واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
کله پاچه سلطاني يا پيتزاي اضافه! فقط اجبار نيست که آدم ها را به غذا خوردن در رستوران مي کشاند. رستوران گردي براي خيلي ها جزء تفريحات ثابت محسوب مي شود. تمام قرارهاي دوستانه و جمع شدن هاي گروهي در ايران ته اش مي رسد به رستوران. تازه اين غير از بعضي قرارهاي رسمي اي است که حتماً جايشان رستوران است. براي همين است که رستوران رفتن اصولي دارد که اگر بلد نباشيد، ممکن است بدجوري توي دردسر بيفتيد. شايد آدم در طول عمرش با هزار نفر برود رستوران اما نمي شود هر کسي را برداريد و برويد اغذيه فروشي سر کوچه. شاعر هم در اين زمينه مي فرمايد هر رستوراني را بهر کسي ساخته اند. از اين شعر نتيجه مي گيريم که اگر يک روز تصميم گيري درباره مکان قرار با شما بود، قبل از هر کاري بايد بدانيد که همراهتان راکجا بهتر است ببريد. خانواده آدم با خانواده اش که تعارف ندارد. در نتيجه مي توانيد يک رستوران دنج و آرام پيدا کنيد و همسرتان يا پدر و مادرتان را ببريد و به خانم خانه يک روز مرخصي بدهيد. جايي که با خانواده مي رويد، بهتر است يک رستوران سنگين ورنگين خانوادگي باشد. خيلي زشت است که با اهل و عيال برويد جايي که سر ميز بغلي، يک سري جوان جلف دارند جنگولک بازي در مي آورند. رستوران هاي کافي شاپي تاريک و فست فودهاي شلوغ و پلوغ براي بردن خانواده مناسب نيستند. باغچه هاي رستوراني که غذاي ايراني دارند، خيلي مناسب ترند. اگر بچه همراهتان است کمي به آنها هم فکر کنيد. بعضي رستوران ها براي بچه ها جاي بازي دارند و يادتان هم باشد که بچه ها پيتزا و همبرگر خيلي دوست دارند. آداب: اينجا هم بايد يادتان باشد که چند نوع غذا سفارش بدهيد. اين جور مواقع کسي دنگش را حساب نمي کند؛ معمولاً بزرگ خانواده کل ميز را حساب مي کند اما اگر شما خانواده را مهمان کرده ايد قبلش هماهنگ کنيد و زودتر برويد پاي دخل و غذا را حساب کنيد. بد است که براي حساب کردن توي سر و کله هم بزنيد و شروع کنيد با صداي بلند به چانه زدن و تعارف کردن. صورتحساب را هم دست به دست نچرخانيد، زشت است. بروبچز معمول ترين شکل رستوران رفتن همين است. شماو بروبچز (شامل بروبچز دانشگاه، بروبچز محل، بروبچز سرکار و باقي گونه هاي بروبچز) تصميم مي گيريد يک روز باهم برويد و بگرديد و يک تفريح درست و حسابي را بزنيد به بدن. گرسنه هم که نمي توانيد بمانيد؛ به خاطر همين چاره اي جز غذا خوردن نداريد. خوبي اش اين است که کسي با رفقايش تعارف ندارد، در نتيجه مي توانيد خيلي نگران کلاس رستوراني که مي رويد نباشيد. به جايش بايد بسته به تعدادتان به ابعاد رستوراني که مي رويد، بيشتر فکر کنيد. نمي توانيد دست 12-10 نفر را بگيريد و ببريد توي يک ساندويچي اي که فقط يک پيشخوان دومتري دارد. براي بيرون رفتن هاي شلوغ، رستوران هاي فست فود بزرگ مناسب ترهستند. اگر روي يک رستوران خاص کليد کرده باشيد که جايش خيلي بزرگ نيست، بهتر است قبل از حرکت زنگ بزنيد و تعدادتان را بگوييد تا ميز بزرگشان را برايتان کنار بگذارند. آداب: تعارف را بگذاريد کنار، فقط بد سليقه ها هستند که همه يک غذا سفارش مي دهند هر کدامتان يک غذاي متفاوت انتخاب کنيد و با رفقا تقسيم کنيد. اين طوري بيشتر به تان خوش مي گذرد. اگر مي دانيد که وعده هاي غذايي رستوران خيلي زياد است مي توانيد کمتر از تعدادتان غذا سفارش بدهيد. به جايش هله هوله مثل سالاد و پيش غذا بيشتر سفارش بدهيد. اين نکته راهم يادتان باشد؛ اصلاً لازم نيست مرام بازي تان گل کند و بزند به سرتان که پول غذاي رفقا را حساب کنيد. اين جهان سوم بازي ها را بگذاريدکنار و بگذاريد هر کس غذاي خودش را حساب کند. اين طوري به کسي فشار نمي آيد. مطمئن باشيد که کسي از شما توقع ندارد. پيک نيک بعضي وقت ها هست که حال آدم از چهار ديواري به هم مي خورد؛ وقت هايي که از نشستن درخانه خسته شده ايد و رستوران رفتن هم ارضاتان نمي کند. اين جور وقت هاست که به جاي غذا خوردن در رستوران مي توانيد غذايتان را دستتان بگيريد و ببريد در پارکي، جاده چالوسي، خلاصه جايي که از دود ودم خيلي خبري نباشد. براي اينکه غذا خوردن در طبيعت به تان خوش بگذرد بايد هر چه بيشتر غذا را ساده انتخاب کنيد. يک قابلمه بقچه پيچ لوبيا پلو که به همراهش کلي کاسه و بشقاب بلور برداشته ايد و يک گاز پيک نيکي، دنبال خودتان راه انداخته ايد، فقط زحمت خانم خانه را زياد مي کند. غذاهاي حاضري سرد براي پيک نيک رفتن از همه مناسب ترند. اگر حال نداريد از شب قبل چيزي حاضر کنيد. مي توانيد از قبل به يک ساندويچي، سفارش ساندويچ سرد بدهيد. اگر خيلي از شهر دور نمي شويد و کلاسر ظهر مي رويد پيک نيک، مي توانيد ظهر همان روز از جايي ساندويچ سرد و نوشابه بگيريد. اگر دسترسي به منقل داريد، جوجه کباب درست کردن هم خيلي حال مي دهد. الان همه مغازه هاي مرغ فروشي، جوجه آماه و زعفران زده دارند؛ فقط کافي است که زغال با خودتان ببريد و چند تا سيخ. آداب: طبيعت چه گناهي کرده که شما مي خواهيد خوش بگذرانيد؟ به همراه همه وسايلتان چند تا کيسه زباله بزرگ هم برداريد و حجم عظيم زباله هايي را که توليد کرده ايد، با خودتان برگردانيد. يادتان باشد دليلي ندارد روي بالشتان دراز بکشيد و يک ملافه بکشيد سرتان تا ناهار آماده شود. همه آمده اند که خوش بگذرانند. پس به هم کمک کنيد. نامزد اين يکي کمي حساس است. ماجراي يک روز دو روز که نيست؛ شايد بکشد به يک عمر زندگي. پس خيلي خيلي زشت است که دست نامزدتان را بگيريد و ببريد اغذيه فروشي اي که فقط سوسيس بندري دارد و جغور بغور. دستتان را کمي بيشتر در جيبتان فرو ببريد و به خصوص اگر براي بار اول بيرون مي رويد يک رستوران شيک و دنج و ساکت انتخاب کنيد. آداب: هر رستوراني که مي رويد بايد حواستان به نحوه غذا خوردن و احترام گذاشتن به طرف مقابل باشد. هول نشويد و منو را بگيريد دستتان و تا آخرش را بخوانيد؛ اول منو را به خانم تعاريف کنيد. اگر هم دختر هستيد، قند توي دلتان آب نشود؛ دليلي ندارد که همه اش پسربيچاره حساب کند. بعد از يکي دو بار شما بايد دست بکنيد توي جيبتان و طرف مقابل را مهمان کنيد. در ضمن خيلي زشت است که اگر مهمان کسي هستيد، گران ترين غذاي رستوران را انتخاب کنيد. کمي خودداري هم خوب چيزي است. قرار رسمي رستوران غير از تفريح کردن به درد قرارهاي رسمي هم مي خورد که جايشان خانه يا دفتر کار نيست؛ مثلاً براي يک قرار مقدماتي با پدر همسر آينده بهتر است که باقي خانواده حضور نداشته باشند يا براي صحبت کردن با رئيس شرکتتان درباره مسائل خصوصي (يا زدن زيرآب همکاران!) رستوران جاي بهتري است. براي اين جور کارها بهترين و با کلاس ترين راه اين است که قرارتان را در يک رستوران شيک و تميز بگذاريد. خيلي زشت است در حالي که کت و شلوار پوشيده ايد و ادکن زده ايد، برويدجايي که يک گارسون کثيف با دماغ آويزان بيايد سرميزتان و برايتان سيراب و شيردان بياورد روي ميز. براي اين جور کارها لابي يا رستوران هتل ها خيلي مناسب هستند چون هم خلوتند و دور و برتان کسي نيست و مي توانيد راحت حرفتان را بزنيد و هم محدوديت زماني ندارند و اگر حرف زدنتان دو سه ساعت طول کشيد، کسي بلندتان نمي کند. رستوران هاي شلوغ، هر چقدر هم که شيک باشند به درد اين کار نمي خورند. آداب: نبايد دولپي شروع کنيد به خوردن. يادتان نرود که شما براي حرف زدن به رستوران رفته ايد، نه براي خوردن. سخت است ولي همين يک بار را دندان روي جگر بگذاريد و غذايتان را آرام آرام بخوريد. بلايي سرتان نمي آيد. اگر نمي توانيد جلوي شکمتان را بگيريد. لااقل غذاي محبوبتان را سفارش ندهيد که عذاب بکشيد. غذا هم که تمام شد. دسري، چايي اي، چيزي سفارش بدهيد تا نشستنتان توجيه داشته باشد. منبع: همشهري جوان، شماره 221 /خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 872]