واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اين چه طرز حرف زدن است؟! نويسنده:الهه رضائيان علل بددهني کودکان در گفتگو با دکتر بدرياالسادات بهرامي/ روانشناس و مشاور خانواده •خانم ش: پسر من انگار براي خودش يک واژهنامه دارد. اين مدل صحبت کردنش آزارم ميدهد. نه فقط با دوستانش بلکه با من و پدرش هم از کلمات «خفن»، «ضدحال»، «گيربازار شروع شده» و... استفاده ميکند. • آقاي ق: اينکه چيزي نيست من بيچاره همين مشکل را با دخترم دارم. فکر کنيد يک دختر خانم 15، 16 ساله در محاورات روزانه خود با دوست و فاميل اين طوري حرف بزند «بهش بگو طوري امتحان دادم که ترکوندم!»، «مساله فيزيک را طوري حل کردم که معلممون ابروهاش ميريزه! حالشو ميبره که چه شاگرد بيستيام.» • خانم م: حداقل خدا را شکر کنيد که رفقاي نوجوان شما حرفهاي بد و ناسزا از دهانشان درنميآيد. خودم با همين گوشهايم شنيدم که دو تا از دوستان فرزين، پسرم، به يکديگر فحش رکيک خانوادگي ميدادند و ميخنديدند. از فرزين پرسيدم: «اين چه وضعي است؟» گفت: «منظورت چيه مامان، کليد نکن! خب ما با هم صميمي هستيم ديگه!» فرزين هم کمکم به بعضي دوستانش پشت تلفن يا در پيامک از اين فحشها ميدهد. درست است که از من و پدرش ميترسد و جلوي ما چيزي نميگويد اما کاملا حرف زدنش عوض شده. چند صباح ديگر احتمالا جلوي ما هم ميگويد. بايد کاري کنيم. چاره چيست؟! بسيارند نمونههاي مشابهي که با اين ادبيات رايج شده بين نوجوانان و جوانان خود مشکل دارند. برخي از والدين به محض شنيدن چنين واژههايي به تنبيه متوسل شده و اوضاع را بد و بدتر ميکنند چرا که بچهها در اين سن براي پذيرفته شدن در گروه همسالان سعي ميکنند نکات مورد تاييد آنها را به دست آورند تا به عنوان عضوي در آن گروه خاص پذيرفته شوند. داشتن زبان مشترک، يکي از مشخصههاي گروه است. زباني که گاهي ساخته آن گروه است و قصد آنها نشان دادن متفاوت بودن، استقلال و حتي منحصر به فرد بودن در کلام است. کلامي که به کار ميبرند بعضا هيچ مفهومي ندارد ولي خودشان براي آن کاربرد تعريف ميکنند و آنقدر آن واژه را استفاده ميکنند تا به تکيهکلامشان تبديل شود. گاهي وقتها هم تکيهکلام خود را از رسانهها و مثلا سريالهاي خاص اخذ ميکنند. به هر حال به کار بردن واژه «ترکوندي!» در مواردي که دوستان ميخواهند به آن شخص بفهمانند که خيلي خوب عمل کرده است، شايد به نظر من و شما مسخره باشد اما در پشت اين واژه، استقلالطلبي آنها نهفته است. ميخواهند بگويند ما بزرگ شدهايم و از همگان، حتي شما متفاوتايم. آنها از اين حس بزرگ شدن لذت ميبرند. اجازه بدهيد قبل از ارايه راهحل و شيوه برخورد صحيح با اين نوع خاص صحبت کردن بچهها نکته مهمي را يادآور شوم. ابتدا در گفتگويي که بين والدين در ابتداي مطلب خوانديد، دقت کنيد. بله، کاملا واضح است که خانم الف و آقاي ب راجع به همين ادبيات يا سبک گفتاري خاص صحبت ميکنند و ناراحتاند چرا اين تکيهکلامها در سبک گفتار فرزندشان ايجاد شده است. دقت کنيد اين واژهها، تکيهکلامهايي هستند گذرا، که تجربه نشان داده گاهي در ميان بزرگترها نيز تحت تاثير مثلا سريال خاص تلويزيوني (مانند سريالهاي طنز پاورچين و ... که از کارهاي پرطرفدار و جالب آقاي مديري بود و همه دوست داشتند) از واژههايي مثل «زيرآب زني»، «اين يعني چه!» و «نفس من بيدي!» و ... استفاده ميشود و شما هم در بين همکاران خود آنها را تا مدتي ميشنيديد و گذشت. اما آنچه در صحبتهاي خانم ج، مادر فرزين به چشم ميخورد کاملا متفاوت با اين مساله است. بايد ببينيد آيا ادبيات رايجي که بين نوجوانها باب شده براي فرزندتان اتفاق افتاده يا فحش دادن؟ يادتان باشد منظور ما با فحاشي کاملا فرق دارد. جذب شدن فرزند ما در چنين گروههايي که به هم فحش ميدهند، هر نوع فحشي، از ساده تا به قول شما خانوادگي و رکيک يک زنگ خطر و هشدار است. پس ابتدا راهحلي اورژانسي براي اين قبيل والدين داريم که متاسفانه تعداد آنها کم نيست و سپس به خانوادههايي ميپردازيم که فرزندشان از سبک گفتاري خاصي استفاده ميکند. جذب شدن در گروهي که فحاشي در آن مد است! يادمان باشد فحاشي فقط در گروههايي از نوجوانان يا دوستان ديده ميشود که فاقد پشتوانه محکم خانوادگي هستند. يا در خانواده آنها اين بدآموزي و فحش دادن به طور نرمال درآمده و از الگوي عملي خود – هر که باشد والدين يا اقوام نزديک- آن را تعليم ديدهاند و يا عليرغم اينکه خانوادههاي اين بچهها از فحاشي و بددهني دوري ميکنند اما بچه به دليل ماهيت هنجارشکني و اختلال شخصيت دروني خودش (شخصيت ضد اجتماعي) به طور استثناء جذب و دوستدار اين قبيل گروهها ميشود. در حالت دوم نيز مقصر، والدين هستند که اين تغيير حالت و غيرطبيعي بودن کودک را دنبال نکردند و با مشارو يا روانپزشک مشکل را مطرح نکردند. معمولا ما آدمها همواره جذب افراد شبيه به خودمان ميشويم. پس خودتان را گول نزنيد. اگر در يک مدرسه 300 نفري، يا کلاس 30 نفري فرزند شما فقط با همين پنج نفر حشر و نشر دارد، پس شباهتهايي با آن گروه داشته که مورد پذيرش آنها قرار گرفته است. بايد به هر صورت با يک شيوه مديريتي صحيح که با خصوصيات دوران نوجواني فرزندتان و حس استقلالطلبي او در تقابل مستقيم نباشد (اگر چنين باشد او در سيکل معيوب لجبازي و خانهگريزي ميافتد و در گروههاي دوستانهاي که علاوه بر فحش، رفتارهاي غيراخلاقي و يا ديگر آسيبها را ترويج ميکنند، عضو خواهد شد) او را مراقبت کرده و از اين چنين دوستاني دور کنيم. بسته به خصوصيات اخلاقي فرزند شما و مهمتر از آن بسته به ساختار خانوادگي شما که چه قدر در امر تربيت او از کودکي درست عمل کردهايد و در خانه شما قوانين حکمفرماست يا هرج و مرج و بيتفاوتي مد است، ميتوان شيوههاي رفتاري متفاوتي را توصيه کرد. بهتر است هر چه سريعتر در اين خصوص مشاوره بگيريد. اگر از آن خانوادههاي اصولي هستيد که از کودکي فرزندتان را درست و طبق چارچوب منطقي تربيت کردهايد، قطعا جايگاه و احترام خود را به عنوان والد محفوظ کردهايد و به راحتي بايد با فرزند نوجوان خود مذاکره کنيد. انتظار ميرود فرزند شما چنان دوستانه و با اعتماد به سراغتان بيايد و با تعجب بگويد: «مامان/بابا فلاني ديروز در کلاس فلان فحش را داد. من داشتم شاخ در ميآوردم و بهش گفتم مودب باش!». فرزند اين خانواده محترم متحير شده و به خاطر تربيت صحيحي که از کودکي داشته، اين بد دهنيها را نميپسندد. نکته مهمي که نبايد از ياد ببريم اين است که اگر در خانواده شما بددهني در حوزه خاصي رايج و نرمال صورت ميگيرد مثلا با عرض پوزش و به قول خودتان شما يا همسرتان به شوخي يا جدي ديگران يا فرزندتان را پدرسوخته/ پدر.... و... خطاب ميکنيد، متاسفانه با ايفاي نقش الگوي نادرست، او را به شنيدن کلمات زشت عادت دادهايد. قطعا شنيدن فحشهاي بد و بدتر از اين براي او تعجبآور نيست، حتي اگر در شوخي با دوستانش، فحش دادن به پدر و مادر يکديگر را ببينند، چه بسا نشانهاي از صميميت و به قول اين نوجوان «باحال بودن» بدانند. معمولا وقتي با آنها صحبت ميکنيم اين امر را عادي ميدانند! وظيفه والدين در برابر سبک گفتاري خاص بچهها همانطور که اشاره شد، اگر تکيه کلام خاصي را در سبک گفتاري فرزندتان مشاهده کرديد و متوجه شديد که او در اثر عضويت در گروه خاصي از دوستان (گروه علمي، اجتماعي يا ورزشي) آن را آموخته است، بايد بدانيد که اين دوره گذراست و اگر حساسيت بيش از حد نشان بدهيد، به ضرر شما و فرزندتان خواهد بود. اينکه فرزند شما در تشکر از دوستش ميگويد: «دمت گرم»، «ترکوندي»! نبايد موجب بشود که اين تکيه کلامها را در مورد شما و يا افراد بزرگتر خانواده مثل عمو، پدر بزرگ و... به کار ببرد. البته به ياد داشته باشيد همانطور که تکيهکلامهاي سريال پاورچين گاهي ناخودآگاه در کلام برخي بزرگترها جاري ميشد، امکان دارد فرزند شما نيز ناخودآگاه به جاي «مرسي بابا جون» بگويد «دمت گرم، خيلي حال دادي!» ابتدا به خود مسلط شويد و بدون پرخاشگري، انتظارات خود را به او يادآوري کنيد و مثلا بگوييد: «من انتظار دارم با همان ادبياتي که در خانه ما مرسوم است، از من يا مادرت تشکر کني.» و يا مثلا «علي جان دقت کن اين تکيهکلامها را جلوي عمو جان استفاده نکني چون مناسب سن و شأن ايشان نيست.» دقت کنيد اگر بيان اين انتظار با لحن نامناسب و يا تذکرات آزاردهنده پشت سر هم انجام شود، او را از خانواده و حفظ قوانين آن وحتي ديگر قوانيني که ربطي هم به سبک گفتاري مدنظر شما ندارد، بيزار ميکند و ديگر محيط امن خانه براي او دوستداشتني نخواهد بود. اگر فرزند شما يک دختر خانم است ميتوانيد علاوه بر تذکر و بيان انتظار ذکر شده در بالا (رعايت شأن خانواده و احترام بزرگترها) يادآوري کنيد شأن خود را به عنوان يک دختر محترم و در حد وقار يک خانم در نظر بگيرد. به او بگوييد براي يک خانم بسيار زيبنده است با کلام شکيل و لطيف صحبت کرده و حريم خود را حفظ کند و به او کمک کنيد تا در همه زمينهها اعتماد به نفس خود را بيفزايد. تذکر ميدهم و باز هم تاکيد دارم اين حرفها را بايد فقط به صورت بيان انتظارات به او بگوييد نه در قالب سختگيري و مقررات چارچوب دار خشک. اگر غير از اين باشد شما به هدفتان نميرسيد و به جاي کمک کردن به خود و فرزندتان براي گذر کردن هر چه سريعتر از اين برهه زماني او را به خانهگريزي و در معرض آسيب قرار گرفتن ترغيب ميکنيد و بين خود و فرزندتان فاصله مياندازيد. منبع: http://salamatiran.com /خ
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]