واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خواندنيهاي تاريخي نويسنده:آذردلخوش استبداد يعني اينسلطان ابراهيم غزنوي از ميدان غزنين عبور ميكرد، كارگري را ديد سنگي گران برسرنهاده براي ساختمان ميبرد، به كارگر دستور داد كه سنگ را بر زمين بگذارد و كارگر نيزاطاعت كرد سنگ را در ميدان غزنين به زمين گذاشت. سنگ همچنان در وسط ميدان باقي بود تا روزي عده اي از محارم كه كارگزاران نزديك او بودند به وي گفتند كه آن سنگ بزرگ در وسط ميدان مزاحم دولتيان است اسب آنان با ديدن سنگ رم ميكند و يا هنگام سواري پاي اسب به سنگ ميخورد و سوار سرنگون مي شود، اگر اعليحضرت قدر قدرت قوي شوكت ما اجازه فرمايند آن سنگ گران را از ميدان بردارند.پادشاه فرمود: -چون خودم فرمان داده ام آن سنگ در آنجا باشد، اگر بگويم آن را بردارند، مردم آن سخن را بر سستي اراده ما حمل خواهند كرد... براي خدشهدار نشدن هيبت!! سلطان آن سنگ همچنان در ميدان غزنين بود و فرزندان وي نيز براي احترام حرف پدر حكم او را رد نكردند.اشك و رودخانه مردميجوانان ايراني كه از ستم دودمان سلوكي به ستوه آمده بودند، پيش اشك كليم آمدند و خواستار طغيان بر ضد پادشاه سلوكي شدند. اشك به رود آرام اترك نگريست و گفت تا زماني كه جريان مردمي آرام است، طغيان ما همانند فرياد بيپژواك خواهد بود و بايد صبركرد. پس از چندي يارانش خبر آوردند كه ديودوت كليم والي يوناني باكتريا عليه آنتيوخوس دوم پادشاه سلوكي شورش كرده و دولت مستقل باختر را تشكيل داده است.اشك دستور داد جوانان سلحشور ايراني در دره وسيع اترك گردهمايي كنند سپس به آنها گفت: امروز رودهاي مردمي سرشار از حس انتقامند در اين هنگامه بايد همچون موج بلندي دودمان يونانيان را به زير آوريم.موج اشكانيان خيلي زود دودمان سلوكي و همچنين باختر را به زيركشيد و كشورمان ايران را باز ابرقدرت بي رقيب جهان كرد.اشك با زمان سنجي مناسب،به دودمان سلوكي ضربهاي كاري زد و ايران را از زير سلطه بيگانگان نجات داد.نجابت ايرانيپس ازآنكه سپاهيان تيرداد پادشاه ايران، ارتش يونان را عقب راندند و سلوكوس فرمانرواي آنها را به بند كشيدند، به پاس اين پيروزي، در شهر صد دروازه جشن و پايكوبي بزرگي برپا شد. هنگام جشن، اشك دوم گروهي را ديد كه تنپوش سربازان شكست خورده يوناني را پوشيده بودند و مردم را ميخنداندند. پادشاه ايران دستور داد آنها را مجازات كنند.آن شب فرمانرواي ايران به مردم گفت: فرزندان ما جانانه جنگيدند و در راه ايران كشته شدند. جنگجويان يوناني هم مسخره نبودند و به خاطر كشورشان جنگيدند و كشته شدند. خنديدن بر سپاه در هم شكسته آنها شايسته ايرانيان نيست.بازيهاي ورزشي تيس كوپان 291 سال پيش از المپيك در ايراناونتاش گال پادشاه سرزمين ايلام (نام قديم سرزمين ايران) در سال 1265 پيش از ميلاد، دو فرزند داشت به نامهاي تيس و كوپان اين دختر و پسر كه دوقلو بودند همواره بر سر تواناييهاي خويش جنگ و ستيز داشتند.پدر يك دوره مسابقات ورزشي بين اين دو برگزار كرد پس از آن مسابقه پادشاه اونتاش گال برآن شد اين كار را به شكل بسيار گستردهتري انجام دهد و از اين رو در همان محل كه امروزه به نام تيس كوپان (در نزديكي بندر چابهار) شهرت دارد مسابقات جهاني تيس كوپان را هر ساله برگزار ميكرد يعني 291 سال پيش از مسابقات المپيك در يونان. مسابقات مذكور تا پايان دودمان مادها درايران ادامه داشت.بمب اتم هم مثل من كوچك استدر ارديبهشت 1330 حسين علاء از طرف دربار به عنوان نخست وزير به مجلس معرفي شد. بسياري از نمايندگان به او رأي اعتماد دادند.حسين علاء براي دفاع از برنامه هاي دولت خود به مجلس رفت و در يك سخنراني آبكي از خود دفاع كرد. چيزي كه در آن سخنراني بيش از هر چيز موجب حيرت نمايندگان شد، دفاع او از قد كوتاهش بود در حالي كه هيچ كس سخني از قد او به ميان نياورده بود. ابراهيم صفايي در اين باره مينويسد:علاء در دفاع از برنامه دولت خود گفت:اما راجع به اين جثه كوچك بنده، يادآوري ميكنم كه بسياري از رجال دنيا كوتاه قد بودند، سزار روم كوچك بود و فراموش نفرماييد كه اندازه بمب اتم خيلي كوچك است ولي تأثيرش بسيار است. كسي در مجلس به كوچكي جثه علاء ايراد نگرفته بود و اين گفتار علاء نشان ميداد كه او درباره كوچكي جثه خود عقده داشت و براي تسكين آن عقده بود كه با خودبيني و گزافه،خويش را با ناپلئون و سزار مقايسه كرد. او تأثير بمب اتم را براي خود قائل شد در حالي كه بمب اتم مخرب است. همانطور كه سزارخونخواربود.منبع:نشريه اطلاعات هفتگي، ش3405/ن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 341]