تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خداى تعالى كتابى راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت. پس راه خوبى را پيش گ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815164585




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نامه نگاريهاي شاه اسماعيل اول صفوي با شارلکن (کارل پنجم )امپراتور آلمان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نامه نگاريهاي شاه اسماعيل اول صفوي با شارلکن (کارل پنجم )امپراتور آلمان
نامه نگاريهاي شاه اسماعيل اول صفوي با شارلکن (کارل پنجم )امپراتور آلمان   نويسنده :عباسقلي غفاري فرد(1)   چکيده:   مقاله ي حاضر به بررسي روابط صفويه در روزگار شاه اسماعيل اول با کارل پنجم يا شارلکن، امپراور المان، مي پردازد.شاه اسماعيل پس از شکست از عثمانيها در جنگ چالدران (1رجب 23/920اوت 1514)خواستار يگانگي با فرمانروايان نيرومند اروپا بود و چون از بزرگي و توانايي امپراتوري المان آگاه شد، نام اي به همراه فرستاده ي پادشاه مجارستان براي شارلکن فرستاد و شارلکن هم به نامه ي شاه اسماعيل پاسخ داد.در اين مقاله، چگونگي فرستادن نامه براي شارلکن و دريافت پاسخ آن از سوي دربار صفوي و پيامدهاي آن بررسي مي شود. کليد واژه :شاه اسماعيل اول صفوي، شارلکن، ايران، آلمان مقدمه   در روزگار شاه اسماعيل اول(907-930ق/1501-1524م)، شارلکن (کارل پنجم )(1519-1558م)نيرومند ترين پادشاه اروپا بود(مهدوي، 1364،ص26).شارلکن در 1500ميلادي متولد شد. پدر او فيليپ لوبو(خوبرو)و مادرش ژان لافل(ژان ديوانه)(دولاندلن،ج2، 1367،ص63)دختر فرديناند، پادشاه آراگون و ايزابل، ملکه ي کاستيل بود (غفاري فرد،1384،ص98). شارکلن ، اتريش، پي با(2)(دولاندلن،ج2، 1367،ص50)فرانش کنته را از سوي پدر به عنوان قلمرو هابسبورگ،(3)(غفاري فرد،1384،ص96)و اسپانيا، ساردني، سيسيل، ناپل و مستعمرات اسپانيا را در آمريکا از سوي مادر به ارث برده بود(دولاندلن، ج2، 1367،ص40).تا آن روز هيچ کس وارث چنين سلطنتي نشده بود و مردم مي گفتند : «در قلمرو پادشاه اسپانيا خودرشيد هرگز غروب نمي کند.»(ماله، 1363،ص88). امپراتوران فرانسه نيز خود را در ناپل و ميلان صاحب حق مي دانستند، به همين دليل ميان شارلکن و فرانسواي اول، امپراتور فرانسه، چهار جنگ در گرفت، اما اين جنگها در جايگاه دو کشور و مرزهاي آنها چندان دگرگوني به وجود نياورد(غفاري فرد،1384،ص8-87). در 1521م.که جنگ ميان شارلکن و فرانسوي اي اول شروع شد، ترکان عثماني پس از دوازده بار حمله به بلگراد ،ان شهر را گشودند و به اين ترتيب، امکان عبور از رودخانه ي دانوب فراهم آمد. فرانسويها نيز با استفاده از فرصت با ترکان عثماني بر ضد شارلکن متحد شدند.ترکان عثماني سپس در صدد گرفتن مجارستان برآمدند (شاو،1370،ج1،ص166). آغاز روابط   در روزگار مورد بحث اين مقاله، لوئي(لودويک)دوم(1514_1526م)پادشاه مجارستان بود(حق اوزون چارشي لي،1369،ج2،ص20)خواهر او با فرديناند، برادر شارلکن، ازدواج کرده بود و از اين روي فرديناند مدعي سلطنت در مجارستان بود و اين ادعا هم عامل ديگري در رويارويي هابسبورگها را ترکان عثماني شمرده مي شد(شاو،1370،ج1،ص7-166). لوئي دوم به دليل نگراني از سوي عثمانيها، در 1516م.فراتر پتروس دومونت، (نوائي، 1377،ص185؛مجله ي کاوه ،1921،ص9-8؛ غلام سرور، 1374،ص111)يکي از کشيشان ماروني لبنان را به نزد شاه اسماعيل فرستاد(آژند ، 1380،ص189)و در دربار شاه اسماعيل از وي به گرمي استقبال شد .هنگامي که فراتر پتروس مي خواست به مجارستان برگردد؛(4)(حقي اوزون چارشي لي، 1369،ج2،ص221،351)شاه اسماعيل نامه اي به شارلکن نوشت و از او خواست که آن را به شارلکن برساند.شاه اسماعيل که در چالدران شکست خورده بود، مي خواست با فرمانروايان اروپا بر ضد ترکان عثماني متحد شود و در اين ميان، شارلکن قدرت بزرگ اروپا شمرده مي شد نامه ي شاه اسماعيل به شارلکن، نخستين نامه اي است که دولت صفوي براي يک دولت اروپايي فرستاده است .اين نامه به لاتين است (5)و اصل آن در مجموعه اي با عنوان مکاتبات کارل پنجم، چاپ شده است.ترجمه ي نامه ي شاه اسماعيل به شارلکن به زبان فارسي و پاسخ آن، در مجله ي کاوه و تاريخ شاه اسماعيل صفوي چاپ شده ، اما عبدالحسين نوائي، با توصيفات روشن تري آنها را چاپ کرده است(همو، 1377،ص185). نامه ي شاه اسماعيل به شارلکن(کارل پنجم)   «به کارل پسر فيليپ اگر به خواست خدا، اين نامه به دست شما رسيد خواهيد دانست که فراتر پتروس از طرف پادشاه مجارستان با نامه اي نزد ما آمد و ما نامه ي ان پادشاه را با مسرت خاطر خوانديم.اکنون فراتر پتروس مذکور را حامل اين نامه مي سازيم و اميدواريم که وصول آن مايه ي خشنودي شما گردد.از شما با انتظار تمام انتظار دارم که به خواسته هاي من توجه کنيد.ما بايد در ماه آوريل، با هم از دو جانب بر دشمن مشترک خويش ، سلطان عثماني، حمله کنيم .سفيري هم يک وقت از طرف پادشاه سوزيتاني از راه تبريز، پيش ما آمده بود و به توسط او به آن پادشاه نامه اي نوشتيم، ولي تا کنون جوابي از او نرسيده است. چنان که از رعاياي عثماني شنيده ام پادشاهان عيسوي با يکديگر در جنگ و جدالند و اين مايه ي حيرت است، زيرا که مخالفت ايشان با هم بر جسارت دشمن خواهد افزود .به همين سبب به پادشاه مجارستان نوشتم که از دشمني با پادشاهان اروپا پرهيز کند، چه مي دانم که او [سلطان عثماني]به عزم جنگ با آن اعليحضرت سپاهي فراهم کرده و با فرستادن ايلچي و نامه مي خواهد مرا نيز در اين امر با خود متحد سازد، ولي من پيوسته در خواست او را رد کرده ام،(6)زيرا چنانکه شما مي گوييد مي خواهم در سعادت و بدبختي با شما يار باشم وهر که متحد خويش را تنها گذارد و بدو خيانت کند مستوجب جزاي خداوند قادر قهار است؛ بنابراين لازم است که زودتر به تهيه ي سپاه اقدام کنيد و اميدوارم که براي تحريک و تحريض شما به نوشتن نامه اي ديگر نياز نباشد(7)، زيرا مسافت دور است و فرستادن نامه دشوار.مخصوصاًکه سلطان عثماني درياها را در تصرف دارد و فرستادن سفيران ديگر جز اين سفير براي ما ميسر نيست.البته به سلطان عثماني اعتماد ميکنيد .سلطان کسي است که به اتحاد و سوگند وفاداري اعتنايي نمي کند و در راه نابود کردن شما از هيچ کاري دريغ ندارد.اين دشمن اجدادي چنان پيمان شکن است که قطعاً با شاهنشاه بزرگي که در کشور آلمان پادشاه است به راستي سخن نخواهد گفت. تحريراً في شوال سال 924 الحمدلله رب العالمين ،آمين امين دوستدا شما شاه اسماعيل صفوي پسر شيخ حيدر»(نوائي، 1377،ص185). اين نامه که در 13اوت تا 11سپتامبر 1523نوشته شده بود، (همانجا) پس از دو سال در 25اوت 1525به دست شارلکن رسيد.هنگامي که شارلکن در تولدو(طليطله)به سر مي برد، اين نامه را دريافت کرد و در تاريخ 6ذوالقعده 931پاسخ آن را به لاتين نوشت و به دست فراتر پتروس به دربار صفوي فرستاد (غلام سرور، 1374،ص113). پاسخ نامه شارلکن به نامه شاه اسماعيل :   «به امير والاتبار و توانا شاه اسماعيل صوفي شاهنشاه ايران برادر و بهترين دوست ما کارل شاهزاده ي والا تبارکه از پرتو الطاف الهي امپراتور روم و عالم مسيحيت و المان و پادشاه ممالک اسپانيا و هر دو قسمت خاک سيسيل و ناوار غرناطه و جزاير بالثار و جزاير سعيد و هند و کشور طلاي تازه(=آمريکاي جنوبي)و امير سرزمينهاي دور دست افريقا و امارت نشينهاي آلمان و فرانسه است،براي پادشاه پرهيزگار و سعادتمند ، شاه اسماعيل صفوي که پادشاه ايران و برادر و دوست ماست از خداي قادر عالميان که خداي سه گانه ي يگانه است (8)درخواست خوشبختي و کاميابي مي نمايم. اي پادشاه عاليمقام و اي برادر محبوب در سال گذشته شخصي پتروس نام از کشيشان ماروني جبل لبنان،از جانب سني الجوانب شما مکتوبي نزد ما آورد که آن حشمت پناه ما را دعوت مي نمود که از ماه آوريل گذشته حاضر باشيم که متفقاً با دشمن مشترک خود سلطان عثماني داخل جنگ بشويم.بدبختانه مکتوب در موقعي که آن والا حضرت معين نموده بود هنوز به ما نرسيده بود که به فراغ خاطر در آن باب قراري داده شود و نيز اسباب تعجب شد که مکتوب مزبورچنانکه در نامه ي پادشاهان معمول و مرسوم است.داراي مهر و امضا نبود و اصلاً از شما چه پنهان مدتي ترديد حاصل شد که ايا اين نامه و حامل آن را مي توان طرف اعتماد قرار داد يا نه، ولي نظر به دوستي و تمايلي که في ما بين است با اشتياق خاص قاصد و نامه را پذيرفتيم و اگر در جواب تأخيري مي رفت به سبب آن بود که هر روز منتظر بوديم شايد اخبار ديگري برسد و تکليف در خصوص چنين امر خطيري که سخن اقدام بدان در ميان است معلوم گردد، اما در اين مدت هيچ گونه خبري نرسيد و حتي شنيده شد که آن اعليحضرت را گزندي رسيده و در گذشته اند.اميدواريم که اين اخبار خالي از حقيقت باشد. عجالتاً نگراني ما بسيار است، زيرا گرد اوردن سپاه براي جنگ با سلطان عثماني خالي از اشکال نيست.از اين گذشته چند ماه به سختي بيمار بوديم و علاوه بر اينها پادشاه فرانسه ما را به جنگ باز داشت و در جنگ سختي که با ما کرد شکستهاي متعددي خورد و سرانجام پس از آن که تقريباً تمام سپاهيانش هلاک شدند ، خود او زنده اسير سرداران ما گرديد.اينک که به ياري خدا چني فتحي نصيب ما گرديده، چون پيوسته ارزومند صلح و آرامش در خاک مسيحيان بوده ايم ديگر اميد فراوان داريم که کاري نمانده جز آنکه بنابر ميل و اشتياق مشتر ک بر ضد ترکان عثماني به جنگ پردازيم .به همين سبب، همين قاصد را باز نزد آن اعليحضرت باز مي گردانيم تا مراتب را در باره ي تصميم ما به جنگ به عرض برساند.شما نيز مقاصد خود را به توسط کساني از خودتان که طرف اعتماد کامل هستند به اطلاع ما برسانيد و هر چه در اين امر زودتر اقدام نماييد بهتر است چه ما کاملاً آماده ايم که با قواي خود و سپاه آن اعليحضرت به جنگ با اين دشمني که واقعاً بي شرم و حياست بپردازيم.اميد است که خداي متعال به آن اعليحضرت صحت و سلامت عطا فرمايد و تمام درخواستهاي شما را اجابت کند. نوشته شد در 25اوت 1525ميلاد نجات دهنده ي ما مسيح در تولدو»(نوائي، 1377،ص7-186). از بازگشت فراتر پتروس به دربار صفوي و رسيدن نامه ي شارلکن به ايران، اطلاعي در دست نيست.چنان که از تاريخ نامه بر مي آيد ، تاريخ نگارش آن به بيش از يک سال پس از درگذشت شاه اسماعيل بر مي گردد. شاه اسماعيل در روز دوشنبه 19رجب 930(روملو، 1357،ج2،ص237)18مه 1524(نوائي،1377،ص7-186)در گذشت و تاريخ نامه ي شارلکن 25اوت را نشان مي دهد.شگفت اين است که شارلکن تا فوريه ي 1529هنوز از مرگ شاه اسماعيل آگاه نبوده است،؛ زيرا در 15فوريه ي اين سال، برابر با 6جمادي الثاني 935نامه ي ديگري به شاه اسماعيل نوشته است و اين امر،نابساماني وسائل ارتباطي ميان ايران و غرب را در آن روزگار نشان مي دهد(آژند،1380،ص189).شارلکن نامه ي دوم را همراه يوهان بالبي از بزرگان دربار خويش به ايران فرستاد.سرگذشت اين نامه نيز روشن نيست(نوائي،1377،ص187). نتيجه گيري   با آغاز پادشاهي شاه اسماعيل در سالهاي نخستين سده ي شانزدهم ، در آسيا و اروپا، سه نيروي بزرگ فرمان مي راندند؛ صفويه در ايران؛ ترکان در امپراتوري عثماني و شارلکن (کارل پنجم)در آلمان.ترکان عثماني تهديد بزرگي براي آلمان و اروپا به شمار مي رفتند تا انجا که پس از تصرف مجارستان تا دروازه هاي اتريش پيش رفتند.اروپاييها براي بازداشتن عثمانيها و سرگرم ساختن انها در شرق، خواهان دوستي و يگانگي با صفويه بودند تا آنجا که شارلکن«که در جستجوي متحد ثابت و پابرجايي در مشرق بود، اتحاد با پادشاه مقتدري را در ايران به جان و دل آروز مي کرد» شاه اسماعيل نيز پس از شکست در جنگ چالدران در جستجوي متحديني از غرب برآمد و پس از دريافت نامه ي لويي(لودويک دوم)، پادشاه مجارستان، با استفاده از فرصت، نامه اي به امپراور نيرومند المان نوشت و پيشنهاد کرد با يکديگر بر امپراتور عثماني بتازند .نامه نگاري ميان دو فرمانروا براي هيچ يک از طرفين سودي نداشت و فقط شالوده ي روابط صفويه با المان بنيان گذاشته شد . پی نوشت ها :   1.استاديار گروه تاريخ دانشگاه ازاد اسلامي واحد تهران مرکزي 2.در سده هاي ميانه، به سرزميني که از کنت نشينهاي فلاندر، آرتوا، هنو، هلند و دوک نشينهاي لوکزامبورگ، باربان، گلدر و اسقف نشينهاي ليژ و اوترخت و چند ناحيه ي ديگر تشکيل مي شد ، پي با مي گفتند. 3.در بخش بزرگي از سده هاي ميانه، اروپاي مرکزي حکومتي به نام امپراتوري مقدس روم داشت.اين امپراوري و مقام عاليه ي آن، امپراتور، چندان قدرتي نداشت و در سراسر امپراتوري، شماري از امير نشينهاي الماني وجود داشت که شاهزادگان آلماني آنجا را اداره مي کردند.کوشش همه بر اين بود که مقام امپراتور را انتخابي نگاه دارند.در سال 1438م.ارشيدوک اتريش با نام خانوادگي هابسبورگ در صدد برآمد که مرکزيت را در امپراتوري خود تعميم دهد.در دوران فرمانروايي ماگزيمبليان اول(1493-1519م)گويا پيشرفتي در کاربردي ساختن اين سياست حاصل شد. 4.در 895ق/1490م .ماتياس کورون، پادشاه مجارستان، در گذشت و چون وارث و جانشين قانوني نداشت.جنگ بر سر قدرت آغاز شد. ولاديسلاو، پسر کازيمير، پادشاه لهستان که در چک فرمانروا بود ، پادشاهي مجارستان را نيز به دست آورد.لويي دوم (لودويک)پسر ولاديسلاو بود که در جنگ با عثمانيها، روز چهارشنبه 29آگوست 1526برابر با 20ذي القعده 932در موهاچ کشته شد. 5.Correspondenz de karl v 6.منظور کشور سوئيس است 7.گويا شاه اسماعيل اين عبارتها را براي تحريک شارلکن نوشته است؛ زيرا پس از جنگ چالدران، سلطان سليم و جانشين او سلطان سليمان، به نامه هاي متضرعانه و سفراي شاه اسماعيل اعتنايي نداشتند، چه رسد به اينکه پيشنهاد اتحاد با وي را مطرح کنند 8.يعني :پدر، پسر، روح القدس   کتابنامه 1آژند ، يعقوب؛ تاريخ ايران(دوره ي صفويان)؛ تهران:جامي ،1380 2حقي اوزون چارشي لي، اسماعيل؛ تاريخ عثماني؛ ج2، برگردان:ايرج نوبخت؛ تهران:کيهان،1369 3دولاندلن، شارل؛ تاريخ جهاني؛ برگردان:احمد بهمنش، تهران :دانشگاه تهران،1367 4روملو، حسن بيگ؛ حسن التواريخ ؛ج2،به کوشش عبدالحسين نوائي ؛ تهران:بابک، 1357 5شاو، استانفورد جي؛ تاريخ امپراتوري عثماني و ترکيه ي جديد، ج1؛ برگردان:محمود رمضان زاده؛ تهران:آستان قدس ،1370 6غفاري فرد، عباسقلي ؛ تاريخ اروپا(از رنسانس تا قرون معاصر)؛ تهران:جامي 1384 7غلام سرور؛ تاريخ شاه اسماعيل صفوي، برگردان:محمد باقر آرام، عباسقلي غفاري فرد، تهران :مرکز نشر دانشگاهي،1374 8ماله، آلبر؛ تاريخ قرون جديد ؛ برگردان :سيد فخر الدين خان شادمان، تهران:دنياي کتاب و علمي،1363 9مجله ي کاوه ؛ دوره ي جديد ،س2،ش7، برلين:1921ميلادي 10مهدوي، عبدالرضا هوشنگ؛ تاريخ روابط خارجي ايران؛ تهران:امير کبير،1364 11نوائي، عبدالحسين؛ روابط سياسي و اقتصادي ايران در دوره ي صفويه ؛تهران:سمت1377 منبع:نشريه پايگاه نور،شماره24. /ج  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 898]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن