراغى يافت. لوركايى كه تا پاى جان، بر سر جانبدارى اش از اصول انسانى مى ايستد و هرگز در شعرهايش، اين اصول را فراموش نمى كند. لوركايى كه در ادبيات اسپانيا اسطوره مى شود نه چون يك ابرمرد است، بلكه چون با تمام ذرات روح لطيفش، با تمام ترس ها و ضعف هايش بر سر آنچه حقيقت مى پندارد، جان مى بازد god_girl17th August 2007, 09:23 AMزندگی هنری کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند lou.jpg)کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند lou.jpg) مجسمه فدریکو گارسیا لورکا پژوهشهای لورکا، هرگز در چارچوب «فلسفه» و«حقوق» که به تحصیل آنها در دانشگاه سرگرم بود، باقی نمی‌ماند. مطالعه آثار بزرگان جهان از نویسندگان جنبش ۹۸ چون ماچادو (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند 88&action=edit) (Machado) و آسورینAzorin) (وهمینطور آثارشاعران معاصر اسپانیا چون روبن داریو (Roban Dario)، خیمنز گرفته تا نمایشنامه‌های کلاسیک یونانی، از لورکا شاعری با دستان توانا و تفکری ژرف و گسترده می‌سازد. لورکا نخستین کتابش (به نثر) را در سال ۱۹۱۸ به نام " باورها و چشم اندازهاً (Impersiones y Viajes) در گرانادا به چاپ می‌رساند. به سال ۱۹۲۰ نخستین نمایشنامه اش با نام «دوران نحس پروانه‌ها» (el malificio de la mariposa) را می‌نویسد و به صحنه می‌برد که با استقبال چندانی روبرو نمی‌شود. و سال بعد (۱۹۲۱) سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 487]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن