واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چيستي و اهداف تربيت(3) نويسنده:سيد حسين هاشمي 2- پيامبران از جمله رسالت ها و وظايف پيامبران و از جمله پيامبر اسلام، تزکيه است؛ (هو الذي بعث في الأميين رسولاً منهم يتلو عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمة) (جمعه /2) «او کسي است که در ميان جمعيت درس نخوانده رسولي از خودشان برانگيخت که آياتش را بر آنها مي خواند و آنها را تزکيه مي کند و به آنان کتاب و حکمت مي آموزد.» تزکيه گونه اي از تربيت است و با تربيت از منظر پالايش و رفع موانع که برآيند آن رشد يافتن است، همانندي و همساني دارد. هر چند که از منظر قلمرو شمول، تزکيه نسبت به تربيت، تنگنايي مفهومي دارد؛ زيرا تزکيه تنها ناظر به تربيت اخلاقي است و نه سايرگونه هاي تربيت؛ همچون پرورش و تأمين همه جانبه نيازهاي مادي و جسمي انسان ها، به ويژه عهده دار بودن مستقيم تربيت فيزيکي تربيت شوندگان و گويا به همين دليل است که در قرآن کريم، آن گاه که از تربيت کنندگان در دو ساحت تربيت مادي و معنوي، همچون خداوند، والدين و يا نقش فرعون در تربيت موسي سخن مي گويد، با واژه «تربيت» ياد مي کند، اما آن گاه که از نقش تربيتي پيامبر سخن مي گويد، واژه «تزکيه» را به کار مي بندد؛ چرا که حوزه تربيتي پيامبر به تزکيه و پيرايش معنوي انسان ها محدود مي شود، حال آنکه کارکرد تربيتي ساير مربيان که قرآن از آنها ياد کرده است، شامل هر دو بعد مادي و معنوي تربيت مي گردد. تأمل در آيات رسالت و پيامبري مي رساند که تمامي آنچه را که در شئون ربوبيت خداوند و برآيندهاي آن برشمرديم، درباره پيامبران الهي نيز مي توان دريافت؛ بدين معنا که قرآن کريم از يک سو کار تزکيه و مقام پيامبران را به اين دليل که مربيان اخلاقي و تزکيه کنندگان انسان ها هستند تقديس مي کند و مي ستايد - لحن منت گذارانه آيه اخير مي تواند ناظر به همين معنا باشد - از سوي ديگر، همان سان که در ربوبيت الهي گفتيم، قرآن، لزوم اطاعت و فرمانبري انسان ها از خداوند را از لوازم و برآيندهاي ربوبيت خداوند مي داند. همين گونه، اطاعت و فرمانبري از پيامبران را لازم و بايدي مي شمارد و آن را حقي از پيامبران بر مردم مي شناسد و به پيامبران و رسولان الهي و حتي آنان که جانشين و مصوب از جانب رسولان الهي در بين مردم هستند، گفته شده است که به مردمان يادآوري کنند که آنان چون فرستاده رب العالمين و پروردگار انسان ها و نيز مربيان اخلاقي و معنوي آنهايند، پس مي بايد که از فرمان و دستورات آنان پيروي شود. قرآن کريم به روايت از حضرت عيسي عليه السلام مي آورد که به بني اسرائيل گفت: (... و جئتکم بآية من ربکم فاتقوا الله و أطيعون) (آل عمران /50) «... و نشانه اي از طرف پروردگار شما برايتان آورده ام، پس از خدا بترسيد و مرا اطاعت کنيد.» و از هارون نبي که پس از رفتن موسي عليه السلام به کوه طور نماينده وي در ميان بني اسرائيل بود، اما بني اسرائيل از فرمان وي سرپيچي کردند و به گوساله سامري روي آوردند، نقل مي کند که به گوساله پرستان يادآور شد؛ (...و ان ربکم الرحمن فاتبعوني و أطيعوا أمري (طه /90) «...پروردگار شما خداوند رحمان است، پس از من پيروي کنيد و فرمانم را اطاعت نماييد.» و نيزحکايت نوح پيامبر عليه السلام را يادآور مي شود که در مقام استدلال براي لزوم پيروي از وي و پذيرش دعوت او، به قوم خود گفت: (قال يا قوم ليس بي ضلالة ولکني رسول من رب العالمين*أبلغکم رسالات ربي و أنصح لکم...) (اعراف /62-61) «گفت: اي قوم من! هيچ گونه گمراهي در من نيست، ولي من فرستاده اي از جانب پروردگار جهانيانم، رسالت هاي پروردگارم را به شما ابلاغ مي کنم و من خيرخواه شما هستم.» چنان که حضرت هود پيامبر عليه السلام به قوم خود همين خواسته را باز مي گويد و ابراز مي دارد: (قال يا قوم ليس بي سفاهة ولکني رسول من رب العالمين* أبلغکم رسالات ربي و أنا لکم ناصح أمين) (اعراف /67-68) «گفت: اي قوم من! هيچ گونه سفاهتي در من نيست، ولي فرستاده اي از طرف پروردگارجهانيانم، رسالت هاي پروردگارم را به شما ابلاغ مي کنم و من خيرخواه اميني براي شما هستم.» از ديگر سو، خداوند در جاي جاي قرآن، رحمت و مهرورزي رسولان الهي را نسبت به مردمان، به ويژه مؤمنان که متربيان مستقيم آنان به شمار مي روند، يادآوري مي کند؛ مانند آيه اخير که در آنها بر «ناصح امين» بودن پيامبران که از دلسوزي و رأفت فردي نسبت به ديگري بر مي خيزد، اشاره شده است و همانند آنچه که در سوره مبارکه ي شعراء به نقل از نوح، هود، صالح، لوط و شعيب آمده است که همه آنان بر امانت و صداقت خويش تأکيد مي ورزيدند و مي گفتند: (اني لکم رسول أمين* فاتقوا الله و أطيعون) (شعراء /108-107) «من براي شما پيامبري امين هستم، پس تقواي الهي پيشه داريد و مرا اطاعت کنيد.» و يا مانند آنچه که درباره رسول خاتم آمده است: (لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزيز عليه ما عنتم حريص عليکم بالمؤمنين رءوف رحيم) (توبه /128) «به يقين رسولي از خود شما به سويتان آمد که رنج هاي شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.» 3- پدر و مادر مربيان ديگري که قرآن کريم نقش تربيتي آنان را به رسميت مي شناسد و به آنان شأن تربيت گري بخشيده، پدران و مادران هستند. در دو سوره اسراء و احقاف از اين موضوع سخن به ميان آمده است: (و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما کما ربياني صغيرا) (اسراء /24) «بال هاي تواضع خويش را از محبت و لطف دربرابر فرود آر و بگو: پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کوچکي تربيت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.» (و وصينا الانسان بوالديه احساناً حملته أمه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتي اذا بلغ أشدة أربعين سنة) (احقاف /15) «ما به انسان توصيه کرديم که به پدر و مادرش نيکي کند، مادرش او را با ناراحتي حمل مي کند و با ناراحتي بر زمين مي گذارد و دوران حمل و از شير بازگرفتنش سي ماه است تا زماني که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگي بالغ گردد.» خداوند در اين دو آيه شريفه ضمن به رسميت شناختن تربيت والدين، با توصيه به فرزندان مبني بر احسان نيکويي به آنان و اجتناب و پرهيز از کوچک ترين سخن و رفتارآزاردهنده، حق مربي بر متربي و نيز قداست مربيان و کار تربيت و هم زمان، رأفت و پدر و مادر را در عهده داري کار دشوار تربيت که جز با عشق و محبت بسيار تحمل پذير نيست، با کارآمدترين و شيواترين بيان ترسيم کرده است. مؤلفه هاي تربيت برآينده آنچه تاکنون آورديم، آن است که تربيت در نگرش قرآني از مؤلفه هاي چندگانه سامان يافته است. به ديگر سخن، چهار عنصر در مفهوم تربيت نهفته است: 1. تقدس و بزرگداشت مربي و کار تربيت. 2. رشد و کمال يابي تربيت شونده. 3. رحمت و مهرورزي مربي نسبت به مربوب و تربيت شونده. 4. حق مربي بر تربيت شونده. بدين ترتيب و با در نظرداشت تمامي آيات شريفه اي که از تربيت سخن گفته و يا واژه تربيت در آنها به کار رفته است، مي توان در مفهوم و چيستي تربيت از منظر قرآن گفت: «تربيت يعني برانگيختن، شکوفا کردن و رشد دادن استعدادهاي انسان در جهت کمالي که شايسته اوست، از راه فراهم سازي تمام و يا بخش بزرگي از زمينه ها و عوامل لازم و مؤثر در کمال و شکوفايي استعدادهاي انساني و نيز رفع موانع و اسباب بازدارندگي کمال و تعالي انسان از سوي مربي، همراه با تلاش و دلسوزي تربيت کننده، به گونه اي که متربي به اندازه تربيت خود، وامدار و مديون مربي باشد.» مباني تربيت نخستين موضوعي که در تمامي انديشه ها و مکتب هاي تربيتي مي بايد بحث و بررسي شود، مباني تربيتي در آن مکتب است تا نتايج و ره آوردهاي آن براي استفاده در تعليم و تربيت و راهبردهاي تربيتي ارائه گردد. «مباني» به مجموعه اي از مؤلفه ها گفته مي شود که زيرساخت هاي اعتقادي، فلسفي و نوع شناخت هر مکتب از مبدأ هستي، جهان و انسان را سامان مي دهد و اهداف، خط مشي و شيوه هاي عملي در هر زمينه و عرصه اي براساس آن مباني بنيان نهاده مي شود. در اين ميان، آن گاه که سخن بر سر تربيت انسان باشد، انسان شناختي و نوع نگاه هر مکتب به حقيقت انسان، پايه ها و اساس تعليم و تربيت در آن مکتب را بنا مي کند. نظام تعليم و تربيت و هر گونه برنامه ريزي سامان مند و کارآمد، جز بر بنيادهاي شناخت آن مکتب از حقيقت انسان ميسر نيست؛ از اين روي است که مي بايد پيش از هر اقدام و سخني در چند و چون تربيت ديني و قرآني، نگاه هر چند گذرا به مباني هستي شناختي، انسان شناختي، حقيقت انسان، ويژگي ها و استعدادهايش از منظر ديانت اسلامي و نگرش قرآني بيفکنيم. منبع:نشريه پژوهش هاي قرآني ،شماره60-59. ادامه دارد... /ج
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 482]