واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خجالتيها با ازدواج دو زوج و فرزنددار شدن آنها، اقوام و اطرافيان همه به دنبال خصوصيات مشترکي ميگردند که اين فرزند با پدر، مادر يا پدربزرگ و مادربزرگش دارد. به طور مثال، اخلاقش به پدرش رفته، چشمانش به مادرش رفته يا رنگ موهايش شبيه عمويش است. آرام بودن، شلوغ بودن، کمحرفي، خجالتي بودن، اجتماعي و يا منزوي بودن، همه خصوصياتي است که فرزند در خانواده ميآموزد و يا به ارث ميبرد. همانطور که فرزندان با يکديگر تفاوت دارند، يکي خوددار و گوشهگير و کمحرف و ديگري اجتماعي و پر سر و صدا است، شيوه رفتار و فرزندپروري والدين نيز بايد مطابق با ويژگيهاي خلقي و رفتاري کودکانشان باشد. زماني که با کودک خجالتي و خوددار مواجه ميشويد، با رعايت نکات ريزي ميتوانيد مسير تربيت و پرورش او را سادهتر کنيد. هر کودکي با ويژگيهاي خلقي و شخصيتي خاصي متولد ميشود که در شيرخوارگي و نونهالي نمايان ميشود. کوکان خجالتي در خود فرو رفته بوده و اضطراب آنها در مقايسه با کودکان اجتماعي بيشتر است. کارشناسان، ژنتيک را عمدهترين دليل اين امر عنوان ميکنند و عقيده دارند که خصوصيات زيستشناختي، تاثير والدين، روابط دوران کودکي و احساس کودک درباره خود، همگي در کمرويي او موثر است. کمک والدين کودکان آرام و خجالتي ميتوانند مانند ساير کودکان خوشحال و خشنود باشند ولي آنها از ترسهايي که دارند، خجالت ميکشند. کودک خجالتي اغلب اعتماد به نفس ضعيفي دارد و به تواناييهايش اعتماد ندارد. در اين باره تجربيات والدين و ميزان نفوذ آنها ميتواند در برخورد با رفتار خجالت و کمرويي کودکان کمک کننده يا مشکلساز باشد. با استفاده از روشهاي خلاقانه و کمي تشويق ميتوان به کودک کمک کرد تا بدون اينکه خودش متوجه شود، کمتر احساس خجالت کند. گام اول اولين گام در پرورش کودکان خجالتي، پذيرفتن آنها است. کودک را بايد آنطور که هست پذيرفت نه آن طور که دوست داريم. اگر کودک بداند «همين طور که هست» دوستداشتني است، اعتماد به نفس بيشتري پيدا ميکند. گام دوم سعي کنيد رفتار کودکان خجالتي را تغيير دهيد اما به کودک بفهمانيد که مجبور نيست کاري را که دوست ندارد انجام دهد، چرا که اصرار بر انجام يک کار، روحيه تدافعي را در کودک افزايش ميدهد. گام سوم احساسات کودک خود را بشناسيد و اجازه دهيد خودش باشد. با صرف وقت، عشق و حمايت والدين، او ميتواند بر ترسهاي خود غلبه کند. فرزند خود را باور کنيد تا او نيز خود را باور کند. گام چهارم کودک خود را در يافتن فرصتهاي زماني که ميتواند خارج از محيط آشناي خود قدم بردارد، ياري دهيد. همه ما در موقعيتهاي سخت و مبهم در موقعيت تصميمگيري قرار گرفتهايم. ما دوست داريم کاري را انجام دهيم ولي ميترسيم و همين ترس، ما را منصرف ميکند. زماني که چنين موقعيتهايي براي کودکان پيش ميآيد، او را تشويق به پريدن از مانع و سعي در رسيدن به هدف کنيد. گام پنجم پرخاشگري نسبت به کودکي که با ترسهايش درگير است، به هيچ وجه مناسب نيست. پذيرش، عشقورزي و تشويق، از نکات کليدي پرورش کودک خجالتي است. بنابراين موفقيت يا شکست کودک در رفع خجالت و کمرويي چندان مهم نيست بلکه ياد گرفتن اينکه خود را دوست بدارد، اهميت دارد. براي تصميمگيري در اين زمينه که آيا کودک نياز به کمک خلاقانه براي رفع خجالت دارد يا اينکه بيتوجهي موقتي چاره کار است، به چند نکته بايد توجه کرد: • آيا فرزند شما در بيشتر مواقع کمرو است يا در بعضي مواقع؟ • آيا او نسبت به زندگياش احساس رضايت و خشنودي دارد؟ • آيا در موقعيتهاي اجتماعي احساس ناراحتي و دشواري دارد؟ • آيا زماني که ترسهايش مانع بازي با همسالانش ميشود، احساس ترس و ناراحتي ميکند؟
فرمول واحدي وجود ندارد نگراني و توجه زياد والدين براي کمک به رفع کمرويي مانع توجه به ابعاد و موقعيتهاي ديگري که کودک در حين بزرگ شدن با آن مواجه است، ميشود. براي تشخيص اينکه کودکتان در قلمرو افراد خجالتي و کمرو قرار ميگيرد يا خير بايد به جلوههاي عاطفي و احساسي کودک توجه کنيد. کودکان خودباور به طور ذاتي با ادب هستند، تماس چشم به چشم برقرار ميکنند و اغلب خوشحالاند اما کودکان خجالتي به طور معمول مضطرب و در موقعيتهاي اجتماعي احساس ناراحتي ميکنند و از برقراري تماس چشمي ميگريزند. از آنجا که هر کودکي منحصر به فرد است، هيچ فرمول اعجازآوري براي تغيير کودکان نميتوان يافت اما ميتوان روشهاي مفيد و قابل استفادهاي را در هدايت کودکان خجالتي مطرح کرد: 1) شناخت ويژگيهاي شخصيتي خود، ترسها، اضطرابها و فشارهاي روحي، پذيرش نقش وراثت در ويژگيهاي رفتار فعلي کودک، کار روي ترسهاي خود و تلاش در ارايه نقش مثبت در شکلدهي رفتار کودک. 2) مشاهده رفتار کودک. آيا او هميشه کنارهگير است يا بعضي اوقات؟ چه شرايطي عامل رفتار خجالتزدگي ميشود؟ عملکرد او در گروه بهتر است يا انفرادي و آيا او علاقهمند به بازي با بچههاي ديگر است ولي از همراهي آنها به شدت ميترسد؟ خلقيات کودک را با مشاهده واکنشهاي او نسبت به افراد متفاوت و تغيير در برنامههاي روزانه بشناسيد. به اين ترتيب، موقعيتهاي آسيبزاي احتمالي را شناسايي ميکنيد و از طريق دور کردن کودک از موقعيتهاي آسيبزا به او کمک ميکنيد. 3) با کودک خود ارتباط برقرار کنيد و همواره او را تشويق کنيد. بچهها اغلب احساسات خود را نميشناسند. کلماتي را برايشان معرفي کنيد و درباره ترسهايشان صحبت کنيد. به طور مثال، دختر شما از بازي با پسر بچهها ميترسد. علت آن را جويا شويد بدون اينکه کلمه چرا را به کار ببريد. براي مثال، بگوييد. «فکر ميکني چه اتفاقي ميافتد اگر با آن پسر کوچولو بازي کني؟» اين کار سبب ميشود او متوجه شود هيچچيز وحشتناک نيست و به اين ترتيب با ارتباطات بيشتر تشويق ميشود. 4) تجربيات جديد را ملموس سازيد. يکي از فنون موثر، آشنا کردن کودک با تجربيات جديد است. بهطور مثال، پيش از شروع مدرسه ميتوانيد کودک را به محوطه مدرسه ببريد تا ترس و هيجان کودک کمتر شود. درباره کودکان کوچکتر ميتوانيم آنها را در موقعيتهاي سخت همراهي کنيم. در حالي که کودکمان ساکت است، مکالمه را با کودک ديگر آغاز کنيم و از اسم و ميزان علاقهاش به بازي بپرسيم. کودکان بزرگتر که اعتماد به نفس بيشتري دارند و به خود متکي هستند ميتوانند کارهايي مانند سفارش غذا در رستوران يا پرسشهاي سرکلاس را با کارآمدي بالا انجام دهند. نقش والدين والدين ميتوانند هميشه کودک را تشويق کنند اما فشار و سختگيري، روندي بيفايده است. بنابراين به فرزندتان اجازه ابتکار عمل دهيد. تحميل کاري که کودک آمادگي انجام آن را ندارد، پاسخ منفي به دنبال دارد و کودک را ناتوان و بيصلاحيت نشان ميدهد و به او ميقبولاند که کم استعداد و بيعرضه است. بنابراين فرزندتان را تغيير ندهيد بلکه شرايط مساعدي برايش فراهم کنيد. اجازه برنامهريزي به او بدهيد تا با ايجاد فرصت، آسايش و راحتياش را گسترش دهد. منبع:http://www.salamat.com
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 515]