واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تقابل شغل و شخصيت چه آدمهايي، چه شغلهايي را دوست دارند؟ روانشناسي به نام «مير بريج» تئوري جديدي را براي بررسي شخصيتهاي گوناگون ارايه کرده است. او در اين تئوري نگاهي دو جانبه به چهار خصوصيت اخلاقي داشته که اگر ما در وجود همکاران خود ببينيم، احساس ميکنيم که آنها با سايرين تفاوت دارند. درونگرا هستيد يا برونگرا؟ برخي از افراد هستند که ترجيح ميدهند مشکلات خود را با ديگران در ميان بگذارند. آنها به وجود ديگران و گفتگو با آنها محتاجاند و تمايل دارند که در محيطهاي باز و شلوغ کار کنند. همين سر و صداهاي روزمره زندگي است که به آنها انرژي پيمودن ادامه راه را ميدهد. آنها انسانهاي برونگرايي محسوب ميشوند: افرادي که بيشتر در رشته هنرهاي نمايشي و موسيقي فعاليت ميکنند. از سوي ديگر، افرادي نيز هستند که تمايل دارند تا روي موضوعات گوناگون تاثيرگذار واقع شوند. اين افراد به طور دقيق روي کليه مباحث تمرکز کرده و به طور عميق درباره مسايل گوناگون فکر ميکنند. يافتههاي آنها اغلب خصوصي است و ترجيح ميدهند ساکت باشند. آنها آنقدر که از کتاب خواندن لذت ميبرند، از شرکت در يک ميهماني نميتوانند لذت ببرند. در محل کار ترجيح ميدهند فضاي اختصاصي خودشان را داشته باشند و کار کردن در محيط باز را نميپذيرند. اين قبيل افراد درونگرا هستند. مهندسان علوم کامپيوتري و فلاسفه در ميان عميقترين درونگراها قرار ميگيرند. اگر هريک از اين خصوصيات به حد نهايي خود برسد، سبب ميشود ميان دو نفري که در دو سوي اين دو قطب متفاوت وجود دارند، مشکلاتي ايجاد شود. برونگراها احساس ميکنند که درونگراها آنقدرها که لازم است، صحبت نميکنند و به همين دليل نميتوانند تشخيص دهند که چه چيزي در سر آنها ميگذرد. درونگراها نيز آرزو ميکنند که اي کاش برونگراها ميتوانستند پيش از صحبت کردن فکر کنند و تنها وقتي حرف بزنند که ايدهها را در ذهن خود بررسي کرده باشند. البته بايد توجه داشت که همه افراد در شرايط گوناگون، عکسالعملهاي متفاوتي را نيز از خود بروز ميدهند و همه ما گرايشهاي درونگرايانه و برونگرايانه را داريم و در موقعيتهاي متعدد بسته به شرايط، واکنشهاي متفاوتي را از خود بروز ميدهيم. کليگرا هستيد يا جزيينگر؟ برخي از ما درگير جزييات مطالب ميشويم و هيچ توجهي به تصوير بزرگتري که پيش رويمان قرار دارد، نميکنيم. گروه ديگري از افراد هستند که دورنماي خوبي از مسايل گوناگون دارند اما از تمرکز کردن روي جزييات فراري هستند. مير بريج گروه اول را «حسگر» و گروه دوم را «يافتگر» نامگذاري ميکند. افراد حسگر را ميتوان بيشتر در ميان کساني که در کارهاي عملي تبحر دارند، پيدا کرد مانند مهندسان، دانشمندان و افرادي که به کارهاي هنري اشتغال دارند. پاي اين قبيل افراد به طور کامل روي زمين قرار دارد. آنها در زمان حال زندگي ميکنند. آنها کارهايشان را يکي پس از ديگري و با رعايت ترتيب انجام ميدهند و ترجيح ميدهند که تغييرات را به صورت پلهاي بپيمايند. از سوي ديگر، شهودگرايان يا همان يافتگراها از تصور و تخيل بالايي برخوردار هستند. آنها اطلاعات را از منابع متعددي به دست ميآورند و براي آينده اهميت زيادي قايل هستند. آنها بر خلاف حسگرها دوست دارند که همواره تغييرات کلي در زندگي خود ايجاد کنند. بهطور طبيعي، شهودگراها معتقدند که حسگراها کمبود خلاقيت و قوه تخيل دارند و حسگراها نيز تصور ميکنند که شهودگرايان در ابرها سير ميکنند. نويسندگان، روزنامهنگاران، و روانشناسان بهطور طبيعي در رده شهودگرايان قرار ميگيرند. تحليلگرا هستيد يا راهگشا؟ دانشمندان و رياضيدانان اغلب با استنباط و استنتاج مشکلات، به راه حل ميرسند. نقطهاي را به عنوان مرکز شروع فعاليت خود قرار داده و به صورت منطقي به دنبال يافتن راه حل صحيح بر ميآيند. اگر از استدلال و برهان مناسب استفاده کنند، به پاسخ صحيح نيز دست پيدا خواهند کرد، اما آيا مردم اين امر را قبول ميکنند؟ «متفکران» که بهاين طريق عمل ميکنند، ابتدا راه منطقي را طي ميکنند و زمانيکه به راه حل دست پيدا کردند، آن را به ديگران ميفروشند. بيشتر دانشمندان و مهندسان به شدت تحليلگرا هستند. اما متد «حسي» به اين شرح است که ابتدا در نظر گرفته ميشود که مردم به دنبال چه راه حلي هستند، سپس به دنبال يافتن آن راه حل ميروند. افرادي که بهاين شيوه عمل ميکنند، مشکلات را به گونهاي حل ميکنند که گويي خودشان نيز بخشي از آن هستند. اين امر در حالي است که تحليلگرايان حتيالامکان خودشان را منفصل از راه حلي که به دست ميآورند، ميدانند؛ يکي عيني است و ديگري انتزاعي. تحليلگرايان تصور ميکنند که کساني که مشکلات را از طريق راهحلهاي انتزاعي حل ميکنند، افراد غير منطقي هستند. مشاوران اجتماعي عموما در زمره مشکل گشاهاي «حسي» قرار ميگيرند. آنها بر اين باورند که تحليلگرايان افراد سردي هستند و قدرت حس کردن ندارند. کنترلگرا هستيد يا کنترلگريز؟ آيا فراتر از زمان مسايل را سازماندهي کرده و برنامهريزي ميکنيد و درباره آنها فکر ميکنيد؟ برخي از افراد هستند که هميشه دوست دارند زندگيشان تحت کنترل باشد. آنها فهرستي از کارهايي که بايد انجام دهند را تهيه کرده و خاطرات خود را يادداشت ميکنند. براي تعطيلات از پيش برنامهريزي ميکنند و براي روز، ماه و سال خود نيز برنامهريزي ميکنند. مير بريج اين افراد را با نام «انديشمند» معرفي ميکند. ميز کار آنها هميشه تميز و مرتب است و به راحتي ميتوانيد هر چيزي را در جاي خودش پيدا کنيد، چه در محيط کار و چه در خانه. در اين ميان گروه ديگري نيز وجود دارند که مير آنها را با نام «دريافتي» معرفي ميکند. اين افراد احساس ميکنند که اگر براي يک ماه آينده خود برنامهريزي کنند، دست و پايشان بسته ميشود. آنها دوست دارند که خودشان را در جريان زندگي قرار دهند، ساعتهاي انعطافپذير کاري را تجربه کنند، موقعيتهاي جديد زندگي را در آغوش بگيرند و همواره آماده رويارويي با تجربيات جديد در زندگي هستند. اما از سوي ديگر، برخي از افراد نيز هستند که کنترلگرا هستند. آنها ميخواهند کارشان را پيش از وقت تفريح انجام داده باشند اما گروه ديگر در هر زمان آماده تفريح هستند. اگر کارفرماي شما در اين خصوصيت عکس شما باشد، آنوقت رابطه شما جالب و ديدني خواهد بود. منبع:www.salamat.com /ن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 492]