تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش روشنى بخش انديشه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820600793




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاريخ فاطميان از ديدگاه تقي الدين مقريزي(2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تاريخ فاطميان از ديدگاه تقي الدين مقريزي(2
تاريخ فاطميان از ديدگاه تقي الدين مقريزي(2)     آثار عمده مورد مطالعه براي تحقيق درباره تاريخ نويسي [مقريزي]   کتاب خطط که نخستين اثر شناخته شده مقريزي براي محققان غربي است، بسيار مشهور است و علي رغم نقصان تصحيح نسخه بولاق (1853) به طور کامل مورد استفاده پژوهندگان قرار مي گيرد. اکنون با داشتن دو نسخه از اين کتاب، يکي مُسوّده يا دست نويس و ديگري نسخه کتابت شده و نهايي، بررسي اين اثر امکان پذير شده است. کتاب اتّعاظ- که آن هم بسيار بد تصحيح شده است- فقط به واسطه يک دستنويس ناقص و رونوشتي از بخش هاي مختلف مسوده اصلي قابل شناسايي است؛ از سوي ديگر، هيچ گونه نسخه کتابت شده اي از اين اثر در دست نيست و در نتيجه بر روي آن پژوهشي صورت نگرفته است. ضمن احترام به پژوهش هاي فواد ايمن سيد (31) و فردريک بودئن (32) درباره شيوه کار مقريزي، اطمينان داريم مورخ ما نخستين دست نوشته هايش را در جزء فهرست کارهاي در دست اقدام خود قرار داده بود تا بعداً، هم مطالبي بر آنها بيفزايد و هم داده هاي نوين را داخل برخي بخش هاي دستنويس بگنجاند. ظاهراً وي قصد داشته در فرصتي مناسب نسخه نهايي را تکميل و تدوين نمايد؛ لذا مانند کتاب اتعاظ، بخش هايي از کتاب المُقفي هم، نمايانگر نقصِ نسخه دستنويس مي باشد. اتعاظ بدون هيچ تغييري در سال 1973 و سپس در سال 1991 چاپ شد. اين کتاب، شناخته شده نيست و مانند خطط مورد بررسي قرار نگرفته است؛ همچنين کتاب المقفّي با وجود مباحث تاريخي اش، بر خلاف دو کتاب ديگر مورد توجه جدي اهل پژوهش قرار نگرفته است(33). با درک اين نکته که دو کتاب مذکور فقط داراي يک نسخه دستنويس اوليه هستند، کاملاً منطقي است تصور کنيم مقريزي بر روي هر سه تأليف به طور همزمان کار مي کرده و با افزودن مطالبي به هر يک، محتواي اين سه کتاب را روز به روز افزايش مي داده است. شايسته است محققان معاصر هر سه تأليف مذکور را مورد تحقيق قرار دهند؛ اما مقريزي فقط در يکي از اين سه اثر منابع خود را ذکر کرده است و در ساير کتاب ها چنين نکرده است. احتمالاً کتاب اول داراي نقل قول هايي از منابع بوده، ولي در ديگر کتاب ها فقط تفاسير با اطلاعاتي قرار داده شده است. چنان که از پژوهش هاي بودئن فهميده مي شود، در نگاه اول، آنچه نقل قول تصور مي شود، بيشتر تفسير است و جزء متن اصلي به حساب نمي آيد؛ بدين سبب، کتاب به ابن مُيسّر نسبت داده شده است و گفته اند مقريزي با اخذ مطالب ابن ميسر مديون او شده است.آنچه باقي مي ماند، اين است که ببينيم آيا مي توانيم بر اساس ترتيب زماني، مبنايي براي تنظيم مطالب اين سه کتاب پيدا کنيم يا خير؟ اختلافاتي بين اين آثار در زمينه ارائه اطلاعات وجود دارد؛ لذا به عبارتي مي توان برخي نکات مفقوده در يک اثر را با کمک جستجو در کتاب هاي ديگر پيدا کرد؛ به علاوه، در پايان کتاب اتعاظ عبارتي ضمني وجود دارد که در آن مقريزي چنين مي گويد: «انشاء الله من در گزارشي از خطط قاهره، دستاوردهاي حکومت آنها (فاطميان) را شرح خواهم داد و به تشکيلات حکومتي آنها مي پردازم تا بدان حد که در زمينه هاي گوناگون، توسعه پويش هاي آنها را درک کني و به بي اعتباري جانشينان آنها واقف گردي» (34)؛ لذا مشخص است که وقتي مقريزي دستنويس اتعاظ را تمام کرد (مي دانيم که فقط يک مُسوده از آن باقي مانده است) هنوز کتاب خطط را ننوشته بود. خطط براي او فقط در حد يک طرح ذهني بود ( شايد درباره نوشتن آن ترديد داشته است). اگر چنين بوده، پس همه تجديد نظرهاي تحليلي او در آن کتاب، پس از نگارش اتعاظ صورت گرفته است؛ پس آنچه وي در زمان گردآوري مواد کتاب خطط مي دانسته، شايد در اتعاظ نيز يافت شود. کتاب المقفي نيز بعداً کامل شد. ما کاملاً مطمئن هستيم که او اين کتاب آخري را هرگز نتوانست به اتمام برساند. (35). بر خلاف اتعاظ، کتاب المقفي در بر دارنده اطلاعات جديدي است که بايد در کتاب اتعاظ نيز بوده باشد، ولي در اينجا اثري از آن نيست. کتاب اتعاظ درباره حکومت المنصور، چهار صفحه مطلب دارد) به علاوه چهار صفحه مطلب اضافي درباه تعقيب ابويزيد که در پايان مطلب القائم نوشته شده است) . بالعکس، در المقفي، 52 صفحه درباره منصور وجود دارد که در آن اطلاعات کاملاً ارزنده و جديدي يافت مي شود؛ مثلاً درباره اينکه چرا و چگونه منصور، قاضي نعمان را از مقامش در طرابلس به منصوريه انتقال داد. مقريزي تاريخ دقيق اين اقدام را بيان داشته است: زماني نزديک به پايان خلافت منصور و ديرتر از آنچه محققان تصور مي کرده اند (36). در شرح حال تميم بن معز و علت مرگ او نيز، مقريزي اطلاعات ذي قيمتي داده است که پيشتر از آن گفتيم. درباره زندگي نامه قاضي القضات ابن ابي العوام - که در سال 405 ق از سوي الحاکم انتخاب شد- مقريزي اذعان مي دارد: او حنفي مسلک بوده است (ادعايي که مطمئناً درست مي باشد)؛ حال آنکه ابن حجر قاضي را حنبلي پنداشته است. (37). در زندگي نامه حمزه بن علي باني فرقه دروزي، تاريخ حيات و ممات او به دست داده شده است (38) يا در مورد وزير فاطمي مأمون، اطلاعات مقريزي گواه شيعه اسماعيلي بودن اوست (39)؛ نيز در ضمن شرح حال مُستعلي، دانسته هاي خوبي راجع به توطئه افضل و خواهر مستنصر براي جانشيني او به خلافت وجود دارد (افضل بعدها نزار نام گرفت) و پرده از سهم بري وزير و خواهر خليفه در قدرت، يکي در ديوان و ديگري در دربار برداشته شده است (40)؛ حقيقتي که در اتعاظ ذکري از آن به ميان نيامده است. همه اين شواهد، حاکي از آن است که مقريزي کتاب المقفي را بهتر از کتاب اتعاظ نوشته و در آن حجم عظيمي از آن دسته داده هاي تاريخي را گنجانيده است که در طي زمان کسب کرده بود؛ به علاوه خود را به دردسر نينداخته و مطالبي به نسخه قديمي اتعاظ نيفزوده است؛ در حالي که چه نسخه اوليه و چه دستنويس نهايي کتاب خطط از اين داده ها عاري است.