واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فرزندان مسووليتپذير چرا گروهي از فرزندان، مسووليتپذير هستند و گروهي ديگر نيستند؟ نوزادان و بهطور کلي کودکان، به مادر و پدر بسيار وابسته هستند، چنان که اگر نوزادي، دو سه روز مورد مراقبت قرار نگيرد، ميميرد. در حالي که نوزادان بسياري از جانوران، به مادر و پدر و خود وابسته نيستند، بهعنوان نمونه، به بچه زرافه، آهو، مرغ، اردک و... کسي ياد نميدهد که به محض تولد راه بروند و بهدنبال تامين غذاي خود باشند؛ اما حدود پنج سال طول ميکشد که کودک انسان بتواند حرف بزند، راه برود و زندگي خود را از نظر خورد و خوراک تامين کند. کودک انسان براي اينکه راه برود، صحبت کند و غذاي خود را بهدست آورد و بهطور کلي، نيازهاي خود را برطرف کند، از همان کودکي به آموزش و کسب مهارت نياز دارد. به همين علت براي پرورش، آموزش و کسب مهارتهاي لازم در سنين گوناگون، کلاسهاي متعدد ازجمله مهدکودک، کلاسهاي پيشدبستاني، دبستان، دبيرستان، دانشگاه و... پيشبيني شده است. کودک تا يکسالگي پيميبرد که به انسان ديگري وابسته است که نيازهاي او را برطرف ميکند. در شرايط عادي، کودک ياد ميگيرد که بين خواستن و برطرف شدن نيازهايش مدتي صبر کند تا نيازش برطرف شود. درست است که فاصله زماني ميان بيان نياز و برآورده شدن آن براي کودک دردآور است ولي اين امر به او کمک ميکند تا صبرکردن را بياموزد. اگر مادر و پدر بدون درخواست کمک، تمام نيازهاي کودکان خود را فوري فراهم سازند، کودکان صبرکردن را که فاصله ميان خواستن و فراهم شدن آن است را درک نميکنند و ياد نميگيرند. بنابراين اگر فرزندان در کودکي ياد بگيرند که هرچيزي را که نياز دارند، ابراز کنند و تا فراهم شدن خواستهشان، صبرکردن را ياد بگيرند در نوجواني و جواني هم متوجه ميشوند که براي رفع نيازهايشان بايد تلاش کنند و براي کسب نتيجههاي مورد نظر، صبر داشته باشند نه اينکه در نوجواني و جواني از مادر و پدر خود انتظار داشته باشند که هرچيزي را که ميخواهند و يا نياز دارند، سريع و بدون تلاش و کوشش در اختيارشان قرار دهند. همه مادران و پدران از اينکه به فرزندشان کمک کنند، لذت برده و احساس خوبي پيدا ميکنند ولي مادران و پدران آگاه و مسوول، بر احساس و اميال خود مديريت ميکنند و متناسب با بزرگشدن کودکشان، بهتدريج مسووليت انجام کارهايي که توان انجام آنرا دارد، بهعهدهاش ميگذارند و کودکان خود را از آزادي نسبي لازم برخوردار ميسازند و فضاي فکري و آزادي عمل خوبي بهوجود ميآورند تا استعدادهاي فرزندشان در همه زمينهها شکوفا شده و رشد کند. بنابراين مهمترين عاملي که به کودکان کمک ميکند که رشد کنند، بهسوي استقلال پيش روند و مسووليتپذير باشند، آگاهي و مسووليتپذيري خود پدر و مادر نسبت به انجام وظيفههاي خويش است، يعني وقتي پدر و مادر و مربيان کودک، آگاه، وظيفهشناس و مسووليتپذير باشند، کودکان از آنها الگوبرداري کرده و آنان را سرمشق خود قرار ميدهند. بهطور کلي پدران و مادران آگاه، با شناخت توانايي فرزندشان و ايجاد رابطه دوطرفه و متناسب با رشد سني، مسووليت و وظيفههايي را با گفتگو و همکاري خود کودک، تعيين ميکنند و به کودک خود ياد ميدهند که مسووليتپذيري و انجام کار، احترام را بالا ميبرد و انسان را ارزشمند ميکند. به کودک خود ميآموزند که بهتدريج وابستگياش را کم کند و آرامآرام بهسوي استقلال قدم بردارد. وقتي کودک با ميل خود وظيفههايش را انجام ميدهد، احساس بزرگي کرده و لذت هم ميبرد و بهآرامي، مهارتهاي او افزايش مييابد. وقتي کودک با تمجيدها و نگاههاي تحسينآميز مادر و پدر مواجه ميشود، احساس ارزشمندي کرده، باورها، اعتماد به نفس، توان فکرکردن و قدرت خلاقيتش بالا ميرود، جرات و جسارت انجام کارهاي تازه را به راحتي پذيرا ميشود و استعدادهايش رشد ميکند. از وابستگيهايش کاسته شده و بهسوي استقلال پيش ميرود. «احساس ارزشمندي» همانند اعتماد به نفس، آموختني و يادگرفتني است. کودک از مادر، پدر و اطرافيان تجربههاي فراوان کسب ميکند، اگر محيطي که کودک در آن پرورش مييابد، خوب و متعادل و مطلوب باشد و با نيازهاي فردي او سازگار باشد، امکان و زمينه بروز استعدادهاي گوناگون براي کودک فراهم ميشود. چنين کودکاني داراي معيار و ارزشهاي والا ميشوند و در بزرگي هم بهصورت افرادي مفيد و شايسته وارد جامعه ميشوند. در حالي که مادر و پدر ناآگاه بهدليل باورها و انديشههاي اشتباه و به علتهاي متعدد ديگر به اشتباه تصور ميکنند که فرزندشان قادر به انجام وظيفههاي محوله نيست، يا چون اهميت مسووليتپذيري را درک نکردهاند، به اشتباه فکر ميکنند که فرزندشان بهتر است فقط درس بخواند و وقت خود را با انجام کارهاي ديگر هدر ندهد. بنابراين مسووليت کارها و انجام وظيفههاي خاص فرزندان را بهعهده ميگيرند و به اشتباه تصور ميکنند که با اين کارها به فرزندان خود، محبت و خدمت ميکنند، درحالي که با اين رفتار اشتباه و غلط، ناآگاهانه از رشد استعدادهاي فرزندانشان، جلوگيري کرده و فرزندان خود را دست و پا چلفتي بار آورده و بيشتر به خود وابسته ميکنند. بايد بدانيم که هرقدر مادر و پدر بستهتر و محدودتر فکر کنند، در برابر توصيه مشاوران و روانشناسان در جهت تغيير و تبديل روشهايشان بيشتر مقاومت خواهند کرد. منبع:www.salamat.com /م
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 420]