تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به وسيله من هشدار داده شديد و به وسيله على عليه ‏السلام هدايت مى‏يابيد و به وسي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826615064




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شيرجه در فنجان!


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شيرجه در فنجان!
شيرجه در فنجان!   نويسنده : مصطفي جلالي فخر   حامد بهداد با آخر بازي آغاز كرد اما با بوتيك بود كه به چشم سينماي ايران آمد . همان گونه كه فيلم توانست به عنوان نمايش موفق آشفتگي نسل جوان و معاصر شناخته شود ، بازيگرانش هم توانستند نقش هاي به درستي پرداخت شده خود را به اندازه و مؤثر بازي كنند . بهداد هم توانست نقش يك معتاد عصبي را قابل قبول بازي كند و نحوه قدم زدن و حركات دست و نوع بيان جمله ها و سيلاب بندي كلمات در كنار دندان هاي زرد و ابروهاي كم رنگ به باورپذيري نقشي كه فقط در دو سكانس حضور داشت كمك كرد . او در توصيف اين تجربه اش گفت كه دوسال براي اين نقش زحمت كشيده و البته به اندازه زحمت و صبوري اش مورد توجه قرار گرفت . او به تدريج و پس از آن كه امكان انتخاب پيدا كرد ، كوشيد تا بيش از هر چيز ديگر « متفاوت » باشد . چه در انتخاب و نوع بازي وچه در رفتارهاي حاشيه اي و حرف زدن و حركاتش خارج از قاب دوربين ، يا با بروز واكنش هاي ناگهاني و غيرقابل پيش بيني و نامتعارف . در حدي كه در نشست خبري نمايش سگ سكوت و براي نشان دادن قابليت هاي بدن يك بازيگر تئاتر ، ناگهان پريد روي ميز و حركات عجيبي كرد كه با طبيعت چنين جلسه اي هم سو نبود . او عاشق مارلون براندو و جيمز دين است و خيلي دوست دارد كه در نقش ها و حضور خود دنباله رو آن ها باشد ؛ يك جوان سركش و معترض و ناآرام كه مشتاق شورش بي دليل نيز هست . بيش از همه ، اين ناآرامي متمايل به روان پريشي ست كه به محض امكان بروز در هر نقشي ، انگار طغيان مي كند . او عموماً اغراق آميز بازي مي كند و از عضلات صورت و حركات دهان و فك و نمايش دندان هايش به وفور و بيش از حد متعارف بهره مي برد . اين اغراق در حركات دست و نحوه راه رفتن و اداي كلمات و كلام منقطع با مكث هاي كوتاه و پر تعداد نيز بروز مي يابد و در مجموع يك بازيگر overact است كه كنترلش هم آسان نيست . معمولاً در نقش هاي مكمل و كوتاه نتايج بهتري حاصل مي شود و در نظرسنجي انتخاب نقش مكمل هم جايي براي او هست . نمونه اش تك سكانس آخر دايره زنگي كه اصلاً يك نقش تعمداً اغراق شده و بي قرار با بازي او جور شده بود . او در هر شب تنهايي هم كه قرار است در حرم امام رضا(ع) و فضاي معناگرا برگزار شود ، به محض بروز امكان برون ريزي حسي نسبت به همسر در آستانه مرگش ، باز همان ميميك هاي افراطي بروز مي يابند . در واقع همان اشكال مهمي كه او دارد و بازي هاي دروني را هم به نحوي برون گرايانه ارائه مي دهد و به رغم تلاش براي مهار شورشي كه در درونش هست و بر خلاف تصور بازي زير پوستي ( كه گمان مي كنم خودش به اشتباه فكر مي كند دارد ) ، تمام عضلات زير چشمان و گونه ها و بالابرنده هاي چانه و عضلات گردن براي يك گريه ساده درگير مي شوند . براي همين بود كه در فصل جست و جو به دنبال همسرش ، آدم احساس مي كرد كه همان اندك اشك هم با زحمت و مرارت زيادي در چشمانش جمع شده . بهترين بخش بازي اش هم در تاكسي ست و همان جا كه فقط نگاه مي كند و قرار نيست كار ديگري بكند . درست شبيه روز سوم كه عشق نامتعارف او به يك دختر خرمشهري در نگاه او قابل باورتر بود تا حركات و گفتارش . اغراق آميزترين و دافعه برانگيزترين بازي او در دل خون است ؛ جايي كه قرار است نقش يك عاشق و قاتل روان پريش را بازي كند كه در آستانه اعدام است و عذاب وجدان هم دارد . كاملاً معلوم است كه دست او در اين فيلم باز بوده و به اشتباه گمان برده كه براي يك بازي خوب و ماندگار ، تا آن جا كه مي شود خودش را « بروز» دهد . نمي خواهم تحصيلات تئاتري اش را به اين نقص او ربط بدهم ، اما يك بازيگر در سينما بايد كلوزاپ خود را بشناسد . و مثلاً بداند كه وقتي لب هاي منقبض شده و دندان ها و لثه هاي نمايان را مدام مي لرزاند تا نشان دهد كه چه قدر حال دروني اش بد است ، ممكن است روي پرده نتيجه اي حاصل شود كه حال تماشاگر را بد و عصبي كند . به ويژه وقتي اين حالت مكرر تكرار مي شود و انگار ايده ديگري براي آشفتگي دروني به ذهن بازيگر ( و كارگردان ) نرسيده است . بهداد در اين فيلم به حس و بازي همبازي اش الناز شاكردوست هم بي توجه است . در واقع ساير عناصر صحنه ، چه از حيث موقعيت و جمله ها و چه از لحاظ ميزانسن و نور و بازي طرف مقابل هم هيچ ربطي با اين همه اغراق او ندارند . تنها جايي هم كه بازيگر نقش نسرين به اشتباه پا به پاي اغراق او در حس هاي غيرقابل باورش زياده روي مي كند ، هر دو از فيلم جدا مي افتند . حامد بهداد در اين فيلم كه بدترين بازي او هم هست ، به شدت خودش را زير فشار قرار مي دهد تا تواماني عشق و عذاب وجدان را به صورت خود منتقل كند و در عين حال پريشاني روحي و ذهني اش را هم جيغ بكشد . او تعريف كرده كه در بوتيك ، زير دوش آب سرد مي رفته و وقتي به مرز يخ زدگي مي رسيده ديالوگ هايش را مي گفته تا آن لرزش صدا و در آستانه انهدام بودن را خوب درآورد . در دل خون هم مدام سعي مي كند اين حس لرزيدن را به گونه اي غلو شده ارائه دهد اما مكانيسم بروز آن متفاوت است و كاملاً تصنعي و آزاردهنده است . نمي گويم او بايد همواره زير دوش آب سرد برود و بعد جلوي دوربين بيايد ، اما طبعاً بايد راهي پيدا كند كه اين كنش ها تا اين حد اضافه و گل درشت نباشند . راستش واژه مناسب تري به ذهنم نرسيد تا به جاي « زور زدن » از آن استفاده كنم و عجالتا ً‌مشكل اصلي او را همين زور زدن براي انتقال ناآرامي و روان پريشي مي دانم . اين اشكال در بين بسياري از بازيگران ما شيوع دارد و به ويژه در برابر نقش هاي آدم عصبي و نامتعادل و ديوانه و شيرين عقل و .. فكر مي كنند كه از هفت دولت آزادند و هر حركت و اغراقي از آن ها به ويژگي نقش منتسب مي شود . نمونه اش محمدرضا فروتن كه در چند سال اخير در چنين نقش هايي مكرر بازي كرده و او هم دچار همين سوء تفاهم شده است . البته بهداد در حس پنهان نقش يك روان پريش را بازي كرده كه به دو دليل قابل تحمل است . يكي كوتاهي نقش و حضور او ( هر چند در دو سه نما ، اغراق حسي و رفتاري اش مشهود است ) و ديگري كنترل شدگي بيش تر او توسط كارگردان . به نظر مي رسد با شهرت و تقاضاي بيش تر ، او به دنبال بازي بي قيدتري ست كه چندان زير سايه كارگرداني نباشد . بازي هاي اخير او اين را نشان مي دهند . اين آزادي به نفع او تمام نمي شود و اتفاقاً هر چه مهارشده تر بازي كند ، نتيجه بهتري به دست مي آيد . مثل آن چه در شبانه روز ، تقريباً اتفاق افتاد و ايفاي نقش يك پيرمرد فرتوت و كم توان خود به خود جلوي بعضي ايرادهاي او را گرفت . اين كه مي گويم تقريباً ، به اين دليل است كه در آن جا هم اين اغراق در نمايش « در خود فروريختگي» و خم شدگي و توناليته صدا مشهود است . بازي او را در نقش روحاني در فيلم تازه عباس رافعي نديده ام و مشتاقم ببينم او در قالب نقشي كه بايد با آرامش و سكون و وقار همراه باشد ، چه كرده است . جايي خواندم كه بازيگران overact در برابر چنين نقش هايي مثل كسي مي شوند كه دست و پايشان را بسته اند و در آب انداخته اند كه شنا كنند ! ... و البته اگر دست و پا را فراموش كنند ، مطمئناً در حدي كه غرق نشوند از آن ها بهره خواهند برد . منبع:نشريه ماهنامه سينمايي فيلم شماره398 /س  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 525]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن