واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عاشق حسود نويسنده:رامين طبرسي اوايل بهار 2008بود که توني اسکات سر صحنه فيلم برداري در يک اتفاق عجيب ،شروع کرد به گريه کردن.کارگردان 65ساله و معروف هاليوود ،مثل آدمي که هيپنوتيزم شده باشد به دنزل واشنگتن بازيگر اصلي فيلمش نگاه مي کرد که حسابي در نقش اش -درفيلم «دزديدن پلهام 123»»که درامي درباره دزديدن يک ترن زيرزميني است -غرق شده بود .درآن صحنه واشنگتن ضمن اعتراف به تجارت مشکوکي که داشته ،هنگام صحبت درباره بي آبرويي که بااين کارها براي خانواده اش موجب شد شروع کرد به گريه.اسکات هم تحت تاثير آن صحنه احساسي بي اختيار اشک مي ريزد:«من تحت تاثيربازي دنزل قرارگرفتم و اصلاً حواسم به چشم هايم نبود»اسکات به تازگي اين موضوع را هنگام بررسي خاطرات گذشته اش فاش کرده است. فيلمي که گريه واشنگتن در آن حتي گريه اسکات را هم در آورد. شباهت هاي بسياري به ساخته والتر ماتئو در سال 1974دارد .که به موضوعي مشابه پرداخته بود. يکي از ويژگي هاي فيلم ها اسکات وفاداري او به اصل داستان هنگام بازسازي فيلم هاي قديمي است .درفيلم آخر او «غريزه حيله گري»واشنگتن در برابر توطئه يک مجرم بزرگ -که جان تراولتا نقش او را بازي مي کند-قراردارد اين برخوردها در صحنه هاي مختلف فيلم به اوج خود مي رسد.توني اسکات با سه ساله گذشته اش هيچ تفاوتي نکرده وهنوزخلقيات خاص خودش را دارد . مي توان با او درباره موارد مختلفي صحبت کرد.ازمکس و فرانک - دوقلوهاي 9ساله اي که عشق پدري اسکات به آن ها کاملاً مشخص است - گرفته تا مرگ مادرش مه ،که او را حسابي ناراحت کرد:«مادرم فقط گفت مي داني جريان چيست؟من خسته ام.»ضمن اين که مي توان با او در مورد شکست هايش در مقام يک فيلم ساز هم صحبت کرد :«در اوايل کارم تجربيات و پيشرفت خوبي نداشتم . از بازيگران و صحبت کردن با آن ها مي ترسيدم ،اما با گذشت زمان اطمينان و اعتماد به نفس بيشتري پيدا کردم و حالا که پيرترشده ام فيلم هايم هم صاحب و زن و محتوا شده است .حقيقت اين است که فيلم هاي آخر اسکات بر پايه نتايج تحقيقات ساخته شده اند و واقعي به نظرمي رسند،مثلاً شخصيتي که واشنگتن نقش آن را بازي کرده.-والتر گاربر-براساس زندگي يک کارمند 65ساله مترو شکل گرفته اما بيشتر از آن که اين خصلت در فيلم هاي اسکات به چشم بخورد نوعي تفکر يا ميل به رو به روي هم قرار دادند وبازيگرمرد برجسته ديده مي شود. درآخرين فيلم اسکات ،دنزل واشنگتن و جان تراولتا رو به روي هم هستند ،در «دشمن ايالت»شاهد رويارويي ويل اسميت و جين هاکمن هستيم ودر «تاپ گان»وال کيلمرو تام کروز دو بازيگر اصلي فيلم هستند .بازيگران فيلم هاي اسکات اگرچه از نظرظاهري شبيه به هم هستند،اما علاقه به نبرد با مشکلات و تقابل ،درزندگي آن ها کاملاً مشهود است.اين که اين تقابل دائمي بازيگران فيلم هاي اسکات ازکجا مي آيد. براي خيلي ها جاي سوال دارد .جواب اسکات هم جالب است :«از من و برادرم»برادر او که ديگر نياز به معرفي ندارد. ريدلي اسکات معروف که هشت سال از توني بزرگتر است و فيلم هاي قابل ملاحظه اي در کارنامه دارد. توني اسکات البته بعد از اين جواب عجيب ،فوري اضافه مي کند ادعايش تنها يک شوخي بوده اما اگر کمي در زندگي شخصي اين دو برادر و روابط و سبک کاري شان ريز شويم مشخص مي شود که ادعاي توني اسکات تنها يک شوخي صرف نيست . اسکات درباره تاثير و نفوذ برادرش در زندگي واقعي گرايانه صحبت مي کند. او از دوران کودکي در نورت شيلد خاطرات خوبي دارد . پدر برادران اسکات يک کارگرخوش قلب بارانداز بود و مادرش زني تندخو وشديداً مقرراتي :«مادرم مرا با دست چپش تهديد مي کرد اما با دست راستش به من ضربه مي زد .»البته اسکات از دست مادرش دلگيرنيست .براداران اسکات به دليل علاقه اي که به هنر داشتند ميزناهارخوري خانه را به تابلوي نقاشي تبديل کرده بودند.هر دو به کالج هنري هارتلپول رفتند وبعد از آن مدرسه سلطنتي هنر پذيراي آن ها بود. زماني که ريدلي اسکات شرکت تبليغاتي اش را پايه گذاري کرد .برادرکوچکتررا هم سر کاربرد.درهاليوود تفاوت دوبرادر بيشتر از زماني شد که آن ها کارتبليغاتي مي کردند ريدلي سراغ کارهاي پرهزينه و درام مي رفت .اما ساخته هاي توني ساده و يکدست بود. اسکات از صحبت با آدريان لين انگليسي به عنوان نقطه اي مهم در زندگي اش ياد مي کند :«هر دو مي خواستيم فيلم بسازيم اما مانده بوديم چگونه اين کاررا انجام دهيم يک روزآدريان به من زنگ زد و گفت دخترش هر روز دوازده ساعت پاي تلويزيون مي نشيند تا برنامه اي به نام ام . تي .وي را ببيند به همين دليل او تصميم گرفته فيلمي 90دقيقه اي به نام «مثل ام تي وي »را بسازد .»و بدين ترتيب سبک فيلم سازي اسکات هم مشخص شد. البته اين روش فيلم سازي بر زندگي او هم تاثير گذاشت. اسکات از محيط حاکم بر هاليوود که براساس خوش پرستي و افراط بنا نهاده شده بود لذت مي برد و کاربه جايي رسيده بود که زندگي او هم مثل فيلم هاي هاليوودي شد تا آن جا که شکست درزندگي مشترکش ايده اصلي ساخت فيلم «انتقام »بود . اسکات جديد که فرد پاکي به نظر مي رسد ديگرمثل سابق به دنبال لذت هاي زودگذر نيست و به جاي آن به سراغ ديسک هاي بزرگ و انتخاب روش ها و جهت هاي جديد در فيلم سازي است .او به سراغ فيلم نامه کويينتين تارانتينو-که آن زمان هنوز معروف نشده بود-به نام «يک داستان عاشقانه واقعي »رفت و آن طور که خودش مي گويد درطول کار ياد گرفت که چگونه بين نقاط روشن و تاريک شخصيت هايش تعادل ايجاد کند.درحالي که او فيلم هاي مختلفي را توليد مي کرد،برادر بزرگش هم بيکارنبود و فيلم هايي چون «گلادياتور»و «قلمروبهشت»را به کارنامه ساخته هايش افزود.ريدلي اسکات راهمه به عنوان يک فيلم ساز بزرگ مي شناسد که حتي در سال 2003نشان نجيب زادگي را هم دريافت کرد ،حالا سوال اين جاست که آيا رابطه او با برادرکوچکترش تنها يک رابطه برادرانه و برمبناي احترام است يا هيجان رقابت هم جايي دراين رابطه برادرانه دارد. توني اسکات درپاسخ به اين سوال مي گويد :«رقابتي سخت بين ما وجود دارد واين قضيه باعث شده من به او حسادت کنم حسادت به خاطر کارهايي که او انجام داده و اين موضوع حسابي مرا ناراحت مي کند. البته رابطه ما رابطه سالمي است .»شايد يکي ازمواردي که باعث حسادت توني به ريدلي شده لقب نجيب زادگي به اسکات بزرگ است :«برايم قابل تصور بودکه ريدلي تبديل به سر ريدلي شود اما من هيچ وقت سر توني نمي شدم .»توني اسکات با بازيگري به نام دنا ويلسون - که در پروژه «روز صاعقه»با او آشنا شده بود -ازدواج کرد. او سه خانه در امريکا دارد ،در حالي که هيچ ملکي در انگليس به نام او نيست و او برنامه اي هم براي بازگشت به کشورش ندارد:«خنده دار است اما زماني که مادرم در سال 2001از دنيا رفت ،متوجه شدم که زندگي من در کاليفرنيا و پيش فرزندانم است . واقعيت اين است که دل من براي اروپا بيشتر از انگليس تنگ شده است.»اسکات پروژه هاي مختلفي براي آينده دارد. از اقتباس داستان جنايي «بادي جيووينازو»-که حضور بازيگراني نظير ميکي رورک جين هاکمن و خاويرباردم در آن قطعي شده -گرفته تا بازسازي درام مبارزان و اقتباسي از کتاب «فرشتگان جهنمي »هانترتامسون. اين وسط او به زندگي اش هم فکرمي کند:«بعضي وقت ها فکر مي کنم خيلي سخت به خودم فشار مي آورم و ممکن است يک روز منفجر شوم اما دو پسرم مرا متوجه خودم مي کنند و يادم مي آورند بايد به فکر سلامتي خودم و آن ها باشم.اسکات هنوز صخره نوردي را به طورجدي دنبال مي کند و به تازگي از يک سطح دو هزار فوتي بالا رفته اين در حالي است که او دو سال قبل پايش را جراحي کرده بود:«ترس ،هيجان زده ام مي کند و عاشق اين صخره ها و لبه ها ترسناک هستم.»او آهي مي کشد و ادامه مي دهد :«زندگي خوبي داشتم و تجربه هاي خوبي کسب کردم و هميشه به دنبال ريسک بودم.»اسکات احساس خوبي نسبت به فيلم هايش دارد:هرفيلمي که ساختم تبديل به عشقم شد .»منبع:نشريه سينماي پويا،شماره20/ن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 635]