پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850419770
سفر به لبنان (5)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سفر به لبنان (5) نویسنده : احمد عابدینیمنبع : راسخون خاطرهاي از سيد راغبسيد راغب روحاني بود كه بيش از پنجاه سال سن داشت. خودش را عارف ميگرفت و با هيكل بزرگي كه داشت براي خود اعتباري قائل بود. در مدرسه با آقاي خليق مباحثهاي داشت كه به صورت نامنظم تشكيل ميشد، دوست داشت درس خارج بگويد و در خانهاش درس خارج فقه و اصول گذاشته بود. يك روز فقه و روز ديگر اصول می گفت. دو شاگرد داشت كه هم كمسواد بودند و هم نامنظم. يك روز اين شاگرد به درس او ميرفت و روز ديگر آن.يك روز به او گفتم در مدرسه يك درس لمعه براي طلبهها تدريس كنید. از اين سخنم ناراحت شد، چون خود را درس خارج گو ميدانست و گفتن درسهاي سطح را مناسب با شأن خود نميدانست. گفتم ما نياز به يك درس لمعه خوب داريم ولي او قبول نكرد. براي او داستاني را كه از مرحوم آقاي ستوده شنيده بودم گفتم. خلاصهاش اين كه آخوندي قصد داشت خارج عروه بگويد و شاگرد پيدا نميكرد تا اين كه يك نفر پيدا شد، نزد او عروه بخواند، استاد خوشحال شد و ميخواست در ضمن مطالب عروه، نظريات خود را بگويد. موضوع تطهير پارچه را مورد بحث قرار داد و مفصل در طي چند جلسه مطرح كرد آن شاگرد بيسواد هم فقط گوش ميداد و استاد بحث تعداد عصرهاي لازم يعني فشارهايي كه لازم است به پارچه داده شود تا پاك گردد را مطرح ميساخت و هر روز مرتب كلمه عصر را به كار ميبرد تا اينكه در يكي از آن جلسهها شاگرد رو به استاد كرد و گفت: استاد درس ما صبح است چرا شما مدام از عصر سخن ميگوييد؟ نكتهاي هم از صبح بگوييد! استاد متوجه شد كه شاگردش تا چه مرحله با موضوع سخن فاصله دارد.پس از نقل اين داستان گفتم ببينید طلبهها چه چيزي نياز دارند همان را براي آنها بگویید.اين دو شاگرد درس خارج خوان كه داري از نظر علمي جايگاهي ندارند، منظم هم نميآيند. پس از شنيدن اين جملات سخت برافروخته شد.ادامه دادم كه هر كس جنب شود از بوي گندش پيداست و اين حرفها كه شما ميزني كه از قيافه ميفهمم چه كسي جنب است جز در و دكان چيز ديگري نيست. او كه براي خود در عرفان حسابي باز كرده بود و حتي برخي از طلبههاي ساده گمان ميكردند باطن افراد را ميشناسد رنگ باخت و حقيقت خود را آشكار كرد و گفت: من ديگر در اين طويله براي تدريس نميآيم و رفت. بعد از اين اتفاق هم ديگر به مدرسه نيامد، حتي براي مباحثه با آقاي خليق هم ديگر او را در مدرسه نديدم.سياست تنبیه و تشویقاز سياستهايي كه در لبنان داشتم اين بود كه هر وقت آقاي خليق به ايران سفر ميكرد اگر ميخواستم با كسي برخورد كنم و يا او را مورد بازخواست قرار دهم، زمان را مغتنم می شمردم تا كارهايم به پاي آقاي خليق نوشته نشود و از طرفي هم راه باز باشد تا اگر قرار شد او برگردد، توسط آقاي خليق انجام شود. وقتي او از ايران ميآمد به او ميگفتم كه با فلان فرد چنين برخورد كردم و او ناراحت شد و اگر نظر خاصي در موردش داريد خودتان اعمال كنيد. از جمله افراد، سيد راغب بود.عرفان بازيدر اين كه خدا ميتواند علومي را در اختيار افرادي قرار دهد ترديد ندارم و اين كه برخي از اذكار ميتواند چنين اثري داشته باشد نيز ترديدي ندارم. علتهاي معنوي هم مانند علتهاي مادي ميتواند معلولهايي داشته باشد. اما اين كه چه كسي چنين افاضهاي به او شده و يا چه ذكري چنين اثري را دارد نميدانم و به سادگي هم نميتوانم بپذيرم.در طول سالهاي طلبگي بيشتر به دنبال راههايي بودهام كه تاثير آن آشكار باشد. طبيعي است كه انسان اگر سر كلاس درس برود و دقت كند علم ميآموزد، اما اينكه بنشيند و ذکر بگوید و تزكيه نفس كند تا علمي خدا به او ببخشد مانند بابا طاهر و كربلايي كاظم، احتمال است كه عنايتي بشود و او عالم گردد و ممكن است عنايت نشود و علم پيدا نكند. كليد اين راه به دست ما نيست. راهي كه به دست ماست راه مدرسه و استاد است.آشنايي با ناحيه جنوبي لبنانبيشتر مردم ناحيه جنوبي شيعه اند، بر خلاف مخيم كه سنيها در آنجا بودند. در زمان اقامتم در لبنان اكثر روستاهاي ناحيه جنوبي را سر زدهام و فكر نميكنم فردي ايراني باشد كه اين تعداد روستا كه رفتم و ديدم رفته باشد. در روستاها به اندازه يك ساعت و گاهي تا يك شب ميماندم. فرهنگ مردم روستاهاي لبنان بالا است و بر خلاف روستاهاي ايران كه ساختمانها قديمي و كاه گلي است و امكانات ندارند آن جا جاده آسفالت و ساختمانهاي خوب و امكانات وجود دارد. (9) لقب علاّمهدر روستاهاي لبنان به عالم معمولي علاّمه ميگويند. به يكي از روستاها كه سر زدم گفتند ما در اين جا يك علامه داريم. با خود فكر كردم حتما علامه اي مانند علامه طباطبايي مورد نظرشان است. وقتي نزد او رفتم ديدم روحانياست كه چند سال نجف بوده و حالا بر گشته و در روستا به تبليغ مشغول است. نيم ساعت با او بودم. فرصت طرح بحث علمي نشد. البته اين روحيه را ندارم وقتي عالمي را ميبينم بخواهم از او مسأله علمي سؤال كنم تا علم او را محك زده باشم. او يك عالم معمولي بود كه به او علامه ميگفتند. طلبه حافظ قرآندر يكي ديگر از روستاهاي لبنان بودم كه وقت نماز شد. گفتند اينجا سيد روحاني نماز جماعت برپا ميكند و از نظر سياسي وابسته به جنبش حرکت الامل است و ما پشت سر او نماز نميخوانيم. گفتم نماز جماعت به امامت چنين فردي اشكال ندارد. به مسجد كه رفتيم ديدم يكي از شاگردان خودم است. طلبه خوب و كوشايي بود. او براي كار دو سال رفته بود برزيل و در مغازه اي مشغول به كار شده بود. در فرصتهاي بيكاري قرآن را حفظ كرده بود. ريش بلندي داشت و انسان با تقوايي بود اما اين كه ميگفتند وابسته به حرکت الامل است را نميدانم اما به خوبی می دانستم که عدالت دارد. شايد از او خواسته بودند عليه آنان حرفي بزند و يا كاريانجام دهد و او اين كار را نكرده بود به همین جهت او را ناعادل می دانستند.آن زمان جنبش امل با فلسطينيها در گير بود و جنگ خونيني به راه انداخت به حرف هيأتهاي ايراني هم گوش نميداد به همين سبب براي كساني كه پيرو حزب الله بودند و حتي براي كساني كه بيطرف بودند تمايل به سمت امل يك ضد ارزش بود تا جايي كه امام جماعت وابسته به آنان را فاسق ميدانستند و حتي طلبهها هم فكر ميكردند نباید پشت سر چنين فردي نماز خواند. به آنها گفتم اين فكر درست نيست و وقتي خودم پشت سر آن سيّد نماز خواندم اين فكر شكسته شد و آن سيد هم وقتي فهميد خيلي خوشحال شد.سه جوان مسلمان از صبح تا ظهر در حوزه علميّه رسول اكرم صلي الله عليه وآله به درس گفتن مشغول بودم و ظهر پس از نماز در مدرسه را ميبستيم و وقت استراحتمان بود. حدود ساعت 2 بعد از ظهر سه نفر جوان ميآمدند، در ميزدند و يك سيد معمّم ايراني به نام آقاي حجازي در را باز ميكرد و براي آنان جلسه داشت و به آنان احكام ميآموخت.من از كار اين سه نفر جوان 14 تا 16 ساله كه بد وقت مزاحم ميشدند خيلي ناراحت بودم. روزي عزمم را جزم كردم كه به آنان تذكّر دهم تا ديگر در اين وقت نيايند. پيش خود فكر كردم قبل از اين تصميم اوّل با آقاي حجازي مشورتي بكنم. ايشان گفت: مگر نميداني اينان چه كساني هستند؟ گفتم خير.گفت: پدر و مادر اينان به شدّت با مذهبي شدن و نماز خواندن اينان مخالفند و چند مرتبه هم از دست پدرشان كتكهاي مفصّلي خوردهاند. آنها ظهر كه ناهار را ميخورند به بهانه استراحت به اتاق خود ميروند و همين كه پدر و مادرشان به خواب رفتند، مخفيانه در خانه را باز ميكنند و به مدرسه ميآيند. نمازشان را ميخوانند و مقداري درس دين فرا ميگيرند و قبل از بيدار شدنِ پدر و مادر به خانه بر ميگردند.از اين كه با آنان برخورد تندي نكرده بودم خوشحال شدم و خدا را سپاسگزاري كردم. روزي به كلاس آنان رفتم ببينم آقاي حجازي برايآنان چه ميگويد. چند دقيقهاي كه آنجا بودم ايشان اين نكته را توضيح ميداد كه عبارت « كلّ في فلك يسبحون » (10) را در سوره يس از هر طرف بخواني « كل في فلك » است. نكته لطيفي است، به ويژه اگر توجه كنيم كه « يسبحون » نيز به معناي شناور ميباشد آن وقت زيبايي كلام الهي و ارتباط تنگاتنگ لفظ و معني برايمان جاذبه بهتري پيدا ميكند.از استاد و شاگردهای او بسيار خوشم آمد. واقعاً زیباست كه پسراني از دست پدرانشان فرار كنند و به سوي دينداري بروند. در مقابل جواناني كه از پدران و خانهها فرار ميكنند و به سوي مواد مخدر ميروند جای تعجب دارد. ببين تفاوت ره از كجا تا به كجاست.دستگيري طلاباز زماني كه ما به لبنان رسيديم تا تقريباً روزي كه بيرون آمديم درگيري حركت الامل و فلسطينيها ادامه داشت و مواضع يكديگر را گلولهباران ميكردند. قسمت جنوبي بيروت مركز شيعه و در قسمت غرب آن مخيّمهاي فلسطينيها بود. درگيري هر روز ادامه داشت، دو قسمت از يك شهر همديگر را گلولهباران ميكردند، از فلسطينيها كه سني بودند و آواره، انتظاري نداشتيم ولي انتظار داشتيم كه حركت الامل كه دستپرورده امام موسي صدر بودند و شيعه و دوستدار ايران دست از جنگ بردارند و به واسطه گري ايران يا علماي لبنان تن در دهند و جنگ را خاتمه دهند ولي چنين نشد.به هر حال من و ديگر مسؤولان مدرسه علميّه رسول اكرمصلي الله عليه وآله گاهي جملاتي عليه حركت المل ميگفتيم و خط خود را از آنان جدا ميساختيم از سوي ديگر آقاي سيد حسن نصرالله كه آن زمان مسؤول يك قسمت از حزباللّه بود هفتهاي يك روز به مدرسه ميآمد و جلسهاي با طلاب داشت و برخي تاكتيكهاي نظامي و برخي امور اخلاقي براي طلاب بيان ميكرد.اين دو مسأله باعث شد كه كمكم مدرسه رسول اكرمصلي الله عليه وآله را همخط حزباللّه بدانند. در حالي كه ما جداً تلاش ميكرديم كه مدرسه مربوط به خط خاص نباشد تا روحاني تربيت شده بتوانند مانند پدري براي همه مردم پدري كند و همه اقشار رهبري او را قبول داشته باشند. با وجودی که آن زمان حزب الله تلاش ميكرد با حركت الامل درگير نشود؛ زيرا درگير شدن دو گروه شيعه، در كشوري كه حكومتش به دست مسيحيان است و نخستوزيرش سني به مصلحت نبود. در بيروت ديواري كشيده بودند كه بین مسيحيان و مسلمانان شيعه فاصله انداخته بود و پيوسته درگيريهايي بين مسيحيان و مسلمانان جريان داشت و بيروت غربي و شرقي يكديگر را گلولهباران ميكردند. از سوي ديگر بين شيعه و سني نيز درگيري بود و چنین درگیری هایی نیز شکننده بود، زيرا حركت الامل سمبل شيعه به حساب ميآمد. در اين شرايط حزب الله دوست داشت كه از درگيريها بركنار باشد تا در اين مسلمانكشي سهيم نباشد و شيعه را نيز تضعيف نكند ولي به هر حال گاهي درگيريهايي بين آنان اتفاق ميافتاد يا سخنان تندي رد و بدل ميشد.در يكي از دفعات كه حركت امل ضربه شصتي از حزباللّه ديد، درعوض آمد و حدود سي تن از طلاب مدرسه رسول اكرمصلي الله عليه وآله را گروگان برد. حدود ساعت 9 شب بود كه يكي از طلبهها خودش را به در منزل ما رساند و خبر را رساند. فوراً با دوست و همكارم آقاي رضا آسياباني خود را به حوزه رسانديم. ديدم كه مسئول اين گروه با قيافهاي خشن ايستاده و به طلاب امر و نهي ميكند. آقاي آسياباني طبق عادت لبنانيها رفت و سلام كرد و دستي داد ولي با قيافهاي عبوس و ناراحت.من صلاح نديدم با او هم كلام شوم. رو به طلاب باقيمانده كردم و گفتم شما برويد بالا دنبال درس و كار خود. من از اكنون چهل و پنج دقيقه صبر ميكنم اگر دوستانتان آمدند كه آمدند وگرنه حركت امل قدرت يك روحاني را آن چنان خواهد ديد كه تا ابد فراموش نكند. با اين كلام فرد مسئول آمد و تقاضاي دو ساعت وقت كرد گفتم يك دقيقه هم افزوده نميشود. فقط و فقط 45 دقيقه از لحظه اعلام.هنوز 45 دقيقه تمام نشده بود كه طلاب با سلام و صلوات به جمع ما برگشتند. معلوم شد آنان هم در مقرّ حركت الامل دعا خواندن با صداي بلند را آغاز كرده اند و حركت الامل را مستأصل نمودهاند.بعد از آن اتفاق به سراغ شيخ شمس الدين رفتم او با حركت الامل بيشتر رابطه داشت به او گفتم: با اين كار آنها آبروي حوزه رفت. حوزههاي علميه خط قرمز هستند و نبايد ابزار دست سياست قرار گيرند. شما بايد با اين گروه برخورد كنيد و ادبشان كنيد.گفت: خودم به مدرسه ميآيم و با آمدنم اين كار آنها جبران ميشود به آنها هم تذكر ميدهم كه اين كار را ديگر انجام ندهند. من گفتم بايد شما برخورد جديتري بكنيد و اين اقدام كم است. او بعد به مدرسه آمد و از طلبهها دلجويي كرد.سفر به حوزه صديقينپايان ماه رمضان حركتي به روستاهاي جنوب لبنان كرديم تا ضمن ديدار علماء يك مقدار عيدي به مناسبت عيد سعيد فطر به آنان بدهيم. (11) در اين سفر راه رسيدن به حوزه صديقين كه در جنوبي ترين نقطه لبنان و نزديك مرز اسرائيل بود را در پیش گرفتم. به همين جهت يكي دو ماه، نصف هفته را در بيروت ميگذراندم و نصف ديگر را در صديقين.امكاناتي از كسي نميخواستم. فكر كردم با مشكل كم بود بنزين با ماشينهاي مسافربري بين شهري اين فاصله را طي كنم. فهميدم كه اين كار خيلي خطرناك بوده و هيچ روحاني لبناني چنين ريسكي را نميكرده تا چه رسد به ما كه ايرانيبوديم و تازه چند ماهي بود كه چهار نفر ايراني ربوده شده بودند و از سرنوشتشان چيزي معلوم نبود و هيچگاه هم معلوم نشد.بالاخره به ترمينال ميرفتم. صداي رانندهها كه براي مسافر داد ميزدند: « صُوُر، صُوُر، اَلصَّيْداء، اَلصَّيْداء، آنا، آنا » (12) به گوش می رسید. ماشينهاي قانا را سوار می شدم. ماشينهايي كه از بس تركش خورده بود و به يكديگر خورده بودند فقط رنگ آهن پاره داشت. آنجا اگر دو ماشين به هم برخورد ميكردند چند تا راننده با مشورت، مبلغ خسارت و نيز مقصّر را مشخص ميكردند، این کار برایم جالب بود. آن زمان لبنان حكومت، ارتش، نيروي راهنمايي نداشت، تنها شبه نظاميان بودند كه هر يك بر موضعي حاكم بودند و سربازان سوري نيز دژبانيهايي در راه داشتند. يك سرباز سوري با علامت دست يا علامت پا به خودروها اجازه تردد ميداد.به هر حال به عنوان يك مسافر با ماشينهاي كرايهاي قانا از دو شهر صور و صيدا ميگذشتم و به قانا ميرسيدم. آنجا ماشين ديگري ميگرفتم و خودم را به صديقين ميرساندم تا در جمع طلاب باشم. در لهجه جنوب لبنان عباس را عبّيس ميگفتند و تمام الفها را به صورت ياء تلفظ ميكردند. شبهاي چهارشنبه برنامه دعاي توسل و پس از آن مراسم سينهزني داشتند.يك روز وقتي كه به صديقين رسيدم ديدم شلوغ است. یک ماشين فيلمبرداري از بيروت آمده بود. از يكي از طلبه ها پرسيدم چه خبر است؟ گفت: اسرائيل ديشب ميخواسته به مدرسه شبيخون بزند كه توطئهاش خنثي شده است. و يك سرباز، يك گروه اسرائيل را شكست داده و آنها را مجبور به فرار كرده است و آنان مهمات خود را جا گذاشته و فرار كردهاند خيلي خوشحال شدم.بعد سربازي كه اين افتخار را آفريده بود صدا زدم و پرسيدم جريان چي بود چه جوري اين توطئه را تنهايي خنثي كردي و يك گروه مسلح را فراري دادي؟گفت: من ديدم شاخههاي پايين درختها و علفها تكان ميخورد فكر كردهام درّندهاي است چند تك تير زدم اينها فرار كردند. ديدم جداً قرآن راست ميگويد كه يهوديان خيلي از مرگ ميترسند: «لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النّاسِ عَلي حَياةِ الدُّنْيا» (13) .روزها در صديقين قدم ميزدم ظهر به مسجد روستا ميرفتم روزي يكي از طلاب گفت: بيا به روستاي ما، «ياتر» برويم. قبول كردم از راههاي انحرافي و مخفي به ياتر رفتيم. ياتر نزديكترين روستا به اسرائيل بود و با توجه به اين كه لبنان ارتشي نداشت و تنها در مرزها اسرائيليان نيرو داشتند رفتن ما به آن روستا بسيار خطرناك بود. خصوصاً كه من معمم و ايراني بودم. چند ساعتي آنجا بودم. از وضع مردم آگاه شدم. معمولاً در هر خانه چاهي نظير چاه بارانيهاي ما بود كه آن را كنده بودند و در هنگام حمله اسرائيل به درون آن چاه ميرفتند. از اين همه مظلوميت و محروميت متاثر شدم. در برگشتن چون خسته بوديم و هوا هم داغ بود با ماشينهاي U.N سازمان ملل متحد آمديم. ماشينهاي سفيدي كه امنيت داشتند و در بين روستاها و خط مرزي تردد ميكردند. دوستمان گفت: عمامه را از سر بردار زيرا ممكن است اسرائيليها با دوربين ببينند و ماشين را متوقف كنند و شما را با خود ببرند. گفتم مگر اينها نيروهايسازمان ملل نيستند؟ آيا نميتوانند امنيت مسافران را تامين كنند. با اشاره گفتند كه اينجا قانون جنگل حاكم است.ادامه دارد ...پی نوشت ها : 9 - روستاهايش همه امكاناتي داشت و با شهر فرقي از اين نظر نداشت روستاهاي ايران اگر چه نسبت به قبل از انقلاب وضعيت بهتري دارد برق و امكانات محدودي براي آنها تهيه شده اما با اين وجود هنوز در محروميت به سر ميبرد. علت اين كه مهاجرت از روستا به شهر زياد است داشتن امكانات فراوان شهر است.10 - يس / 40 و همچنين انبياء / 33.11 - در آن زمان آقاي شيخ محمّد اسماعيل خليق، مسؤول مدرسه رسول اكرم و نماينده آيتاللّه منتظري بود و او به ما دستور داد كه مبلغ خاصي را براي هر يك از علماي جنوب لبنان، به عنوان عيدي ببريم.12 - آنا» همان قانا است. همان روستايي كه چندين بار توسط اسرائيل بمباران شده است. چون بيروتيها و جنوبيها «قاف» را «آ» تلفظ ميكنند، صداي آنا آناي آنان برايم جالب بود.13 - بقره / 96./ن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
سفر به لبنان (5)-سفر به لبنان (5) نویسنده : احمد عابدینیمنبع : راسخون خاطرهاي از سيد راغبسيد راغب روحاني بود كه بيش از پنجاه سال سن داشت. خودش را عارف ...
سفر به لبنان (5) نویسنده : احمد عابدینیمنبع : راسخون خاطرهاي از سيد راغبسيد ... پس از نقل اين داستان گفتم ببينید طلبهها چه چيزي نياز دارند همان را براي آنها ...
5+1 آمادگی مذاکره ندارد، برنامه های سفر احمدی نژاد به لبنان، مذاکره با گروه وین بر اساس ... 2 خبرنگار خارجی که اخیرا در ایران بازداشت شده اند، سئوال کرد و پرسید آیا ...
سفر به لبنان (3) نویسنده : احمد عابدینیمنبع : راسخون جنگ بين حركت الامل و فلسطيني .... آيتاللّه غيوري (5) هيئتهاي ايراني كه به لبنان ميآمدند در سفارت استراحت ...
او روحيهاي انقلابي داشت و از حزب الله لبنان حمايت ميكرد و از آن آشكا. ... سفر به لبنان (4) نویسنده : احمد عابدینیمنبع : راسخون علامه سيد محمد حسين فضل الله و تبليغ از حزب اللهعلامه فضل الله ميتوانست فارسي ..... درآمدی بر تفسیر ساختاری قرآن (5) ...
سفر به لبنان (2)-سفر به لبنان (2) نویسنده : احمد عابدینیمنبع : راسخون برنامهريزي براي مدرسه رسول ... سفر به لبنان (2) نویسنده : احمد عابدینیمنبع : راسخون برنامهريزي براي مدرسه رسول اكرم (ص)با شروع سال ..... درآمدی بر تفسیر ساختاری قرآن (5) ...
سفر به لبنان (6) نویسنده : احمد عابدینیمنبع : راسخون لزوم حمله به اسرائيلسه روزي كه در هفته به حوزه علميه صديقين ميرفتم كاري نداشتم كه انجام دهم، مسئول مدرسه آقاي ...
فضا سازي عليه سفر احمدي نژاد به لبنان-نگران كننده ، تحريك آميز بودن، مناسب ... تهديد كرده اند كه ممكن است اين سفر به ايجاد يك جنگ داخلي جديددر لبنان مبدل ش. ... سولانا به نمايندگي از 1+5 پيش از سفر به ايران، طوري فضاسازي كرده بود كه اين آخرين .
سفر گردشگران ايراني به لبنان هدفمند مي شود-به گزارش ايرنا ، در پي انتشار ... vazeh.com 03:15:11 04:59:28 12:10:48 19:20:14 19:41:24 5:44 مانده تا اذان ظهر ...
سفر رييس جمهوري به لبنان تمام معادلات دشمنان را بر هم زد-به گزارش ايرنا، آيت الله ... vazeh.com 03:15:11 04:59:28 12:10:48 19:20:14 19:41:24 5:57 مانده تا اذان ظهر ...
-