(41) باز مي گرديم به مسئله چگونگي دانش مقريزي از متون معتبر اسماعيلي.* اکنون در موقعيتي هستيم که مي توانيم روند زماني آگاهي او از کتاب هاي سري درباره دعوت اسماعيلي را درک کنيم؛ چنان که وي هم در مُسوده خطط (قبلا ذکر شد) و هم در صفحات متعدد نسخه بولاق آورده، مقريزي کتب و رسالات متعدد اسماعيليه را يافته و خوانده است. وي مکرراً در انتهاي بحث هاي مربوط به اسماعيليه شاهد مي آورد که : «.... مطالب تصريح شده در کتاب هاي آنها .... (42). آنچه از کتاب هاي ايشان مورد قبول است، محتوي گزارشي است که به دليل تفصيل کتاب ها، فقط بخشي از مطالب اين کتاب شامل آن مي شود... . (43) مواردي از اين دست در رسالات آنها پيدا مي شود... . منبع اين نوشتار اقوال فلاسفه است... . آنها به تفصيل بسيار با تفاسير متعدد گفته اند... . اين کتاب همه مباحث مربوط به اين موضع را نمي تواند در بر بگيرد... . (44) آنها اين نظريه را پذيرفته اند که خلقت خداوند نه ابدي است و نه زودگذر. امر و کلام خدا ازلي است و مخلوق او فاني؛ چنان که به تفصيل در کتاب هايشان اشاره داشته اند...». (45) مقريزي در انتهاي مبحث دعوت اسماعيليه مي نويسد: « در اين باب مفصلاً در کتاب هاي آنها سخن به ميان آمده و اينها همگي دانش اين داعي را تشکيل مي دهد. آنها با اين هدف رسالات متعددي تأليف کرده اند؛ اما من تنها چکيده اي از آنها را در اينجا خواهم آورد».(46) تلخيص مقريزي از نظريه باطني اسماعيلي، يعني دعوت-با وجود ابهامات نه چندان مهمش - به لحاظ عقلي، دقيق و منطبق با برداشت ما از تأليفات امثال ابويعقوب سجستاني (47) و حميدالدين کرماني(48) دو نظريه پرداز برجسته عصر فاطمي است، اما يک نکته کليدي وجود دارد: در مرحله نهايي عضويت يک فرد اسماعيلي، به او آموزش داده مي شد که معجزه پيامبر / قانون شريعت است؛ معجزه اي که علائمش را شخص خردمند درک خواهد کرد و از طرف ديگر، تجلي آشکار قابل فهمي براي ديگران خواهد بود. (49) وحي و الهام به منزله بيان کلام خدا به پيامبر است و تالي آن چيزي است که پيامبر / بدان تحقق مي بخشد ( يعني تجسم مي بخشد: يجاسِدُه)و سپس آن را به مردم عرضه مي دارد.(50) اما دقيقاً کدام کتاب ها؟ ما هيچ راهي براي درک درست اين موضوع نداريم. بودئن در يکي از کتاب هاي مقريزي عبارتي به نقل از راحه العقل حميدالدين کرماني پيدا کرده است؛ پس مقريزي توانسته بود نسخه اي از اين کتاب را بيابد و از آن نقل قول کند. (51) احتمالاً وي موارد بيشتري نيز در اختيار داشته و وقتي مي گويد دانش خود را از اسماعيليه از خلال رسائل آنها به دست آورده، حقيقت محض را مي گويد (52)؛ اما آيا احتمال دارد بگوييم اين اتفاق در چه زماني صورت گرفته است؟ حتي به طور نسبي؟ اگر تاريخ حقيقت مطالب و شواهد پيش گفته را تأييد کند، بديهي است کتاب اتعاظ مقريزي متعلق به دوره کوتاهي بعد از سال 814 است؛ زماني که او يادداشت هايي از کتاب ابن ميسر بر مي گرفته است؛ از اين رو کتاب اتعاظ تصويري جانبدارانه از فاطميان و در دفاع از ايشان دارد و از حال و هواي اقوام گزينش شده ابن ميسر پيروي مي کند. چرا مقريزي پس از نگارش کتاب اتعاظ، از کتاب ابن مُيسر نکته برداري کرده است؟ اين بايد روش ديگري باشد. اتعاظ بعدها و پس از سال 814 ق نوشته شد. مقريزي دستنويس اوليه خطط را تدوين نمود و سپس حداقل يک بار روي آن کار کرد؛ پس اين کتاب دربردارنده گزارشي از تعاليم سري دعوت اسماعيليه است که در اتعاظ خبري از آن نيست و حتي گريزي هم به آن نزده است. نتيجه   در نهايت، طبق آنچه مقريزي کشف کرده است، او نمي توانسته از نسل خلفاي فاطمي بوده باشد. او درباره آموزه هاي سرّي فاطميان پي در پي اطلاعاتي به دست مي آورد. مآخذ وي اقوال بدگوياني چون: ابن جوزي يا ابن نديم يا ديگر افرادي که در اتعاظ از آنها ياد کرده، نبوده است و حتي از دروزي هاي مرتد و الحاکم متلون المزاح و بي ثبات يا حشاشين بعد از حسن صباح نيز مطلبي نگرفته است، بلکه مستقيماً از رسالات اسماعيليه بهره گرفته است؛ آن هم رسالات موثق مربوط به داعيان اسماعيلي؛ پس از او دريافته بود که دعوت اسماعيلي آنچنان پيچيده و فلسفي** است که با ديدگاه مذهبي خود او - حتي اگر مذهب اهل البيت (ع) را مي داشت - کاملاً متفاوت و بيگانه بود؛ در نتيجه، همدردي عاطفي او نسبت به فاطمي ها فروکش نمود (53) و هرگز کتاب اتعاظ را به پايان نبرد و خطط را هم فقط تا آنجا تفصيل داد که بر روي نهادهاي حکومتي و مرکزي فاطميان دقيق شود و از اين منظر مصر و تاريخ آن را مورد بررسي قرار دهد. پي نوشت پي نوشت ها *ترديدي نيست که مقريزي در آگاهي نسبت به نهضت اسماعيليه، علاوه بر استفاده از کتاب هاي مورخان متعدد، از نوشته ها و رسالات اسماعيليان بهره گرفته است. بهره گيري مقريزي از نگاشته ها و رسائل متعدد جاي ترديد ندارد، زيرا او خود، منابع اطلاعاتي خويش را بيان نموده است؛ به طوري که در کتاب خطط، بارها به عبارت «رايتُ بِخطَ...»بر مي خوريم که اشارتي است به استفاده مستقيم او از منابع سلف؛ همچنان که در العقود الفريد به استفاده از کتاب اوحدي- مورخ معاصر خويش- اعتراف دارد (مقريزي: عقود الفريد، ج1، ص 233. به نقل از: مقريزي، 1422ق، مقدمه مصحح، ج1، ص 63).او از تأليفات متعددي استفاده کرده و با صراحت نيز اسامي آنها را ذکر کرده است؛ هر چند برخي پژوهندگان معتقدند با اعتراف وي مبني بر اينکه ذکر مآخذ، او را از مسئوليت درباره صحت و دقت اقوالش معاف مي سازد، مقريزي خواسته است همانند بيشتر مورخان مسلمان از نقد و تحليل شانه خالي کند (زرين کوب، 1362، ص 163)، اما مصححين آثار او، نظر ديگري دارند: مصحح کتاب اتعاظ الحنفاء بر آن است که مقريزي فقط نقل نمي کند، بلکه بهترين ها را بر مي گزيند و اينکه :«تتبعه مره اخري في المراجع المفقوده بطريق غير مباشر...» (مقريزي 1416ق، مقدمه مصحح، ص26). ويراستار کتاب خطط نيز در مقدمه، با فهرست کردن اسامي کتاب هاي مورد استفاده مقريزي، از کوشش تقي الدين در گزينش کتاب هاي ارزنده و پرمحتوا در موضوعات تاريخي، جغرافيايي، علمي، ادبي و ... ستايش به عمل مي آورد( مقريزي، 1422ق، مقدمه مصحح، ج1، ص63-66)؛ لذا شگفت آور نيست که مثلاً در صفحات22 و يا 153 کتاب خطط با نمونه اشعار نقباي شيعه، چون شريف رضي يا نامه حمدان قرمط برمي خوريم. يک پژوهنده آلماني دريافته است: برخي نوشته هاي مقريزي با مطالب رساله داعي/ احمد نيشابوري منطبق است و بخش عمده وقفنامه حاکم بامرالله را نيز در کتاب خطط مي توان يافت(هالم، 1377، صص85و96). با توجه به شواهدي که محققان از موارد عديده اقتباس مقريزي از کتاب هاي نويسندگان دوران فاطمي به دست مي دهند، چنين مي توان نتيجه گرفت که احتمالاً وي از کتاب استتار الامام داعي نيشابوري درباره نسب عبيدالله مهدي، سر سلسله دودمان فاطمي نيز استفاده کرده است؛ اما به درستي نمي توان از اين شواهد براي تأييد مشروعيت خلفاي فاطمي و هواخواهي مقريزي از آنها استناد گرفت؛ به خصوص که شخص مقريزي در مسوّده اشاره دارد به اينکه: «قداکثر الناس اليوم قد جهلوا معتقدهم (الي فاطميين) فاحببت ان ابين ذلک علي ما وقّفت عليه في کتبهم المصنفه في ذلک متبرئاً منهُ» (مقريزي، 1416ق، ص94). ** صرف نظر از موارد فوق، بايد به مسئله «دعوت» در نهضت اسماعيلي و فاطمي اشاره کرد. مي دانيم خلافت فاطمي که در سال 297 ق در مغرب اسلامي شکل گرفت و سپس با پيشروي به سمت مصر، به يک امپراتوري نيرومند مبدل شد، مبتني بر نهضت شيعه اسماعيليه بود؛ گرچه اين نهضت در آغاز با نام « الدعوه الهاديه» بر حقانيت امامت اسماعيل بن جعفر صادق (ع) و سلاله او تأکيد داشت (محقق، 1382، ص 27)، اما با پشتيباني سياسي و فکري دولت مقتدر فاطمي، تا بدان جا پيش رفت که به نهضتي عظيم و اثرگذار بدل گرديد. توان فکري و ساختار تشکيلاتي اسماعيليه با تکيه بر اصل بنيادي امامت و رهبري، نه تنها به تقويت پايه هاي اقتدار خليفگان فاطمي که به گسترش آموزه هاي شيعي و انقلابي در سطح وسيعي از غرب امپراتوري اسلامي کمک نمود، اما تأکيد بر اين اصل و تفسير باطني و تاويل آن، با استناد به آيات و روايات از سوي مخالفان، تأويل مذموم قلمداد شد ( ابوزيد، 1383، ص 176)؛ در نتيجه، درگيري و جدال مخالفان با اسماعيليان در دو جناح رو به فزوني نهاد. از سويي دولت هاي سني تبار همجوار به ستيز با حاکميت فاطميان شيعه مذهب برخاستند و از سوي ديگر فقيهان و راست کيشاني نظير امام محمد غزالي و فخر الدين رازي، پويش علمي خود را صرف تبليغ عليه نحله اسماعيلي نمودند. 31. بررسي ايمن فواد سيد درباره مقريزي بسيار ارزنده مي باشد. بنگريد به مقدمه او بر چاپ منقح: مسوده خطط، به همراه « Maqrizi s Draft of the - Early Methodes of Book Composition: Al Khitat-Kitab al» در سخنراني هاي دومين همايش مؤسسه ميراث اسلامي الفرقان در سال 1993، با موضوع: نسخه شناسي نسخ خطي اسلامي (لندن، 1995)، ص 93-101 و مقاله : Remarques sur la composition de Hitat de Maqrizi d apres un manuscrit autographe در : «Egypte-Post vol.2).Pharaonique «Hommages a la memoire de Serge Sauneron ) (قاهره، 1979) ص 231-258 به همراه کليشه ها. 32. نک به :مقاله او در اين کتاب. 33. مثلاًَ شرح حال مفصلي از يازوري نوشته است که اصلاً در مقاله مربوط به او در ويرايش جديد « Encylopaedia of Islam» نيست. 34. اتعاظ، ج3، ص 344. 35. مطابق با اطلاعات گردآوري شده سخاوي در: التبر المسبوک، ص 23 و الضوء اللامع، ج2، ص 22. 36. المقفي الخبر، شرح حال شماره 780. 37. همان؛ شرح حال شماره 584. درباره گرايش حنفي اين قاضي نک به: گري ليزر، با عنوان: « Hanbalism in Egypt before the Mamluks» در مجله «Studia Islamica»ش 54، 1981، ص 159-160. 38. درباره اين مفاهيم نک به : هانس هالم « Der Tod Hamzas,des Begrunders der drusischen Religion» در کتاب « Egypt & Syria in the Fatimid , Ayyubid & Mamluk Eras» به کوشش: ي. ورمولن و دانيل، دوسمت( ليوئن، 1995-2001)، ج2، ص 105-113. 39. المقفي، شرح حال شماره 2999. 40. همان، شرح حال شماره 683. 41. من به اندازه کافي در آثار مربوط به عصر فاطمي، درباره اين دو اثر به منظور يک داوري درست، بررسي و مقايسه نکرده ام تا دقيقاً رابطه آن دو با هم مشخص گردد. 42. نسخه بولاق، ج1، ص 393. 43. همان. 44. همان، ص 395. 45. همان. 46. همان. 47. در خصوص اين داعي سده چهارم، ر.ک به: مطالعات نويسنده در کتاب: Sijistani-Early philosophical Shiism: The Ismaili Neoplatonism of Abu Ya qub al و (کمبريج 1993) Yanabi-Sijistani s Kitab al- The wellspring of Wisdom: A study of Abu Yaqub al و (رسالت ليک سيتي، 1994). Sijistani:Intellectual Missionary-Abu Yaqub al (لندن ، 1996). 48. درباره کرماني ر.ک به : دانيل، دوسمت: Kirmani-Din al- La Quietude de IIntellect: ismaelienne dans 1 oeuvre de Hamid ad ( ليوئن، 1995) و پل واکر : Hakim-Kirmani Ismaili Thought in the Age of al - Din al - Hamid al ( لندن، 1999). 49. نسخه بولاق ، ج1، ص 395. اين نظريه بر يک شکل دو گانه ظاهري باطني از حقيقت متکي است که به لحاظ فلسفي قبلاً توسط ابن رشد مطرح شده بود. 50. مسوده، ص 105 ، طبق اين نظريه، پيامبر نويسنده مطالب وحي بوده و شارع مي باشد. درباره اين ديدگاه و تفکر سجستاني ر.ک به: کتاب هاي نويسنده با عناوين: « Early philosophical shiism» فصل 11، ص 114-123 و « Intellectual Missionar»، ص 50-49 و « The Wellspring of Wisdom» ص 8-10. 51. تفسير شخصي نگارنده. 52. آگاهي و نقل منابع دست اول اسماعيلي، توسط افراد غير اسماعيلي به ندرت صورت گرفته است. 53. اينکه مقريزي احساساتش را نسبت به فاطميان از دست داد، بدين معني نيست که علاقه اش را هم به جزئيات تاريخ آن عصر از دست داده باشد؛ چرا که وي همچنان به گردآوري چنين مطالبي ادامه داد و من فکر مي کنم از شرح احوال المنصور به خوبي مشخص است که وي شخصاً اين خليفه را بر خلاف ديگران تحسين مي کرده است.   منابع 1. ابن اثير، عزالدين؛ تاريخ کامل؛ ترجمه حميد آژير؛ تهران: اساطير، 1374. 2. ابن عبدالظاهر، الروضه البهيه الزاهره في خطط المغربيه، القاهره، تصحيح ايمن فواد سيد، قاهره: مکتبه دارالعربيه الکتاب، 1417ق. 3. ابوزيد، نصر حامد؛ نقد گفتمان ديني؛ ترجمه حسن يوسفي اشکوري و محمد جواهر کلام؛ چ2، تهران: يادآوران، 1382. 4. تهامي، غلامرضا؛ فرهنگ اعلام تاريخ اسلام؛ تهران: شرکت انتشار، 1385. 5. دفتري، فرهاد؛ تاريخ و عقايد اسماعيليه؛ ترجمه فريدون بدره اي؛ تهران: فرزان روز، 1380. 6. ــــــــــــــ ، سنت هاي عقلاني در اسلام؛ ترجمه فريدون بدره اي؛ تهران: فرزان روز، 1374. 7. زرين کوب، عبدالحسين؛ تاريخ در ترازو؛ چ2، تهران: اميرکبير، 1362. 8. غلامي دهقي، علي؛ « شناخت شخصيت و آثار تقي الدين مقريزي»؛ فصلنامه تاريخ در آيينه پژوهش، پيش شماره 4، زمستان، 1382. 9. قره بلوط، علي الرضا و احمد طوران قره بلوط؛ معجم التاريخ التراث الاسلامي في مکتبات العالم؛ ترکيه : دارالعقبه، [ بي تا]. 10. کراچوفسکي، ايگناتي؛ تاريخ نوشته هاي جغرافيايي در جهان اسلام؛ ترجمه ابوالقاسم پاينده؛ تهران: علمي و فرهنگي، 1379. 11. کرماني، حميدالدين؛ المصابيح في اثبات الامامه؛ تصحيح مصطفي غالب؛ بيروت: مؤسسه الجامعيه، 1996م. 12. گلدزيهر، ايگناس؛ گرايشهاي تفسيري در ميان مسلمانان؛ ترجمه سيدناصر طباطبايي؛ تهران: ققنوس، 1383. 13. لوئيس، برنارد و ديگران؛ اسماعيليان درتاريخ؛ ترجمه يعقوب آژند؛ چ2، تهران: مولي، 1368. 14. محقق، مهدي؛ اسماعيليه؛ تهران: اساطير: 1382. 15. مقريزي، تقي الدين احمد؛ اتعاظ الحنفاء بالاخبار الائمه القاطميين الخلفاء؛ تحقيق جمال الدين شيال؛ 2 ج، قاهره: وزارت الاوقاف، 1416ق. 16.ــــــــــــــــ ؛ مسوده کتاب المواعظ و الاعتبار في ذکر الخطط و الآثار؛ تصحيح ايمن فؤاد سيد؛ لندن: مؤسسه فرقان تراث الاسلامي، 1416ق. 17. ــــــــــــــ ؛ المواعظ و الاعتبار في ذکر خطط و الاثار؛ تحقيق ايمن فواد سيد؛ لندن: مؤسسه فرقان تراث الاسلامي، 1422ق. 18. ناصري طاهري، عبدالله ؛ فاطميان در مصر؛ قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379. 19. هالم، هانس؛ فاطميان و سنتهاي تعليمي و علمي آنها؛ ترجمه فريدون بدره اي؛ تهان: فرزان روز، 1377. 20. ــــــــــــــــ ؛ تاريخ و انديشه هاي اسماعيلي در سده هاي ميانه؛ ترجمه فريدون بدره اي؛ تهران: فرزان روز، 1382. منبع: فصلنامه شيعه شناسي شماره 24 /ن  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 795]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن