تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 24 اسفند 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگاه دیدید که بنده ای گناهان مردمان را جستجو می کند و گناهان خویش را فراموش کرده...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

مبل کلاسیک

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

کفش ایمنی و کار

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1865193164




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاکسي نارنجي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 تاکسي نارنجي
تاکسي نارنجي     نويسنده: مهرزاد دانش تهيه کننده و کارگردان: ابراهيم وحيد زاده فيلم نامه: ابراهيم وحيد زاده (براساس خاطرات شفاهي فرزانه الوان کوهي) مدير فيلم برداري: داريوش عياري، صدا بردار: بهروز معاونيان، طراح صحنه و لباس: مجيد ليلا جي، تدوين: حسن حسندوست، موسيقي: محمد رضا عليقلي، طراح چهره پردازي:امير ترابي، بازيگران: آزيتا حاجيان، حسن پورشيرازي ، ماهايا پطروسيان، علي دهکردي، سيروس ابراهيم زاده، محمد رضا هدايتي، مهدي فقيه،100دقيقه. دستيار اول کارگردان و برنامه ريز: احمد بخشي. صداگذاري و ميکس: امير حسين قاسمي. عکاس: مجيد صباغ بهروز. گروه کارگرداني:گلچهره دانش. نيما قطبي. گروه فيلم برداري: داريوش حکمت، حسين اسدي، مرتضي نجفي، حسين نصيري اميني، اديب احمدي. دستيار تدوين: نيما حسندوست. دستياران طراح صحنه و لباس: سيامک کاري نژاد، محمود رشيدي، افسانه محمدي. اجراي چهره پردازي: اميد شمس، مليسا احمدي، نازنين عرفي نژاد، وحدت مصلحي فرد. دستياران صدابردار: وحيد مقدسي، علي نعمتي. دستيار صداگذار: ترانه مهاجر. تصويربردار پشت صحنه: شهاب حاجي مشهدي. طراح و مجري جلوه هاي بصري:امير رضا معتمدي. جانشين توليد: علي جهانشاهي . مدير تدارکات: مجتبي عربي. مترجم زبان ارمني:سيمون سيمونيان. امور مالي: عليرضا طارمي. سينه موبيل:حسن ستاري. فيلم رو: حميد پرهيز. طراح حرکات موزون: نادر رجب پور. گروه تدارکات:رحمت نيکان، مسعود باني خير، مصطفي مرادمند. ساير بازيگران :رحيم هودي، محمد بنفشه خواه، بهاره سپاهي، سهيلا رضايي، الهه حصاري، ارسلان قاسمي ، آرميتا مرادي، نيايش ماهاني، مجيد صباغ بهروز، کورش معصومي، معين محمد رحيمي، قاسم امين بي طرف، حبيب ثاني بختياري، کاظم نجار زاده، علي جهانشاهي ، بنيامين کشوادي، علي ابدالي، کامران گوهري، رضا ده بزرگي، شهاب حاجي مشهدي، مسعود باني خير، باران .صباغ بهروز. پخش از فيلميران سيمين زماني (آزيتا حاجيان) پس از طلاق از شوهرش، براي آن که سرپرستي بچه هايش را به او ندهد، همراه با پدر(سيروس ابراهيم زاده) و فرزندانش به جزيره کيش نقل مکان مي کند.در آن جا با راننده اي به نام اسماعيل (حسن پورشيرازي) آشنا مي شود و با کمک و وساطت او يک دستگاه ون از آژانس خودرو کرايه مي کند تا با آن مسافر کشي کند. به رغم ناهمخواني فرهنگ عمومي جزيره با تاکسي راني زنان، سيمين با سماجت کارش را ادامه مي دهد و حتي با خودرويش باربري هم مي کند. خانواده سيمي به تدريج با همسايه شان، خانواده پطروسيان - پيرزني به نام شارلوت (ماهايا پطروسيان)، پسرش سيمون (علي دهکردي) و نوه اش - رفت و آمد مي کنند و در اين حين، سيمين و سيمون به هم علاقه مند مي شوند. از طرف ديگر اسماعيل هم که به سيمين علاقه پيدا کرده ، به تاکسي راني او کمک مي کند و حتي در درگيري با برخي مسافران نابابش، زخمي مي شود. سيمين تصميم مي گيرد کارش را جدي تر دنبال کند و به جاي کار با تاکسي کرايه اي آژانس، خودش صاحب تاکسي شود، اما براي اين کار نياز به مجوزهايي است که سرگرد پليس منطقه (محمد رضا هدايتي) بايد صادر کند و چون او با رانندگي زنان مخالف است چنين اجازه اي نمي دهد. سيمين که از عهده پرداخت اقساط اجاره ون برنمي آيد ، کار در آژانس را رها مي کند ولي در برگشت، جان دختر سرگرد را که دچار سانحه اتومبيل شده نجات مي دهد و سرگرد هم در عوض، مجوز مربوطه را صادر مي کند. سيمين مي خواهد خبر خوش را به سيمون بدهد، اما در مي يابد خانواده پطروسيان از جزيره رفته اند و سيمين با اسماعيل ازدواج مي کند. در فيلم هاي ابراهيم وحيد زاده معمولاً با ايده هايي کار مي شود که انصافاً قابليت و ظرفيت بالايي براي خلق کمدي دارند؛ از مردي که اختيار دستش با خودش نيست تا نويسنده اي که به دليل محقق نشدن آرزوهايش راهي تيمارستان مي شود و پيرمردي که قرص توهم زا مي خورد و بريک مي رقصد. اما متأسفانه اين پتانسيل ها در همان مرحله قابليت باقي مي مانند و در گسترش داستان و پرداخت آن به نتيجه نمي رسند. تاکسي نارنجي هم چنين وضعي دارد. رانندگي يک زن در جامعه اي با فرهنگ مرد سالار مي تواند شرايط کميکي بيافريند، ولي وحيد زاده ماجرا را چنان آميخته با انواع و اقسام حواشي کرده که اصل موضوع هم در سايه واقع شده است. مشکل اساسي تاکسي نارنجي و اغلب آثار وحيد زاده اين است که سير درام در مسير درست و اساسي پيش نمي رود. زيگزاگ پشت زيگزاگ طي مي شود و مخاطب تا مي آيد فهم کمدي اش را روي موضوعي متمرکز کند، موضوع بي ربطي شالوده موضوع قبلي را به هم مي ريزد. داستان ابتدا خوب پيش مي رود. نجات دختربچه از افتادن در دريا توسط اسماعيل (که قرينه اش را در پايان با نجات دختربچه اي ديگر توسط سيمين شاهديم) مدخل مناسبي است براي معرفي و پيشبرد رابطه بين شخصيت هاي اصلي داستان. مثلاً حضور راننده در کشتي، که بعداً ضامن شدنش را در آژانس براي سفته هاي سيمين توجيه مي کند، ايده اي روايي است که معلوم است از قبل رويش فکر شده است. ولي اين نمونه ها بسيار اندکند. يکي از اساسي ترين ضعف هاي فيلم تعدد ناموجه و ناموزن سبک هاي کمدي است که البته در کارهاي قبلي فيلم ساز هم نمود داشت. فيلم قالب واقع گرايانه دارد، اما معلوم نيست شوخي هايي مثل پريدن قورباغه در پيراهن شارلوت يا بردن الاغ مريض با برانکار بيمارستان چه جايگاهي در اين قالب دارد. مورد ديگر شوخي هاي سياسي است که البته در فيلم هاي کمدي متداول است، ولي به هر حال بايد زمينه منطقي اش با درون مايه داستان مشخص باشد. کمونيست بودن پدر سيمين و ماجراي راديو شوروي و اعلاميه ها با نشان داس و چکش و غيره هيچ دخلي به تاکسي راني سيمين پيدا نمي کند و از همين رو جز يک شوخي بي ربط که به تبع بي مزه هم هست تلقي نخواهد شد. به عنوان مثال اگر در فيلمي مثل دايره زنگي (پريسا بخت آور) پيرمردي مدام در حال متلک گويي هاي سياسي است دقيقاً در ارتباط با مايه داستاني (ماجراي ماهواره ديدن مردم) و مايه معنايي (از هم گسستگي اجتماعي) اثر قرار مي گيرد و به همين دليل هم به دل مي نشيند، ولي در اين جا کاريکاتور حزبي پدر با هيچ چسبي قابل الصاق به متن فيلم نيست. نمونه ديگر بازي فوتبال سيمين است. سيمين به خواست پسرش و همکلاسي هاي او دروازه بان تيم شان مي شود و تصادفي (موقع افتادن روي زمين يا تمرين بارفيکس با ميله دروازه يا موقع فرار از يک عقرب) توپ ها را مي گيرد. جدا از بامزگي يا بي مزگي اين شوخي ها، واقعا بود و نبود چنين ماجرايي در داستان تاکسي نارنجي تأثيري دارد؟ مي توان ماجراهاي خيلي زيادي را از اين قبيل به اين فهرست افزود. از غذاي تند شام مهماني (که کليشه اي ترين و دم دستي ترين تمهيدهاي کميک از آن به عمل مي آيد) تا حمام آفتاب شارلوت. حتي جنبه هاي غير کمدي زائد هم در فيلم کم نيستند. آمدن و رفتن ژوليت نزد شارلوت و سيمون قرار است چه گرهي از کار داستان بگشايد يا بر آن بيفزايد؟ اگر شخصيت ژوليت را حذف کنيم اتفاقي مي افتد؟ علاقه دو نوجوان خانواده زماني و پطروسيان چه تأثيري برمتن مي گذارد؟ حالا که داريم پشت سرهم سؤال مي کنيم، فلسفه بازي ماهايا پطروسيان در نقش يک پيرزن چيست؟ اين که بازيگر جواني در قالب شخصيت هاي سالخورده ايفاي نقش کند البته في نفسه عيب نيست، اما معمولاً فيلم ساز اين تمهيد منظوري دارد که مرتبط با اقتضاهاي اثر است. در اين جا هيچ اقتضايي در ميان نيست. کما اين که نمي دانيم آزيتا حاجيان ميان سال چرا بايد با چنين گريم گل درشتي، نقش زني جوان را بازي کند. اين چيزها که سرخود خنده آور نيست؛ بايد معطوف به مايه اي منطقي (منطق داستاني/شخصيتي، نه منطق فلسفي) باشد تا موجد خنده باشد . البته اين وسط يک نکته قابل ذکر وجود دارد و آن حضور زن در يک نقش کمدي است که از قضا به نوعي درجاهايي مربوط به کمدي فيزيکي و اندام هم مي شود. مي دانيم که در مناسبات سينمايي ما به دلايل محدوديت هاي موجود، معمولاً اين جور نقش ها را براي زنان در نظر نمي گيرند. اما در تاکسي نارنجي قرار است با رعايت هنجارهاي مزبور، کمدي اندام در زنان هم جلوه يابد. ولي بديهي است که اين ناممکن است. براي همين شوخي هايي مثل حرکت هاي موزون شارلوت موقع فرو رفتن قورباغه در پيراهنش يا همراهي او با پدر سيمين در ترانه خواني و رقص روسي يا دويدن در دريا موقع حمام آفتاب، از کار در نمي آيد. از اين ها که بگذريم، تاکسي نارنجي در بسياري از لحظه ها شلخته به نظر مي آيد. انگار فقط قرار بوده فوري ايده اي جلوي دوربين برود و بي درنگ سراغ ايده بعدي بروند. براي همين لابد فرصت نبوده تا سازندگان فيلم از خود بپرسند چرا هيچ خبري از آن همه زخم و جراحت در بدن و صورت اسماعيل در سکانس پس از کتک کاري اش با اوباش نيست، يا چرا يکي از همان اوباش که به توصيه سيمين کمربند ايمني بسته بود، در سکانس آمدن اسماعيل ديگر کمر بندش بسته نيست. حتي برخي فصل ها هم با کم مايه ترين منطق ها (که در ادبيات خودماني تر به آن ماست مالي مي گوييم) شکل گرفته اند. پيشينه پرستاري سيمين درست وسط معرکه تصادف بچه مطرح مي شود و زن و شوهري سرگرد و ناظم مدرسه هم درست همان جا که بچه شان تصادف کرده به اطلاغ مخاطب مي رسد . در کنار اين ها احساسات گرايي هاي رقيق هم ضعف ها را افزون ساخته اند. آن اسلوموشن دويدن سيمين در سکانس ماقبل آخر در حالي که گل در دست دارد واقعاً وحشتناک است. در فيلمي که ارجاع با مزه اي به يک ترانه عامه پسند («فقط به خاطر تو»ي منصور) مي کند، عجيب است که خودش هم از اين دست احساسات گرايي هاي دم دستي بهره ببرد. سال هاست هر وقت نقدي بر فيلمي از ابراهيم وحيد زاده مي نويسيم، يادآوري تحفه هاي او به عنوان فيلمي خوب، مدام تکرار مي شود. اين بار خيلي سعي کردم سراغ اين موتيف نروم ولي نشد. جنس کمدي هاي وحيد زاده تا حد ملموسي با جنس شبه کمدي هايي که اين روزها در اوج سخافت و ابتذال روي پرده سينماهاست تفاوت ماهوي دارد و همين نشان مي دهد که نگاه او هنوز در ابعادي اصالت خود را حفظ کرده است . اي کاش اين اصالت با حوصله و تأني و خلاقيت هم در آميخته بود. تا کي بايد بنويسيم بهترين فيلم وحيد زاده هنوز اولين فيلم اوست؟ منبع: مجله ماهنامه سينمايي فيلم 405 /ج  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 671]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن