تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):معناى گفته كسى كه بسم اللّه‏ مى‏گويد، يعنى نشانى از نشانه‏هاى خداوند را بر خود مى‏...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806910195




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

متن پيراسته معاهده زهاب ( 1049 ق / 1639 م ) (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
متن پيراسته معاهده زهاب ( 1049 ق / 1639 م ) (1)
متن پيراسته معاهده زهاب ( 1049 ق / 1639 م ) (1)   نويسنده:ابوالفضل عابديني   چکيده:   پس از شاه عباس اول، نوه اش، شاه صفي، به سلطنت رسيد. در دوره سلطنت وي، کشمکش هايي بسيار ميان ايران و عثماني درگرفت. سرانجام «معاهده زهاب» ميان شاه صفي و سلطان مراد چهارم در سال 1049 هجري قمري برابر با 1639 ميلادي بسته شد. اين معاهده پيامدهايي را براي ايران داشت؛ از جمله جدا شدن بغداد و بين النهرين از پيکر ايران زمين. از آنجا که اين معاهده در متنهاي تاريخي به صورت هاي گوناگون نقل شده است، بنا به اهميت سياسي و تاريخي آن، در اين نوشته کوشش شده است متنهاي مختلف با هم مقايسه شده و متن پيراسته و بي شبهه اي از آن، نشان داده شود. کليد واژه: معاهده زهاب، بين النهرين، شاه صفي، سلطان مراد، عتبات. مقدمه:   از آنجا که معاهده زهاب از ديدگاه تاريخي، سياسي و اقتصادي اهميتي ويژه داشته و از زمان بسته شدن تا حدود هشتاد سال، (تا زمان نادرشاه و کريم خان زند)، مورد استناد و احترام و پذيرش ايران و عثماني بوده و از سويي چون در منابع تاريخي، متن و مفاد آن به صورت هاي گوناگون و متفاوت نقل شده است، در اين مقاله کوشش شده است متن پيراسته و بي شبهه اي از اين معاهده با توجه به منابع موجود ارائه و نتايج و پيامدهاي آن بررسي شود. اين مقاله به روش پژوهش اسنادي و شيوه مقابله و مقايسه اسناد با يکديگر انجام شده است. پيشينه تاريخي   پس از شاه عباس اول، شاه صفي به حکومت رسيد.( 1038 ق / 1628 م) « نام او سام ميرزا بود، پسر صفي ميرزا، پسر نواب گيتي ستان عباس ماضي. بعد از جلوس، تغيير اسم خود داده، موسوم به اسم پدرش، شاه صفي شد.»( مستوفي، ص 105) شاه صفي به هنگام نشستن بر تخت پادشاهي هجده سال داشت و همه عمر خود را در حرمخانه شاهي گذرانده بود. وي بسيار درنده خو و بي رحم بود « تا جايي که افراد ذکور خاندان سلطنتي را از دم کشت و ريشه خاندان هاي مخلص و خدمتگزاري چون امام قلي خان، فاتح هرمز، و گنجعلي خان زيگ را از ايران برکند.» ( شعباني، ص 15) در تاريخ روضه الصفا آمده است: « در سال [ 1042 ق / 1632 م ] به سعايت و بدگويي بعضي امراي خاصه، شاه صفي دستور قهر بر افناي چراغ چشم و شعله وجود اعيان مجلس و اسباط خاقان مغفور برگشاد و به باد بي نيازي نور عيون شمع هاي نوربخش ارحام خود را فرونشاند. تصريح اين کنايه آن که به تهمت داعيه سروري، پسران عيسي خان قورچي باشي که دخترزادگان شاه عباس مغفور بوده و هکذا چهار فرزند بي مانندِ سلطان العلماء خليفه سلطان اعتماد الدوله، داماد شاه مغفور، و سه پسر ميرزا رفيع صدر و يک پسر ميرزا رضي، صدر سابق، و دو پسر ميرزا حسن، متولي باشي مشهد مقدس، عمه زاده هاي خود را غالبا مکفوف و مکحول و پسران قورچي باشي را خاصه مقهور و مقتول کردند و عمه خود را که سلطنت بانوي حرمسراي عظمت بود، از حرم به خارج فرستاده و با امراي بزرگ، دل بد کرد و جمعي را معزول و برخي را مقتول نمود ... » ( هدايت، ج 8، ص 6877 ؛ اصفهاني، ص 154، 147،126) رضاقلي خان هدايت هم چنين نوشته است: « قتل شاهزادگان مکفوف البصر؛ هم در اين سال (1042ق) شاهزادگان صفوي نژاد مکفوف البصر و معدوم الاثر که از غايت تنگدستي، الموت گويان به سر مي بردند، به اشارت قهرمان ايران پنجه عقاب فنا شدند. اول: سلطان محمد ميرزا، دوم: امام قلي ميرزا، سوم: نجف قلي ميرزا، ولد امام قلي ميرزا، چهارم: سلطان سليمان خان، ولد شاهزاده شهيد صفي ميرزا و چهار تن از دخترزادگان شاهان صفوي نژاد نيز مکفوف البصر شدند.» ( هدايت، همان، ص 6880) تاورنيه، جهانگرد فرانسوي، که در دوره شاه سليمان به ايران سفر کرده و به دربار شاهان صفوي راه يافته بود، حکايت هايي عجيب از فساد دربار و درباريان نقل کرده است، از جمله يکي از ننگين ترين رويدادهاي دوره شاه صفي اين بود که وي در حال مستي ملکه را با « پنج و شش ضربت به شکمش » کشته بود.( تاورنيه، ص 8-487) پژوهشگراني مانند مينورسکي و لاکهارت که درباره علل فروپاشي صفويه پژوهش کرده اند، مهم ترين اين دلايل را چنين برشمرده اند: تغيير نوع مالکيت عامه به خاصه، دگرگوني شيوه هاي سربازگيري، ضعف تربيت شاهزادگاني که پس از شاه عباس اول به پادشاهي رسيدند، نفوذ و قدرت بيش از حد زنان درباري و خواجگان حرم و بيش از همه، ضعف عقلي شاهان و نداشتن توان و تدبير کشورداري.( قزويني، ص 178 مرعشي، ص 49 ؛ لاکهارت، ص 26 ؛ سايکس، ج 2، ص 300) کشته شدن بزرگان و فرماندهان، خالي شدن کشور از وجود افراد کاردان و ناپايداري پايه هاي حکومت، سرانجام شکست ايران از عثماني و بسته شدن معاهده زهاب را به سال 1049 ق سبب شد. لاکهارت در اين باره نوشته است: « نبودن فرماندهان لايق و مجرب باعث شکست ايران در جنگ با عثماني شد و ايران در سال 1049 هـ . / 1639 م . بغداد را از دست داد » ( لاکهارت . ص 21) و در پي آن، همه بين النهرين نيز از دست ايران رفت. سلطان مراد چهارم که پس از واپسين درگيري با شاه عباس ديگر هرگز جرأت دست درازي به خاک ايران را نيافته بود، در نتيجه آگاه شدن از اوضاع بسيار بد دربار و ميزان نفرتي که در نتيجه خونريزي هاي وحشتناک شاه صفي در دل مردم، به ويژه امرا و لشکريان، به وجود آمده بود، پاره اي از ايالات غربي ايران را مورد تجاوز قرار داد. در زبده التواريخ آمده است: « در سنه 1039 هـ / 1630 م . که سال دوم جلوس آن حضرت [شاه صفي] بود، روميه به سرکردگي مصطفي پاشا بر سر قلعه ايروان آمده، در اندک وقتي قلعه را به تصرف درآورده و اهل ايروان اطاعت نمودند. در سنه 1041 هـ . / 1643 م . شاه صفوي با توپخانه بسيار روانه ايروان شد. بعد از شش ماه محاصره، قلعه را تصرف کرد.» ( مستوفي، ص 106) « روز بعد خود شاه صفي داخل قلعه گرديده و همه سپاه قزلباش را مورد نوازش شاهانه قرار داده و انعام و احسان شايان براي آنان نمود و بعد از انتظام امور آن ولايت، به اصفهان مراجعه کرد.» ( همانجا ) به اين ترتيب سپاه عثماني در آذربايجان کاري از پيش نبرد و در بغداد نيز با مقاومت صفي قلي خان، والي قزلباش، رو به رو شد. وي با جسارت از آن شهر دفاع کرد و مانع پيشرفت دشمن گرديد. هر چند در اين ماجرا يک دسته از سپاه ايران به سرکردگي زينل خان شاملو در حدود کردستان از سپاه عثماني شکست خورد و به دنبال آن ترک ها وارد خاک ايران شدند، اما حرکت شاه صفي به سوي بغداد، سردار عثماني را به ترک محاصره آن شهر واداشت. ( شاملو، ص 40 ؛ قزويني، ص 50) در سال 1045 ق./ 1636 م . دولت عثماني دوباره به خاک ايران حمله کرد و در حدود نخجوان تاخت و تاز نمود، ايروان را محاصره و تبريز را تسخير و غارت کرد و قسمتي از آن را به آتش کشيد، اما به علت سرماي شديد مجبور به بازگشت شد. شاه صفي آذربايجان را پس گرفت و ايروان را نيز از محاصره دشمن بيرون آورد و بدين گونه سلطان عثماني اين بار هم ناکام ماند. ( قزويني، ص 50 ؛ شاملو، ص 40؛ شاو، ص 336 ؛ زرين کوب، ص 701) با اين حال درگيري هاي ايران و عثماني به پايان نرسيد. پس از چندي باز تاخت و تاز ارتش عثماني به خاک ايران آغاز شد. اين بار بغداد دوباره به محاصره افتاد و با آنکه نزديک شش ماه در برابر هجوم سپاه عثماني مقاومت کرد، اما سرانجام به سبب نبود آذوقه، تسليم شد.( 1048 ق) وحيد قزويني نوشته است: « قشون آل عثمان به سرکردگي خود سلطان مراد، عراق عرب را مورد حمله قرار داد. آنان توانستند يکي از اعضاء شريف و نفيس اين کشور را از بدن جدا کنند.» ( قزويني، ص 17) در سال 1049هـ / 1639 م . بغداد از ايران جدا شد و بر اساس سازش نامه اي که ميان دولت ايران و دولت عثماني تنظيم گرديد، اين جدايي رسميت يافت. مستوفي درباره اين سازش نامه چنين نوشته است: « ... به هر تقدير بعد از آمدن ايلچيان و طي مراتبي، بناي مصالحه شده، چگونگي را به خدمت نواب اشراف عرض کرده، بعد از رخصت صلح کرده، سنور بسته، صلحنامچه از طرفين نوشته به يکديگر سپرده، رومي به ولايت خود و قزلباش به اصفهان مراجعت کرده، نواب رضوان مکان به انتظام امور ايران پرداخته ... » ( مستوفي، ص 108) اين سازش که قرارداد آن در محل زهاب بسته شد، به « معاهده زهاب » معروف است.* با اين صلح، بغداد به دست امراي آل عثمان افتاد و ايروان از تعرض سپاه عثماني در امان ماند. نماينده ايران در اين هنگام محمدقلي خان بود.( قزويني، ص 52 ؛ اصفهاني، ص267) اين سازش چون بيشتر منافع عثماني را تأمين مي کرد، دوام يافت و حاصل ادامه اش هم آن شد که سپاه ايران به تدريج روحيه آسايش طلبي به خود گرفت و آن گونه که روحيه شاه صفي اقتضا داشت، ديگر ذوق و علاقه اي به جنگ نشان نداد. اين عهدنامه در زمان نادرشاه و کريم خان زند نيز مورد توجه سپاه ايران و قشون يني چري بود و آنان پيوسته بدان استناد مي نمودند. در متن ترکي عباس نامه در مورد محتواي اين معاهده چنين آمده است: « ... شمس الدين محمدقلي بيک ايشيک آقاسي ايلچليک طريقتله گلوب شاه حضرتلي صلاح ذات البين و صلح و صلح جانبين خصوصتين اراده ايدوب تسکين جنگ و جدال و رفع غبار حرب و قتال التماس طلب ايتمکين ... » ( قزويني، ص 52) متن معاهده زهاب   متأسفانه اصل معاهده زهاب نه در آرشيوهاي ايران موجود است و نه در عثماني. هر کدام از منابع نيز به طور جداگانه و با تفاوت هاي بسيار آن را نقل کرده اند. نويسنده رساله تحقيقات سرحديه نوشته است: « حقيقتاً اصل عهدنامه مزبوره که عبارت از تصديق نامه دو پادشاه است، در هيچ يک از دولتين موجود نيست. در ايران به سبب فترت و عثمانيه به سبب حرقت، تلف شده است و مستندي که اکنون موجود است، عبارت از سواد نامه اي است که به قول عثمانيه از سلطان مراد رابع به شاه صفي به طريق امضاء تصديق نامه معاهده قلمي شده است.»( مهندس باشي ( مشير الدوله )، ص 74) با اين حال در اينجا چند متن گوناگون با هم مقايسه مي شوند و نقاط اشتراک و اختلاف آن ها مشخص شده و نکات همسان آن ها ارائه مي گردد. موارد اختلاف   مقدمه همه منابع با هم تفاوت دارند، به جز متن انگليسي که به ظاهر همان ترجمه عباسنامه است. براي نمونه در متن منتظم ناصري در مقدمه از شاه صفي تعريف و توصيف بسيار شده است، در حالي که در متن هاي ديگر، به ويژه در کتاب خلاصه السير که در زمان شاه صفي نوشته شده، اين تعريف و توصيف ها وجود ندارد. کتاب مزبور بسته شدن اين معاهده را بر خلاف متن هاي ديگر، به دنبال رخدادهاي سال 1048 ق آورده است. در متن منتظم ناصري چنين آمده است: « ... اعليحضرت معالي منقبت، سامي رتبت، گرامي منزلت، مسندنشين اقليم ايران، حامي فارس و مازندران، فرمانده ملک عجم، شاه صفي دام منظوره به عنايت ربه الوفي ... » ( اعتماد السلطنه، ص 941) اين جمله ها را متن هاي ديگر ندارند. در کتاب مجموعه عهدنامه هاي ايران با دول خارجي در مقدمه معاهده زهاب، تعارفات معمول حذف شده است: « ... و بعد، عمده الخواص و المقربين صاروخان زيّد رُشده را که وزير اعظم جليل المقدار، دستور اعظم، مشير افخم مصطفي پاشا ادام الله تعالي اجلاله که در جانب مشرق، سردار سپهسالار ما است، وکيل فرستاده بوديد، در زهاب نامه محل، ملاقات کرد و در خصوص انتظام امور صلح، عهود تنفيذ قضاياي قطع حدود، گفتگو و مذاکره کرد و قرار داد که ... » ( مؤتمن الملک، ص 193) هم چنين در مقدمه متن عباس نامه و خلاصه السير لقب ها و عناوين بسياري براي سلطان عثماني آورده شده که متن هاي ديگر اين عبارت ها را ندارند: « ... ملاذ اعاظم السلاطين، معاذ اکارم الخواقين، ناصرالاسلام و المسلمين، قاهر الکفره و المشرکين، سلطان البرين و البحرين، خاقان المشرقين و المغربين، خادم الحرمين الشريفين، عين الانسان و انسان العين، المويد به تاييدات الملک المستعان، و الموفق به توفيق المنان، لازالت خلافته ممتدأ الي آخر الزمان ... » ( قزويني، ص 51؛ اصفهاني، ص272) هم چنين در عباس نامه و خلاصه السير در پايان معاهده چند جمله در مورد آزادي رفت و آمد تجار و مسافران و دوستي ميان مردم ايران و عثماني ذکر شده که متن هاي ديگر اين فراز را ندارند: « ... تجار و ابناء السبيل گلوب گيدوب، دوستلق اولمقچون او شيئي و ثيقه انيفه مشتمل الحقيقه وکالت نامه و نيابت محققه خاصه سوخنجه کشيده سلک تحرير اولونوب ... » ( اصفهاني، ص 274 ؛ قزويني، ص 53) از همه مهم تر، در منتظم ناصري و مجموعه معاهدات در چند جمله، به طور اکيد شرط شده که به خلفا و « ام المومنين »، عايشه، از سوي ايرانيان لعن و دشنام داده نشود. در عباس نامه که کهن تر است و خلاصه السير که در عهد شاه صفي نوشته شده، اين جمله ها ذکر نشده است. آن شرط چنين تصريح مي کند: «... يکي از شرايط معتبره صريحه عهدنامه که در زمان سعادت اقتران، اجداد ما انارالله براهينهم به اسلاف شما فرستاده شده است و به مدلول کلمه « الدين النصيحه » بعضي اسافل و اداني که در تحت حکومت شما واقعند، به شيخين و ذوالنورين و زوجه مطهره رسول الثقلين و ساير اصحاب گزين و ائمه و مجتهدين رضوان الله تعالي عليهم اجمعين رخصت زبان درازي نيافته، ممنوع باشند و ديگر باره به اين معني مأذون نباشند تا اينکه صلح مقرره الي انتهاء القرون ثابت و برقرار بماند ... » ( منتظم ناصري، ص 934 ؛ مجموعه معاهدات، ص 193) به نظر مي آيد که اين بند را عثماني ها بعدها اضافه کرده اند، زيرا اين جمله با آداب ديپلماسي همراه نيست و ديگر اينکه عباس نامه و خلاصه السير که از منابع ديگر معتبرتر و کهن ترند، اين جمله ها را در خود ندارند. هم چنين تاريخ نگارش صلح نامه در منتظم ناصري اوايل شعبان سنه 1049 و در مجموعه عهدنامه ها اوايل شوال ذکر شده است. ( اعتماد السلطنه، ص 943 ؛ مجموعه عهدنامه ها، ص 194) و خود معاهده زهاب در خلاصه السير همراه با رويدادهاي سال 1048 ق. آمده است.( اصفهاني، ص 268) به اين ترتيب متن هاي موجود اختلاف هايي زياد با هم دارند، اما در برخي موارد همه متن ها مانند هم و يا نزديک به هم هستند. اينک موارد مشترک را که همه متون به آنها تصريح کرده اند، مي آوريم. پی نوشت ها :   *متن ترکي معاهده زهاب در کتاب عباسنامه، صفحه 50 و کتاب منتظم ناصري، صفحه 940 و متن ترکي و فارسي آن در کتاب خلاصه السير، صفحه هاي 268تا 271 و رساله تحقيقات سرحديه مشيرالدوله، صفحه هاي 74 تا81 و مجموعه عهدنامه هاي تاريخي ايران، از انتشارات وزارت امور خارجه، آمده است. ** عضو هيئت علمي گروه معارف اسلامي دانشگاه تهران   منبع:نشريه پايگاه نور شماره 25 ادامه دارد...  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 438]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن