واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: از فصلها و فاصلههابه بهانه انتشار «خاکستر آيينه» مجموعه شعر محمدرضا ترکيمىتوان گفت که شعر ترکى در آغاز بيشتر بر بستر مضمونهاى سياسى، اجتماعى شکل مىگرفت و دلمشغولى عمده شعر او به اين فضا معطوف بود امّا در گذر زمان رفته رفته پررنگ شدن ِجنبههاى تغزلى، مضمونهاى سياسى را به حاشيه رانده است.
دکتر محمدرضا ترکى (1) از شاعرانى است که ريشه در حوزه علميه دارد، از نسلِ استثنايى شاعران جوانى که در دهه نخست پس از انقلاب در حوزههاى علميه جوانه زدند و در دهه دوم و سوم قد کشيدند و به برگ و بر نشستند، هريک به رنگى.اين نسل عاشق از يک سو سرشار از شور و شيدايى سالهاى جوانى انقلاب بود و به ناگهانِ جنگ و دفاع مقدس پيوسته بود و از ديگر سو در عهد شباب و نوپايىِ شعر و ادبيات تازهاى نفس مىکشيد که اکنون از چشم انداز اين سالها مىتوان آن را در قامت «شعر شيعى امروز» از ديگر گرايشها و گونهها تمايز داد. نشستها و حلقههاى پراکندهى شاعران حوزوى در ابتدا به کنگره شعر دانشجويان و طلاب کشور پيوند خورد و پس از چند سال در شمايل کنگرهاى مستقل رخ نمود که به تعبيرى مسامحهآميز «کنگره شعر حوزه» ناميده شد، و در واقع مراد از آن شعر شاعران روحانى و شاغلان به تحصيل در حوزهها بود، وگرنه کم نبودند، شاعرانى که روزى و روزگارى در حوزههاى علميه درس خوانده بودند امّا در اين روزگار در کسوت روحانيت نبودند و حوزوى شمرده نمىشدند، شاعرانى چون دکتر شفيعى کدکنى، على موسوى گرمارودى و استاد محمود شاهرخى و ديگران که کم نبودند.محمدرضا ترکى يکى از چهرههاى برجستهى اين نسل استثنايى است که ديگر در حوزهها تکرار نشد.از محمدرضا ترکى تاکنون سه مجموعه اثر منتشر شده است؛ فصل فاصه (1381)(2)، هنوز اول عشق است (1387) (3) و خاکستر آيينه (1389) (4) در هر سه مجموعه منتخبى از غزل، نيمايى، شعر سپيد و قالبهاى ديگر را مىتوان ديد. برخى شعرها نيز در هر سه مجموعه تکرار شدهاند. و البته عدم تکرار خوشتر است الّا به ضرورت.آبشخورهاى فرهنگى يادشده بر شعر محمدرضا ترکى تأثيرهاى ژرف و گستردهاى نهاده است؛ در حيطه محتوا بازگشت به ريشههاى فرهنگ ايرانى و اسلامى سبب شده تا به دقايقى پربار از جنبه درونمايه و غناى انديشه دست يابد.عاشقانگىِ خاکستر آيينه ـ اگرچه از ريشههاى آسمانىاش با اشارهها و کنايهها و حتى صراحتها ياد مىکند ـ از جنسِ تغزل زمينى است.مىتوان گفت که شعر ترکى در آغاز بيشتر بر بستر مضمونهاى سياسى، اجتماعى شکل مىگرفت و دلمشغولى عمده شعر او به اين فضا معطوف بود امّا در گذر زمان رفته رفته پررنگ شدن ِجنبههاى تغزلى، مضمونهاى سياسى را به حاشيه رانده است. در مجموعه «فصل فاصله» اکثريت با شعرهاى سياسى و اجتماعى است، امّا در «خاکستر آيينه» غلبه عاشقانگى را به روشنى مىتوان حس کرد، و چرا کتمان؟ عاشقانگىِ خاکستر آيينه ـ اگرچه از ريشههاى آسمانىاش با اشارهها و کنايهها و حتى صراحتها ياد مىکند ـ از جنسِ تغزل زمينى است؛ با سايه روشنهاى اروتيسمى که هماره فاصلهاش از وقيح نگارى را حفظ مىکند و صد البته بر مرزى ظريف راه مىرود که در حقيقت به رقص و سماع بر لبه تيغ مىماند: اعتراف مىکنم پيشتر از طلوع چشمهاى تو/ شعر ناب را نمىشناختم ...اعتراف مىکنم پيشتر/ اگرچه بارها/ عشق را سرودهام اين سؤال بيجواب را نمىشناختم اعتراف مىکنم... تو نيز اعتراف کن!(ص 123)
در روندِ رو به تغزل شعر محمدرضا ترکى درونمايهاى غنى از تفکر معطوف به بن مايههاى فرهنگ مشرقى پيداست؛ پژواک گرهخوردگى فکر و ذکر. حال آنکه غياب تفکر اصيل و خلّاق درد بزرگ شعر و ادبيات معاصر ماست. در پهنه شعر روزگار ما معناستيزىِ پوچ ـ که بازتاب فقر انديشه و تنفس روحى در شعاع انديشههاى وارداتى است ـ با جعل عنوان آبرومندانه «معناگريزى» بحران تفکر در شعر را به بحران مخاطب گره مىزند؛ در اين گستره کم نيستند شاعران غزلپردازى که با چند غزل خوب و اى بسا چند بيت درخشان در آغاز راه چشمها را خيره کردهاند امّا در تداوم راه به دليل همين فقر انديشگى ته کشيدهاند و راه به برهوتِ هيهات بردهاند، و کم نيستند نوپردازانى که از تخيل قوى برخوردارند يا استعداد زبانآورى فوقالعادهاى دارند امّا به دليل خامدستى در تفکر شاعرانه از ناکجا آبادها سر درآورده و مايه حيرت و عبرت خلايق شدهاند. شعر شاخصِ خاکستر آيينه که در واقع آينهگردان حال و مقال اکنونِ شعرهاى محمدرضا ترکى است، شعر «زن و عطر و نماز» است. از همين عنوان شعر نيز مىتوان دريافت که شعرى است عاشقانه و البته زمينى و صد البته در پيوندى تنگاتنگ با تفکر دينى و مذهبى. تمام اين شعر عاشقانه براساس نوعى ارتباط بينامتنى با قرآن و حديث و سيره پيامبر(ص) شکل گرفته است، با اشارتى به آن حديث مشهور پيامبر(ص) که «از دنياىتان سه چيز را خوش مىدارم» و اشارتى به ماجراى گريز پيامبر(ص) از دست کافران و مشرکان جاهليت و ماجراى عنکبوتها و تنيدن تار بر دروازهى غار: بر بسترى که عطر نفسهاى تو را دارد آسوده به خواب مىروم حتّى وقتى شمشيرهاى آختهبر من تاخته باشند... ... تمام آيههاى من سوره نساء است امّا احسن القصص نگاه عاشق توست! اين شعر، شعر آغازين کتاب است و بىاغراق از بهترين شعرهاى ترکى است و نمونهاى از موفقترين شعرهاى عاشقانه معاصر که جسارت و فرزانگى را توأمان در آن مىتوان ديد با زبانى زلال و ايجازى ستودنى. آن هم در زمانهاى که بسيارى از شاعران و متشاعران ـ در دو سوى آب ـ براى بيان مفاهيم عاشقانه به رويکردهاى نخنماى معطوف به الحاد سر مىسپارند. در روندِ رو به تغزل شعر محمدرضا ترکى درونمايهاى غنى از تفکر معطوف به بن مايههاى فرهنگ مشرقى پيداست.محمدرضا ترکى در هر سه مجموعه رويکردى معتدل دارد؛ چه در زبان و قالب و فرم شعر و چه در محتوا که بدان اشارت رفت. نه کلاسيک افراطى است، نه نوگراى افراطى. در سراسر مسير شعرىِ ترکى نشانى از نُرمگريزى و هنجارشکنىهاى آوانگارد نمىتوان يافت. با عنايت به آن که ذات حرکت نوگرايانه شعر در شکستن هنجارها و گريز از نُرمهاست، التزام افراطى به اعتدال ـ يا اعتدال افراطى ـ بىشک بخشى از جسارتهاى شاعرانه را محو خواهد کرد و اى بسا همين امر مىتواند ـ با بستن بال و پرِ شعر ـ مانع پروازهاى بلند شاعرى توانمند شود. طرفه اينجاست که در شعر طنز خلاقيت بيشترى مىبينيم. ترکى البته در مجموعه کارهايش بيانى نمکين دارد و اين از نقاط قوّت شعر اوست، امّا در شعرهاى طنز انگار التزام به آدابها و ترتيبها دست از سر شاعر برمىدارند و ملاحتها بر حلاوت شعر مىافزايند. شعرهايى چون شاعرک، رمضانيه، پليد، بز و حنجره و پوشالى در دفتر دوم شاعر شاهد اين مدعايند و شعر «شهر هرت» که از معدود شعرهاى طنز خاکستر آيينه است.در هر سه مجموعه محمدرضا ترکى زبان شعر نرم و زلال و تغزلى است، به دور از ابهامها و تعقيدها و زمختىها. زبانى سهل که هرجا با خصلت ممتنع بودن پيوند خورده، به دقايقى درخشان و اثرگذار دست يافته و اىکاش اين دقايق بسيارتر از اين شود که هست و ناگفته نماند که مقصودم تحميل سازهها و فرمهاى از پيش انديشيده بر شعر نيست، گسترش و به ژرفا بردن خصلت «سهل و ممتنع» در رهگذر ممارست و استمرار در ابداع خلاق است:در آغاز خدا بودو تنها خدا بودو خدا تنها بود ...و خدا آسمان راو زمين را آفريد... و تنهايى خدا بزرگ بودو من کوچک بودمخدا تو را آفريدتا تنهايىام را با تو قسمت کنمو اينک خداستو تنها خداستو خدا همچنان تنهاى تنهاست.پي نوشت ها:(1) دکتر محمدرضا ترکي (1341، آبادان). شاعر، نويسنده، مترجم، محقق ادبي و استاديار گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران .(2) فصل فاصله، مجموعه شعر/ نشر همسايه (1381) / 72 صفحه(3) هنوز اول عشق است / نشر تکا (1387) / 171 صفحه(4) خاکستر آيينه / نشر انجمن شاعران ايران (1389) / 152 صفحهفرآوري: مهسا رضاييبخش ادبيات تبيانمنابع: لوح ، ويکيپديا، آدينه بوک ، پاتوق کتاب
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 453]