واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تولد يک انگيزه گفتگو با دکتر آذرخش مکري چاق هستيد و ميخواهيد لاغر شويد اما انگيزه کافي نداريد...سيگار ميکشيد و ميخواهيد ترک کنيد اما انگيزه نداريد...فرزندتان معتاد شده اما هر کار ميکنيد نميتوانيد انگيزهاي براي ترک اعتياد به او بدهيد. اينها گوشههايي از زندگي واقعي است که ميتواند سلامت جسم و روانمان را تهديد کند. در گفتگو با سراغ دکتر آذرخش مکري، روانپزشک و عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشکي تهران، درباره انگيزه حرف زدهايم و راههاي تقويت انگيزهها را از او پرسيدهايم. آقاي دکتر! اجازه بدهيد بحثمان را از تعريف انگيزه شروع کنيم. بله، انگيزه به زبان ساده، يعني انرژي و محرک افراد براي فعاليت. و چهطوري ميشود آن را ايجاد يا تقويت کرد؟ به نکتهاي اشاره کرديد که سوال خيلي از خانوادههاست؛ مثلا برخي خانوادهها به ما ميگويند که فرزندمان سيگار ميکشد و دوست داريم تغيير رفتار دهد اما انگيزهاش را ندارد و حتي حاضر نيست پيش شما بيايد تا در حضور او توصيههايي داشته باشيم که دست از اين کار بکشد. خب، خيلي از خانوادهها فکر ميکنند فرزندانشان حرف روانشناسان و روانپزشکان را بهتر گوش ميکنند؟ بله؛ برخي فکر ميکنند ما طرز حرف زدنمان جور خاصي است. ميگويند اگر شما با او صحبت کنيد، انگيزهاش تقويت ميشود و از رفتارهاي ناشايست خودش دست برميدارد. در 30 سال گذشته شواهد علمي متعددي جمعآوري شده که نشان ميدهد که انگيزههاي پايين باعث کاهش تغييرات رفتاري ميشود. بهطور مثال، فردي ميخواهد رژيم غذايي بگيرد اما از انگيزه کافي برخوردار نيست. به اين ترتيب چنين فردي ناموفقتر از فردي است که انگيزه کافي براي تغيير رفتار دارد. اصولا انگيزه افراد چه تفاوتهايي با يکديگر دارد؟ مطالعات نشان دادهاند که سه گروه انگيزه وجود دارد: دسته اول انگيزه بيروني است. به طور مثال ما چرا به قوانين رانندگي احترام ميگذاريم و از چراغ قرمز عبور نميکنيم؟ به اين دليل که افسر راهنمايي ما را جريمه ميکند، يعني اينکه از بيرون فشاري وجود دارد. و دسته دوم انگيزهها؟ دسته دوم انگيزهها، انگيزه درونيسازي شده است، يعني اينکه انگيزه ابتدا بيروني بوده ولي به دليل تحمل فشارهاي زياد دروني شده است. شخصي را تصور کنيد که سالها سيگار خريده و کشيده است اما روزي به خود ميآيد و ميگويد خسته شدم از بس سيگار خريدم، يعني اينکه فرد ممکن است پول هم داشته باشد اما واقعا از خودش و کارهايش متنفر ميشود و سيگار را ترک ميکند. چنين انگيزهاي درونيسازي شده نام دارد. و سومين گروه؟ سومين گروه انگيزههاي دروني است؛ يعني اينکه انگيزه فرد کفايت ميکند و احساس خوبي از اين قضيه دارد. با اين اوصاف، مشکل خيليها اين است که علاقهاي به تغيير رفتار ندارند اما خانوادهشان مدام به آنها ميگويند که رفتار آنها درست نيست. بله؛ برخي از خانوادهها ميگويند انگيزه بايد کاملا دروني باشد تا فرد تغيير کند. مثلا ميگويند تا خودش نخواهد، درست نميشود؛تا خودش احساس نکند، نميشود؛ فشار و زور کاربرد ندارد، خودش بايد خسته بشود يا حتي اين جمله را ميشنويم که تا به ته خط نرسد، فايده ندارد. به طور مثال، خانوادهها ميبينند فرد را به زور بيمارستان ميبرند تا اعتياد خود را ترک کند ولي بعد از چند روز شخص از بيمارستان فرار ميکند، به اين ترتيب، نتيجه ميگيرند که حتي انگيزه کاملا بايد دروني باشد که اين باور نادرستي است. نادرست است؟ بله، بيشتر مردم خيال ميکنند هدفي را که انتظار دارند بايد در ابتداي کار انگيزه آن را داشته باشند، در صورتي که اين باور نادرست است. يعني اينکه انگيزه يک دفعه شروع نميشود؟ دقيقا همينطور است. انگيزه يک دفعه آغاز نميشود، بلکه از کم شروع ميشود؛ مثلا اگر فرزندتان به مصرف مواد روي آورده است، شما در ابتداي کار انتظار ترک اعتياد فرزندتان را نداشته باشيد، بلکه بهتر است از انگيزههاي کوچک شروع کنيد. به طور مثال به فرزندتان بگويند از ساعت 9 شب ديرتر حق نداري به خانه بيايي. حالا فرزندتان که تا ديروقت بيرون ميمانده انگيزههاي پيشرس اما مهمي پيدا ميکند تا رفتارش تغيير کند. و بعد از آن، انگيزههاي ديگري به وجود بياوريم؟ بله؛ اما توجه داشته باشيد که انگيزه طي مسير ثابت نباشد. مطالعه احوال افراد مختلف نشان ميدهد افرادي موفقترند که انگيزههاي متغيري در طول مسير داشتهاند. اگر شما در هر فعاليتي موفق شويد، ميبينيد که چهقدر انگيزههايتان تفاوت ميکند. فردي را تصور کنيد که يک روز هنگام بالا رفتن از پله نفساش ميگيرد. در اين حالت به ذهناش خطور ميکند که از اين به بعد قدري ورزش کند. بعد از اينکه در اين کار موفق شد، با خودش ميگويد اگر مسافتي را که با تاکسي ميرفته پياده طي کند شايد بهتر باشد. در اين حالت انگيزه فرد رو به شکلگيري است. يک مقدار ورزش ميکند و ميبيند که عضلات بدناش سفت شده است. از خودش خوشاش ميآيد و ورزش خود را زيادتر ميکند. يک باشگاه ورزشي را انتخاب ميکند. به رقابت ميپردازد. قدري بعد عضو تيم ورزشي ميشود و همينطور مراحل ترقي را طي ميکند. اين انگيزه با انگيزه فردي که در ابتداي راه ميخواهد قهرمان تيم ملي شود، فرق ميکند. باز هم تاکيد ميکنم همه افراد موفق انگيزههايشان را خرد کردند و کمکم به نتيجه رسيدند. يعني افراد موفق هيچگاه آخر کارشان را نميديدند؟ انگيزه اين افراد روز اول اصلا آن چيزي نيست که درنهايت به آن رسيدند. رمز اصلي انگيزه داشتن همين نکته است، بنابراين باز هم تاکيد ميکنم هدف نهايي خانوادهها نبايد انگيزه تغيير فرد باشد. به طور مثال اگر خانوادهاي نميخواهد فرزندشان سيگار بکشد، روي اين هدف اصلي تمرکز نکند. مثلا در مورد همين سيگار که مشکل خيليهاست به فرزندمان بايد چه بگوييم؟ ميتوانيد بگوييد ما با سيگار کشيدن تو کاري نداريم اما روزي 10 دقيقه هم ورزش کن. در واقع انگيزهها را خرد خرد در فرزندانتان نهادينه کنيد. خيلي بعيد است که خانوادهاي بگويد بچه ما با هيچچيز سر سازگاري ندارد. بالاخره افراد در برابر يکي از اين پيشنهادها پاسخ ميدهند. البته خرده انگيزهها بايد بهطور دقيق تعريف شوند و از مبهمگويي خودداري کنيم؛ مثلا شما به فرزندتان ميگوييد سيگار را ترک نکن اما بچه خوبي باش. اين جمله و درخواست مبهم است اما وقتي ميگوييد من ميخواهم که شما ديرتر از ساعت 8 خانه نيايي اين جمله بسيار صريحتر و موثرتر است. در اين جا ميتوانيد از ساز و کار تنبيه و پاداش هم استفاده کنيد تا فرزندتان انگيزه کافي را براي طي مراحل تغيير به دست آورد. منبع:www.salamat.com /ج
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]