واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حال ما خوب است، اما تو باور نكن...! نويسنده:نيره رضايي مطلق محبوبيت خسروشكيبايي انگار جنس ظريفي دارد. در ميان خيل عظيمي از بازيگران قديمي و جديد محبوب انگار اين يك چيز ديگري است؛ دوست داشتنش، احترام به بازي هايش، حتي به ياد آوردنش بعد از يك سال نبودن در ميان ما. هنوز هم خيلي ها مبهوت از رفتن و زود هنگام ترك كردنش هستند. او كه با «خط قرمز» مسعود كيميايي وارد سينما شد و با «هامون» داريوش مهرجويي در خاطره ها ماندگار شد، در گفت و گويي درباره تماشاگران فيلم هايش گفت: ما (بازيگران) ماحصل نيروي ذهني و خاطرات عزيز مردم هستيم، هنر بدون مردم مثل درخت بدون ريشه است و بازيگر بدون تماشاگر يعني هيچ... مردم بدون من هميشه مردم هستند، من اما بدون مردم مُرده ام... اين جملات هيچگاه از منش و رفتار شكيبايي دور نشد؛ چنانچه پاداش حرف هايش را هم گرفت. او را به هرنام كه بخوانيم، از حميد هامون تا سيد حسن مدرس، مرادبيك «روزي روزگاري»، رضاي «خانه سبز» و... باز به نام اصلي اش بر مي گرديم؛ عمو خسرو... خسرو... خسرو شكيبايي... جمعه روز خوبي است، اما وقتي صبح روز جمعه 28 تير سال 1387 نوك انگشتان روي دكمه هاي موبايل ها چرخيد، وقتي تلفن ها به صدا در آمدند و وقتي سايت ها فعال شدند يك خبر نوشته و شنيده شد: «هامون رفت»... «شكيبايي در قاب خاطره ها ثبت شد» و... و بدين ترتيب جمعه براي ما روزي به ياد ماندني و فراموش نشدني شد. با شنيدن دوباره صداي شكيبايي از لابه لاي آلبوم هاي «سهراب»، «نامه ها»، «حجم سبز»، «پري خواني» و «نشاني ها» ياد او را زنده نگه مي داريم. خسرو شكيبايي، بازيگر معروف سينما و تلويزين ايران در سال 1323 در خيابان مولوي محله اصيل و ريشه دار قنات آباد تهران به دنيا آمد. در شناسنامه اسمش خسرو بود ولي خانواده و بچه محل ها محمود صدايش مي زدند. پدر او سرگرد ارتش بود و وقتي او چهارده سال داشت از دنيا رفت و باعث شد خسرو كه تك پسر خانواده بود، پيش از پايان كودكي وارد زندگي بزرگ سالي شود. در نوزده سالگي براي اولين بار روي صحنه تئاتر مي رود و بعد از مدتي به عباس جوانمرد معرفي وبه صورت كاملاً حرفه اي بازيگر تئاتر مي شود. با ورود به دانشگاه هنرهاي زيباي دانشگاه تهران هم در رشته بازيگري به تحصيل مي پردازد.«خط قرمز» (1361)، فيلم به نمايش درنيامده مسعود كيميايي، اولين حضور تصويري شكيبايي محسوب مي شود. مي گويند مهرجويي باديدن بازي شكيبايي در اين فيلم او را براي «هامون» انتخاب كرده است. شكيبايي پس از «خط قرمز» در فيلم هاي «دادشاه» (1362)، «صاعقه» (1364)، «رابطه»(1365)، «دزد و نويسنده»(1365)، «ترن»(1366) و «شكار»(1366) بازي مي كند، اما «هامون» چيز ديگري است. بازي فوق العاده شكيبايي و ستايش اهل سينما اورا به چهره اي ماندگار بدل مي كند، شخصيت هامون آن قدر در وجود شكيبايي نفوذ مي كند كه به گفته بسياري از منتقدان، شكيبايي تا مدت ها در بازي هايش نمي تواند از جلد هامون بيرون بيايد، با اين حال او توانايي خودش را در آثار سينمايي اي چون «پري» و «سارا» (داريوش مهرجويي)، «يك بار براي هميشه» و «مزاحم» (سيروس الوند)، «كيميا» و «سرزمين خورشيد» (احمد رضا درويش)، «حكم» (مسعود كيميايي)، «خواهران غريب» و «اتوبوس شب»(كيومرث پور احمد)، «كاغذ بي خط» (ناصر تقوايي)، «شب»(رسول صدرعاملي)، «سالاد فصل» و «ستاره ها» (فريدون جيراني) چنان با شگفتي ثبت كرده است كه حالا با گذشت يك سال از نبودنش با ديدن هر كدام از اين آثار حس مي كنيم او دوباره مي تواند خالق اين همه صداقت و شگفتي در بازيگري باشد. شكيبايي با سه دهه حضور ممتد در فعاليت هاي تلويزيوني، براي مخاطب تلويزيوني هم چهره ماندگاري شد. اگر او را با نقش سيد حسن مدرس (سعيد نيكپور)، يا «روزي روزگاري«(امرالله احمد جو) به خاطر مي آوريم، نمي توانيم از حضور سبزش در «خانه سبز» (بيژن بيرنگ و مسعود رسام)، «كاكتوس» (محمد رضا هنرمند)، «تفنگ سرپر»(امرالله احمدجو)، «در كنار هم» (فتحعلي اويسي)، «آواز مه» (ليالستاني و شيخ بهايي (شهرام اسدي) حرفي نزنيم. آخرين اثر تلويزيوني اي كه چند هفته گذشته از روي آنتن رفت، «آشيانه اي براي زندگي»(حميدطالقاني) نام داشت كه به مناسبت روز پدر از شبكه سه پخش شد. خسرو شكيبايي نه به خاطر دريافت سيمرغ هاي بلورين براي بازي در «هامون» و «كيميا» يش و نه براي تقديرهايي كه از او شده بود در ذهن ها مانده، بلكه راز ماندگاري او در دل آن هايي است كه هنوز با نقش هاي او زندگي مي كنند و به ياد او سينما، تلويزيون و تئاتر را دوست مي دارند. ياد و نامش گرامي باد. منبع:نشريه سروش شماره1406 /خ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 651]