واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: وقتي علم، خطرناک ميشود!
از برکات و فضايل علم، زياد سخن گفته مي شود. اما زاويه ديگر اين است که وقتي علم کسي زياد ميشود، در حقيقت، شيطانش هم عالمتر ميشود. يک انسان درس نخوانده عادي، شيطانش هم درس نخوانده است و به همان اندازه ميتواند صاحبش را فريب دهد. ولي کسي که درس ميخواند و با سواد ميشود، شيطانش هم به همين اندازه باسواد مي شود. آن وقت کارهايي مي کند که عقل بشر حيران ميشود. البته اينکه چه موقع علم خطرناک ميشود، نياز به بحث گسترده اي دارد ولي آنچه واضح و روشن است اين است که جايي که اخلاق نيست، علم بسيار خطرناک است، هم براي جان انسانها، هم براي طبيعت و هم براي چيزهاي ديگر که اطراف ما هستند.يک انسان درس نخوانده عادي، شيطانش هم درس نخوانده است و به همان اندازه ميتواند صاحبش را فريب دهد. ولي کسي که درس ميخواند و با سواد ميشود، شيطانش هم به همين اندازه باسواد مي شود. آن وقت کارهايي مي کند که عقل بشر حيران ميشود.علم مانند مال و مقام ، كبرآور است تذكر مهمى كه لازم است شما جوانان عزيز از طلاب و دانشجويان در هر رشته كه هستيد متوجه باشيد، خطر مهمى كه اگر آن را درنيابيد زحمتهايتان هدر مى رود و آن خطر ((كبر)) است . اين خطر در همه طبقات است ولى بخصوص در اهل علم . هر علمى ، همين معلومات ممكن است سبب كبر بشود كه هلاك كننده است . همانطور كه ابليس هلاك شد. و در روايت رسيده كه نخستين معصيتى كه در زمين شد، كبر بود، آن هم توسط ابليس . و در اثر همين كبر ساقط شد به قسمى كه رجيم و ملعون گرديد. اينك معناى كبر و بعد خطرش و سپس چرا بخصوص اهل علم مبتلا هستند، توضيح داده مى شود.((كبر)) آن است كه آدمى براى خودش شاءن و خصوصيتى خيال كند و استغنا و بى نيازى ببيند. در اثر اينكه چند اصطلاح يا تشريح ياد گرفته ، يك نوع بزرگى در خودش ببيند يا مثلا مال فراوانى نصيبش شده ، خودش را بى نياز بپندارد. جاه و مقام پس از علم ، بيشتر مورد ابتلاى به كبر است ، وقتى رياستى پيدا كرد، يك نوع بزرگى در خودش مى بيند. خطر ((كبر)) اين است كه انسان را از عبوديت مى اندازد و در جهل مركب فرو مى برد. جاهل آن است كه واقع امر را ديگر ادراك نكند؛ فقط تخيلات خودش را دريابد نه واقعيات را. واقعيات مثلا هر موجودى در هر مرتبه اى كه باشد از شخص اول عالم وجود حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله و سلم تا آخرين موجودات در تمام مراتب هستى ، فقر ذاتى و فقر وصفى و فقر فعلى از مسلمات واقعيه اوست . هر موجودى را كه تصور كنيد به حسب ذات ، نيازمند است ، هستيش از خودش نيست ، حدوثا و بقاءا.((كبر)) آن است كه آدمى براى خودش شاءن و خصوصيتى خيال كند و استغنا و بى نيازى ببيندهر كس فكر كند آيا هستيش در اختيار خودش هست به حسب ذات و تحقق ؟ خير چنين نيست ، بلكه بدون اينكه انسان بخواهد حياتش دادند و بدون خواست او، حياتش را ادامه مى دهند، حتى اگر اسباب مرگ خودش را فراهم كند، تا خدا نخواهد نمى ميرد.نه تنها حيات انسان به دست خودش نيست بلكه مرگش هم به دست خودش نيست . همين سم خوردن و كشته شدنش هم به خواست خداست .اگر خدا بخواهد با خوردن سم مى ميرد، ولى اگر نخواست ، سم هم بخورد، كارگر نمى افتد. فقر ذاتى را بايد بفهميم و اين واقعيت را دريابيم كه اصل هستى و حيات به دست ما نيست ، و نه حدوثا، نه بقاءا و نه زوالا. ((لا يملك لنفسه نفعا و لا ضرا ولا موتا و لا حياة و لا نشورا))(1) همانطورى كه حيات به دست ما نيست مرگ هم به دست ما نيست . بدون اختيار ما، ما را آوردند و نگهداشتند و تربيت مى كنند و مى برند. فقر ذاتى به اين است كه همه در اصل هستى به خدا نيازمندند و تنها خدا بى نياز محض است ((هوالغنى )) خدا غنى مطلق است و بس . غير از خدا، همه نيازمند به خدايند به حسب وصف و فعل نيز نيازمند است ، هر كارى كه مى خواهد بكند قدرت مى خواهد، آيا خودش مى تواند در خودش قدرت ايجاد نمايد؟چه كارها كه آسان به نظر مى آيد! ولى از عهده شخص برنمى آيد و چه كارها كه خيلى سخت و نشدنى مى نمود! يك مرتبه واقع گرديد. پس نگو ((من اين كار را مى كنم )) آيا قدرتى كه بايد براى انجام اين كار باشد دارى ؟ اصل ذاتت از خودت نيست تا اوصافش كه از آن جمله قدرت است باشد. ((لا حول و لا قوة الا بالله )) انسان هيچ وقت پا از گليم خودش دراز نكند. آنچه مقتضاى ذاتش هست ، فراموش نكند. نفس نفس محتاج هست .منابع:1. مفاتيح الجنان ، تعقيبات نماز عصر.2. اخلاق اسلامي، آيه الله دستغيب شيرازي.تهيه: محمد حسين امين- گروه حوزه علميه تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 423]