واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: در لحظه عبور شوکه مي شويدمجموعه داستان "لحظه عبور" نوشته محسن محمدي به تازگي توسط نشر داستان منتشر شده است. اين کتاب را ميتوان در حداکثر يک ساعت به پايان رساند و با داستانهاي کوتاهي نسبتا متفاوت روبرو شد. در تعداد زيادي از داستانهاي اين مجموعه پايان قصه با ضربهاي ناگهاني به خواننده همراه است.
پشت در خانهاش که رسيد تصميم نداشت زنگ بزند.کاغذ را از قبل آماده کرده بود؛«براي عرض تبريک سال نو خدمت رسيدم، تشريف نداشتيد. سال نو مبارک.» کاغذ را به زور لاي در چپاند و سريع برگشت اما به سرکوچه نرسيده، پاهايش سست شد. دلش براي برادرش تنگ شده بود.آنچه خوانديد يکي از داستانهاي کوتاه کتاب «لحظه عبور» است که به تازگي از سوي نشر داستان منتشر شده است. اين کتاب مشتمل بر 43 داستان کوتاه و مينيمال است که طي دوسال گذشته در مطبوعات ايران به چاپ رسيده.محسن محمدي، نويسنده کتاب با دستمايه قراردادن موضوعات اجتماعي و معضلات فرهنگي گريبانگير اين روزهاي جامعه شهري، داستانهايي کوتاه با رگههايي از طنز يا درام را به رشته تحرير درآورده است. چند داستان عاشقانه هم سهمي از اين کتاب را به خود اختصاص دادهاند.«دلتنگي»، «لحظه عبور»،«سال نو»،«کودک گرسنه»،«کافي شاپ»،«هديه ازدواج» و... از جمله داستانهاي اين کتاب هستند.داستان اول مجموعه که به همراه يکي ديگر از داستانها مانند يک روزشمار است، حاوي ابتکار جالبي براي نوشتن يک داستان کوتاه است. اين دو داستان را ميتوان از آخر به اول خواند و شايد طريقه صحيح خوانش اين داستانها همان مسير برعکس باشد. خواننده در مطالعه اين دو داستان بعد از تمام کردن جمله آخر کنجکاو ميشود جملات را يک بار از آخر به اول بخواند تا روند و سير تحول اتفاقات را بهتر متوجه شود.نکتهاي که در اکثر داستانها وجود دارد، آشکار شدن همه چيز در پايان کار يا سطور پاياني است. با درج عبارت "پيرمرد لبخندي زد و گفت: ممنون ميشوم نازبانوي من" يا " اي کاش عقد دخترعمو و پسرعمو را در آسمانها نبسته بودند" و ديگر جملاتي که از نظر حالت بيان مشابهاند، همه ابهامات داستان از بين ميرود. اما بيشتر داستانها با از بين رفتن اين ابهام، حاوي يک غم هستند. در داستان "نازبانو" مخاطب متوجه ميشود داماد خوشتيپ همان پيرمرد است و در داستان عشق مشخص ميشود که دختر و پسر به يکديگر نرسيدهاند.برخي ديگر از داستانها مانند "لحظه عبور" و "نگاه مرموز" که تعدادشان هم در مجموعه کم نيست، در آخر ضربهاي ناگهاني به مخاطب وارد ميکند و به نوعي تير خلاص بر تفکرات و حدسيات خواننده ميزند. اين حالت در اکثر قريب به اتفاق داستانها وجود دارد و نشاندهنده علاقه شديد نويسنده به وارد کردن ضربه ناگهاني و شوک به خواننده است. محمدي در اين کتاب سعي کرده اصلا قصه را لو ندهد اما در برخي از داستانها، ميتوان با توجه به رويکرد جاري در ديگر داستانها، آخر داستان را حدس زد.محسن محمدي، نويسنده کتاب با دستمايه قراردادن موضوعات اجتماعي و معضلات فرهنگي گريبانگير اين روزهاي جامعه شهري، داستانهايي کوتاه با رگههايي از طنز يا درام را به رشته تحرير درآورده است. چند داستان عاشقانه هم سهمي از اين کتاب را به خود اختصاص دادهاند.تعداد کمي از داستانها در وقع حالت خاطرهنوشته يا گاهنوشت دارند و آغاز و پايان مشخصي ندارند. اين گونه داستانهاي کتاب اين قابليت را دارند که در دو جمله خلاصه شوند. مثلا داستان آرامش را ميتوان اين گونه خلاصه کرد: "پيرمرد و پيرزني عاشق هم هستند. پيرمرد درگذشت." اين گونه از داستانهاي کتاب بيشتر به قطعات ادبي شبيهاند که گويي از دغدغه نويسنده سرچشمه ميگيرند يا دلنوشتهاي از نوشتههاي او هستند. داستان مادر هم به همين ترتيب و با جملات "مادري زحمتکش هر روز به خانواده خدمت ميکرد. يک روز درگذشت و ديگر خدمت نکرد." ميتوان آن را خلاصه کرد. اما ايثار و ازخودگذشتگي شخصيت مادر در خلال جملات ابتدايي و پاياني بر مخاطب روشن ميشود.ويژگي ديگر که در مفهوم تعدادي از داستانهاي مجموعه وجود دارد، تقبيح زود قضاوت کردن است. در اين داستانها تا پايان قصه مشخص نميشود که قضاوتي زودهنگام صورت گرفته است. امتيازهاي اخلاقي و خلق نيکو از مسائلي هستند که در اين تيپ داستانها به طور غيرمستقيم تبليغ ميشوند. حتي يکي از اين داستانها "قضاوت" نام دارد. در برخي از همين داستانها هم فقط تقبيح زود قضاوت کردن مطرح نيست بلکه ضرر و زيانهاي قضاوت زود هنگام از دريچه نگاه يک داناي کل که جهان داستان را از بيرون ميبيند، ترسيم ميشود."لحظه عبور" مجموعه داستاني 47 صفحهاي و حاوي داستانهاي بسيار کوتاهي است. برخي از داستانها بسيار جذاب و هيجانانگيز هستند و برخي ديگر در حد متوسط بوده و ويژگي خاصي ندارند، اما از نوع قلمفرسايي و نگارش داستانها مشخص است که ديده تيزبيني آنها را نوشته است.«لحظه عبور» در قالب 48 صفحه و با بهاي 2000 تومان از سوي نشر داستان به بازار کتاب آمده است.فرآوري: مهسا رضاييبخش ادبيات تبيانمنابع: خبرگزاري مهر، وبلاگ لحظه عبور
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 251]