محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیه‌های کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828813528
همايون ارشادي در مسلخ کليسا
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
همايون ارشادي در مسلخ کليسا آگورا Agora کارگردان: آلخاندرو آمنابار فيلمنامه: آلخاندرو آمنابار و متئوجيل مدير فيلمبرداري: زاوي آگوستين موسيقي: داريو مارينلي تدوين: ناچوروئيز کاپيلاس بازيگران: ريچل وايس (هيپاتيا)، هکس ميفگلا (داووس)، اسکار ايساک (اريسنتوسيس)، سامي سمير(اسقف سيرل)، مايکل لانسدل (پورهيپاتيا)، مانوئل کائوچي ( تئوفيليس)، اشرف بارهوم(آمونيوس)، همايون ارشادي (آسپاسيوس) محصول 2009 اسپانيا 141 دقيقه ژانر: درام/ رومانس/ ماجراجويانه/ تاريخي خلاصه داستان قرن چهارم هجري، مصر تحت سلطه امپراطوري روم است. شهر و خيابان هاي اسکندريه تحت سلطه کليساي روم است. آنها رفتار خشني با مردم دارند. در اين شهر دختري اخترشناس و رياضي دان به نام «هيپاتيا» زندگي مي کند او مي خواهد با کمک مريدانش بينش دنياي باستان را حفظ کند. در ميان مريدان او دو مرد براي تصاحب قلب اين زن جوان با هم رقابت دارند. اريستوسيس و داووس. «داووس» برده جوان هيپاتياست که ميان عشق مخفيانه خود به او و آزادي اي که در گرو پيوستن به حلقه مسيحيان است درمانده شده است. درباره هيپاتيا هيپاتيا يا هيپاتي زني رياضي دان ساکن شهر اسکندريه بود او فلسفه درس مي داد و در علوم نجوم تبحر داشت. پدرش تئون از رياضيدان هاي برجسته و مشهور بود که در دانشگاه اسکندريه نيز درس مي داد. هيپاتيا، هنر سخنوري را هم آموخت و در ورزش هايي چون سوار کاري و شنا تبحر داشت. هيپاتيا، عاري از تفکرات تعصب آميز بود. وي در حل مسائل جبر و هندسه راه حل هاي جديدي ارائه کرد و اسطرلاب اختراعي او تا قرن هجدهم مورد استفاده دريانوردان بود. اسکندريه در آن دوران در مراکز مهم مسيحيت به شمار مي آمد و تفکرات ديگران را به عنوان کافر کيشي سرکوب مي کردند. دانش هايي که هيپاتيا روي آن کار مي کرد از نظر کليسا براي مردم مضر و گمراه کننده بود. از نظر آنها نبايد يک زن به فلسفه و رياضيات بپردازد. هيپاتيا توسط اسقف اسکندريه «سيريل» متهم به جادوگري و توطئه عليه مسيحيت شد. او را به طرز وحشيانه اي کشتند و جسدش را سوزاندند. $توليد «آگورا» در بخش خارج از مسابقه جشنواره فيلم کن امسال به نمايش درآمد. درجشنواره فيلم تورنتو نيز شرکت داشت. زماني که آلخاندور آمنابار فيلمنامه را مي نوشت براي نقش «هيپاتيا» به ريچل وايس فکر مي کرد. دکور صحنه ها در منطقه فورت ريکاسولي، مالت ساخته شد. همان منطقه اي که دکور کوليزه (ميدان گلادياتورها) را براي گلادياتور(2000) ساختند منطقه فورت ريکاسولي، لوکيش فيلم هاي ديگري چون سزار(2002) هلن از تروآ (2003) و تروآ (2004) بود. «نيکول کيدمن» در دوران پيش توليد براي بازي در نقش «هيپاتيا» پا پيش گذاشت اما خود منصرف شد چرا که مي ترسيد مناقشاتي درباره داستان فيلم پيش بيايد. «کيدمن» تجربه حضور در قطب نماي طلايي (2007) را داشت که با مناقشات مذهبي روبرو شد. به همين دليل از اعتراض دوباره هراس داشت. روزهايي، فيلمبرداري براي چند ثانيه ديرترآغازمي شد چون کليساهاي نزديک محل فيلمبرداري سر ظهر صداي ناقوس هاي شان را به صدا در مي آوردند. فيلم براي پخش درآمريکا تا مدت ها پخش کننده اي نداشت تا اينکه کمپاني فاکس پخش آن را بر عهده گرفت. «آگورا» حتي در کشور ايتاليا به نمايش در خواهد آمد تا ازايجاد اعتراض ها جلوگيري شود. گويا هيچ پخش کننده ايتاليايي حاضر نشده، مسئوليت پخش فيلم را بر عهده بگيرد. عده اي نفوذ کليساي کاتوليک را دراين امر بي تأثير نمي دانند. کليساي کاتوليک از پرداختن به موضوع اين زن تاريخي رضايت ندارند که توسط راهبان مسيحي به قتل رسيد و سوزانده شد. بودجه توليد آگورا 50 ميليون يورو بوده است. فيلم در کشور اسپانيا به نمايش درآمده و ظرف 4 روز، ده ميليون يورو فروخت. فقط «آگورا» پر فروش ترين فيلم سال اسپانيا خواهد شد «آلخاندرو آمنابار» باز هم نشان داد که قدرت جذب تماشاگر را دارد اما براي نمايش درآمريکا هنوز مشخص نيست که او ازمدت زمان فيلم خواهد کاست يا نه؟ «آلخاندرو آمنابار» متولد شهرسانتياگو کشورشيلي است. فيلم هاي بلند او عبارتند از: تس (1996)، چشمانت را باز کن (1999) (که توسط کمرون کرو با عنوان آسماني وانيلي و بازي تام کروز بازسازي شد)، ديگران (2001) و درياي درون (2004). درياي درون برنده اسکار بهترين فيلم غير انگليسي زبان سال 2004 شد. نقش آفرينان ريچل وايس:(ايفاگر نقش هيپاتيا) متولد هفتم مارس 1971. دختر پناهجويي از بودا پست و روانشناس اهل شهر وين که در شهر لندن به دنيا آمده است. با «موميايي» (1999) به شهرت رسيد. وي مدرسه بازيگري را ادامه نداد و در اين مورد مي گويد:«مي توانستم تا دکترا ادامه تحصيل دهم اما اين کار من را از بازيگري دور نگه مي داشت. سه سال مشغول تجزيه و تحليل متون نمايشي، نقد عملي و اينجور چيزها بودم. اگر بخواهي در بازيگري تمام اين تعاليم را پياده کني، واقعاً بد بازي خواهي کرد. چون نسبت به اجرا، رفتار کاملاً احمقانه ايي خواهي داشت. «ريچل وايس» به خاطر بازي در باغبان وفادار(2006) برنده اسکار بهترين بازيگر زن نقش مکمل و گلدن گلوب شده است. مگس منيگلا (داووس): متولداول ژوئيه 1985. پسر فيلمساز فقيد آنتوني مينگلا و طراح حرکات موزون و چيني تبار کارولين چوآ.وي متولد شهر لندن و دانش آموخته مدرسه جوانان تئاتر ملي شهر لندن است. سيزده ساله بود که مت ديمون يک دوربين سوپرهشت به او هديه داد. دردوراني که پدرش «آقاي ريپلي با استعداد» (1999) را مي ساخت. درنخستين تجربه بازيگري اش «فصل مسابقه هجاي کلمات» (2005) نقش پسرريچارد گروژوليت بينوش را داشت. در«سيريانا» (2005) نقش پسر جرج کلوني را ايفا کرد. وي در حال حاضر ساکن شهر نيويورک و مشغول تحصيل در دانشگاه کلمبيا است. اسکار ايساک (اريستوسيس): متولد سال 1980 در گوآتمالا است. وي در شهر ميامي بزرگ شده. مادرش اهل کشورگوآتمالا و پدرش پزشکي کوبايي است. وي دانش آموخته هنر از کالج ميامي است. وي بازيگر تئاتر هم هست. درمجموع دروغ ها (2008) در نقش مکمل ظاهر شد. همايون ارشادي: (آسپاسيوس) بازيگري که با «طعم گيلاس» ساخته عباس کيا رستمي به چهره بين المللي تبديل شد. گويا «آلخاندرو آمنابار» با ديدن طعم گيلاس و بازي همايون ارشادي، او را براي اين فيلم انتخاب کرده است. وي نقش برده اي ميانسال به نام آسپاسيوس را در آگورا ايفا مي کند. نقد نويسنده: مايک گودريج در «آگورا» بد جوري به مسيحيت تاخته مي شود. اين فيلم تاريخي کليساي دوران قديم را به طرز خشونت آميزي عليه اديان ديگر، زنان و علوم نشان مي دهد و تمام اينها به خاطر قدرت سياسي بوده «آگورا» تلاشي جاه طلبانه و عظيم براي بازسازي تنش هاي شهراسکندريه درقرن چهارم است. درنهايت فيلم در حفظ حظ روايي درمي ماند وبه لحاظ برانگيختن احساسات به فيلم هاي قديمي صندل و شمشير نظير بن هورو «Ouo Vadis؟» نمي تواند برسد. اما به وضوح تلاشش را براي خلق دوباره اين احساسات گرايي مي کند. «آگورا» داستاني جسورانه را در زماني روايت مي کند که کليساي کاتوليک هنوز قدرت دارد تا با استفاده از به راه انداختن ماشين ارباب جرايد عليه مضمون فيلم، نگاه منفي ايجاد کند. به هر صورت «آمنابار» در دام هاي ساده اين ژانرمي افتد. مانند «اسکندر» (اليوراستون 2004) در انتخاب لهجه ها به هچل مي افتد. در اين فيلم لهجه انگليسي طبقه مرفه را برمي گزيند. مثلث عاشقانه داستان تماشاگر را در صندلي اش نگه مي دارد و او را همراه مي کند اما شور و هيجان کمي را ايجاد مي کند. توجه فيلم به نظريات علوم در قرن چهارم کمي زيادي سنگين است و قطعاً مخاطب عام را زده مي کند. عضمت وکشت وکشتارفيلم بايد براي نوجوانان جذابيت ايجاد کند اما جوان ترها مخاطب اصلي «آگورا» نيستند و قطعاً قدرت تحمل نمايش 141 دقيقه اي فيلم را ندارند. تماشاگران سطح بالا ازچشم اندازفيلم بسيارتحت تأثير قرارخواهند گرفت چرا که طراحي هوشمندانه اي دارد. اگرچه دراجرا چندان موفقيت آميز نيست. مخاطب بين المللي که از تماشاي «اسکندر» ، « تروا» و«سيصد» لذت برده از «آگورا» استقبال بيشتري خواهد کرد. بارفيلم بردوش «ريچل واينسي» است که بي شک بازيگر با استعدادي است ولي او بازيگري مناسب دوران معاصر است و با بازي او گويي که «هيپاتيا» به آن دوران تعلق ندارد. اگر «آلخاندرو آمنابار» درسال 1951 فيلم را مي ساخت، مي توانست در ميانه داستان يک «آنتراکت» قرار دهد و از اين مقطع داستان را چند سال جلوتر ببرد. طراحي صحنه و چيدمان بسيار عالي است و به نظرمي آيد « آمنابار» ازبازآفريني آن دوران لذت برده چرا که به کرات چشم انداز شهر اسکندريه را در فيلم به نمايش مي گذارد. اما شخصيت ها خيلي خوب پرداخت نشده اند. شايد همان طوري که با نمايش «اسکندر» و «تروا» ثابت شد، سينماروهاي امروزه تاب و تحمل ديدن ستارگان را به سبکي نداشته باشند که در50 سال پيش بود. سيصد داستانش را در سبک مؤثري روايت مي کرد که چندان مضحک نبود. در حالي که مل گيبسون بهترين ديده را داشت او از زبان مرده ايي براي «مصائب مسيح » استفاده کرد. ناگفته هايي از آگورا «آمنابار» پس از ساختن «درياي درون» در نظر داشت فيلمي درباره نظام طبيعت بسازد. به همين خاطر دست به تحقيقات اخترشناسي زد اما دلش نمي خواست فيلم درباره دانشمند مشهوري چون گاليله باشد چرا که همه با داستان زندگي گاليله آشنا هستند. مطالعات «آمنابار» کم کم او را با هيپاتيا آشنا کرد. هيپاتيا با مسايلي در دوران باستان دست و پنجه نرم کرد که براي آدم هاي امروزي درد آشناست. آمنابارمي گويد:«ما پي برديم که در آن دوران خاص ارتباطي با واقعيت دوران معاصر وجود دارد. پس اين پروژه واقعاً براي ما پر انگيزه شد. چون مي توانستيم فيلمي تاريخي بسازيم درحالي که به دنياي امروز هم پهلو مي زند.» نام فيلم را «آگورا» گذاشتند که در دوران باستان ميداني بوده که مردم در آن جمع مي شدند و به بحث مي پرداختند. (در يونان باستان هم منطقه ايي به نام آگورا وجود دارد.) آمناباردرادامه مي گويد: «به نظرم در دوران ما دولت روم، ايالت متحده آمريکا است و ما حالا مي توانيم بيش از گذشته در اين باره حرف بزنيم چرا که دچار بحران شده ايم. بحران هاي اجتماعي و اقتصادي. پس اين دوران، دوران تغيير است. همه ما مي توانيم ادعا کنيم که داريم به يکجايي مي رسيم اما دقيقاً نمي دانيم به کجا! چون فطرتاً آدم خوش بيني هستم، فکر نمي کنم دلمان بخواهد به دوران قرون وسطي برگرديم اما مي توانيم اين احساس را داشته باشيم که در دوران ما يک چيزهايي ابدا مناسب دوره و زمانه نيست.» آمنابار سي وهفت ساله زماني که درماه اکتبر در اسپانيا «آگورا» به نمايش درآمد دچار تشويش شده بود:«شايد نبايد پيش از نمايش عمومي فيلم عصبي باشم اما باور کنيد شب ها خوابم نمي برد.» شايد يکي ازدلايل اين تشويش پرهزينه بودن و فروش فيلم باشد. چرا که «آگورا» يکي از پر هزينه ترين فيلم هاي اروپايي است. «آمنابار» تمام فيلم را با زبان انگليسي ساخت. او بهترين انتخاب را زبان انگليسي مي داند که باز هم دليلش هزينه بالاي فيلم است:«انتخاب زبان فيلم بسيار واضح بود. از يک سو اهميتي اقتصادي به حساب مي آمد چرا که 50 ميليون يورو هزينه فيلم مي شد. به قول نويسنده ايتاليايي امبرتو اکو انگليسي، زبان لاتين قرن بيستم است. منطقي ترين گزينه براي آگورا انتخاب زبان لاتين قرن بيستم بود.» « ريچل وايس» در « استخوان هاي دوست داشتني» به کارگرداني پيتر جکسون ايفاي نقش کرده که به زودي به نمايش عمومي درمي آيد. «ريچل وايس» ازايفاي نقش در «آگورا» هيجان زده است. اين بازيگر 38 ساله تجربيات عمه اش جوديث را در خلق کاراکتر هيپاتيا مؤثر مي داند. اومي گويد:«در زندگي ام، من هم يک دانشمند واقعي دارم که مي توانم با او گفتگو کنم او عمه ام است. عمه جوديث تمام زندگي اش را وقف علم و دانش کرد. وي يک آسيب شناس بود که روي بيماري سرطان تحقيق مي کرد، او هرگز ازدواج نکرد و بچه دار نشد. پيش از آغاز فيلمبرداري آگورا از عمه ام پرسيدم چرا هرگز ازدواج نکردي؟ مي دانيد عمه جوديث چه پاسخي به من داد؟ او گفت: من هرگز به مردي اعتماد نداشتم که ادعا مي کرد به من اجازه مي دهد هرچقدر دلم بخواهد روي کارم تمرکز داشته باشم. بعدها پي بردم کارم را بيش از هر چيزي در زندگي دوست دارم و نمي خواهم چيزي مانعي بر سر حرفه ام باشد.» در ادامه «ريچل وايس» مي گويد:«از دوران قرن چهارم ميلادي تا امروز خيلي چيزها تغيير نکرده. ما به لحاظ فن آوري و پزشکي با پيشرفت قابل ملاحظه اي رو به رو شده ايم. اما هنوز مردم يکديگر را مي کشند. در بعضي از کشورها با فقر فرهنگي حتي از تحصيلات زنان جلوگيري مي شود چرا که در آنجا زن شهروند درجه دو است.» منبع: نقش آفرينان، شماره 61 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 715]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها