تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):همانا سعادتمند(به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در دور...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820097269




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فيلم هاي روز جهان - آقاي فاکس شگفت انگيز، جعبه و ...


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

فيلم هاي روز جهان - آقاي فاکس شگفت انگيز، جعبه و ...     Fantastic Mr.Fox   آقاي فاکس شگفت انگيز کارگردان: وسن اندرسون فيلمنامه: وسن اندرسون، نوآه بومباک براساس کتابي به قلم روآلددال مدير فيلمبرداري: تريستان اليور موسيقي: آلکساندر دسپلات صدا پيشگان: جورج کلوني (آقاي فاکس)، مريل استريپ (خانم فاکس)، جيسون شوارتسمن (اش)، بيل موري (خرسک)، ويليام دافو( موش صحرايي)، والاس و الودارسکي (کا)، اوئن ويلسون ( مربي پرش)، ري اندرسون (راسو)، اريک چيس اندرسون (کريستفرسن)، جارويس کوکر( پيتي) محصول مشترک 2009 بريتانيا و آمريکا 87 دقيقه ژانر: انيميشن/ ماجراجويانه/ کمدي
Fantastic Mr.Fox
خلاصه داستان   آقا و خانم فاکس همراه پسرشان(اش) زندگي ايده آلي دارند. گه گاهي پسر عمه جوان اَش (کريستفرسن) هم به ديوارآنها مي آيد. آقاي فاکس روباهي است که براي سير کردن شکم خانواده مجبور به دزديدن مرغ، اردک و بوقلمون از سه کشاورزعمده وثروتمند همسايه است. صبر آنها از دزدي هاي آقاي فاکس لبريزشده است ودر تلاش براي کشتن آقاي فاکس هستند. شبي آنها بيرون لانه آقاي فاکس انتظار او را مي کشند اما فقط مي توانند دم فاکس را هدف قرار دهند. اجتماع حيوانات که غذاي کافي براي خوردن ندارند تصميم مي گيرند حساب اين سه کشاورز را برسند وعليه آنها مي جنگند. فاکس براي اين جنگ از هيچ کاري فرو گذاري نمي کند.
Fantastic Mr.Fox
در متن و حاشيه   درابتدا قراربود «کيت بلانشت» براي خانم فاکس صداسازي انجام دهد اما «مريل استريپ» جايگزين او شد. «آقاي فاکس شگفت انگيز» نخستين انيميشن تک فريم کمپاني قرن بيستم و فاکس سرچ لاتيس پس از « بيداري زندگي»(2001) است. توليد پروژه درسال2004 در استوديوهاي رولوشن ميان «وس اندرسن» وکارگردان انيميشن «هنري سليگ» آغاز شد که در«زندگي آبي با استيوزيسو» (2004) هم با وي اندرسن همکاري داشت. زماني که «رولوشن» تعطيل شد«سليک» از پروژه کناره گيري کرد وجايش را «مارک گوستافسن» گرفت. «هنري سليک» خود برگرفته از کتاب ديگري از روآلد دال «جيمزوهلوي غول پيکر» (1996) را ساخته است. سوتي که آقاي فاکس مي زند هماني است که هاوکي پيرس در«مش» (1970) مي زند. وس اندرسون و جيسون شوارتزمن ازعلاقه مندان اين فيلم هستند. ظاهر فيلم متأثر از روستاي «گريت ميسندن» در بوکينگهام شايرانگلستان است. در اين روستا روآلد دال زندگي و کار مي کرده. بنا به گفته هنري سليک، وس اندرسون صحنه ها را در پاريس اجرا مي کرد و توسط «آي فون» براي انيماتورها مي فرستاد. وس اندرسون و نوآه بومباک شروع و پايان جديدي براي داستان ساختند که از بخش آخري داستان رآلد دال اقتباس کردند. از قسمتي که آقاي فاکس و خانواده اش عليه سه کشاورز شورش مي کنند. جارويس کوکر که صدا پيشگي پيتي را انجام داده، براي تعدادي از ترانه هاي فيلم موسيقي ساخته است. «وس اندرسون» براي حفظ حس صحنه بازيگران را وادار کرد تا بيرون استوديو و سر صحنه ديالوگ هاي شان را ادا کنند. ترانه «عشق» با صداي نانسي آدامز، نخستين بار درانيميشن «رابين هود» (1973)پخش شد اما در اين فيلم نيز از آن استفاده کرده اند.درنسخه هاي اوليه، «جارويس کوکر» راوي داستان است، اما پس از نمايش آزمايشي فيلم آن را تغيير دادند. درماه هاي نزديک زمان نمايش فيلم مناقشه ايجاد شد که «وس اندرسون» زمان کمي را سر کار مي گذراند و ترجيح مي دهد انيميشن را از طريق پست الکترونيک و ازخانه اش در پاريس کارگرداني کند. در ماه اکتبر درمقاله اي در روزنامه لس آنجلس تايمز فيلمبردار تريستان اليورمي گويد: «به نظرم وس اندرسون کمي از آدم هايي گريزان است که از او سلب آرامش مي کنند. اين هم روشي است. او تمام روز را دراتاق خالي با يک کامپيوتر خود را حبس مي کند. او بيشتر شبيه جادوگر شهر آز است. اما در پشت پرده ها وس اندرسون در واکنش به حرف هاي تريستان اليورمي گويد: «اين شايسته نيست فيلمبرداري که دارد براي يک فيلم کار مي کند، پشت سر کارگردانش بدگويي کند. بنابراين حتي اجباري براي پاسخگويي نمي بينيم.» اما اين جنجال با واکنش دوباره تريستان که کمي عقب نشيني کرده بود، ادامه يافت. نمايش آقاي فاکس شگفت انگيز در 25 نوامبر2روز پس از تولد93 سالگي روآلد دال آغاز شد يکي از ساختمان هاي فيلم، خانه «پادينگتون خودرو» بوده که اين اداي ديني به انيميشن تک فريمي پادينگتون (1976) است. «آقاي فاکس شگفت انگيز» چهاردهم اکتبر امسال در جشنواره فيلم لندن به نمايش درآمد. به طور کلي نقدهاي مثبتي درباره فيلم نوشته شده است و منتقدان 79 امتياز به «آقاي فاکس شگفت انگيز» دادند. فيلم بودجه 30 ميليون دلار تهيه شد و تاکنون 11/389 ميليون دلار فروخته است. آقاي فاکس شگفت انگيز مقام نهم جدول فيلم هاي پر فروش را دارد. نگاه منتقد   کنث توران (لس آنجلس تايمز): نگاه منتقد انيميشن تک فريمي و جذاب «آقاي فاکس شگفت انگيز» با صدا پيشگي جورج کلوني و مريل استريپ، وس اندرسون (کارگردان) را در بهترين حالت ممکن نشان مي دهد. فرآيند پر زحمت مشهور به «تک فريم» به بسياري از کاراکترها از کينگ کونگ گرفته تا والاس و گروميت جان بخشيده اما دراين انيميشن بامزه و سرگرم کننده کارهاي تک فريمي بهتر هستند. آقاي فاکس شگفت انگيز به کارنامه وس اندرسون تکان دوباره خواهد داد. اين اقتباس که از داستان کتاب روآلد دال صورت گرفته و با صدا پيشگي جورج کلوني و مريل استريپ در کسوت آقا و خانم ماکس است، وظيفه اي بيشتر از پر کردن فضاي ميان دنياي کودکي و بزرگسالي ايفا مي کند. فيلم تجربه اي مطبوع و انديشمندانه، مسرور کننده و سکر آور است. وس اندرسون از دوران خاطره انگيز«راشمور» و «بطري راکت» تا به امروز سزاوار چنين واژه هاي ستايش آميزي نبوده است. گرچه فيلمساز هرگز طرفداران متعصب خود را از دست نداده اما فيلم هاي او خفقان آور وطاقت فرسا شده بودند درآقاي فاکس شگفت انگيز وس اندرسون خودش است و هنوز به تماشاگر اجازه نفس کشيدن مي دهد. در ظاهر فرمت انيميشن تک فريم نبايد اجازه چنين اتفاقي را بدهد. اما تمرين هاي استوديويي است که فريم به فريم به اين عروسک هاي سه بعدي جان بخشيده است. همين فرآيند به وس اندرسون کمک کرده تا محيط خاص خودش را ايجاد کند. The Box   جعبه کارگردان: ريچارد کلي فيلمنامه: ريچارد کلي.براساس داستان کوتاهي «دکمه، دکمه» از ريچارد متيسون مدير فيلمبرداري: استيون پوستر موسيقي: وين باتلر، رگينا چاساگني و اوئن پلات بازيگران: کمرون دياز (نورما لوئيس)، جيمز مارسدن (آرتور لوئيس)، گيليان جيکلابس (دانا)، فرانک لانگلا (آرينگتن استيوارد)، جيمز رهبورن (نورم کاهيل)، هولمز اوزبرن (ديک برنز) محصول 2009 آمريکا 113 دقيقه ژانر: درام/ترسناک/اسرار آميز/ افسانه-علمي/ تريلر

خلاصه داستان   نورما و آرتور لوئيس زوجي حومه نشين داراي يک فرزند هستند. جعبه چوبي ساده اي را به آنها هديه مي دهند. اين هديه پيامدهاي وحشتناک و خطرناکي به همراه دارد. غريبه اي مرموز به آنها پيام مي دهد که اين جعبه مي تواند با فشردن يک دکمه يک ميليون دلاربه صاحبش هديه بدهد اما فشردن اين دکمه سبب مرگ انساني در نقطه اي ديگر دنيا مي شود. انساني که آنها نمي شناسند. ظرف 24 ساعتي که نورما و آرتور صاحب جعبه شده اند دچار تنگناي اخلاقي مي شوند و بايد با ذات حقيقي انسانيت خود مواجه شوند. در متن و حاشيه   «جعبه» نخستين فيلم با درجه «PG-13» به کارگرداني ريچارد کلي است. موسيقي چارلي کلوسردر« اره» (2004) براي آگهي تبليغاتي فيلم استفاده شده است. سه بار در فيلم به عدد 13 اشاره مي شود. يک بار در ابتداي فيلم در صحنه اي که ساعت اتاق خواب لوئيس به صدا در مي آيد و ساعت5:44 دقيقه را نشان مي دهد. دومين بار درماشين آقاي استيوارت است پلاک ماشين او 568 -XH34 است که حروف X و H، بيست و چهارمين و هشتمين حروف انگليسي است. جمع آنها 32 مي شود. جمع بقيه حروف پلاک هم مي شود 58. جمع پنج و هشت هم مي شود سيزده. آخرين ارجاع پلاک خانه لوئيس «7321» است که جمع اين اعداد مي شود سيزده. موسيقي فيلم را گروه کانادايي «آرکيد فاير» ساخته اند. در دوران تدوين نيز از مشاوره هاي ريچارد کلي براي ساختن موسيقي بهره مي گرفتند. درابتدا قرار بود «جعبه» سي ام اکتبر به نمايش بيايد اما نمايش آن به ششم نوامبرتغييرکرد. اين داستان «دکمه» يک بار در مجموعه تلويزيوني «وضعيت مبهم» در اپيزودي استفاده شده بود «جعبه» در جشنواره فيلم «لوند» به نمايش در آمده است. در کل منتقدان واکنش هاي متفاوتي نسبت به «جعبه» داشته اند. «راجرايبرت» ازچهارستاره، سه ستاره به جعبه امتياز داده است و نوشته: «اين فيلم من را درگير کرد و فريفت. به همين خاطر سپاسگزارم» «جعبه» با بودجه 20 تا 30 ميليون دلاري تهيه شده و فروش کل آن 13/206 ميليون دلار بوده است. «ريچارد کلي» متولد بيست و هشتم مارس 1975 در ويرجيناي آمريکاست. وي دردانشگاه کاليفرنياي جنوبي سينما خوانده است. دو تا از فيلم هاي محبوب او«جنگ هاي ستاره اي: امپراطوري ضربه مي زند» (1980) و «مکس ديوانه 2» (1981) است. وي براي نگارش فيلمنامه «داني دارکو» نه هزار دلار دستمزد گرفت و با بودجه 4/5 ميليون دلاراين فيلم را کارگرداني کرد. وي اعتقاد دارد که بايد فيلم هايش شخصي باشند و «داستان هاي ساتلند» به کارگرداني کلي در سال 2006 در بخش مسابقه جشنواره فيلم کن انتخاب شد. ريچارد کلي براي نگارش «داني دارکو» جايزه انجمن منتقدان شهر سان فرانسيسکو را در سال 2001 کسب کرد. از فيلم هاي تحسين شده کلي مي توان به «داني دارکو» و « داستان هاي ساتلند» اشاره کرد. وي علاوه بر فيلمنامه نويسي و کارگرداني دستي هم در تهيه کنندگي دارد. «ريچارد کلي» در گفتگويي ابراز کرده که در پروژه هاي جديدش تمايل دارد داستان هاي سرراست تري را روايت کند: «دلم مي خواهد بتوانم داستان هاي سر راست تري را بسازم که نياز چنداني به ساختار عجيب وغريب نداشته باشد.» مي خواهم فيلمي را درباره حوادث پس از يازدهم سپتامبر بسازم که داستان در منطقه «منهتن» نيويورک مي گذرد. زماني که بيست ساله بودم فقط مي نوشتم. حدود بيست فيلمنامه در کشوي ميزم دارم.» در ادامه ريچارد کلي در واکنش به نظريات مختلف منتقدان نسبت به «جعبه» مي گويد:«داستان هاي ساتلند را با بودجه 17 ميليون دلاري ساختم. اين بودجه براي من زياد بود اما براي بسياري از فيلمسازان ناچيز است. داستان هاي ساتلند فيلمي جاه طلبانه و چالش بر انگيز بود. جعبه را بيشتر دوست دارم چون صميمي تر است و به سه شخصيت مي پردازد.»

نگاه منتقد   جيمز براردنيلي: زمان نمايش «جعبه» حس آشنايي بر آدم مستولي مي شود که قابل درک است و شايد اجتناب ناپذيرباشد چرا که فيلم، خاطرات قسمت هاي از مجموعه هاي تلويزيوني «وضعيت مبهم» يا « محدوديت خارجي» را به ياد مي آورد. چنين شباهت هايي تصادفي نيست: نويسنده متن اصلي، ريچارد متيسون، نويسنده پر کارسال هاي 1950، 60 و 70 در ژانر افسانه علمي و هراس است که هر دو مجموعه را نوشته است. (در حقيقت داستان «دکمه،دکمه» الهام بخش جعبه بوده که در سال 1986 در مجموعه «وضعيت مبهم» اقتباس شده بود). مشکل در جايي ظاهر مي شود که به خاطر طولاني کردن داستان به زمان مناسب، فيلمنامه نويس و کارگردان (ريچارد کلي) مضامين گيج کننده، متناقض و غير لازم را به داستان کوتاه ساده و جذاب متيسون مي افزايد. گرچه هسته مرکزي داستان کماکان فريبنده باقي مانده اما اتفاقات ديگري که در داستان مي افتد باعث سر گشتگي تماشاگرمي شود. شهرت ريچارد کلي به خاطر فيلمنامه هاي مسخ کننده اوست. «داني دارکو» به يک فيلم «کالت» تبديل شد اما فيلم بعدي اش «داستان هاي ساتلند» يک فاجعه فوق جاه طلبانه بود. گرچه «جعبه» فيلمي قابل درک تر از اين دو عنوان است اما آنقدرازجاده روايتش بيرون مي زند که تماشاگران را دچار بيگانگي مي کند. علي رغم نقاط ضعف «جعبه » فيلم جذابيتش را حفظ مي کند به محض آنکه معماي داستان حل مي شود حسي که بر تماشاگر به جاي مي گذارد واماندگي است تا رضايت خاطر. The Road   جاده کارگردان: جان هيلکوت فيلمنامه: جوپنهال برگرفته از رمان مشهور و برنده جايزه پوليتزر« جاده» به قلم کورمک مکارتي موسيقي: نيک کيو، وارن اليس بازيگران: ويگو مورتنسن (مرد)، کودي اسميت- مکفي (پسر)، رابرت دووال (مرد پير)، گاي پيرس(مرد سرگردان)، شارليز ترون (همسر) محصول 2009 آمريکا

خلاصه داستان   پس از حوادث آخر الزماني، دنيا به ويراني کشيده شده است. پدر و پسري براي فرار از سرماي فزاينده و زمستان هاي بي پايان به سمت جنوب مي گريزند. در راه جنوب بايد از گنگسترهاي بي قانون و قاتل دوري کنند. تنها سلاح آنها يک تپانچه با سه گلوله است. پدر دلش هواي همسرش را کرده که مدتي که پيش از آغاز داستان، خودکشي کرده است. آنها را در راه رسيدن به جايي بهتر، با ارتش هاي سازماندهي شده، پناهندگان و آدمخوارها رو به رو مي شوند. در نقطه اي آنها يک پناهگاه بمب پيدا مي کنند که داخلش پر ازغذا است. اما در آن محل نمي مانند و به راهشان به سوي ساحل ادامه مي دهند. تنها نامي که آنها مي دانند اسم پيرمردي است به نام « الاي»، که «آلاي» نام واقعي پيرمرد نيست. اسمي است مستعار براي مخفي نگه داشتن هويت واقعي وي از ديگر پناهجويان. تمام اين سفر تلاشي است براي زنده ماندن در جهاني که ديگر قابل زيستن نيست. اما تلاش آنها تقريباً بي ثمر مي ماند چرا که سارقي تمام وسايل آنها را مي دزدد و پدر صبرش تمام مي شود و براي برگرداندن وسايلش انسانيت را زير پا مي گذارد. تنها وجود فرزند اوست که مانع خوي بدوي پدر مي شود. پسر با کلامش به نوعي به پدر اخطار مي دهد. در نهايت آنها به ساحل مي رسند اما آنجا هم تفاوتي با محل سکونت قبلي ندارد. بهتر هم نيست. سرانجام پدر بيمار مي شود جان مي دهد و پسر را تنها مي گذارد. در متن و حاشيه   «جاده» در بخش مسابقه جشنواره بين المللي فيلم ونيز حضور داشت. فيلم با بودجه 30 ميليون دلار تهيه شد و تاکنون 200 ميليون دلار فروش داشته است. «کودي اسميت-مکفي» ايفاگر نقش پسر، از ميان صدها پسربچه اي انتخاب شد که تست دادند. دليل انتخاب او، قدرت بازيگري اش در زمان تست و شباهتي است که به بازيگر نقش مادر، شارليز ترون دارد. «ويگو مورتنسن» نزديک بود تا نقش پدر را نپذيرد اما پس از ايفاي اين نقش مدت طولاني به خود استراحت داده است. محل فيلمبرداري شهر پنسلوانيا، لوئيزانا و اورگان بود. قرار است ماه ژانويه «جاده» در بريتانيا به نمايش عمومي در آيد. در حقيقت در ماه نوامبر 2006 تهيه کننده نيک وچيسلر، امتياز برگردان سينمايي کتاب جاده را خريداري کرد. وچيسلر پس از ديدن « پيشنهاد» (2005) از هيلکوت خواست تا کارگرداني اين پروژه را بر عهده بگيرد وچسلر درتوصيف سبک هيلکوت مي گويد: « درفيلم پيشنهاد او نوعي خوي انسانيت بدوي را توانسته ثبت کند.» در ماه آوريل 2007 جو پنهال براي نگارش فيلمنامه استخدام شد. هيلکوت تلاش کرده تا فيلم به روح داستان وفادار بماند. «جاده» در جشنواره هاي فيلم تورنتو وتلورايد هم به نمايش در آمد. درکل منتقدان واکنش هاي مثبتي به فيلم داشتند و71 امتيازي که به «جاده» دادند اثباتي است بر اين ادعا. «جان هيلکوت» متولد 1961 کشور استرالياست اما در کانادا بزرگ شده است. در دوران جواني نقاشي مي کرد و حتي نقاشي هايش در گالري هنري هميلتون شهر اونتاريوي کانادا به نمايش در مي آمد. مشهورترين فيلم او « پيشنهاد» است. وي درعرصه تدوينگري فيلمنامه نويسي هم تبحر دارد. «ويگومورتنسن» ايفاگر نقش پدر درباره «جاده» مي گويد: «مي دانستم فيلمنامه اقتباس بسيارخوبي از کتاب است وهرچه بيشتربه زمان فيلمبرداري نزديک مي شدم، بيشتر علاقه مند مي شدم. براي من تجربه اي گرانقدر بود و شبيه هيچ کدام از نقش هاي گذشته ام نبود. چالشي که با خود داشتم هم تفاوت داشت. عناصري در اين فيلم بود که با آن آشنا بودم؛ نظير نياز به توان جسماني و کار کردن در طبيعت و هواي بسيار سرد. يکي از نکاتي که با توجه به فيلمنامه بايد رعايت مي شد:«نحوه رويکرد به داستان به شيوه اي بود که تماشاگر رادلزده و خسته نکند. بازهم بايد به داستان کورمک مکارتي اعتماد مي کرديم.»

نگاه منتقد   راجرايبرت (شيکاگوسان تايمز): توجه: يک بار در ماه سپتامبر در جشنواره فيلم تورنتو «جاده» را ديدم. يکي از آن هشت فيلمي بود که ظرف سه روز تماشا کردم. يادداشتي بر فيلم نوشتم و فرستادم به طور تصادفي اين نقد در ماه اکتبر چند ماه زودتر از زمان نمايش فيلم معرض ديد همگان قرار گرفت. به سرعت آن را نيست و نابود کردم. براي باردوم «جاده» را در نمايش مطبوعاتي در 27 ماه اکتبر در شهر شيکاگو ديدم. اگر فرصتي باشد فيلم هاي جشنواره اي را دوباره مي بينيم. پي بردم که ديدن دوباره فيلم سبب مي شود آثاري را که در بار نخست به نظرم خوب آمده اند خوب تر به نظر برسند و فيلم هاي که به نظرم بد بودند، بدتر. «جاده» به تصاوير و کاراکترهاي کتاب کورمک مکارتي جان مي بخشد فيلم قدرتمند است اما به نظر من فاقد هسته احساسات گرايانه کتاب است مطمئن نيستم که اين اشکال فيلمسازان باشد. خود کتاب نمي توانست موفق باشد اگر صرفاً به تصاوير و کاراکترها خود را محدود مي کرد تأثيري که کتاب مي گذارد همه اش مديون نثر کورمک مکارتي است کتاب «جاده» شبيه بقيه آثار مکارتي است اما کم ترعجيب وغريب است چون ديالوگ هاي کتاب بسيار متعادل شده اند. داستان سر راست است. چگونه جان هيلکوت و جو پنهال توانسته اند قدرت نثر مکارتي را بازسازي کنند؟ آيا مي توانستند استفاده بيشتري از جلوه هاي بصري به جاي واقع گرايي کنند؟ آيا تصاوير سياه و سفيد مي توانند نشان از محدوديت منابع باشد؟ من ايده اي ندارم. شايد آثار مکارتي نيزمانند فالکنر سينمايي نيست. بهترين اقتباس سينمايي از کتاب هاي مکارتي، «جايي براي پيرمردها نيست» ساخته برادران کوئن است که با شخصيتي غير عادي آغاز مي شود. طي سال ها بارها گفته ام که منتقد بايد فيلم را بدون در نظر گرفتن خود و وفادار بودن متن به کتاب نقد کند. مي دانم اشکال من اين است که آشنايي بسيار زيادي با مکارتي دارم. همين شايد بر به بوته نقد کشيدن فيلم هاي اقتباسي از آثار او تأثير بگذارد. وقتي مي شنوم کتابي به فيلم تبديل مي شود تصميم مي گيرم کتاب را نخوانم. اما هنوز هم خوشحالم که ابتدا آثار مکارتي را مي خوانم سپس فيلم را مي بينم. Chi bi) RedCliff)   صخره سرخ کارگردان: جان وو فيلمنامه: جان وو، چان کان، کوچنگ، شنگ هيو براساس کتاب رومانس سه پادشاهي نوشته گوآنژونگ ليو مدير فيلمبرداري:ليولوولي ژانگ موسيقي: تاروا يواشيرو بازيگران: توني لونگ چيوواي ( ژويو)، تاکيشي کاينشيرو (ژوگ ليانگ)، فنگيمي ژانگ (کائو کائو)، چن چانگ (سان کو آن)، ويي ژائو (سان شانگ ژيانگ)، جان هو (ژائو يون)، چيلينگ لين (ژيائو کيائو) محصول 2009 چين 146 دقيقه

خلاصه داستان   دراوايل قرن سوم ميلادي ارباب جنگ «کائو کائو» وميليون ها سربازاو، سرزمين «وو» را اشغال مي کنند. حکمران «وو»، « سان کوآن» از ارباب جنگ «ليوبي» کمک مي طلبد. اما نفرات ارتش اين دو بسيار کم هستند. به هرحال يکي از زيردستان سان کو آن به نام «ژرو وو» پي مي برد که ارتش کائو کائو در نبرد دريايي ضعيف است. همين مي تواند به آنها فرصت دهد تا از اين ضعف استفاده کنند. درمتن و حاشيه   «صخره سرخ» فيلمي دو قسمتي به کارگرداني جان وو و به زبان ماندراين است که در سال 2008 توليد شد. در کشورهاي آسيايي قسمت نخستين فيلم در همان سال به نمايش درآمد ودنباله اي آن هم در اوايل سال به نمايش عمومي در آمد. فيلم جوايز متعددي را کسب کرده است. امسال برنده بهترين جلوه هاي بصري (کريگ هيس) بهترين کارگرداني و بهترين فيلم از جوايز فيلم آسيا شده است. ازجوايز ديگرمي توان اشاره کرد به جايزه ويژه هيأت داوران به «ويي ژائو» در جشنواره ققنوس طلايي در چين، برنده بهترين موسيقي متن، طراحي صحنه ولباس، کارگرداني هنري، جلوه هاي ويژه، صدا گذاري، بهترين بازيگر زن نقش مکمل (ويي ژائو) از جشنواره فيلم هنگ کنگ، براي نقش سائو سائو ابتدا کن واتانابي را درنظرداشتند اما جانگ فنگ ئي جايش را گرفت. کمي پيش از آغاز فيلمبرداري «چويون فت» ازپروژه کنارگذاشته شد و«توني لونگ چيوواي» جايش را گرفت. ارتش چين با قرض دادن ده هزار سرباز به گروه توليد به آنها کمک کرد. در دوران پس از توليد يک بدلکار23 ساله کشته شد. علت اين حادثه آتش سوزي در محل فيلمبرداري ماکت ها بود. صخره سرخ نخستين فيلم چيني جان وو از سال 1992 است. براي نمايش آمريکايي نسخه کوتاه شده تمام اين دو قسمت را در نظر گرفتند. دليل اين تمهيد آشنايي آسيايي تباران به کاراکترها بود در حالي که غربي ها از تعداد شخصيت ها و اسامي نا آشناي آنها سردرگم مي شدند. «صخره سرخ» پرهزينه ترين فيلم تاريخ سينماي آسيا شناخته شده است. نمايش نخستين قسمت فيلم درماه ژوئيه سال 2008 رکورد فروش را در چين شکست.(قسمت نخست فيلم از شبکه اول صدا و سيما جمهوري اسلامي نيز پخش شده است) فيلمبرداري اواسط ماه آوريل سال 2007 آغاز شد. محل فيلمبرداري در استوديويي در« بيجينگ» و ايالت هيبي بود. واکنش منتقدان آسيايي و اروپايي به دو قسمت نمايش داده شده به فيلم مثبت بوده است. اين فيلم در بسياري از کشورهاي اروپايي در ماه ژوئيه و اوت اکران شده اما نمايش آن در آمريکا (به صورت محدود) ايتاليا، نيوزلند و مصر اواسط ماه اکتبر بوده است. در کشورهايي چون فنلاند، پرتغال، مصر و قزاقستان هم در اواخر ماه سپتامبر به نمايش در آمد. در کل منتقدان 92 درصد به فيلم امتياز مثبت دادند و خيلي از منتقدان اعتقاد داشتند که «جان وو» با «صخره سرخ» دوباره روي فرم آمده است. فيلم با بودجه اي80 ميليون دلارتهيه شد. درکل قسمت نخستين فيلم با فروش 124 ميليون دلاري اش در آسيا رکورد فروش فيلم هايي چون تايتانيک را دست کم در چين شکسته است. «جان وو» درباره نمايش «صخره سرخ» در کشور امريکا مي گويد: انتظار دارم تماشاگران غربي را با يک بخش غني از تاريخ چين آشنا کنم. در صخره سرخ براي نخستين بار با استراتژي و تاکتيک هاي جنگ هاي چيني آشنا مي شويد. «صخره سرخ» نبرد بسيار مشهوري در تاريخ است که کمي پيش از تبديل شدن سلسله « هان» به سه پادشاهي اتفاق مي افتد. صخره سرخ نشان مي دهد که چگونه يک ارتش کوچک توانست برارتشي با سربازان بيشتر و قوي تر پيروز شود. اين پيروزي مديون ابداع، کار گروهي هوشمندي و شجاعت بود. حدود بيست سال است که مي خواهم اين فيلم را بسازم. با داستان نبرد صخره سرخ بزرگ شدم و نکات آموزنده بسياري براي من داشت. به نظرم زمانش فرا رسيده بود تا آنچه را در صنعت سينماي هاليوود آموخته ام به آسيا ببرم. در چين افراد با استعداد زياد داريم. همه آنها علاقه دارند تا همان سيستم توليد فيلم در هاليوود را بياموزند. براي فراهم شدن اين فرصت، نياز به ساختن فيلم پر هزينه اي به سبک هاليوود بود تا از تجهيزات صحيح استفاده کنيم.»

نگاه منتقد   مايک هيل (نيويورک تايمز): درشش سالي که از 1986 آغاز شده جان وو مجموعه اي از تريلرهاي جنايي فوق خشن، با صحنه هاي حادثه اي باله گونه به نمايش گذاشته است که تقريباً تمامي فيلم هايش از تأثير گذارترين فيلم هاي بيست و پنج سال اخير بوده است. آنها ضرب آهنگ تند ژانر حادثه اي در هنگ کنگ را دارند و اين سبک را از سالن هاي نمايش فيلم هاي سخيف به سالن نمايش فيلم هاي هنري (فروشگاه عرضه فيلم هاي ويديويي درحومه هاي شهر) آوردند. به تدريج اين سبک فيلمسازي براي تعدادي ازفيلمسازان توليدات پر هزينه هاليوودي به يک قاعده و اصل تبديل شد. پس از «جوشش سخت» (1992) جان وو خود به فيلمسازي هاليوودي تبديل شد که فيلم هاي با ضرب آهنگ تند ولي قابل فراموشي مي ساخت (بهترين مصداق کمان شکسته است). پس از تقاص (2003) وي به مضامين تلخ روي آورد. اما حالا او به فيلمسازي درآسيا برگشته است يکي از نکاتي که ازسال 1992 تا به امروز تغيير نکرده حضور توني لونگ يکي از واپسين هنرپيشه هاي محبوب دوران ماست. آميزه خونسردي ذن وار و واکنش هاي بدوي او که در چشمانش ظاهر مي شود توازن بسيار خوبي را برقرار مي کند به ويژه وقتي او براي «وونگ- کارواي» به يک دوستدار زيبايي و زجر کشيده براي آنگ لي به قاتلي بوروکرات و براي جان وو و به قهرمان خشن تبديل مي شود. منبع::نقش آفرينان،شماره 61 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3879]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن