واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: ملاصدرا و داغ شاعري
حكمتو فلسفه- منصوره خواجه محمود:
من وقتي ديدم زمانه با من سر دشمني دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز شعلههاي آتش جهالت و گمراهي بر افروختهتر و بد حالي و نا مردي فراگيرتر ميشود ناچار روي از فرزندان دنيا برتافتم ودامن از معركه بيرون كشيدم...
آنگاه روي فطرت به سوي سبب ساز حقيقي نموده با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاري برخاستم و مدتي طولاني در اين حال گذراندم. سر انجام در اثر مجاهدتهاي طولاني و رياضتهاي نفساني قلبم فروزان و انوار ملكوت بر آن سرازير شد. پس بر اسراري آگاهي يافتم كه تاكنون بدان نرسيده بودم و رموزي بر من آشكار شد كه از طريق برهان بدين حد آشكار نشده بود بلكه همه آنچه را كه با برهان دانسته بودم از راه شهود و عيان ديدم (مقدمه اسفار جلد 1)
صدر الدين محمد شيرازي نه تنها حكيمي زاهد و فيلسوفي عارف بود بلكه شعر هم در او نمود يافته بود و در كلام منظوم هم دستي بر آتش داشت.
نمونه اي از شعر فيلسوفي كه توأمان چشم اشراقي با چراغ برهان راه ميپيمايد اينگونه است:
گر همي خواهي دو چشم اشكريز
قطرهاي زين باده بر خاكت بريز
گر همي خواهي دلي آتشفشان
دل بدان آتش رخ مهوش رسان
اما اينكه شعر ملا صدرا از بعضي خواص مخفي است و اشعارش نقل حلقه انس اهل علم و حكمت و شعر نيست، شايد دليلش عدمعلاقه ملا صدرا به ارائه اشعارش در ميان اساتيد و شاگردانش باشد.
فرار از تهمت شعر بافي و عدمعلاقه اهل حكمت به نسبت شاعري قدمتي ديرينه دارد؛ قدمتي به درازناي تاريخ اسلام. آن زمان كه پيامبر را شاعر خواندند تا نفوذ كلامش را از سكه بيندازند و از اطاعتش بپرهيزند. و چه بسا شايد ملا صدرا به خاطر جايگاه بيارزش شعر نزد حكما از آن ميگريخت و اشعارش جز بعد از وفات، انتشار نيافت.
كلماتي كه اگر چه مهر شعر بر آنها زده شده است اما جز استدلال و برهان و عرفان در آن يافت نميشود و جز به حق رهنمون نميكند. مجموعه اشعار ملاصدرا كه توسط محمد خواجوي جمع آوري شده مجموعهاي از حقايق و معارفي است كه قالب شعر بهخود گرفته و نشان از شئون و ابعاد وجودي متفاوت ملا صدرا دارد.
تاريخ درج: 31 ارديبهشت 1387 ساعت 09:21 تاريخ تاييد: 31 ارديبهشت 1387 ساعت 10:45 تاريخ به روز رساني: 31 ارديبهشت 1387 ساعت 10:45
سه شنبه 31 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 354]