واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: تأملي بر يك خبر تاسفبار؛مگر پيشگيري بهتر از درمان نبود؟ - مهسا برخوردار
اصل خبر: با شكايت اداره اتباع نيروي انتظامي (ناجا) از فعاليت يك نهاد غيردولتي كه در سالهاي اخير به آموزش كودكان بيسرپرست و افاغنه مقيم ايران همت گمارده بود جلوگيري شد.دهه 80 ميلادي براي ساكنان ايران و افغانستان يادآور سالياني سرشار از درگيري، جنگ و آوارگي است. هر دو ملت بهنوعي از جنگ آسيب ديدند و از اين رو طي سالهاي اخير راه دشواري را براي بازگشت به مسير زندگي پيمودند و بعضا در اين ميان خانوادههايي هم باقي ماندند كه با وجود گذشت سالها از پايان جنگ همچنان درگير تبعات حاصل از آن باشند.
بهنظر ميرسد ايرانيان با گذشت دو دهه از پايان جنگ 8 ساله به ثباتي قابل توجه دست يافتهاند و اين بار درگير هموار ساختن مسير حركت خويش بهسوي توسعه هستند اما در افغانستان داستان به نحو ديگري روايت شده است.
بهدنبال سالها جنگ داخلي و خارجي، چند سالي پس از حمله نيروهاي متحد به رهبري آمريكا به افغانستان اين كشور همچنان درگير جنگهاي پراكنده داخلي است و امنيت و ثبات همچنان به طور كامل در آن برقرار نشده است و از اين رو افغانيهايي كه سالهاست از ترس جنگ در دامان همسايه همزبان غربي خويش (ايران) سكني گزيدهاند، آيندهاي روشن را در بازگشت به ميهنشان نمييابند.
به همين علت است كه همچنان تعداد افاغنه ساكن ايران قابل توجه و تبعات حضور آنان چشمگير است. دولت ايران اگرچه در سالهاي اول پس از جنگ موجبات همياري با اين انسانها را فراهم نموده بود اما طي سالهاي اخير راهحل مشكلات حاصل از حضور اين افراد در داخل مرزهاي ايران را در از پناهگاهشان جستوجو كرده است. سياستي كه با مخالفت ايرانيان نوعدوست مواجه و با نافرماني افاغنه از مراجعه به ادارات مربوط به تمديد اقامتشان ميرود كه به معضلي اجتماعي تبديل شود.
مهاجراني كه بدون اجازه كشور محل اقامت، به سكني ادامه ميدهند از بسياري از حقوق شهروندان آن كشور محرومند و براي گذران زندگي مجبورند به كارهايي كه طبق قانون جرم شناخته ميشوند دست بزنند كه اين خود عواقب خطرناكي براي جامعه ميزبان در بر خواهد داشت. خصوصا كه بسياري از اين افاغنه در مدت سكونت چندين سالهشان صاحب فرزند شدهاند. فرزنداني كه اكنون در سن رشد و يادگيري هستند و عدم درك شرايط و فراهم نكردن امكان آموزش و ارتقاي سطح آگاهي آنان در سالهاي آينده نتايج بس گراني را براي كشور در پي خواهد داشت.
شايد به همين دلايل بود كه در ميانه اجراي سياست از سوي دولت، از چند سال پيش تعدادي از موسسات غيردولتي با وقوف به تاثيرات ناميمون محروميت مهاجران ساكن ايران از حقوق اجتماعي بر فضاي جامعه، امكانات محدود خويش را جهت آموزش فرزندان آنان بسيج كردند تا شايد با كمك به افزايش سطح آگاهي اين كودكان و نوجوانان موجبات درك بهتر شرايط را در وجود آنان تقويت كنند و شايد بهصورت غيرمستقيم به بازگشت مسالمتآميز آنان به كشورشان كمك كنند. اما حالا اين موسسات به خاطر ايفاي وظيفه انساني و ملي خود در آستانه تعطيلي قرار دارند. اتفاقي كه مطمئنا ميتواند موجبات دلسردي افرادي كه براي خدمت به جامعه دست به كارهايي اينچنين خيرخواهانه ميزنند را فراهم آورد.
نگاهي به آمار جرم و جنايت در دو دهه گذشته نشان ميدهد اكثر افرادي كه به نوعي به انجام بزه پرداختهاند كمسوادي يا بيسوادي بودهاند و از حداقلهاي آگاهي براي يك زندگي شهروندي حداقلي برخوردار نبودهاند. بسياري از اين افراد به خاطر نداشتن هيچگونه مهارتي براي اشتغال و تنها براي گذران زندگي خويش دست به اعمال غيرقانوني زدهاند. مشاهده چنين مواردي اهميت آموزش كودكان مهاجران را نشان ميدهد، چراكه مطمئنا آموزش نكات اوليه زندگي، سواد خواندن و نوشتن، مهارتهاي فردي و ... ميتواند استعداد كودكاني كه هيچ نقشي در شرايط فعلي خود نداشتهاند را شكوفا كند، اين موضوع باعث خواهد شد اين افراد در زمان حضور در كشور محل اقامتشان نهتنها تأثير منفي بر روند روبهرشد جامعه نگذارند بلكه به عنوان يك نيروي كار بيشترين خدمات را به جامعه ميزبان برسانند.
در حقيقت عدم وجود فضاي آموزشي براي اين كودكان است كه موجبات بروز تبعات منفي پيشگفته را فراهم ميكند. اتفاقي كه نتيجه غيرقابل اجتناب آن كاهش سطح بهداشت عمومي، به وجود آمدن فقر فرهنگي و پايين ماندن سطح آگاهي و دانش اين افراد است، كه اينها همگي زمينهساز بروز رفتارهاي ضداجتماعي و افزايش آمار جرم و جنايت خواهد شد.
بهنظر ميرسد نهادهاي مسوول بهعنوان متوليان فرهنگسازي در جامعه بتوانند با گذر از سياست فعلي خود (اخراج مهاجران و اقدام عليه سازمانهاي غيردولتي فعال در زمينه آموزش كودكان مهاجر) كه تنها پاك كردن صورت مساله و نوشداروي پس از مرگ سهراب را به ذهن متبادر ميكند، با تقويت نهادهاي اجتماعي و مدني هميار خود، از وقوع جرائم از جانب مهاجران غيرقانوني پيشگيري كنند تا مجبور نشوند چند سال بعد با بسيج نيروهاي امنيتي و انتظامي بهدنبال مجرماني بگردند كه با اتخاذ سياستهاي اشتباه به توليد و رشدونموشان دامن زدهاند. ضمنا نبايد فراموش كرد كه بسياري از همين افاغنهاي كه نهادهاي مسوول اين روزها كمر همت به اخراجشان بستهاند همان كساني هستند كه در طول جنگ 8 ساله عراق عليه ايران و پس از آن در دوران سازندگي كشور ضمن اقامت در كشور ما دوشادوش ايرانيان بار فعاليتهاي عمراني و ساختوسازهاي داخل كشور را به دوش كشيدهاند و نبايد اين چنين مزد زحمتشان را داد. بايد توجه داشت در بسياري از كارهايي كه تا امروز نيز توسط اين افراد به انجام ميرسد در صورت اخراجشان هيچ نيروي كار جايگزيني وجود ندارد. اين نتيجهاي است كه از گفتوگو با كارفرمايان ايراني در پروژههاي كوچك و بزرگ به سادگي استنباط ميشود. مشاهده اين مسائل كه پيامدهاي ناگزير اخراج مهاجران از كشورمان هستند، بيش از هميشه عمق پيوند اين دسته از مهاجران با ايران و بازار كار آن را به نمايش ميگذارند كه شايسته است مسوولان با اتخاذ سياستهاي درستتر از منحرف شدن مسير آن بهسمت جرائم اجتماعي پيشگيري كنند؛ مگر نه اينكه پيشگيري بهتر از درمان است؟
------------
------------
چهارشنبه 1 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1221]