واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بايدها و نبايدهاي دوران سالمندي نويسنده:دکتر محمدرضا خدايي/ روانپزشک انسان در طول زندگي از لحظه تولد تا مرگ مدام در حال پشت سر گذاشتن مرحلهاي از زندگي و ورود به مرحلهاي جديد است. در اين چرخه و طي اين مراحل مسلما هر فرد با تواناييها و محدوديتهايي روبهرو است. نشاط و بيخيالي دوران کودکي با تواناييهاي کم جسمي و متکي به ديگران بودن همراه است. شور و هيجان و شادابي جواني را بيتجربگي خيالپردازي و احساسات رمانتيک تحتالشعاع قرار ميدهد و قطعا تجربه و تفکر و احساس مفيد بودن براي خانواده و جامعه و سربلند بيرون آمدن از مراحل مختلف زندگي و رسيدن به دوران پرشکوه سالمندي را نميتوان با عدم پذيرش از دست دادن برخي تواناييهاي فيزيکي در اين دوران به دست آورد. خيلي از افراد با ديدن اولين موي سفيد يا چروک دور چشم يا حتي رسيدن به سن بازنشستگي احساس يأس و نااميدي ميکنند و خود را به پايان زندگي نزديک ميبينند. درست است که سفيد شدن مو، چروک شدن پوست يا از دست دادن برخي تواناييهاي فيزيکي از نشانههاي نزديک شدن به دوران ميانسالي و سالمندي به شمار ميروند اما هرگز نبايد از اين نکته غافل شد که پيري به معني از دست دادن تواناييهاي جسمي، از کار افتادگي يا بيهودگي براي خود فرد و جامعه نيست بلکه تنها ورود به مرحله جديدي از زندگي است و پذيرفتن آن باعث افزايش اعتماد به نفس و حس مفيد بودن براي فرد و خانوادهاش ميشود. بعضي افراد ذاتا احساس خوبي نسبت به خود ندارند. از اعتماد و عزت نفس پاييني برخوردارند يا دوران ماقبل سالمندي را به خوبي سپري نکردهاند و بنابراين نميتوانند به سادگي با ورود به مرحله سالمندي کنار بيايند. نتيجه اين ميشود که چنين افرادي به وسيله جنگ با عوامل و مظاهر پيري سعي در انکار آن ميکنند. مثلا مدام موهاي خود را رنگ يا لباسهايي غيرمتناسب با سنشان به تن مينمايند. البته ناگفته نماند که مبارزه کردن با مظاهر پيري اگر در حد معمول و معقول و مناسب با سن فرد و عرف جامعه انجام پذيرد و او در پي حفظ ظاهري آراسته و رواني سالم با ورزش کردن، کوهنوردي يا پيادهروي باشد، نه تنها اشکالي ندارد بلکه براي جلوگيري از ابتلا به افسردگي و شاداب ماندن هم بسيار مفيد است. اين حرکات وقتي خانواده و جامعه را نگران ميکند که از حد اعتدال بگذرد؛ مثلا انجام دادن حرکات و رفتاري غيرمناسب با سن، پوشيدن لباسهاي نامناسب و... اين جاست که خانواده فرد با نپذيرفتن و قبيح دانستن اين رفتار، او را از خود طرد ميکنند که بيشک کار اشتباهي ميکنند. خانواده اين افراد ميتوانند به سادگي با صحبت کردن و معرفي يک مشاور يا روانپزشک در صدد حل مشکل عزيزشان برآيند. مساله ديگر کنار آمدن با دوران بازنشستگي است. اگر افراد بازنشستگي را پايان عمر مفيد کاري و آغاز از کارافتادگي و بيهودگي ندانند، اگر چند ماه قبل از بازنشستگي کاري سبک و مناسب باتجربه و دانستههايشان پيدا کنند، اگر به فکر خدمت و مشاوره دادن به مردم با توجه به تجربياتشان باشند، آن وقت است که احساس دروني خوبي نسبت به خود پيدا ميکنند و براي خدمت رساندن به اطرافيان و جامعه پس از بازنشستگي برنامهريزي مينمايند و مسلما با اين کار جامعه و خانواده افراد سالمند هم به سمت تجربيات او گرايش پيدا ميکنند. به طور کلي از نظر روانپزشکي يک سري بايدها و نبايدها براي دوران سالمندي وجود دارد که اگر افراد آنها را رعايت کنند، نه تنها با عدم انکار و حس يأس نسبت به پيري مواجه نميشوند بلکه اين دوران را نيز مانند تمامي مراحل زندگي ميدانند و سعي ميکنند با خوب سپري کردنش، لذت و شادابي خود را از دست نداده و همه درها را به روي افسردگي ببندند. برخي از اين بايدها و نبايدها به اين شرح است: بايدها: • داشتن استقلال مالي در سالمندي. همه افراد بايد در طول زندگي خود به فکر پسانداز کردن و کنار گذاشتن سرمايهاي براي دوران سالمندي خود باشند تا در مواقع بيماري، تنهايي و ديگر مشکلات از حس خوب استقلال، رضايت و بهره کافي را ببرند. • داشتن و برقرار کردن ارتباطات اجتماعي و خانوادگي قوي. محکم کردن ارتباطات اجتماعي و خانوادگي ميتواند عامل بسيار مهم و موثري در جلوگيري از ابتلا به افسردگي در فرد سالمند باشد، به خصوص ارتباط با گروه همسالان که سالمندان عزيز ميتوانند با شرکت در کانونهاي بازنشستگي و تبادل نظرات و ديدگاههايشان در اين کانونها به ايجاد، حفظ و ارتقاي آن کمک کنند. • ورزش، ورزش و ورزش. انجام دادن حرکات و ورزشهاي ساده جسمي و رواني مانند پيادهروي، کوهنوردي، ورزشهاي جمعي، مطالعه، حل جدول و گوش دادن به اخبار ميتواند در سالم نگه داشتن و حفظ سلامت رواني و جسمي فرد بسيار موثر باشد. قطعا داشتن قلبي سالم و روحي شاداب احساس رضايت و امنيت بالايي به فرد خواهد داد. • عبادت، راز و نياز و ارتباط قوي با خدا داشتن. عامل بسيار موثر و معجزهآسايي در جلوگيري از ابتلا به افسردگي در سالمندان به شمار ميرود. نبايدها: • حبس کردن خود در منزل، گوشهگيري، انزوا، قطع روابط اجتماعي و خانوادگي به منزله عامل سقوطي براي سالمندان به شمار ميروند. يک فرد سالمند بايد بداند که انزوا و دوري از خانواده نه تنها باعث خوشحاليشان نميشود بلکه بيشتر آنها را اذيت ميکند. اينکه خانواده يک سالمند ببيند که او با آنها همراه است و احساس خوبي نسبت به خود دارد مسلما برايشان رضايتبخشتر است تا ديدن افسردگي و گوشهگيري او. • خوردن غذاهاي چرب، شيرين و موادمحرک. نوشابههاي گازدار و قهوه زياد از ديگر نبايدهاي دوران سالمندي است. • استفاده از مواد مخدر، مخصوصا سيگار، قرار گرفتن در محيطهايي با هيجان بالا مانند ورزشگاهها و رانندگي در صورت ابتلا به بيماري قلبي، مغزي يا در صورت کاهش حس بينايي هم از جمله مواردي هستند که در نبايدهاي دوران سالمندي ميگنجند. • و نکته آخر اينکه نه تنها سالمندان بلکه هيچ فردي در هيچ سني حق فکر کردن به مرگ، نيستي و بيهودگي را ندارد.اگر همه ما تمام تلاش خود را براي زندگي کردن در زمان حال و گذراندن تدريجي مراحل زندگي بکنيم، زندگي شاد و خوبي را پيش رو خواهيم داشت. منبع:http://www.salamat.com
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 551]