تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):دورترین مردم ار خداوند عزّو جل در روز قیامت سرکشانِ متکبّر هستند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826104608




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عوامل اثرگذار بر بازرگاني خليج فارس در عصرمغول(3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عوامل اثرگذار بر بازرگاني خليج فارس در عصرمغول(3)
عوامل اثرگذار بر بازرگاني خليج فارس در عصرمغول(3)     1.تداوم فعاليت هاي تجاري شرکاي خارجي:   در بازرگاني دريايي ايران عصر مغول گروه هايي بسيار از تجار و داد و ستدگران خارجي، به ويژه از هندوستان، چين، جنوب شرق آسيا و شرق افريقا، سهيم بودند. هندوستان شريک سنتي و مهم بازرگانان خليج فارس، از ديرباز بخش زيادي از نيازهاي منطقه چون: غلات ( جو و گندم، ارزن و برنج )، روغن، داروهاي گياهي، ميوه، حيوانات کمياب، سنگ هاي گران بها، مشک و عنبر را تأمين مي کرد. ميان هدايايي که ملک علاء الدين از هندوستان براي خواجه رشيد الدين فضل الله، وزير غازان خان، به بندر بصره فرستاده بود، پيشکش هايي چون: پارچه، جواهر، عطر، حيوانات کمياب، انواع مربا، گياهان داروئي، مخترشات، روغن هاي معطر، ظرف هاي طلا و چيني، خوراکي ها و خشکبار، چوب هاي کمياب يا اخشاب، عاج، انواع داروهاي ترکيبي از دارچين و جوز هندي، ميخک، هل، کبابه چيني و فوفل وجود داشت.( براون، ص 147) دريانوردان هندي از راه بندر تيز، هرمز، عمان، عدن و بصره با خليج فارس و درياي عمان در ارتباط بودند. کشتي هاي مسلمانان نيز به مناطق ديبل و سند، تهانه، کهمبات، سوباره و صيمور در گجرات، کولم در مَدرس، رأس کماري و ماليبار( مالابار ) در بنگال و کامروپ ( قامرون ) در ايالت آسام هند آمد و رفت داشتند. ( التکريني، ص 21) از هند، فيل، انواع ادويه، جواهر، مرواريد، پارچه هاي زربفت، عاج و غيره به بنادر هرمز و کيش حمل شده و سپس به سراسر ايران منتقل مي گشت.( اشپولر، تاريخ مغول، ص 433؛ مارکوپولو، ص 300) ايران از بزرگ ترين صادرکنندگان اسب به شبه قاره هند بود.( همان) تجارت خليج فارس و درياي عمان با چين و مناطق شرق آسيا در دوره مغول توسعه فراوان يافت. پيوندهاي مغولان با سرزمين چين اين فرايند را تشديد مي نمود. در اين مسير بازرگاني که بخشي از جاده ابريشم دريايي را شامل مي شد، کالاهاي مناطق انسولند يعني اندونزي، فيليپين، مالزي و توابع آن توسط کشتي هاي چيني به خليج فارس ارسال مي گشت. کشتي هاي چيني با استفاده از راه هاي آبي رودخانه دجله و بندرگاه بصره، گاه تا بغداد پيش مي رفتند و کالاهاي بازرگاني از جمله : ابريشم خالص، منسوجات ابريشمي، حرير و اطلس و منسوجات زربفت از حدود چين و مقاديري بسيار فلفل، زنجبيل، هل، دارچين، جوز هندي و منسوجات پنبه اي هند و مرواريد و الماس اقيانوس را داد و ستد مي کردند ( گروسه، امپراتوري ...، ص 513) و در بازگشت عطر و گلاب، سنگ هاي قيمتي، خشکبار و صيفي جات و کالاهاي تجملي گران بها را از سواحل و بنادر ايران به مناطق دوردست هند و شرق آسيا منتقل کرده به فروش مي رساندند.( امير ابراهيمي، ص 65) ايلخانان از نيمه دوم سده سيزدهم ميلادي به بازرگانان اروپايي، به ويژه تجار ايتاليايي، اجازه دادند از قلمرو آنان گذر کرده و براي داد و ستد به هندوچين بروند. آنان از راه آسياي صغير، ترابوزان، تبريز، کاشان، يزد، کرمان به جزيره هرمز رسيده و از آنجا به هند و ماوراء هند و چين رهسپار مي گشتند.( گروسه و دينکر، ص 113؛ جوادي، ج1، ص 11-110 و 79) ارتباط سرزمين هاي دوردست افريقاي شرقي، زنگبار و حبشه با خليج فارس که ريشه در روزگاران کهن پيشين داشت، در عصر مغول نيز استمرار يافت.( ابن اثير، ج 22، ص 65) بازرگانان ايراني جزاير هرمز و کيش در شرق افريقا تا سواحل موزامبيک با تاسيس گروه هاي انساني ( کلني ) پايدار، ضمن آسان کردن ترتيب داد و ستد ميان آسيا و افريقا، مظهر بازرگاني، ثروت و اقتدار اقتصادي بودند.( محيط طباطبايي، ص 169) چوب ساج ( چندل ) که در ساخت سقف خانه ها و بدنه کشتي ها از آن به فراواني استفاده مي شد، نمادي مشخص از حضور بازرگانان افريقايي در سراسر نواحي جنوبي ايران بود.( ابن حوقل، ص 5) 2.راه ها و خطوط ارتباطي :   ايلخانان با تسخير و يکسان سازي سرزمين هاي پراکنده اطراف خود بر راه هاي مهم تجاري جهان استيلا يافتند. فرزندان چنگيز پس از غارت ايران و چين، وحدت سياسي را به اين دو کشور بازگرداندند و با وحدت اراضي، انتظام اداري و صلح و آرامش داخلي، شأن و اعتباري را که اين دو کشور در دوران هاي شکوه و عظمت در خارج از سرزمين هايشان داشتند، به آن ها بازگرداندند. در دوره مغول بود که عراق به ايران ملحق شد و ماوراء قفقاز و ارمنستان و آناتولي خراجگزار ايران شدند. دربار مغول ها در تبريز به صورت يکي از مراکز قدرت جهان درآمد و ايران در سه ربع سده به بزرگ ترين کشور مشرق زمين تبديل گرديد. در نتيجه اين وحدت اداري، انتظام و امنيت راه هاي تجاري توسعه يافت و زير مراقبت شديد سواران مغول و صلح مغولي، کالاهاي کاروانيان با ايمني هر چه بيشتر به مقصد مي رسيد.( گروسه و دنيکر، ص 112) چنانچه غازان خان: «راه ها را ايمن گردانيد، چنان که در بيابان هاي خونخوار طشت هاي پر زر بر سر نهادندي،کس را مجال نبودي که نيک در آن نگرستي .»( مستوفي، ص 128) جاده ابريشم و جاده ادويه که ايران و سواحل اقيانوس هند و درياي عمان را به يکديگر مرتبط مي ساختند و جاده پوست که از جنوب روسيه و ماوراي خزر و قفقاز به سوي ايران منتهي مي گشت، از مهم ترين راه هاي ارتباطي زير سلطه مغولان بودند. ايلخانان بر بخش بزرگي از جاده هشت هزار کيلومتري ابريشم نظارت داشتند.( گروسه، امپراتوري ...، ص 4-92) اين شاهراه عظيم با اتصال به راه هاي غرب و شمال غربي ايران، آزادي تجارت ميان قاره هاي آسيا و اروپا را تأمين مي کرد.( همان، ص 105) شعبه هاي جاده ابريشم در مسير شمال و شمال غربي به جنوب و جنوب شرقي، جزاير و بنادر و سواحل خليج فارس و درياي عمان را به ديگر نقاط ايران و جهان خارج مرتبط مي ساخت.( رياضي، ص 54-49) مجموعه اي از راه هاي فرعي مي توانست سواحل جنوبي را از راه اصفهان، کاشان، قم و ري به جاده ابريشم متصل سازد. افغانستان و دره سند از راه سيستان و بلوچستان و درياي عمان و خليج فارس به خوزستان و جنوب بين النهرين مرتبط مي شد. مبداء اين راه ها از نواحي شمال افغانستان و خراسان شرقي آغاز مي گشت. راهي از بلخ به هرات و از هرات به زرنج و از زرنج به نرماشير و بم و از بم به هرمز ساحلي ( هرمز کهنه) مي رسيد و از آنجا از راه دريا به سواحل خليج فارس در خوزستان متصل مي شد و سپس به عراق منتهي مي گشت. راه ديگري از بدخشان يا بلخ به سوي پروان و سپس کابل و قندهار مي رفت. در قندهار راه دو شاخه مي شد، يکي از قندهار به سمت زرنج و بم و سپس درياي عمان و ديگري از قندهار به دهانه سند مي رفت و يا از راه بمپور به بندر تيز مي رسيد و از آنجا به خوزستان و بين النهرين مي رفت. راهي ديگر از راه اصلي جاده ابريشم، از مرو، هرات و يا نيشابور به سمت جنوب ادامه مي يافت و به قائن و طبس مي رسيد و از اين دو شهر به زرند و کرمان و شيراز منتهي شده و سپس به بندر سيراف، جنابه و سورو ( در نزديکي بندرعباس کنوني ) مي رسيد و از آنجا تا خوزستان و بين النهرين ادامه مي يافت.( همان، ص 4-53) شاهراه خراسان بزرگ حلقه اتصال راه ابريشم و جاده پوست به نواحي ساحلي جنوب ايران بود. اين جاده بلند و کهن نخست به بندر تيز و سواحل درياي عمان متصل شده و سپس سرحدات دريايي ايران در هرمز، قشم و کيش را در خليج فارس در بر گرفته و سرانجام با گذر از ولايات فارس به خوزستان و بنادر آن مي رسيد. بدين ترتيب خراسان، عراق و بغداد، سواحل و جزاير ايران، آسياي ميانه و ماوراي آن و چين و اروپا به يکديگر متصل مي شدند.( باسورث، ص 149) جزيره هرمز به عنوان يکي از عوامل موثر در تجارت دريايي ايلخانان توسط راه هاي مختلف فرعي به رشته بزرگ مي پيوست. راه هرمز به کرمان از راه جيرفت، مسير هرمز به نرماشير در جنوب شرقي فهرج و بم کرمان، از اين نمونه بودند. هرمز از راه نرماشير به دو منطقه زرند، مرکز سيستان، و ديبل (ديبول)، بندرگاه هندوستان، متصل مي گرديد.( وثوقي، ص 9-106) اين راه بخشي از شاه راه بزرگ جاده ادويه بود که ايران و سواحل اقيانوس هند را به يکديگر مرتبط مي ساخت. راه هاي متعدد سواحل جنوب ايران را به ايالت فارس و شيراز متصل مي ساخت. بيشتر اين راه ها از شيراز منشعب مي گشت. شرقي ترين راه از شيراز آغاز و به سروستان، فسا، داربگرد، فرگ و طارم مي رفت و در آنجا در جهت جنوب به شهر سورو در همسايگي هرمز مي رسيد. راه ديگري به سوي جنوب و سيراف مي رفت و يا در نيمه اين راه به سمت جنوب شرقي به جزيره کيش منتهي مي شد. راه غربي نيز جاده شيراز به ريشهر بود که پس از گذر از کازرون و دريز به توج و سپس بندر جنابه مي رسيد.( لسترنج، ص 19-317) راه جهرم به لار و کارزين به فال نيز از راه هاي دستيابي شيراز به سواحل و هرمز بود.( اوبن، ص 22) تبريز و سلطانيه، پايتخت مغولان، نيز از سه راه مهم با خليج فارس و درياي عمان در ارتباط بود: 1.راه بصره و بغداد که از گذرگاه هاي کوهستان هاي کردستان گذشته به مراغه مي رسيد و از آنجا به پايتخت منتهي مي شد؛ 2. راه سيراف به شيراز – اصفهان – کاشان – قم – ري – قزوين؛ 3.راه هرمز – کرمان – يزد – کاشان که در اين محل به راه دوم متصل مي گشت. ( اقبال، تاريخ مغول، ص 570) بخشي از سرزمين هاي ميان سواحل جنوبي ايران و چين راه ابريشم دريايي را تشکيل مي دادند و با جاده ادويه ارتباطي تنگاتنگ داشتند. ادوريک دو پوردنون ايتاليايي ( 732-664هـ.) در جريان سفر دريايي خود اين مسير را توصيف کرده است. او در بصره سوار بر کشتي شد و از جزيره هرمز گذشته، از راه معمول بازرگاني به سوي هند پيش رفت. از تانا، نزديک بمبئي، گذشت و پس از گذر از سواحل مالابار که سرزمين اصلي ادويه و مملکت فلفل بود، به سيلان، جاوه و چمپا رسيد و سرانجام به چين وارد شد. ( گروسه، امپراتوري ...، ص 519) مارکوپولو نيز با پيمودن جاده ابريشم دريايي به سواحل ايران و هرمز رسيد و سپس از راه کرمان و يزد به ايران داخلي مسافرت نمود.( همان، ص 510) 3.توانمندي اقتصادي بازرگانان بزرگ:   در تجارت دريايي خليج فارس مجموعه اي از داد و ستدگران بزرگ فعاليت مي نمودند که در نتيجه بهره مندي از عصر شکوفايي بازرگاني منطقه، به ثروت و امکانات مادي گسترده دست يافته بودند. اين افراد مرکز ثقل تحولات اقتصادي سرحدات آبي جنوب بوده و بخشي بزرگ از تکاپوهاي تجاري زير نظارت و مديريت آنان صورت مي گرفت. خاندان طيّبي از اين نمونه بودند که از سال 692 تا 725 هـ. بر فارس و جزاير و بنادر خليج فارس و درياي عمان حاکميت تجاري بي رقيب داشتند.( وثوقي، ص 184) شيخ جمال الدين ابراهيم بن محمد طيّبي ملک الاسلام، بزرگ خاندان طيّبي، مناطق خشکي و آبي فارس را در سال 692 هـ. به مبلغ يک هزار تومان به مدت چهار سال از گيخاتو، ايلخان مغول، به اجاره و مقاطعه گرفت: « در سال 692 حکمراني مملکت فارس و املاک خالصه شاهي در صحرا و دريا به شيخ اسلام جمال المله و الدين ابراهيم بن شيخ محمد طيّبي عرب که در ورع و تقوي و رفعت شأن و کثرت ضياع و عقار و مزيد جاه و تقرب سلاطين، مانندي نداشت، قرار گرفت و او را به ملک اسلام ملقب داشتند و در امارت ملک اسلام اهل مملکت فارس در کنف آسايش غنودند و از جور و ستم مغول و ترکمان رهيدند.»( فسائي، ص 280) ملک الاسلام جزيره کيش را مرکز فعاليت هاي خود قرار داد و تجارت محدوده اي گسترده از خليج فارس تا سواحل چين و هند و مالابار را در اختيار گرفت. ( زرکوب شيرازي، ص 101-99) داد و ستد و صادرات مرواريد و اسب هاي اصيل گران بها، بخشي از اين تکاپو بود. قسمتي از مال الاجاره خاندان طيّبي به دولت ايلخاني، از راه پرداخت مستقيم مرواريد خليج فارس صورت مي گرفت.( لمبتون، ص 4-363) هر ساله يک هزار و چهار صد رأس اسب به قيمت هر راس دويست و بيست دينار زر سرخ به هندوستان و ماوراي آن صادر مي گرديد. ( فضل الله شيرازي، ص 302) ملک شيخ عزالدين عبدالعزيز و ملک شمس الدين طيّبي از ديگر تجار بزرگ خاندان طيّبي در عصر مغول بودند که در بازرگاني خليج فارس نقش آفريني کردند.( فصيح خوافي، ص 44) از ديگر بازرگانان مشهور خطوط ساحلي ايران در اين دوران ملک شمس الدين محمد بن مالک بود که بخش هايي مهم از فارس را در مقاطعه داشت و دايره فعاليت او محدوده اي گسترده از ايران تا چين و اروپا را در بر مي گرفت: « ملک شمس الدين محمد بن مالک که صاحب مال مالک و املاک و حرفه تجارت که از حد چين تا اقصاي فرنگستان مال التجاره اش پهن و صيت بزرگيش عالم گير بود و در خدمت سلاطين، جاهي رفيع و منزلتي وسيع داشت.» ( فسائي، ج1، ص 269) زين الدين علي عبدالسلام نيز بازرگاني بزرگ بود که در دوره اي کوتاه بر تحولات اقتصادي خليج فارس در عصر مغول اثرگذار بود.( القاشاني، ص 163) 4.عوامل محدود کننده طبيعي، سياسي و نظامي:   در کنار مجموعه عوامل اثرگذار مثبتي که فرايند و جريان توسعه بازرگاني خليج فارس و درياي عمان را در عصر مغول تسهيل مي نمود، پاره اي رخدادهاي کاهنده و مخرب طبيعي و تاخت و تازهاي نظامي، اين مسئله را با تهديد و محدوديت رو به رو مي ساخت. بلاهاي طبيعي و گسترش بيماري هاي واگيردار در سال 658 هـ .، به ويژه در بخش هاي جنوبي تنگه هرمز، وبا و قحطي در 698 هـ . و تابستان پس از آن در فارس و جزاير و بنادر خليج فارس که به انهدام گسترده انساني منجر شد، ( Miles , p.507) نمونه هايي از اين عوامل محدود کننده بودند: « قطره باراني از ابر نباريد و اميد زراعت کاران از منفعت زمين بر باد رفته، آتش پريشاني در دل ها زبانه کشيد. آب از کاريزها برنيامد و چشمه ها خشکيد. مردمان از بي ناني به جان رسيدند. تا چهل روز قرص ناني از دکه خباز درنيامد و چون تابستان رسيد، وبايي عظيم در عقب اين بلاي قحط بروز نمود و چندين هزار نفر از قحط و وبا در دارالملک شيراز چهره در خاک تيره کشيدند.» ( فسائي، ج 1، ص 285) حمله راهزنان و گردنه گيران در دريا و خشکي از ديگر مشکلات اقتصادي خليج فارس بود. در مناطق جنوب و جنوب شرقي، کرمان و مکران، طوايف بلوچ ( بلوص ) کاروانيان و راه هاي تجاري منتهي به بنادر تيز و هرمز را مورد دستبرد و قتل و غارت قرار مي دادند.( ابوالفداء، ص 1-380) راهزني جاده ها در نقاط ديگر جنوب ايران از جمله خشت و کمارج استان فارس که بخشي از راه تجاري از سواحل به شيراز و بالعکس از آن مي گذشت، نيز وجود داشت.( لسترنج، ص 7-346 و 339) به نوشته حمدالله مستوفي، دزدي دريايي در حدود عمانات و بحرين رواج داشت و همواره مشکلاتي را براي بازرگانان به وجود مي آورد : « بعضي در دزدي غلو تمام نمايند و غلبه تمام در بحر برّ کشتي هاي تجار زنند و مال برند.» ( مستوفي، ص 128) سرحدات جنوبي در عصر مغول چندين بار مورد تاخت و تاز و غارت عناصر مرکز گريز مغول نکوداري يا مغولان جغتايي قرار گرفت. الوس جغتايي در تقابل با ايلخانان ايران با گذر از جيحون بارها به سرزمين هاي ثروتمند داخلي هجوم برده و پس از کسب غنايم و خرابي بسيار، باز مي گشت.( منشي کرماني، ص 46) مناطق جنوبي ايران، به ويژه در فصول سرد و زمستان، مکاني مناسب براي آنان به حساب مي آمد. سپاه نکوداري در سال 677 هـ . با گذر از سيستان، کرمان و فارس را مورد تهاجم قرار داد و با قتل عام گسترده بيش از سه هزار راس اسب را به غنيمت گرفت. ( فسائي، ص 1-270) در سال 680 هـ . حملات نکوداريان، گرمسيرات فارس تا حدود دشتستان را فراگرفت؛ چهارپايان و اموال ايلات و عشاير به يغما رفت و مردان و زنان و کودکان کشته شده و يا به اسارت رفتند. ( همان، ص 273) در سال 699 هـ . ده هزار سوار مغول به فرماندهي قتلغ خواجه، پسر توا از نسل جغتاي، با گذر از سيستان به فارس حمله ور گشته و با محاصره ناکام شيراز و سپس گذر از منطقه دشت ارژن، نواحي گسترده اي از کازرون، فامور، جره، دشتستان، خورشيف، ليراوي، زيدون تا حدود جزيره هرمز را دستخوش چپاول و ارعاب قرار دادند.( همان، ص 6-285) « به طريق سرسوران روي به هرمز و خرابي آن ولايت نهادند و در آن حدود از مال تجار به غارت بردن و خلق خداي کشتن و زن و فرزند مسلمانان اسير گرفتن، هيچ دقيقه اهمال نکردند. سپس از حمله به نواحي سرحد لارستان در نزديک کنار درياي فارس و بايلو و تپو از ولايت جروم فارس و گرمسيرهاي نواحي تا حدود فال و کران، نه چندان مال و نعمت در دست تصرف و قبضه ايشان افتاد که در حصر و احصاء به ضبط و تدوين آن قيام نتواند نمايد.» ( تاريخ شاهي قراختائيان ...، ص 6-205) منبع: نشريه پايگاه نور شماره 25  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 669]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن