واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: درباره مجموعه داستان نوشته حافظ خياوي؛لبه تيز خشونت - اميرحسين خورشيدفر
شايد مهمترين خصلت مجموعه داستان تنندادن به سنتهاي مبتذل چند سال اخير داستاننويسي فارسي باشد. داستانهاي مجموعه از حيث توانايي نويسنده در گذر از دو ورطه خاطرهنويسي و بومينويسي به شيوه رايج و مرسوم بسيار قابل توجهند. بهطور سنتي، ريتم روايي را موثرترين عامل در تغيير سطح يك متن از خاطره به داستان ميدانند. به اين مفهوم كه در خاطره كنشها عموما در يك راستا و بهسوي فرجام نهايي چيده ميشوند و روايت ناگزير به سرعت بهسمت پايان ميرود.
هر چند داستان كه در مجموعهاي با اين كيفيت داستان اول خوبي نيست و خواننده را اميدوار نميكند) كه شرح عشقي نوجوانانه به دختري پر شروشور است با استعاره خنك گيلاس به داستانهايي شبيه است كه درحلقه نويسندگان دولتي نوشته ميشود يا دست بالا داستان منسجم كارگاهي. داستان بعدي اين مجموعه با تصويرپردازي جزئينگارانه نويسنده از عزيمت يك گروه تعزيهگردان سوار بر اسب و شتر آغاز ميشود. راوي نوجواني است كه براي اولين بار وارد گروه تعزيه شده است. توصيف واقعگراي او از اين موقعيت با تاكيد بر شخصيتهاي پرشمار داستان و آب و رنگ صحنه همان چيزي است كه باعث ميشود داستان از سطح يك خاطره فراتر رود،اما بهترين داستان مجموعه داستاني است به نام تكتيراندازي كه براي انجام ماموريت اختيار تام دارد سرباز جوان و زيباروي دشمن را در تيررس ميگيرد. به ياد عشق از دسترفتهاش ميافتد و سرباز را ميكشد. در بازگشت به اردوگاه خوديها و با ديدن صف دراز مورچگان به اين فكر ميافتد كه خشونت مضمون داستان در زباني كه از هر اطوار و احساسات پرهيز دارد متبلور ميشود. امتياز ويژه داستان در همين عرياننمايي خشونت است. شايد بتوان دوگانگي را در فضاي انتزاعي جنگ و فلاشبك شخصيت يافت. بهويژه ازاين رو كه شخصيت در روايت زمان حال گاهي تفسيرهاي عالمانهاي از جهان ارائه مي دهد. مثلا سخت است بپذيريم همان كسي كه عالمانه از تفاوت مردن با خمپاره يا تير تك تيرانداز ميگويد، همان جوان بيسروپايي است كه ميگويد: كشتن از امري روزمره براي شخصيت به كنشي معنادار و عميق تبديل ميشود. خود را در موقعيت كشته شده مي بيند اما اين جابهجايي موقعيت خوشبختانه به درك اخلاقي نميانجامد. اتفاقا بهنظر ميرسد كه رفتار سبعانه راوي در ادامه حتي تشديد ميشود. هرجا كه لبه تيز خشونت آشكار ميشود چه در اين داستان و چه در دو داستان خوب و فاصله اين مجموعه با داستانهاي بومي معمول پديدار ميشود. از همدلي و ذوقزدگي زائد نويسنده با شخصيتها و موقعيتها در اينجا خبري نيست. تحليل ويژگيهاي اين مجموعه داستان به فضا و فرصت بيشتري نياز دارد اما شايد اين مجموعه جزو معدود كتابهاي منتشرشده در سال هشتاد و شش باشد كه ميتوان آن را با خيال راحت خواند يا احيانا به ديگران پيشنهاد كرد.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
چهارشنبه 1 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 544]